از کربلا بپرس ! بهت میگه که امام باقر (ع) ِ ما ، توی پنج سالگے چوب خیزران رو دیدن !💔

از کربلا بپرس ! بشین پای حرف هاش ! گفتنے های ناتمومش ، شنیدنیه ! (:

میگه برات از اشک هایے که تا پنجاه و سه سال بند نیومد !

از دلے که تا پنجاه و سه سال سوخت و آروم نشد !

از چشم هایے که آب مےدید ، مےگریست !

زائرای امشب کربلا ؛ شما بگین ! از حال ِ امشب کربلا بگین ! مگه خاک ِ کربلا اشک نمیریزھ ؟ مگه آسمون کربلا بغض نکردھ ؟ مگه امشب برای امامے که پنجاھ و سه سال ، از خاطرات عاشورا سوخته ، نمےسوزھ ؟ (:

ما که دوریم .. شما ها بگین ! مگه امشب خود ِ کربلا روضه نمی‌خونه؟ (:

از کنار در و دیوار که می‌گذرین ، در و دیوار گریه نمی‌کنن؟

امشب صدای ناله های ِ اماممون که تو حافظه کربلا مونده رو می‌شنوین زائرا ؟ (:

در و دیوار این شهر سوالی دارند : چیست حرف های دل آن یادگار کربلا؟ چیست در آجر به آجر هایتان ؟ چیست در حافظه‌ی شهر و دیار کربلا؟

امام زمانم✨ می‌دونم نابلدم ! می‌دونم ولی آقا ؛ اجازه میدید این عاشقتون ، چند خط روضه بخونه مولا ؟ (:

یاعلی !✨