35.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت علم
پلک چهارم
خلوت دل
دنیا مرامش این گونه است، سرگرمش که شوی توان را از تو میگیرد، در این وانفسا مناجات به آدمی قوت میدهد و توان از دست رفته را برمیگرداند.
مناجات... همان حالتی که سر روی شانه خدا میگذاری، نجوا میکنی، اشکی میریزی و بار سنگین روحت را فرو میریزی.
سحرها، حوالی ساعت ۳ که میشد، زن و مرد جمع میشدند توی خیمه سفید رنگی که دور تا دورش را کتیبههایی با شعر معروف باز این چه شورش است که در خلق عالم است گرفته بود.
شب اول مناجات، شب معرفی بود، با مناجات امیرالمومنین تکلیف خیلی چیزها معلوم شد، بنده ای که شاید تا به حال جایی سرکشی میکرده اینجا به ضعیف بودن خودش و به همه کاره بودن خدا اعتراف میکند، به کوچکی خودش و به بزرگی خدا...
در بین مناجات هایشان روضه میخواندند و دم یا حسین میگرفتند، همان حسینی که در بزنگاه سقوط...
همان زمانی که بشر تمامی بندهای اتصال به آسمان را با دستان خود بریده است آخرین بند دلش است که پاره نمیشود و نمیگذارد از آسمان جدا شود.
از اشک هایشان میتوانستم بفهمم جگرشان چقدر گُر گرفته توی روضه و این حرارت تمام وجودشان را میسوزاند و چه میکند با دلهای شکستهشان.
از قدیم میگویند آنچه میشکند دور ریختنی میشود و بلا استفاده، ولی پیش خدا همه چیز فرق میکند، هر چقدر شکسته تر، خریدار تر...
🆔@heiatkarbala
28.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت علم
پلک پنجم
مادر شهید
چقدر حال این روزهایم خوب است، چقدر به این جمع و صفا و صمیمیت بینشان عادت کردهام.
من نظاره گر صحنههایی عجیب بودم.
روز آخر اعتکاف جمعیت از روزهای قبل زودتر بیدار شده بودند. صحبت از مراسم با حضور مهمان عزیزی بود که با دعایش این مسجد پیدا شده و اعتکاف برگزار... پس این مهمان گردن همه حق داشت...
دقایقی که از ده صبح گذشت وارد مسجد شد... سنش زیاد بود و به سختی قدم بر میداشت، بچه های هیات به استقبال رفته و خوش آمد میگفتند. سرش را بالا آورد و با صدای کم توانی سلام کرد و برای همه دعا کرد.
یادم نمیرود وارد خیمه که شد خانمها چطور دورش را گرفته بودند... یکی دستش را میبوسید، یکی پایش را و دیگری تقاضای دعای خیر میکرد.
مراسم شروع شد، مراسمی که عادی نبود، مراسمی که رنگ و بوی روضههای حضرت ام البنین را داشت...
مهمان خاص آن روز مادر چهار شهید بود، شهیدان کدخدایی...
حرف زدن برای مادر سخت بود، کمی که صحبت کرد باقی روایت را به راوی مراسم سپرد.
از پسران شهیدش گفت، از سالها امید به برگشت و چشم انتظاریاش...
جمعیت اشک میریخت، جمعیت میسوخت و اشک میریخت و مادر هم گریه میکرد... اما چادر روی صورتش انداخته بود تا کسی گریههایش را نبیند، چقدر درست انتخاب شده بود نام حلما برای این برنامه...
حلما یعنی خیلی بردبار و شکیبا و صبر چه مفهموم آشنایی بود برای این مادر.
🆔@heiatkarbala
54.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت علم
پلک ششم
اعتکاف ۱۴۰۳
مدال نوکری
🆔@heiatkarbala
هدایت شده از مجتبی رمضانی . خادم الحسین علیه السلام
42.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پروفایل یکی از لوطیای امام حسینی رو چک میکردم دیدم نوشته :
میگن به یکی که گفتی نوکرتم رفیق
از “نون” نفس تا “میم” مرگ باهاش باش، نوکرتم امام حسین...
این متن دلم رو بُرد ...
واقعا چه رفیقی بهتر از امام حسین علیه السلام؟ و چه رفقایی بهتر از رفقای امام حسینی ؟؟؟
خدا زیادتون کنه رفقا
کمترین/ مجتبی
@mojtabaramezani
هدایت شده از مجتبی رمضانی . خادم الحسین علیه السلام
#پیشواز_ایرانسل
ننه نخل بلندم قاسمم
با نوای کربلایی مجتبی رمضانی
@mojtabaramezani
22.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تیزرمستند مردانِ مرد روایت
#شهیدان_کدخدایی
کاری از : هیئت کربلا رفسنجان
تهیه کننده و کارگردان : سید جوادمیری
پخش : به زودی از سیمای جمهوری اسلامی ایران
🆔@heiatkarbala
25.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
غریبی بس مرا💔
شهادت امام موسی کاظم «ع»
🆔@heiatkarbala
72.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب الشهدا
مردان مرد
مستند شهیدان کدخدایی
هیات کربلا رفسنجان
🆔@heiatkarbala
مراسم جشن ولادت سرداران کربلا
سخنران
حجت الاسلام رمضانی
با نوای
حاج اسلام میرزایی
کربلایی مجتبی رمضانی
شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳
ساعت ۱۹:۳۰
میدان ابراهیم حسینیه نخل رفسنجان
🆔@heiatkarbala
⚘ مبعث رسول اکرم صلی الله علیه وآله بر تمام مسلمانان جهان مبارک باد.⚘
😍❤️
🆔@heiatkarbala