eitaa logo
کانال اطلاع رسانی هیئت ام الائمه (سلام الله علیها)رشت
181 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
110 فایل
تاسیس 1374 اطلاع رسانی برنامه های هیئت ومسائل مختلف روز
مشاهده در ایتا
دانلود
❤ #امام_حسن_مجتبی_ع: 🌼به مردم بگوييد براى فرج و تعجيل ظهور امام زمان (عج) دعا كنند. اين دعامانند نمازهاى واجب روزانه بر همه واجب است كه انجام دهند. 📕مكيال المكارم/ج۱/ص۷۳۸ 🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج @heiatommolaemmeh
مهدی جان مثل کسی که دارد جان می‌کند نفس هایش را می شِمُرَد خس، خس، در سطحی خاکستری زیر سایه‌ی بی جان شهر اسفند، دارد خداحافظی می‌کند ... ‌ و ماه‌هاست که دنبال تو هست شاید این بهار، زمین را مهمان خود کنی ... @heiatommolaemmeh
در روایت دیگری است که امام (عج) زمانی خروج می‌کند که مردم دیگر مأیوس شوند. البته نمی‌خواهم بر شرایط کنونی کشور تطبیق دهم، اما شما نگاه کنید مردم چطور در برابر یک بیماری که می‌گویند خطرش از زکام کمتر است به هراس افتاده و تمام کشور را درگیر کرده است. از امام کاظم (ع) روایت داریم که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: از علائم ظهور و قیامت، مرگ‌های ناگهانی و جذام، یعنی بیماری‌های واگیردار است. از علائم دیگر اینکه انسان بدون درد بمیرد، فرض کنید یک تب مختصر می‌کند و می‌میرد  امام باقر (ع) روایت داریم که امام (عج) ظهور نمی‌کند، مگر با فراگیر شدن ترس و طاعون. امام علی (ع) درباره مرگ سفید سؤال می‌کنند. امام فرمود: ۲ نوع مرگ قبل از ظهور است؛ نوع اول مرگ سفید و نوع دوم مرگ قرمز. بعد امام بیان کرد: مرگ قرمز به معنای کشتاری مثل جنگ است، اما «موت الابیض» مثل طاعون است. @heiatommolaemmeh
‌┄✦☘✦༻‌﷽‌༺✦☘✦┄ رفته ای در سفر و آمدنت دیر شده! مشکلی هست مگر باعث تأخیر شده؟ سالها می گذرد غایبی از دیده ی ما نکند چشم تو از دیدن ما سیر شده؟! حالمان حال خوشی نیست بیا ای جانا زندگی بی تو دگر سخت و نفس گیر شده دور دیدند تو را بر سر اُمَّت آقا... دشمن دین به خودش آمده و شیر شده! جُرم و تقصیر ز ما بوده و هست آقا جان که دعای فرجت فاقد تأثیر شده! ما اگر بد شده ایم،خاطر زهرا برگرد مادرت قامت خَم از غم تو پیر شده! آه برگرد به آن رأس جدا بر سرِ نی به همان جسم که بازیچه ی شمشیر شده! تشنه ی ذکر انالمهدی تو هست حسین... طالب خون خدا،،آمدنت دیر شده!! 🔹اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ 📌زمینه سازے ظـهور = قدمی برداریم ❁═══┅┄ @heiatommolaemmeh
❣حضرت (مدظله العالی): 🌸ما مظلومیم امّا قوی هستیم؛ مثل مولایمان امیرالمؤمنین 🔸️ امیرالمؤمنین مظلوم‌ترین بود امّا قوی‌ترین بود. ما اگر قدر خودمان را بدانیم، قدرت خودمان را بشناسیم، از این قدرت به بهترین شکل و انسانی‌ترین و اسلامی‌ترین شکل استفاده بکنیم، بر همه‌ی این موانع فائق خواهیم آمد. بله، راه ما آسفالت نیست امّا ما توانایی حرکت در سنگلاخ را هم داریم؛ امروز خوشبختانه سنگلاخ هم نیست؛ اوایل انقلاب راه ما سنگلاخ بود. امروز مسئولین توجّه کنند، مردم توجّه کنند که به قدرت خودمان تکیه کنیم. ۱۳۹۵/۰۲/۰۸ ------ @heiatommolaemmeh
•.¸¸.•✫ 🦋🌸🦋 ✫•.¸¸.• 🌷 🗯به روایت همسر 📌بهم گفت خب قول دادیم که به هم تذکر بدیم تذکر بدم ناراحت نمی شی؟ گفتم نه. گفت:مشکلِ تو جنوب یا رفتن من به کردستان نیست. مشکلت اینه که از خدا خیلی دور شدی. 💞وقتی با تو ازدواج کردم برای خودت برنامه داشتی بعد از نماز صبح دعا می خوندی، آرامش می گرفتی. ظهر قرآن می خوندی شب صحیفه سجادیه دستت بود منم خیلی به خودم می بالیدم چنین همسری دارم. الان بعد از نماز سریع چادرت رو می اندازی زمین و می دویی آشپزخونه ⚠گفتم: می خوام منتظر نباشی اذیت نشی گرسنه نمونی، 💎گفت: من حاضرم غذا نخورم. حاضرم یه ساعت دیرتر غذا بخورم ولی تو رو داشته باشی. 📚نیمه پنهان ما @heiatommolaemmeh
༻💠༺ ☀ 🌸 امام موسی کاظم (علیه السلام) : هيچ بلايى نيست كه بندۀ مؤمنى بدان گرفتار آيد و خداوند عز و جل به او توفيق دعا كردن دهد، مگر اين كه آن بلا، «به زودى(!)» برطرف شود. و هيچ بلايى نيست كه بنده مؤمن بدان گرفتار آيد و از دعا كردن خوددارى ورزد، مگر اين كه آن بلا «به درازا(!)» كشد. *پس هرگاه بلا فرود آمد، به درگاه خداوند عز و جل «دعا و التماس» كنيد.* 📚 كافي، جلد۲، صفحه۴۷۱ ❁═══┅┄ @heiatommolaemmeh
کانال اطلاع رسانی هیئت ام الائمه (سلام الله علیها)رشت
#سرگذشت_ارواح_در_عالم_برزخ (قسمت ۱۳) 🔻عاقبت ریا هر طور بود بقیه راه را پیمودیم تا اینکه به محیط
(قسمت ۱۴) 🔻آتش حسرت 🔷از کثرت اندوه و حسرتی که بر وجودم نشسته بود، بر جای نشستم و با خود گفتم: چه مقامی! چه منزلتی! در حالیکه من مدت‌هاست در این بیابان سرگردانم و با تمام موانع و مشکلات دست به گریبانم، هنوز هم به جایی نرسیده‌ام، اما شهیدان با این سرعت خود را به مقصد می‌رسانند. براستی خوشا به حال آنان که به شهادت رفتند. 🔘اشک بر گونه‌هایم سرازیر شد و بغض گلویم را چنگ زد. ♨️چندان بلند بلند گریستم که نیک آرام به سمتم آمد، مرا دلجویی داد و تشویق به ادامه راهی کرد که بس طولانی و طاقت سوز بود... 🔵 گردباد شهوات 🔸با اینکه راه زیادی را پس از آن پیمودیم، اما خبری از انتهای بیابان نبود. از دور، ستون سیاهی 🌪را دیدم که از پایین به زمین و از بالا به دود و آتش🔥 آسمان ختم می‌شد و در حال حرکت بود. با نزدیک شدن ستون سیاه، متوجه شدم که همانند گردباد🌪 به دور خود می‌چرخد. با دیدن این صحنه، خود را به نیک رساندم و با ترسی که در وجودم رخنه کرده بود، پرسیدم: این ستون چیست؟ ✨نیک گفت: این گردباد شهوات است، که چنین با سرعت عجیبی به دور خود می‌چرخد. ⚡️با اضطراب گفتم: حالا دیگر، باید چه کنیم؟ نیک گفت: دست‌هایت را محکم به کمرم حلقه بزن و مراقب باش گردباد، تو را از من جدا نسازد. 💥رفته، رفته آن گردباد وحشتناک با آن صدای رعب آورش، به ما نزدیک می‌شد و اضطراب مرا افزایش می‌داد، تا اینکه در یک چشم بر هم زدن، هوا تاریک شد. 🍃گردباد🌪 اطراف ما را فرا گرفته بود و سعی داشت ما را با خود همراه کند. نیک مانند کوه به زمین چسبیده بود و من در حالی که دستم را به دور کمر او قفل کرده بودم، به سختی خود را کنترل می‌کردم. 🍀هر از گاهی صدای فریادهای نیک را می‌شنیدم، که در هیاهوی گردباد فریاد می‌کشید: مواظب باش گردباد تو ار از من جدا نسازد! 🌾 لحظات بسیار سختی را سپری می‌کردم و بیم آن داشتم که مبادا از نیک جدا شوم. دست‌هایم سست و گوش‌هایم از صدای گردباد، سنگین شده بود. دیگر صدای نیک را نمی‌شنیدم. 📛ناگهان دستم از نیک جدا شد و در یک چشم به هم زدن، کیلومترها از نیک دور گشته و به بالا پرتاب شدم! چندی نگذشت که از شدت هیاهو و گرمای طاقت فرسایش از حال رفتم... ❌وقتی چشمانم را گشودم هیکل سیاه و وحشتناک گناه را دیدم که بر بالای سرم ایستاده بود. بوی متعفنش به شدت آزارم می‌داد. 🔆به سرعت برخاستم و چون خواستم فرار کنم دستم را محکم گرفت و به طرف خود کشید و گفت: کجا؟ کجا دوست بی‌وفای من؟ هم نشینی با نیک را بر من ترجیح می‌دهی؟ و حال آنکه در دنیا مرا نیز به همنشینی با خود برگزیده بودی. ❎ نیم نگاهی به صورت گناه افکندم، قیافه‌اش اندکی کوچک‌تر شده بود. بدون توجه به سخنانش گفتم: چه شده که لاغر و نحیف گشته‌ای؟ 💠 با ناراحتی گفت: هر چه می‌کشم از دست نیک است. با تعجب پرسیدم: از نیک؟! گفت: آری، او تو را از من جدا کرده تا با عبور دادن تو از راه‌های مشکل و طاقت فرسا باعث زجر کوتاه مدت تو شود. 🌀گفتم: خوب، زجر من چه ارتباطی با ضعیف شدن تو دارد؟ 🔥پرخاشگرانه پاسخ داد: هر چه تو سختی بکشی، من کوچکتر می‌شوم و گوشت‌های بدنم ذوب می‌شود. و چنانچه تو به وادی السلام برسی دیگر اثری از من بر جای نخواهد ماند. 💥آنگاه دندان بر هم فشرد و گفت: اکنون نوبت من است، باید همراه من بیایی... ✍ ادامه دارد... @heiatommolaemmeh
❤ #امام_حسن_مجتبی_ع: 🌼به مردم بگوييد براى فرج و تعجيل ظهور امام زمان (عج) دعا كنند. اين دعامانند نمازهاى واجب روزانه بر همه واجب است كه انجام دهند. 📕مكيال المكارم/ج۱/ص۷۳۸ 🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج @heiatommolaemmeh
منتظر که باشی زمان برایت فرقی نمی‌کند صبح باشد ، ظهر یا شب!! لحظه‌ی به سر آمدن انتظار لحظه‌ی تولد دوباره‌ی توست ... ▪️تعجیل در ظهور صلوات ▫️اللهم عجل لولیک الفرج @heiatommolaemmeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 استاد پناهیان 🔺 منتظر مقدمات نباشید، بخدا در آستانه‌ی ظهوریم. 🌸 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج @heiatommolaemmeh
💖 حضرت (مدظله العالی): 🔸 خود من این است که یک باشم. هر کسی که بسیجی است به بسیجی بودن خود افتخار کند. ... @heiatommolaemmeh
جاے شهید رحیمی خالی ڪه😔 میگفت: جنگ نرم مثل خمپاره 60 هست، نه صدا داره نه سوت ، فقط وقتی متوجه میشی که دیگه رفیقت نه به مساجد میاد نه هیأت @heiatommolaemmeh
❤ #امام_حسن_مجتبی_ع: 🌼به مردم بگوييد براى فرج و تعجيل ظهور امام زمان (عج) دعا كنند. اين دعامانند نمازهاى واجب روزانه بر همه واجب است كه انجام دهند. 📕مكيال المكارم/ج۱/ص۷۳۸ 🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج @heiatommolaemmeh
، مهدی جان هر سال در حوالی عید ، خیابان ها پر بود از آدم های شادمانی که ماهی قرمز خریده بودند و شب بو و شیرینی . خانه هایمان بوی سبزه می داد و یادمان بود که سمنو و سنبل و سماق و سرکه را توی ظرف های سفالی یکدست کنار هم بنشانیم ... امسال اما ... زیر سایه ی بی جان شهر ، اسفند دارد خداحافظی می کند . از هراس بیماری ، در کنج تنهایی خزیده ایم با آشیانه های پرغبار و دل هایی غمزده در سوگ آنها که رفته اند و اضطراب آنان که بیمارند و التهاب عزیزانمان که ناتوانند ... این روزگار ماست ... روزگار تلخ و نکبت بار آخرالزمان ... بیا ای حیاتبخش مهربان ... ... بیا دست بکش بر سر این دنیا ... آرام کن بیقراری مارا ... @heiatommolaemmeh
ما لشگریان حیدر کراریـــــــــــــم با خامنه‌ای قول و قراری داریــم تا روز قرار دولتِ دوســـت، مُدام آتش شده، بر سر ستم مــی‌باریم @heiatommolaemmeh
⊱━═━❥🌸💖🌸❥━═━⊰ 🌷 🦋خاطره ی شهید ویژه خانم ها: ⛅همسر شهید: زندگی‌مون با کمک‌ خرجِ پدرش و درآمدِ ناچیزِ حوزه به سختی می‌گذشت. یه شب نان هم برای خوردن نداشتیم. بهش گفتم که چیزی نداریم. اون قدر این پا و اون پا کرد که فهمیدم پولش ته کشیده. حرفی نزدم و رفتم سراغِ کارهایم وقتی برگشتم ، دیدم یوسف نشسته پایِ سفره داشت گوشه‌های ِ خشک و دور ریزِ نان رو که از چند روز پیش مونده بود، می‌خورد… بهم گفت: بیا خانوم ! اینم از شامِ امشب… 🧕خانوما دقت کنین... از همسر این شهید یاد بگیرین و چیزی رو نخواین که می‌دونین همسرتون توانِ مهیا کردنش رو نداره ، لطفاً با پایین آوردن ِ سطح توقعاتتون کاری کنین که مردتون شرمنده نشه ، تا زندگیتون آرامش داشته باشه… _______________ 🧔خاطره ی شهید ویژه آقایون 🍗یوسف بعد از مدتها خرید کرده بود. بهم گفت: خانوم! ناهار مرغ درست می کنی؟ هنوز آشپزی بلد نبودم. اما دل رو زدم به دریا و گفتم: چشم. مرغ رو خوب شستم و انداختم تویِ روغن. سرخ و سیاه شده بود که آوردمش سرِ سفره. 🍴یوسف مشغول خوردن شد. مرغ رو به دندون گرفته بود و باهاش کلنجار می رفت. مرغ مثلِ سنگ شده بود و کنده نمی شد. تازه فهمیدم قبل از سرخ کردن باید آب‌پزش می‌کردم کلی خجالت کشیدم. اما یوسف می‌خندید و می‌گفت: فدای سرت خانوم! ‌. 🍚آقایون باید دقت کنند: همسرشون با عشق براشون غذا می پزه و توی خونه زحمت می‌کشه. اگه غذا خوب نبود و یا نقصی دیدید ، نباید به روش بیارید. یادمون نره که گاهی یه تشکر کردن ،کلِ خستگی رو از تن همسرتون خارج می‌کنه… @heiatommolaemmeh
👊 درگیر به کار سم زدایی هستیم آماده ی یک فتح نهایی هستیم آزادی ما در گروو این حبس است در خانه به امّید رهایی هستیم ✍ 👉 @heiatommolaemmeh
کانال اطلاع رسانی هیئت ام الائمه (سلام الله علیها)رشت
#سرگذشت_ارواح_در_عالم_برزخ (قسمت ۱۴) 🔻آتش حسرت 🔷از کثرت اندوه و حسرتی که بر وجودم نشسته بود، بر ج
(قسمت ۱۵) 🔻به سوی آتش! 🔸در حالیکه از شدت وحشت و اضطراب به خود می‌لرزیدم، پرسیدم به کجا؟ گناه به کوه سمت چپ اشاره کرد و گفت: پشت این کوه وادی باصفایی است که دوست دارم تا قیامت در آنجا بمانی. 🌿می‌دانستم لجاجت و طفره رفتن من بی فایده است پس به همان راهی که اشاره کرده بود قدم نهادم. گناه با عجله و شادی کنان جلو می‌رفت. 🍂 هراز گاهی بر می‌گشت و مرا تشویق به ادامه راه می‌کرد. با اینکه از گناه خیری ندیده بودم، اما مژده‌های مکرر و شادمانی بی سبب او مرا نیز به وجد آورده بود و امیدوارانه به مسیر ادامه می‌دادم. 🌵از نیمه کوه گذشته بودیم که ناله‌هایی از دور به گوشم خورد.از ترس و دلهره بر جای ایستادم و به گناه گفتم: این چه صدایی است که به گوش می‌رسد؟ 🔥گناه گفت: من صدایی نمی‌شنوم، شاید هلهله و شادی اهالی آنجاست که غرق نعمتند. گفتم: ولی صدایی که من می‌شنوم به ناله و فغان بیشتر شباهت دارد تا هلهله و شادمانی کردن. 💥گناه گفت: من چیزی نمی‌شنوم، بی جهت وقت را تلف نکن و زودتر به راهت ادامه بده. 🍁دریافتم که گناه مطلبی را از من پنهان می‌کند و بی جهت خود را به ناشنوایی می‌زند...اما چاره ای نبود. 🌄در کشاکش کوه و با شک و تردید به دنبال گناه در حرکت بودم که ناگهان صدای نیک را شنیدم، فریاد کشید: خودت را کنار بکش. ✅ با عجله خودم را به کناری کشیدم، ناگهان سنگ سیاه بزرگی با شدت تمام به فرق گناه فرود آمد و او را به پایین کوه پرتاب کرد. ✨پس از آن نیک را دیدم که با عجله از قله کوه به طرفم آمد و مرا در آغوش گرفت. من نیز صورت بر شانه مهربانش گذاردم و زار زار گریستم.. 🌻نیک در حالی که اشک‌هایم را پاک می‌کرد گفت: دوست من اینجا چه می‌کنی؟ هیچ می‌دانی اینجا کجاست؟ گفتم: نه. 🌼نیک سری تکان داد و گفت: تو در چند قدمی وادی عذاب هستی. اینجا جایگاه افرادی است که توان عبور از برهوت را ندارند و روز قیامت نیز قدرت عبور از پل صراط را نخواهند داشت و سرانجام به قعر جهنم سقوط می‌کنند. 🌷نیک پس از آن مرا دلداری داد و خواست تا برای رفع خستگی اندکی استراحت کنم. 🔵عذاب یکی از بزرگان برزخ! 🔷در همین میان و در لا به لای فریادهای اهل عذاب صدای ناله ای را شنیدم که به ما نزدیک می‌شد. پس از لحظه ای صدا واضح تر شد. و شنیدم که صاحب صدا با ناله ای جگر خراش از تشنگی شکایت می‌کرد. 🔘با وحشت رو به نیک کردم و پرسیدم: این دیگر چه صدایی است؟ 🔆نیک نگاه مهربانانه اش را به صورت من دوخت و گفت: به بالای کوه بنگر و آرامشت را حفظ کن. ✳️وقتی به اوج قله نگریستم شخصی را دیدم که در گردنش غل و زنجیر آویخته اند و دو مرد زشت رو و قوی هیکل سر زنجیر را به دست گرفته اند. ▪️آن شخص در حالیکه مرتب از تشنگی می‌نالید به این سو و آن سو نگاه می‌کرد. 🔘پس از دیدن ما با عجله به طرفمان حرکت کرد؛ من از ترس خودم را به نیک رساندم و آهسته پرسیدم: این شخص کیست؟ 🔶 نیک گفت: صاحب ناله یکی از سرشناسان برهوت است که در دشت عذاب معذب است. 🔥آن شخص همانطور که به ما نزدیک می‌شد دست‌هایش را مانند گدایی به سمت ما دراز کرده بود و طلب آب می‌کرد. وقتی به چند قدمی نیک رسید، مامورانش با کشیدن زنجیر از نزدیک شدن او به ما جلوگیری کردند، او در حالی که اشک می‌ریخت با التماس از نیک درخواست یک قطره آب کرد، اما نیک امتناع ورزید. او همچنان التماس می‌کرد.. ✨ نیک از او پرسید: مگر تو از داشتن دوستت نیک محرومی؟ سر به زیر افکند و گفت: چه دوستی، چه نیکی، دوست من گناه من است که در همان لحظات اول مرا به دست این ماموران عذاب سپرد و رفت. ☄حال باید تا روز قیامت از این تشنگی عذاب آور رنج ببرم و در قل و زنجیر محبوس باشم. 🍀نیک با کنایه گفت: پس دعا کن هر چه زودتر روز قیامت بر پا شود تا از این عذاب رهایی یابی. 🍂 او به ناگاه سر بلند کرد و با تمام قوی فریاد برآورد: نه، نه، نه، ما اهالی دشت عذاب هرگزنمی خواهیم قیامت برپا شود، عذاب اندک برزخ ما را به ستوه آورده تا چه رسد به عذاب جهنم که... اما ماموران با گرزهای آتشینی که همراه داشتند به جان او افتادند. آن شخص ناگهان از جا پرید و در حالیکه صدای شتری می‌داد که داغ شده باشد، شروع به جست و خیز کرد. آتش از پیکرش زبانه می‌کشید و صدایش زمین را می‌لرزاند... ✍ادامه دارد... @heiatommolaemmeh
❤ #امام_حسن_مجتبی_ع: 🌼به مردم بگوييد براى فرج و تعجيل ظهور امام زمان (عج) دعا كنند. اين دعامانند نمازهاى واجب روزانه بر همه واجب است كه انجام دهند. 📕مكيال المكارم/ج۱/ص۷۳۸ 🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج @heiatommolaemmeh
خــجالت میڪشم اسمم را گذاشتــــــه ام: مـــــنتظر اما زمـانے ڪه دفـــــتر انتظارم را ورق میزنے مے بینے؛ فضاے مجــــازے را بیشتر از امامم میشناسم ! حتے گاهے صبح آفتاب نزده آنها را چِـــڪ میڪنم ... امــــا عهــدم را نــــه...❗️ در قنوت نمازهایمان براے "مهدے فاطمه" دعا ڪنیم ... @heiatommolaemmeh
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی‌تو به جان آمد وقت است که بازآیی ▪️ماه من چهره نما ▫️اللهم عجل لولیک الفرج @heiatommolaemmeh