✅اولین پست
◾️▫️تقدیم به ساحت مادر آب حضرت ام البنین سلام الله علیها▫️◾️
درودا، مرحبا، بر دامن شیرآفرینش
زنی در شان حیدر نیست الا اینچنینش
اگر دست خدا را خاتمی ارزنده باشد
چنان انگشتری باید، چنین باشد نگینش
زنی در مکتب او عارفان سرگشته و مست
که ایمان آورند اهل یقین بی شک به دینش
بگو با رابعه این مکتب عشق است ...بنگر
ببین علم الیقین، عین الیقین، حق الیقینش
ز نور چادرش جاری ست تکوین همه خلق
که دست حق نمایان می شود از آستینش
مگر این اسوه ی عشق است یا انسان کامل؟
که ممسوس است در ذات امیرالمؤمنینش
در آفاق بهشتی روضه برپا کرده با اشک
تمام مادران هستند بی شک همنشینش
گرفتارم ،دوباره باید از مادر بخواهم
به فریادم رسد با سفره ی ام البنینش...
کدامین زن ادا کرده به زهرا اینچنین دِین!؟
که تنها، شد حسین فاطمه دنیا و دینش
بشیر این بار راوی خبرهای خوشی نیست
که جاری شد فراتی دیگر از چشم غمینش
پس از نام حسین و صیحه ی جانسوز این زن
عزا دارد جهان در آسمان ها و زمینش
نپرسید از عمود آهنین، تیر سه شعبه
نپرسید از عطش، از لحظههای واپسینش
شنیدم دست های آسمانش را بریدند
دهان دشت را تا مُهر کرده با جبینش
رسید از راه ارباب و به حیرت گفت ای وای
خدایا از ابوالفضلم فقط مانده همینش!؟
جهان آکنده شد از پرتو آیینه هایش
که رویید از یسارش آه و اندوه از یمینش
حماسه چیست غیر از مادری با چار فرزند
که عمری شد فداییِ امام نازنینش
بقیع از گریههای او دوباره فاطمی شد
که خواب از چشم دشمن برد آه آتشینش
مدینه بعد از این در بهتُ اندوه است و غربت
که خاموش است شمع زائر خلوت نشینش
جهان یک عمر پای روضه های او نشسته
که هستی را حسینی کرده آوای حزینش
فقط ماقبل سال شصت و یک امّ البنین بود
پس از آن روز بایدخواند اُمِّ بی بَنینش
#
تو را امّ الادب، امّ الفضایل... یا... چه نامم...؟
زبانم الکن و این شعر ماند و نقطه چینش...
✅گروه هیئت الشعرا قم✅
https://eitaa.com/heiatoshoara
🔹در نشر معارف اهل بیت سهیم باشیم🔹
🔸بسم الله النور🔸
🔹سلام دوستان عزیز🔹
✔️غزلی تقدیم به خاک پای مادران سرزمینم
و مادر سادات سلام الله علیها :
بر جسم عالم مادرانه روح بخشیدهست
با دست خود بر جان هستی نور پاشیدهست
گرمای خانه، نور خانه، جانِ یک خانهست
مادر برای خانواده عین خورشید است
از خستگیها بازمیگردی به آغوشش
تا چای را سر میکشی، او سفره را چیدهست
غمخانهای در دل اگر دارد نمیفهمی
لبخندهایش، غصّه را رندانه پوشیدهست
تب کردم او تب کرد، با اندوه من جان داد
از حال او امّا کسی چیزی نپرسیدهست
گهوارهی تبکرده را مادر به تاب انداخت
بیتابی شبهای غم را خوب فهمیدهست
یک عمر هم دورش بگردم باز کافی نیست
دور سر گهوارهام تا صبح چرخیدهست
روزی که بر لبهای مادر خنده بنشیند
تقویمها را بیخیال! آن روزتان عید است
ما کودکان مادری هستیم که مهرش
بر جان ما از اوّل تاریخ تابیدهست
او که ولایت سایهی روی سرش بودهست!
از چادرش یک آسمان توحید روییدهست
اصحاب فتنه، خطبه را نشنیده جان دادند!
همرزمِ حیدر، چادر پیکار پوشیدهست
آنروز با خود خشتهای یثربی گفتند:
هر کس شنید این خطبه را از ترس لرزیدهست
در جنگ خندق قوّت قلب علی، زهراست
زهرا برای فتح خیبر نسخه پیچیدهست
پرسیدم از زهرا چرا یکریز میبارد؟
میگفت هرگز دشمنانش را نبخشیدهست
غمگینتر از زهرا نخواهی یافت در عالم
وقتی که مولا را چنان خانهنشین دیدهست
✨ گروه هیئت الشعرا ✨
▪️▫️سرودهی جمعی از شاعران قم ▫️▪️
https://eitaa.com/heiatoshoara
🔹در نشر معارف اهل بیت سهیم باشیم 🔹
✅تمام اشعاری که در کانال بارگذاری میشه حاصل طبع حدود ۲۵ نفر از شاعران قم میباشد و مشترک سروده شده ست
🔸🔹تقدیم به مادر هستی حضرت زهرا سلام الله علیها 🔹🔸
خیره شو بر رُخ خورشید که تابید خبر
شب طولانی این شهر رسیدهست به سر
آسمانی که هزار ابر به دامان دارد
به شکوفاییِ این بادیه بستهست کمر
مستی و فخرفروشیِ زمین بیجا نیست
که جهان رزق از این دست، نبیند دیگر
شد کران تا به کران سبز به لطف قدمش
مِهر گُل کرد به صحرای شبآلود بشر
شد مُقدّر که به عالم برسد خیر کثیر
بر لبت زمزمه کن سورهی قدر و کوثر
چشمهی آینه، جاری شده از باغ بهشت
نوبهاری همه سرسبز و رَیاحینپرور
دختری آمده هر آینه منسوب به او
ذرّهی پرتوِ نورش شده خورشید و قمر
آری آری برسانید به گوش همگان
دختری آمده از عالم و آدم بهتر
دختری _اُمّ اَبیها_ که قرار است زیاد
بیهوا بوسه به دستش بزند پیغمبر
سِرِّ اصحاب کسا، معجزهی أعطینا
علّت برکتِ تسبیح و مناجات سحر
پلّه پلّه به خدا با نخ تسبیحاتش
نردبان ساختم و رفت دعا بالاتر
لَم یَکُن کُفوَ لَها غَیرُ عَلی، شد معنا
نیست هم مرتبهاش هیچکسی جز حیدر
ماهتابی که جهان روشن از او بود، دریغ!
چشم بد، سنگ به آیینهی او زد آخر
آه! از آن روز که شد خواب پیمبر تعبیر
رفت بوزینهی بی اصل و نسب بر منبر
پشت در جمع شدند از سرِ قرآنسوزی
در شب قدر ورقپاره گرفتند به سر
باز دلواپس این امّت نسیانکار است
اوست امّید محبّان علی در محشر
نانِ این سفره پذیرای توانگرها نیست
فضّه! از کوخنشینان و یتیمان چه خبر؟...
✨گروه هیئت الشعرا ✨
🌷سرودهی جمعی از شاعران قم🌷
https://eitaa.com/heiatoshoara
🔸در نشر معارف اهل بیت سهیم باشیم🔸
✔️دعوتید به کانال؛
هیئتالشعراء قم
✅تمام اشعاری که در کانال بارگذاری میشود
حاصل طبع حدود ۲۵ نفر از شاعران قم است
و به صورت مشترک سروده میشود.
https://eitaa.com/heiatoshoara
🔹در نشر معارف اهل بیت علیهم السلام سهیم باشیم🔹
🔸🔹تقدیم به انسیه الحورا حضرت زهرا سلام الله علیها 🔹🔸
از نُه فلک گذشت و ثریّا شناس شد
در این عروج، عرشِ مُعَلّی شناس شد
بر اسم اعظم تو دخیل از قدیم بست
آدم اگر که عَلَّمَ الاَسما شناس شد
طوفان به نوح داد امان با اشارهات
دریا به لطف ذکر تو موسی شناس شد
مریم در آن سکوت از آن طفل شیرخوار
نام تو را شنید و مسیحا شناس شد
ای پای درسَت آمده ایّوب، ناشکیب!
زینب به مکتب تو شکیبا شناس شد
هرکس که جای پای تو یک آن قدم گذاشت
معراج رفته لیلهُ الاَسرا شناس شد
آری... تو را شناخت، به درک خدا رسید
از این مسیر، ربّیَ الاَعلی شناس شد
ما خاکیان کجا و از افلاک دم زدن؟!
او بوتراب بود که زهرا شناس شد
شیعه به حکمِ خطبهی دیروز فاطمه
آینده را نفس زد و فردا شناس شد
مادر! «لَما خَلَقتُکُما» رمز هستی است
هر کس تو را شناخت، معمّا شناس شد
از کهکشان چشمِ پر از مرتضای تو
عالم به گردش آمد و مولا شناس شد
ما را به حُبّ فاطمه دنیا شناختهست
هر کس تو را شناخته، با ما شناس شد...
✨گروه هیئت الشعرا ✨
🌷سرودهی جمعی از شاعران قم🌷
https://eitaa.com/heiatoshoara
🔸در نشر معارف اهل بیت سهیم باشیم🔸
🔸🔹تقدیم به کوه استقامت حضرت ام کلثوم سلام الله علیها 🔹🔸
چنان که هر صدفی کِشتزارِ گوهر نیست
شبیهِ تاک درختی شرابپرور نیست
مگو نمیشود از عشقِ دوست، جان دادن
که درد عاشقی، از رنج مرگ کمتر نیست!
به استعاره نیایی به قامت کلمات
شکوهِ صبر تو با کوه هم برابر نیست
که با وجود تو و خواهرت، سفینهی عشق
میان ورطهی طوفان بدون لنگر نیست
تو نیم دیگر اویی، نه نام دیگر او
نه! هیچ سنگ صبوری شبیه خواهر نیست
پناه غربت زینب شدن در آن آشوب
برای هیچکسی غیر تو مُقدّر نیست
گرفتهاید در آغوش خویش قرآن را
که هیج رحلی از آغوشتان نکوتر نیست
به خطبه وارث حَبلُ المَتینِ ایمانی
چه باک اگر که در این کُفرخانه، منبر نیست؟
چقدر لحن کلام تو آشناست، بخوان!
چه خطبهای! چه طنینی! صدای حیدر نیست؟
که وحی را کسی اینگونه خط به خط چون تو
شبیه اسم نیاکان خویش از بر نیست
به آفتاب کجا میرسند شبپرگان؟!
که خیر را صَنَمی با خلیفهی شر نیست
تو استواری اگر نه مصیبتی به جهان
کمرشکنتر از آن ماتم برادر نیست
چه رفت بر سر عبّاس در برابر تو؟
که کوههای جهان با غمت برابر نیست!
غروب روز دهم، تکّهتکّه شد جگرت
مگر حسین جگرگوشهی پیمبَر نیست؟!
کدام سو بدوی؟ جانب کدام عزیز؟!
حسین نیست، ابالفضل نیست، اکبر نیست!
هنوز بر جگرت زخم شامیان پیداست
که جای زخم زبان، مثل زخم خنجر نیست
از آه توست، اگر شام طالعش شوم است
اگر هرآینه پیشانیاش منوّر نیست
کمالِ فهمِ تو دریای معنی است، ببخش
برای زورق من، بیش از این مُیسّر نیست
_شهیده زیستن و عاقبت شهیده شدن_
چه سرنوشتی!... از این سرنوشت بهتر نیست
✨ گروه هیئت الشعرا ✨
🌷سروده ی جمعی از شاعران قم🌷
https://eitaa.com/heiatoshoara
🔸در نشر معارف اهل بیت سهیم باشیم🔸
🔹🔸تقدیم به خاک پای امام باقر علیه السلام🔸🔹
ماهِ روشنشده در انجمنی را دیدم
شاهِ در سجدهی لبخندزنی را دیدم
چه شهودی! که در آن، پیش قدومش به سجود
شاخهی نسترن و یاسمنی را دیدم
پَرِ قنداقهاش از شاخهی شمشاد بهشت
خسروی زادهی شیریندهنی را دیدم
مستِ موسیقی دریاست دل بیتابم
سر گیسوی شکن در شکنی را دیدم
عین عالم همه مبهوت نگاهش گشتهست
وه که در آینهزارش عَدَنی را دیدم
یک محمّد که سرشتهست به حُسنِ حَسَنِین
در رُخش نور حسین و حسنی را دیدم
مادری فاطمه خو، وارثِ سردار جمل
پای گهواره عجب شیرزنی را دیدم!
روبروی همهی لات و هُبلهای جهان
تیغ بیواهمهی بُتشکنی را دیدم
رزمنامهست کلامش که به میدانِ سخن،
یَلِ بیباکتر از تهمتنی را دیدم
واژگانش پیِ ویران شدن کاخ هشام
فاتح قائله، مرد سخنی را دیدم
دارد از علم، ردایی به تنش موروثی
در سخنهاش مضامین غنی را دیدم
آه ای حیدرِ بیمالک من! بر دستت
خالیِ جای عقیقِ یمنی را دیدم
چشم تو راوی مقتل شد در پردهی اشک
تهِ گودال شَهِ بیکفنی را دیدم
من که در ظلمت خود گم شده بودم همه عمر
نور پیدا شد و پیدا شدنی را دیدم
یک دم از آه غریبانهی تو، پشت بقیع
در دلم دستهی زنجیرزنی را دیدم
باقرالعلمی و بر قبر تو یک شمع نبود
من در آن شهر، غریب وطنی را دیدم
✨گروه هیئت الشعرا✨
🌷سروده ی جمعی از شاعران قم🌷
https://eitaa.com/heiatoshoara
🔸در نشر معارف اهل بیت سهیم باشیم🔸
🔹🔸تقدیم به امام علم حضرت محمد باقر علیه السلام🔸🔹
ای مطلع شکفته ز نور دو آفتاب!
ای فاطمیترین گُلِ بُستانِ بوتراب!
آیینهای و جلوهی خورشیدِ در دلت
پیغمبر است و مرتبهی پنجِ بازتاب
ای پای منبر تو تمام پیَمبران!
هر خطبهات خلاصهای از عترت و کتاب
چون میشکافت نام تو دریای علم را
تورات هم به نام، تو را میکند خطاب
با تشنهگان علم چه کردی؟ که چشمهات
پرسشنکرده، موجزنان میدهد جواب
مینوشد از طهور شما شیعه تا ابد
تا فقه جعفری به شما دارد انتساب
از چشمه برنداشتهاند آب و دلخوشند
با کوزهای شکسته و بیرنگ و بیلعاب
وصفت کجا خبر دهد از درک محضرت؟
گلدان کجا گرفته سراغِ گُل از گلاب؟!
شمشیر تو همان قلمت بود در مصاف
جدّت قیام کرد و تو با علم، انقلاب
ای باقر العلوم! فیوضات دانشت
جاری شدهست و سر زده از چشمهی شهاب
جز تو، کِه با هجوم غمانگیزِ دردها،
در امتداد حادثه آورده است تاب؟!
ای تشنه در تهاجم بارانِ سنگ و تیر!
شرمنده است بعدِ شما بارشِ سحاب
ای شاهد تلاوت حق، روی نیزهها!
ای آیه آیه خون دل و اشک بیحساب!
دنیا به چشمهای تو رنگی نمیزند
بعد از محاسنی که شد از خونِ حق خضاب
آن لحن کودکانهی پرسشگرت هنوز
در خیمههای سوخته ماندهست بیجواب
هر شب به یاد گریهی اصغر گریستی
خوابت نبرد از غم لالایی رباب
ای در کویر آبلهها پا به پای درد!
دریای دستبستهی زندانیِ سراب!
بغضی گره به حنجرهات خورده از قدیم
آه از اسارت، از غُل و زنجیر، از طناب
از غصّه، سنگ آب شد آن ساعتی که رفت
در مجلس شراب، تبارِ ابوتراب
روحم پرندهایست که تا عرشِ خاکیات
هر شب به شوق، میپرد از آسمانِ خواب
جاریست پشت پنجرهی غربت بقیع
این اشکها دلیست که از غم شدهست آب
می آید آنکه چشم به راهش نشستهایم
میسازد آخرش حرمی را که شد خراب
✨گروه هیئت الشعرا✨
🌷سروده ی جمعی از شاعران قم🌷
https://eitaa.com/heiatoshoara
🔸در نشر معارف اهل بیت سهیم باشیم🔸
🔹🔸تقدیم به امام هادی علیه السلام🔸🔹
دلم شکست، دلم سوخت، بیهوا رفتم
از این قفس به کدام آسمان؟ کجا رفتم؟
گشوده شد دری از نور با صدای کسی
دعای جامعه خواندم، پیِ صدا رفتم
گرفت دست مرا واژه واژه اعجازش
که پابرهنه به آن «وادیِ طُویٰ»* رفتم
قدم گذاشت دلم روی ابرها با اشک
که پلّه پلّه به معراج «إِنَّما»* رفتم
به سویت آمدم و قطره قطره، بیت به بیت
تو شعر ساختی از من، هجا هجا رفتم
چه شد که بال به بالِ کبوتران حرم
به دستهای دعا تا «ذَوِی النُّهیٰ»* رفتم؟
به چشمهای هدایتگرت قسم! با تو
از انتهای سیاهی به روشنا رفتم
«حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست»
گرفته بود دلم، سوی سامرا رفتم
«فقیر و خسته به درگاهت آمدم، رحمی!»
مباد! آنکه ببینند بینوا رفتم
رسید پای دلم تا به صحن، باران شد
غمت گناه مرا شُست، پارسا رفتم
برای دیدن وجهِ خدا که منظر توست
به کویت آمدم و «سُرِّ من رَأیٰ»* رفتم
در آسمانِ غدیریّه، از تو سبز شدم
که مستِ خُم شدم و سرخوش از وِلا رفتم
طواف غم شد و چشمم به اشک روشن بود
به مَروِه آمده بودم، پیِ صفا رفتم
نشسته پشت ضریح تو با دو بال خیال
به سامرای تو اینگونه بارها رفتم
امامِ غربت و اندوه شیعه! حضرتِ صبر!
به پردهخوانیِ اشک از غم شما رفتم
تو را به «خانِ صَعالیک»* دیدم و از هوش
از آنچه رفته بر اولاد مصطفیٰ، رفتم
تو یادگار غم و زخمهای فاطمهای
ز سامرا به سرآغاز ماجرا رفتم
به اشکهای غریبانهی علی در چاه
به آنچه دید در آنسوی کوچهها رفتم
مرا کشاند به گودال، گودیِ سرداب
نوای روضه گرفتم به نینوا رفتم
«صبا به لطف بگو» آن شهیدِ بیسر را
به بوی گیسوی او روی نیزه تا رفتم،
شنیدم از سر نیزه صدای قرآن را
کنار طفل یتیمی برهنهپا رفتم
که روی خار مغیلان چه درد دلها کرد:
پدر بگو من از آغوش تو چرا رفتم؟!
رواست، شامِ جهان تا ابد نگردد صبح
که من به شام به آن بزم ناروا رفتم
به هوش آمدم و گوشهی حرم بودم
غریب آمدم، از پیشت آشنا رفتم
دوای درد منی، با تو خو گرفته دلم
هزار شکر از این خانه مبتلا رفتم
که التجای شما قوّت قنوتِ من است
به خوف آمده بودم، پُر از رجا رفتم
جلای قلب من از معجزات گنبد توست
به خاکبوسِ تو، سنگ آمدم طلا رفتم
_______________________
*
۱. آیهی ۱۲ سورهی طه
۲. آیه ۳۳ سورهی احزاب
۳. فرازی از زیارت جامعهی کبیره
۴. سامراء مخففی از سُرِّ من رَأیٰ است، به معنای: شاد شود هر که آنرا دیده...
۵. محل اسکان بیخانمانها در سامرا که امام هادی علیهالسلام را در ابتدای تبعید در آنجا سکنی دادند.
✨گروه هیئت الشعرا✨
🌷سروده ی جمعی از شاعران قم🌷
https://eitaa.com/heiatoshoara
🔸در نشر معارف اهل بیت سهیم باشیم🔸
#امام_هادی_علیه_السلام