eitaa logo
کانال اشعار هیئت الشعرا (شعر های مشترک شاعران قم)
426 دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
0 فایل
✔️ان شالله در هر مناسبت در این کانال اشعار جدید گروه بارگذاری خواهد شد ✅استفاده از اشعار با ذکر یک صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹🔸تقدیم به خاک پای امام باقر علیه السلام🔸🔹 ماهِ روشن‌شده در انجمنی را دیدم شاهِ در سجده‌ی لبخندزنی را دیدم چه شهودی! که در آن، پیش قدومش به سجود شاخه‌ی نسترن و یاسمنی را دیدم پَرِ قنداقه‌اش از شاخه‌ی شمشاد بهشت خسروی زاده‌ی شیرین‌دهنی را دیدم مستِ موسیقی دریاست دل بی‌تابم سر گیسوی شکن در شکنی را دیدم عین عالم همه مبهوت نگاهش گشته‌ست وه که در آینه‌زارش عَدَنی را دیدم یک محمّد که سرشته‌ست به حُسنِ حَسَنِین در رُخش نور حسین و حسنی را دیدم مادری فاطمه خو، وارثِ سردار جمل پای گهواره عجب شیرزنی را دیدم! روبروی همه‌ی لات و هُبل‌های جهان تیغ بی‌واهمه‌ی بُت‌شکنی را دیدم رزم‌نامه‌ست کلامش که به میدانِ سخن، یَلِ بی‌باک‌تر از تهمتنی را دیدم واژگانش پیِ ویران شدن کاخ هشام فاتح قائله، مرد سخنی را دیدم دارد از علم، ردایی به تنش موروثی در سخن‌هاش مضامین غنی را دیدم آه ای حیدرِ بی‌مالک من! بر دستت خالیِ جای عقیقِ یمنی را دیدم چشم تو راوی مقتل شد در پرده‌ی اشک تهِ گودال شَهِ بی‌کفنی را دیدم من که در ظلمت خود گم شده بودم همه عمر نور پیدا شد و پیدا شدنی را دیدم یک دم از آه غریبانه‌ی تو، پشت بقیع در دلم دسته‌ی زنجیرزنی را دیدم باقرالعلمی و بر قبر تو یک شمع نبود من در آن شهر، غریب وطنی را دیدم ✨گروه هیئت الشعرا✨ 🌷سروده ی جمعی از شاعران قم🌷 https://eitaa.com/heiatoshoara 🔸در نشر معارف اهل بیت سهیم باشیم🔸
🔹🔸تقدیم به امام علم حضرت محمد باقر علیه السلام🔸🔹 ای مطلع شکفته ز نور دو آفتاب! ای فاطمی‌ترین گُلِ بُستانِ بوتراب! آیینه‌ای و جلوه‌ی خورشیدِ در دلت پیغمبر است و مرتبه‌ی پنجِ بازتاب ای پای منبر تو تمام پیَمبران! هر خطبه‌ات خلاصه‌ای از عترت و کتاب چون می‌شکافت نام تو دریای علم را تورات هم به نام، تو را می‌کند خطاب با تشنه‌گان علم چه کردی؟ که چشمه‌ات پرسش‌نکرده، موج‌زنان می‌دهد جواب می‌نوشد از طهور شما شیعه تا ابد تا فقه جعفری به شما دارد انتساب از چشمه برنداشته‌اند آب و دل‌خوشند با کوزه‌ای شکسته و بی‌رنگ و بی‌لعاب وصفت کجا خبر دهد از درک محضرت؟ گلدان کجا گرفته سراغِ گُل از گلاب؟! شمشیر تو همان قلمت بود در مصاف جدّت قیام کرد و تو با علم، انقلاب ای باقر العلوم! فیوضات دانشت جاری شده‌ست و سر زده از چشمه‌ی شهاب جز تو، کِه با هجوم غم‌انگیزِ دردها، در امتداد حادثه آورده است تاب؟! ای تشنه در تهاجم بارانِ سنگ و تیر! شرمنده‌ است بعدِ شما بارشِ سحاب ای شاهد تلاوت حق، روی نیزه‌ها! ای آیه آیه خون دل و اشک بی‌حساب! دنیا به چشم‌های تو رنگی نمی‌زند بعد از محاسنی که شد از خونِ حق خضاب آن لحن کودکانه‌ی پرسش‌گرت هنوز در خیمه‌های سوخته مانده‌ست بی‌جواب هر شب به یاد گریه‌ی اصغر گریستی خوابت نبرد از غم لالایی رباب ای در کویر آبله‌ها پا به پای درد! دریای دست‌بسته‌ی زندانیِ سراب! بغضی گره به حنجره‌ات خورده از قدیم آه از اسارت، از غُل و زنجیر، از طناب از غصّه، سنگ آب شد آن ساعتی که رفت در مجلس شراب، تبارِ ابوتراب روحم پرنده‌ای‌ست که تا عرشِ خاکی‌ات هر شب به شوق، می‌پرد از آسمانِ خواب جاری‌ست پشت پنجره‌ی غربت بقیع این اشک‌ها دلی‌ست که از غم شده‌ست آب می آید آنکه چشم به راهش نشسته‌ایم می‌سازد آخرش حرمی را که شد خراب ✨گروه هیئت الشعرا✨ 🌷سروده ی جمعی از شاعران قم🌷 https://eitaa.com/heiatoshoara 🔸در نشر معارف اهل بیت سهیم باشیم🔸
🔹🔸تقدیم به امام هادی علیه السلام🔸🔹 دلم شکست، دلم سوخت، بی‌‌هوا رفتم از این قفس به کدام آسمان؟ کجا رفتم؟ گشوده شد دری از نور با صدای کسی دعای جامعه خواندم، پیِ صدا رفتم گرفت دست مرا واژه واژه اعجازش که پابرهنه به آن «وادیِ طُویٰ»* رفتم قدم گذاشت دلم روی ابرها با اشک که پلّه پلّه به معراج «إِنَّما»* رفتم به سویت آمدم و قطره قطره، بیت به بیت تو شعر ساختی از من، هجا هجا رفتم چه شد که بال به بالِ کبوتران حرم به دست‌های دعا تا «ذَوِی النُّهیٰ»* رفتم؟ به چشم‌های هدایت‌گرت قسم! با تو از انتهای سیاهی به روشنا رفتم «حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست» گرفته بود دلم، سوی سامرا رفتم «فقیر و خسته به درگاهت آمدم، رحمی!» مباد! آنکه ببینند بی‌نوا رفتم رسید پای دلم تا به صحن، باران شد غمت گناه مرا شُست، پارسا رفتم برای دیدن وجهِ خدا که منظر توست به کویت آمدم و «سُرِّ من رَأیٰ»* رفتم در آسمانِ غدیریّه، از تو سبز شدم که مستِ خُم شدم و سرخوش از وِلا رفتم طواف غم شد و چشمم به اشک روشن بود به مَروِه آمده بودم، پیِ صفا رفتم نشسته پشت ضریح تو با دو بال خیال به سامرای تو اینگونه بارها رفتم امامِ غربت و اندوه شیعه! حضرتِ صبر! به پرده‌خوانیِ اشک از غم شما رفتم تو را به «خانِ صَعالیک»* دیدم و از هوش از آنچه رفته بر اولاد مصطفیٰ، رفتم تو یادگار غم و زخم‌های فاطمه‌ای ز سامرا به سرآغاز ماجرا رفتم به اشک‌های غریبانه‌ی علی در چاه به آنچه دید در آن‌سوی کوچه‌ها رفتم مرا کشاند به گودال، گودیِ سرداب نوای روضه گرفتم به نینوا رفتم «صبا به لطف بگو» آن شهیدِ بی‌سر را به بوی گیسوی او روی نیزه تا رفتم، شنیدم از سر نیزه صدای قرآن را کنار طفل یتیمی برهنه‌پا رفتم که روی خار مغیلان چه درد‌ دل‌ها کرد: پدر بگو من از آغوش تو چرا رفتم؟! رواست، شامِ جهان تا ابد نگردد صبح که من به شام به آن بزم ناروا رفتم به هوش آمدم و گوشه‌ی حرم بودم غریب آمدم، از پیشت آشنا رفتم دوای درد منی، با تو خو گرفته دلم هزار شکر از این خانه مبتلا رفتم که التجای شما قوّت قنوتِ من است به خوف آمده بودم، پُر از رجا رفتم جلای قلب من از معجزات گنبد توست به خاکبوسِ تو، سنگ آمدم طلا رفتم _______________________ * ۱. آیه‌ی ۱۲ سوره‌ی طه ۲. آیه ۳۳ سوره‌ی احزاب ۳. فرازی از زیارت جامعه‌ی کبیره ۴. سامراء مخففی از سُرِّ من رَأیٰ است، به معنای: شاد شود هر که آنرا دیده... ۵. محل اسکان بی‌خانمان‌ها در سامرا که امام هادی علیه‌السلام را در ابتدای تبعید در آنجا سکنی دادند. ✨گروه هیئت الشعرا✨ 🌷سروده ی جمعی از شاعران قم🌷 https://eitaa.com/heiatoshoara 🔸در نشر معارف اهل بیت سهیم باشیم🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹🔸تقدیم به امام جواد علیه السلام🔸🔹 عطر یوسف را ز مصر باستان آورده‌اند یا ملائک از خراسان زعفران آورده‌اند؟ خاک، امروز از قدوم یار افلاکی شده‌ست یا برایش تُربت از باغ جنان آورده‌اند؟ کاروانی از فرشته طاقه‌ای از نور را کهکشان در کهکشان در کهکشان آورده‌اند تا پرستوهای قُدسی، مأمنی پیدا کنند از مقام عرش، بر فرش آشیان آورده‌اند باز در گوش صدف باید سرود عشق خواند ای سروش آواز کن! دُرّ گران آورده‌اند تا طنینش گنبد هفت‌آسمان را پر کند هاتفان گلدسته می‌جویند، اذان آورده‌اند سفره‌ی احسان و بخشایش به شوق آمد که دید آبروی جود را از لامکان آورده‌اند کشتیِ اهل وِلا خالی نماند از ناخدا از حریرِ ماهتابش، بادبان آورده‌اند یک غزل دارد ولایت، چارده بیت‌الغزل آسمانی‌ها برای شعر، «آن» آورده‌اند مشهد و بابُ الجواد و گنبد برفی... ببین! ابرها نقل و نبات از آسمان آورده‌اند عطر فروردین می‌آید از خراسانِ رضا دسته‌گل از دامن این بوستان آورده‌اند یا رضا! از روضه‌ی رضوان به یُمن نوگُلت صد گلستان را برایت ارمغان آورده‌اند ای غزالان! در به در دنبال صیّادید اگر در مدینه دلبری ابرو کمان آورده‌اند به! چه مولودی! دهان یاوه‌گویان بسته شد شیعیان را مرهم زخم زبان آورده‌اند کاروان نور حیران بود بعد از شاه توس کاروان! برخیز از جا! ساربان آورده‌اند شیعه مولودی از این مولا مبارک‌تر ندید در تن اسلام، گویی باز جان آورده‌اند از تبار شیر حق، بخشنده‌ای دیگر رسید ای یتیمان سفره بگشایید! نان آورده‌اند نام تو نور است روی چشم سرد طاقچه با تو آیینه برای شمعدان آورده‌اند از تو می‌گویند شب‌بوها به گوش رازقی سروها نام تو را روی زبان آورده‌اند این زمان باید که حرزت را به بازو داشتن فتنه‌ها بر ما هجومی بی‌امان آورده‌اند تا ثریّا رفته علمت، خوش‌خیالی را ببین! عالمان دهر، پیشت نردبان آورده‌اند وای من! در جامِ درمانِ جهان، سم ریختند نوشدارو را به بزم شوکران آورده‌اند چشمه‌ی جود و کرم! در خانه‌ات لب‌تشنه‌ای! در مقاتل روضه‌های خون‌فشان آورده‌اند آه از آن غربت که باشد قاتلت هم‌خانه‌ات! پشت درب حجره‌ات آوازه‌خوان آورده‌اند در تسلّای عزای تو کبوترها سه روز بال‌هاشان را برایت سایه‌بان آورده‌اند آه! از آن خورشید بی‌سر که سرش بی‌سایه بود بر سرِ آن تن، چه‌ها شمر و سنان آورده‌اند؟! کِی لب حق بسته گردد؟ اهل باطل را ببین! در مصاف صوت قرآن‌، خیزران آورده‌اند مثل اکبر، غربتت را روضه‌خوانان خوانده‌اند هر زمان تابوتی از سروی جوان آورده‌اند ✨گروه هیئت الشعرا✨ 🌷سروده ی جمعی از شاعران قم🌷 https://eitaa.com/heiatoshoara 🔸در نشر معارف اهل بیت سهیم باشیم🔸
🔹🔸تقدیم به باب الحوایج علی اصغر علیه السلام🔸🔹 باز در برکه مگر صورت ماه افتاده؟ مرحبا! از سر افلاک، کلاه افتاده چشم خورشید به دریای نگاهش روشن نقشِ فیروزه به انگشتر شاه افتاده ریسه‌بندانِ ستاره‌ست، افق تا به افق نظرِ مهر به آیینه‌ی ماه افتاده مُژه بر هم زدنش، مژده‌ی پیک سحر است شب در این منظره بر پای پگاه افتاده به امیدی که به یک نیم‌نگاهش برسند قافله قافله حاجات به راه افتاده سوره‌ی عشق بخوان! صوت مؤذّن جاری‌ست که از اینجا به دلم آیه‌ی آه افتاده بعدِ شش بیت، غزل رفت به شش‌ماهگی‌اش وحشت و ولوله در جان سپاه افتاده نوه‌ی کوچک زهرا چه قیامی کرده! نوه‌ی هند از آن حشمت و جاه افتاده چاره‌ای نیست پدر رو به عدو خواهد زد گوشه‌ی علقمه وقتی که پناه افتاده هدفِ تیر سه‌شعبه نه فقط حنجره است که به جانِ شَرَف و خیر و صلاح افتاده تیر از تیر شدن سخت پشیمان شده بود که چه کرده است که حالا به گناه افتاده؟! باد ای کاش کمی راه مرا کج می‌کرد! چه کنم با حرم‌اللهِ به آه افتاده؟! تیر با غنچه‌ی این باغ چه کرده‌ست؟ که سر گاه مهمان شده بر ساقه و گاه افتاده! غنچه‌ی کوچک من! خونِ دلِ آل علی، از تَرَک‌های لب خشک تو راه افتاده با تو ای قصّه‌ی کوتاه چه گویم؟! که سرت از تن کاغذی‌ات چون پر کاه افتاده ✨گروه هیئت الشعرا✨ 🌷سروده ی جمعی از شاعران قم🌷 https://eitaa.com/heiatoshoara 🔸در نشر معارف اهل بیت سهیم باشیم🔸
🔹🔸به مولای آسمان و زمین حضرت امیرالمومنین امام علی علیه السلام🔹🔸 خوش دولتی‌ست، سائل نانِ علی شدن مست از ضریح تاک‌نشانِ علی شدن پا از کجی کشیدن و دست از هرآنچه هست از راستی، نشانِ کمان علی شدن دست از خودم کشیده و عمری دویده‌ام در جستجوی ردّ و نشان علی شدن در بندگی خداست که می‌خوانمش خدای در هیچ بنده نیست، توان علی شدن نور قِدَم دوید عدم را و بانگ زد دیگر رسیده است زمان علی شدن از ردّ پای بوذر و عمّار یافتم مقصد کجاست؟ ریگِ روان علی شدن دریا فقط به رود امان‌نامه می‌دهد مرداب نیست در جَرَیان علی شدن مهتاب قد خمیده و خورشید سربلند در آرزوی تیر و کمان علی شدن چرخ و فلک به رقص، به ساز سَلونی است اینگونه است مست بیان علی شدن از ذرّه‌های خاک نجف می‌رسد به عرش فخرِ غبارِ راهِ سگان علی شدن از آنچه گفت، درکِ زبان قطره‌ای چشید در واژه نیست، فهمِ دهان علی شدن بالای دار میثم تمّار از آن سرود راحت نبود و نیست از آن علی شدن مالک کشید دَردِ علی را که مرد شد مردانگی ست، دُردکشانِ علی شدن از شربت عسل به لب آورد خونِ دل بی‌رنج نیست وِرد زبان علی شدن ای کاش سر به شانه‌ی او می‌گذاشتم! رزقم نبود کیسه‌ی نان علی شدن شب‌های بی‌قراری قدر است رزق ما تا نیمه‌های شب نگران علی شدن حق دارد افتخار کند سائل نجف سلطانی است، لایقِ خوان علی شدن زهرا که بود؟ هم‌نفس و همدم علی در شأن اوست هم‌ضربان علی شدن کُفوَش نبود غیرِ زنی از تبار نور کار کِه بود جان و جهان علی شدن؟ در روضه‌ی حسین، همه عمرمان گذشت ما را خوش است پیرِ جوان علی شدن تنها شکستِ او غم بازوی فاطمه‌ست سخت است بعد غسل شبانه، علی شدن! باید به زندگیِّ علی‌وار خو کنیم هر چند مشکل است به‌ سان علی شدن! ✨گروه هیئت الشعرا✨ 🌷سروده ی جمعی از شاعران قم🌷 https://eitaa.com/heiatoshoara 🔹در نشر معارف اهل بیت سهیم باشیم🔹
🔹🔸تقدیم به پدر مهربان شهر نجف حضرت امیرالمومنین امام علی علیه السلام🔹🔸 باز می‌خواست دلم راهی بازار شود بافتم رشته‌ی اشکی که خریدار شود همه‌ی عُمر خوشا آب به نخلی دادن که به عشق تو و این جُرم، مرا دار شود هر که را جرأتِ آن نیست که در خلوت دل لافِ معنا بزند محرم اسرار شود! «کَلبُهُم باسِطٌ» ای کاش! که در تقدیرم بنویسند فلانی سگ دربار شود ای غبارِ قدمت سرمه‌ی چشمانِ مَلَک! ذرّه کو‌ تا به تمنّای تو بسیار شود؟! خار اگر یاد تو افتاد شرف می‌یابد گُل اگر نام تو از یاد بَرَد، خوار شود رحمت واسعه‌ات با دل من کاری کرد که به امّیدِ گذشت تو گنهکار شود آفتابا! نظری کن به من خاک‌نشین بلکه این ذرّه به دیدار سزاوار شود تو که آبادترین مُلک جهانی، نگذار غم دوریِ نجف بر سرم آوار شود راه درمان اگر آیینه‌ی ایوان طلاست کاش! هر روز دل از عشق تو بیمار شود عشق، در آینه‌ی شیخ بهائی دیده‌ست که قوانین جهان می‌شود انکار شود بشکُفد بوسه اگر بر لب انگور ضریح بیت بیتِ غزلم خانه‌ی خمّار شود مرگ کی می‌رسد از راه؟ که جان عاریتی‌ست - - که به قربانِ تو و لحظه‌ی دیدار شود زندگی روزه و من تشنه‌ی دیدار توام ای خوش آن روزه که با چشم تو افطار شود اشک تو گنج روان بود که افتاد به چاه چون بنا بود نجف دُرّ گُهربار شود تو علی بودی و تا حشر علی می‌مانی نتوانست کسی حیدر کرّار شود ذوالفقاریم، چه در وقت مصاف و چه غلاف شیعه باید همه دم فاتح پیکار شود کاش دنیای گرفتار در این خواب عمیق با صدای پسر فاطمه بیدار شود شعر نه، سجده‌ی شُکر است پس از سجده‌ی شُکر صله‌اش کاش نجف باشد و تکرار شود! ✨گروه هیئت الشعرا✨ 🌷سروده ی جمعی از شاعران قم🌷 https://eitaa.com/heiatoshoara 🔹در نشر معارف اهل بیت سهیم باشیم🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹🔸تقدیم به عقيلة العرب زينب كبري سلام الله عليها🔹🔸 گریه‌کن، گریه‌کن ای چشم! چنان ابر بهار «از من اکنون طمعِ صبر و دل و هوش، مَدار» سیلِ خون راه نیندازی اگر در غم او آخر ای چشمه‌ی خشکیده! می‌آیی به چه کار؟ آبرو می‌شود این اشک برایت روزی پای او هر چه که داری و نداری بگذار گریه کن در غم آن زن که شقایق‌ها را جمع می‌کرد از آن معرکه‌ی آتشبار هر قدم اشک بریز از غم آن لحظه که سوخت پای پُر آبله از دست نوازشگرِ خار «آسمان بار امانت نتوانست کشید» کوه را می‌کند این غم، تَلی از گرد و غبار غیر زیبایی از آن مقتل انوار ندید چون شکست آینه، خورشید در آن شد بسیار ای حسینِ دگر! ای کوه رسالت بر دوش! صبر را را جار زدی یک‌تنه پیغمبروار زینبی، زِینِ أبی، زینتِ باغ نبوی! مرتضی‌خلقتی و فاطمه‌ای در رفتار خطبه‌ات وارث شمشیر بلاغت شده است ذوالفقار است نهان پشت کلامت انگار چه طنینی‌ست در امواج رجزخوانی تو؟ که شد از زلزله‌اش کاخ ستمکار آوار همه دیدند که فریاد زدی بر سر کفر: آخر ای فتنه! سر از خواب دنائت بردار ای شکیبایی اسطوره‌نما! قصّه چه بود؟ که تَأسّی به تو کردند صبوری و وقار کاروان، آه!... به دروازه‌ی ساعات رسید گوش کن! می‌شنوی هلهله از گوشه کنار آه ای شام! چه شد شیوه‌ی مهمان داری؟ آسمان است سرِ سفره‌ی این ایل و تبار خاکِ عالم به سر قومِ ولی‌نشناسی که در آن سِبطِ نبی، دوره شود در بازار از دلِ پُر غمِ تو چوبه‌ی محمل چه شنید؟ که چنان خون به لب آورد و ز کف داد قرار نشود بیتی از آن مثنویِ صبرِ جمیل غیر چشم تو به منظومه‌ی دیگر تکرار غیر زیبایی اگر نیست، به خون خفتن او، عشق فرموده که: این رنگ می‌آید به نگار کربلا، شرح فراقِ علی‌اکبرها بود نه ز قاسم اثری ماند، نه از پرچم‌دار دو جگرگوشه روان کرد به میدان امّا کس ندیده‌ست که اشکش بچکد بر رخسار چادرش خیمه‌ی آرامش اطفال شد و زنده شد خاطره‌ی چادر مادر، هربار اوج روضه‌ست همین جمله: امامی فرمود: چاره‌ی کار، فرار است فقط، عمّه! فرار! سر روی شانه‌ی تو، دخترکی خواند و گریست: «ای صبا! نَکهَتی از» گیسوی خون‌بار بیار مدّتی دفن اگر هم نشد آن یار، چه باک؟ دلِ خواهر شده بر پیکر او سنگ مزار ✨گروه هیئت الشعرا✨ 🌷سروده ی جمعی از شاعران قم🌷 https://eitaa.com/heiatoshoara 🔹در نشر معارف اهل بیت سهیم باشیم🔹
🔹🔸تقدیم به موسی بن جعفر عليه السلام🔹🔸 هفت‌آسمان زندانیِ چشم سیاهش در سینه‌ی آیینه‌ها پیداست آهش تا عرش دیده پلّه پلّه سِیرِ او را دنیا اگر بر فرش افتاده کلاهش او فالقُ الإصباح، او شمسُ الضُحی بود ای آسمان! ای بی‌خبر از قدر و جاهش! «وَالکاظِمینَ الغَیظ، عافینَ عَنِ النّاس» در مهربانی بود شُهره، روی ماهش هر حاجتی خیر است وقتی شیعه‌ی او حاجت بخواهد از امام خیرخواهش دل را به دریا می زند، باکی ندارد هر کس که موسی می‌شود پشت و پناهش بر خاک پاکش آهوان سر می‌گذارند عطر خراسان می‌وزد از بارگاهش در رستخیز تشنگی‌ها نوش بادش! آنکس که او در حشر باشد تکیه‌گاهش هرچند ظلمت سایه‌ها افکنده بر ماه می‌شد در آن زندان گُلی چید از پگاهش گرچه عزیزش کرده سردابِ مصیبت یوسف ندارد شکوه‌ای از دست چاهش ماهی به قعر چاه رفت، آه از مطامیر! دنیا چرا آتش نمی‌گیرد از آهش؟! او فاتح دل‌هاست، حتّی کنج زندان هر دانه‌ی زنجیر، سرباز سپاهش قدّیسه خواهد گشت در چنگ شیاطین حتی زنِ آوازه خوانی با نگاهش شلّاق در دستان سِندی گریه می‌کرد از اشتباه از اشتباه از اشتباهش میراث‌دارِ غربتِ مولا و زهراست دستان بسته، بازوی زخمی، گواهش «ذِی السّاقِ مَرضوضٌ وَ فی قَعْرِ السُّجون» آه! چون ساقه‌ شد مجروح، می‌میرد گیاهش گفتند از «سِجْنِ مَطامیر» و نگفتند آخر چه بوده سِبطِ پیغمبر گناهش؟! بین امامان سِیر کن! تنها فقط او پایین‌تر از ارباب بوده قتلگاهش تابوتش از زندان که خارج شد، مُحبّان، رفتند زیرِ پیکرِ هم‌وزنِ کاهش می‌ریختند از پشت بام خانه‌هاشان دسته به دسته گُل به تابوتش، به راهش آه از دل معصومه و آه از غریبی! از هجرِ دائم، از وصالِ گاه گاهش کشته شدم، کشته شدم، کشته شدم... آه! بر «جِسرِ بغداد» است این روضه گواهش خورشید را در آسمان هفتمِ عشق، کشتند... دنیا ماند و کابوس سیاهش ✨گروه هیئت الشعرا✨ 🌷سروده ی جمعی از شاعران قم🌷 https://eitaa.com/heiatoshoara 🔹در نشر معارف اهل بیت سهیم باشیم🔹
🔹🔸تقدیم به پیامبر مهربانی ها🔸🔹 جهان ساکت شد از حیرت، صدایی از حرا آمد گدایان! پادشاه آمد، غریبان! آشنا آمد تمام کائنات و ماه و خورشید و فلک یک سو و از آن سوی دیگر، مرد، تنها از حرا آمد درخشید اختری در شامِ تار و ماه مجلس شد شهابِ ثاقبی، در هیئت بَدرُالدُّجیٰ آمد پر از خورشید شد آفاق، روشن شد دلِ عشّاق شهادت می‌دهم! آیاتِ «وَالشَّمسُ الضُّحیٰ» آمد همه ذرّات عالم یک‌صدا تکبیر می‌گویند به او قامت ببندید ای خلایق! مقتدا آمد زمینِ زخمی از جهل و جنون، دنبال مرهم بود برای درد بی‌درمانِ این دنیا، دوا آمد شرابِ صافیِ چل ساله، از پیمانه جاری شد به پابوسش، منا و مروه و سعی‌ و صفا آمد بهار آمد به تاکستان صحراهای پژمرده گوارا بادتان! انگورهای دلرُبا آمد ببین در پنجه‌ی خورشید، القاب محمّد را ابوالقاسم، امین، محمود، احمد، مصطفیٰ آمد رسولِ مهربانی، خلعتِ بعثت به تن کرده‌ست رسولان! چشمتان روشن که خَتمُ‌الأنبیا آمد زمین و آسمان را زیر بال رحمتش دارد عمود خیمه‌ی حق، سرورِ آل عبا آمد جهان غرقِ تعلّق بود و دریا را نمی‌فهمید برای کشتیِ در گل نشسته، ناخدا آمد گره می‌خورد بر کعبه، نگاهِ مسجدُ‌الأقصیٰ که «سُبحانَ الّذی أَسرا» و هَم «قالو‌ بَلیٰ» آمد تبرّک جُسته بَطحا از قدوم او، یقین دارم غبار خاک نعلینش به کار کیمیا آمد پیمبر آمده تا رَحمةٌ لِّلْعالَمین باشد برای آیه‌ی «لَوْ كُنْتَ فَظًّا» مبتدا آمد محمّد فاتح دل‌هاست با اعجاز لبخندش و در تفسیر این لبخند، قرآن خدا آمد کدامین واژه در تمجید او حق را ادا کرده‌ست؟ به جز قرآن که با شکرانه‌های رَبّنا آمد بگو ای دختران خفته در گور جهالت‌ها! به پا خیزید در این دشت، آیاتِ نِساء آمد سلامُ الله بر یاسین و فرزندانِ پاکِ او که «إنّی جاعلٌ فِی الأرض» جانِ ماسوا آمد بگو آن وعده‌ی تورات یا آن مژده‌ی انجیل که می‌گفتند در اخبار... آری مصطفیٰ آمد سرآغاز مسلمانی‌ست خَتمُ المُرسَلینِ ما کمالِ خلق انسان از وجود کبریا آمد ✨گروه هیئت الشعرا✨ 🌷سروده ی جمعی از شاعران قم🌷 https://eitaa.com/heiatoshoara 🔹در نشر معارف اهل بیت سهیم باشیم🔹