eitaa logo
حسینیه‌امام‌حسن‌مجتبی(علیه‌السلام)
104 دنبال‌کننده
277 عکس
110 ویدیو
1 فایل
یانور ؛ ‌ حضرت ابالفضلی ها ، امام حسنی ترند .🌒 کھ : عباس (ع) علَمش ، علَمِ حسن (ع) ھ !💚(: • محصلِ مکتبِ نگاھِ عَلی بنِ الحُسین عَلیهِ السَّلام .💛✨ • به یاد سید جواد ذاکر ، و شهید حسین امیرعبداللهیان🌷 ‌ 🤍. نذر لبخند حضرت مادر سلام الله !🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
داداش دیدم یکے داشت پیراهنت رو مےبرد 🥀
یکے داشت سر رو از بدن جدا مےڪرد 😭💔
ساربان دنبال انگشتر بود 💔(:
به جاۍ آب و غذا غصه‌ۍ تو را خوردم ... محله‌ۍ خودمان ، سنگ بۍهوا خوردم 💔
محله هاۍ شلوغ یهود را دیدم 🔥(: شراب خوردن قوم حسود را دیدم ...
بـھ روۍ تخت نشست و بـھ رتبه‌ام خندید 🥀 چقدر در وسط حرف و خطبه‌ام خندید !💔(:
مرتباً بـھ دهان تو چوب مےڪوبید بـھ گریه هرچه ڪه گفتم نڪوب ، مےڪوبید 😭💔
الھے بمیرم جلو چشماۍ زن و بچه‌اتون چوب بـھ لب و دندان شما ميزد 😭💔
اين نامرد ڪه چوب رو بلند مےڪرد ، بچه ها دامنِ خانم زينب (س) رو مےگرفتن ؛ مےگفتن عمه ! ببين با سَرِ بابام چه مےڪنه !💔(:
این شبا هرچۍ نفس دارۍ بگو یاحسین (؏)💚(:
یاحسین (؏) ..💚 یاحسین (؏) ..💚 یاحسین (؏) ..💚
صلےالله‌علیڪ‌یااباعبدالله !✋🏻❤️
یا امام حسین (؏) ممنون که ما نوڪراتونو دور سفرھ‌ۍ ڪرم‌تون جمع مےڪنید و به روضه هاتون راھ مےدید✨ آقاجان ... ممنون ڪه حواستون به نوڪراتون هست ؛ به عاشقاۍ دلسوخته‌تون هست ؛ حتے اگه ڪربلا نیان !❤️(: - خدایا شڪرت ڪه امام حسین (؏) رو داریم ! خدایا شڪرت 💚(: ... مارو از دعاۍ خیرتون محروم نڪنید🌸 اگر خوبۍ یا بدۍ و ڪم و ڪاستے بود ، حلال ڪنید . • انشاءلله ڪربلا 🌿 - https://abzarek.ir/service-p/msg/810999
🌖✨ ؛ بـھ نام خداۍ شب‌هاۍ ڪربلا !💛(:
حسینیه‌امام‌حسن‌مجتبی(علیه‌السلام)
💚 ...
🌱 ؛ آقاجون مےدونم عاقبتِ نوڪرۍِ شما بخیرِھ (: • یا (؏)❤️
بِسم‌ِرَبِّ‌الحُسَین‌علیہ‌السلام'💔✨
🌴☁️ ؛ مگر از آسمــٰان خانہ‌ۍ ما ، چقدر تا ضریحت فاصله است؟💛(: ــــــــــــــــــــ ـــــ همزمان با فرا رسیدن اربعین حسینے ، هیئت امام حسن محتبۍٰ (؏) برگزار مےڪند: - مجموعہ‌ۍ «فَاستَبِقوا الخَیرَات» شناخت و درڪ بیشتر اربعین🌱 ویژھ جاماندگان پیادھ‌روۍ .. در قرارگاھ شھیــد حسین معزغلامے✨ . • ماییم و گوشه‌ای از این خیمه و خدا بخواهد ، توفیق نوکری !✋🏻🌹 قدم قدم با این علم ، ان‌شاءالله دل‌هایمان را مےبریم سمتِ حرم ! همراهمان باشید تا روانہ‌ۍ عشق شویم !❤️(: 🌸 شروع؟ 🖐🏻 روزۍ نہ چندان دور . . . - @shahid_gholami_73 - @heiate_emam_hasan
به نام ِ خدای ِ امام ِ غریبم !💔
امشب آخرین شب است که دوبار مےتوانم سراغتان را بگیرم ..!💚 دوبـار ، درست رأس سـاعت عاشقـے !✨(: (عج) جانم !🌸
به نام خدایِ رسول‌الله (صلوات‌الله‌علیـه)🌹؛ سلام بر حُسَیـن✨ وَ .. السَّلامُ عَلےٰ اَخیـهِ المَسمَـوم !💔
خون است ؛ دل ِ آل ِ محمد (ص) امشب !💔
حسینیه‌امام‌حسن‌مجتبی(علیه‌السلام)
خون است ؛ دل ِ آل ِ محمد (ص) امشب !💔
!💔 ـــــ ــ کودکِ هفت‌ساله ، بینِ خیمه‌های عزا ، اینطرف و آنطرف مےدوید . از کنارِ یک خیمه که مےگذشت ، ناگهان ایستاد . سرش را کامل بلند کرد و خیرھ شد به پوستر روی ستون . خادمے که سربند یا امام حسن (؏) بر پیشانے بسته بود ، نزدیک کودک شد . زمزمه‌ی آرام پسربچه ، توجهش را جلب کرد . پسربچه چشم ریز کردھ بود و سعے مےکرد حروف را بخواند : یا ... ف ... فاطمه (س) ! خادم دست روی شانه‌ی پسربچه گذاشت و گفت : عموجان ؛ مےدونے دو آقایے که عکسشون توی پوستر هست ، چه کسایے هستن ؟ پسربچه همانطور که خیرھ به عکس ماندھ بود ، سرش را به چپ و راست تکان داد . خادم کمے خم شد و انگشتش را سمت پوستر گرفت : ایشون که کنج خانه نشستن و زانوهاشون رو بغل گرفتن ، امام حسن مجتبے (؏) هستن . ایشون هم که سرشون رو روی پای امام حسن (؏) گذاشتن ، امام حسین (؏) هستن . انگشتش را سمت پوستر دیگری گرفت . نگاه پسر بچه با حرکت دست خادم ، چرخید . - این کوچه هم همونجاییه که امام حسن (؏) و حضرت زهرا (س) ازش عبور کردن . خادم احتیاط مےکرد روضه را برای بچه بشکافد . گفت : بعد از این کوچه اتفاقاتے افتاد که حضرت زهرا (س) شهید شدن ! پسربچه رو کرد به سمت خادم . نگاهش از سنش بزرگ تر و فهمیدھ تر به نظر مےرسید . آرام و معصومانه گفت : یعنے امام حسن (؏) و امام حسین (؏) برای این گریه مےکنن؟ منتظر جواب از سمت خادم نشد . دوبارھ به سمت پوسترها برگشت و گفت : مامان مےگفت شهادت امام حسن (؏) ھ ! باید بهش بگم که "فاطمیه" هم هست! خادم که از حرف پسربچه جاخوردھ بود تا به خودش بیاید پسربچه ازش دور شدھ بود . مےدوید و مےگفت : مامان! مامان! فاطمیه شده! چیزی در وجود خادم تکان خورد. بغضش ، اشک شد و در چشمانش نشست . او هم مثل پسربچه ، نگاهش را به پوستر ها داد . چوب‌پر در دستانش مےلرزید . آرام تکیه به علم خیمه داد و زیرلب تکرار کرد : فاطمیه آمد! فاطمیه آمد... فاطمیه! اشک قطره شد و از چشمانش چکید . هنوز خیرھ به پوسترها بود که بسربچه برگشت . دست خادم را گرفت و گفت : عمو! مامان میگه فاطمیه نیست! میگه شهادت امام حسن (؏) ھ! عمو بیا بهش بگو امام حسن (؏) تو فاطمیه شهید شدن! پاهای خادم دیگر توان نداشت . دست بچه را محکم تر گرفت و روی زمین نشست . اشک هایش ، هق هق شده بودند . چوب پر را پایین گذاشته بود و بر سر و صورت خودش مےکوبید و مےگفت : فاطمیه آمد! فاطمیه آمد...! یا فاطمه‌الزهرا (س)! یا امام حسن (؏) ! پسربچه که از دیدن حال خادم منقلب شدھ بود . روی زمین نشست . طفلک خواست حالِ خادم را عوض کند . پرسید : عمو! امام حسن (؏) چجوری شهید شدن؟ خادم سر بلند کرد . انگشت لرزانش را سمت پوستر گرفت و گفت : توی همون کوچه عمو! امام حسن (؏) تو همون کوچه شهید شدن! ـــــ ــ آری ؛ فاطمیه ، از بیست و هشتمِ صفر شروع شد !💔(:
dwshnbh_bd_z_zhr.mp3
2.49M
🕊 ؛ گریه ، مادر ، دوشنبه در کوچه ..!💔 راستے ؛ فاطمیه آمد باز !✨(: ـــــ !🏴
و کاش ؛ امشب که مےدانم کجایید ،✨ مےتوانستم خودم را برسانم ..!🕊 بسوز ای دل ؛ که بقیع ، خیلے از شهرِ من دور است !💔
حسینیه‌امام‌حسن‌مجتبی(علیه‌السلام)
و کاش ؛ امشب که مےدانم کجایید ،✨ مےتوانستم خودم را برسانم ..!🕊 بسوز ای دل ؛ که بقیع ، خیلے از شهرِ
پر و بالت کو ؛ دلم ..؟ پر بگیر ! من اسیرِ حسرتم ؛ اما تو آزادی ..! پر بگیر و برو .. برو میان کبوترهایِ بقیع !🕊 شاید امشب میان آنها ، دستِ نوازش مولا ، نصیب تو هم شد !💚(: برو .. برو با عطر نرگس و یاس برگرد !🌸 برو .. من منتظر خاطـراتت مےمانـم ..!✨
• . حسرت به دل هزار خبرنگار ماندھ که یک روز تیتر بزنند و بنویسند و بگویند : • رونمایے از ضریح مولایمان امام حسن مجتبے (؏)!✨ • این ضریح ، روز دوشنبه ، با حضور شیعیان و دلدادگان امام حسن (؏) به بقیع منتقل خواهد شد .💚((: ـــــ کے شود که بیایید و غربتِ مولایمان تمام شود ؛ ای مولایِ غریب !💔 !✨
هـُوَ رَسـول الله !✨ ــ و ایشان پیامبرِ امتے بودند که از هیچ آزاری بر رسولشان ، دریغ نکردند ..!💔