eitaa logo
بـهـتـࢪیـن زیـنـت《حـجـاب》
941 دنبال‌کننده
10هزار عکس
4.2هزار ویدیو
179 فایل
شروط👈 @Sharayetcanal بیسیم چیمون👇 https://harfeto.timefriend.net/16622644184270 بیسیم چی📞 🌸خواهَࢪاا_خواهَࢪاا🌸 +مࢪڪز بگوشیم👂🏻 -حجاب!..🌱 حجابتونومُحڪَم‌بگیرید حتۍ،توۍفضاۍمجازۍ📱 اینجابچِه‌هابخاطِࢪِحفظِ‌چادُࢪِ ناموس‌شیعِه.. مۍزَنَن‌به‌خطِ دشمݩ
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5951748258962344440.mp3
8.5M
زیـارت عاشـورا بـا صـداے حـاج قـاسـمـ…🙂💔 بـاهمـ بخـوانیـمـ 💔
ایستگاه صلواتی داشتیم یه خانم بدون روسری و حجاب رد شد و دوباره برگشت، منتظر بودم تیکه ای چیزی بندازه که دیدم پول توی دستشه و انداخت توی صندوق کمک به موکب و شیرینی برداشت و رفت. این مردم تماما عاشق امام حسین هستن :) فقط یکم راه رو داریم اشتباه میریم 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه پسری پولدار و غیرمذهبی گفت: برم جمکران ببینم این اُسکُلا کجا میرن😐💔(: -آخرش چیشد؟👀
مٰاتَجرُبِہ‌ڪَردیم‌ڪِہ‌دَرلَحظِہ‌؎فِتنِہ تٰارَهبَرمٰاسیّدعَلۍهَست‌غَمۍنیست! ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🔺• پرداخت ۷۰ هزار میلیارد تومان اشتغال از نیمه دوم سال گذشته تاکنون در حوزه‌های مختلف
عباس‌یعنے‌ ذڪࢪطوفانے‌‌مـھدے :)💚! (ع)🌷🌸
علی یک دسته گل از یاس آورد ز طوبی شاخه ی احساس آورد میان باغی از گل های زهرا خوشا ام البنین «عباس» آورد (ع)🌷🌸
بـهـتـࢪیـن زیـنـت《حـجـاب》
🌸🤍🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍 🤍 #ساجده #پارت_80 صبح با صدایِ مامان از خواب پاشدم. +پاشو دیگه....دیرت میشه ها _وایی
🌸🤍🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍 🤍 از کوچه مدرسه که اومدم بیرون ماشین علیرضا رو دیدم.... _اعع...علیرضا فاطمه+فکر کنم اومده دنبالت...ما رفتیم دیگه خداحافظ _اعع کجا دستشون رو گرفتم و باهم رفتیم سمت علیرضا _سلام....چرا زحمت کشیدی خودم میومدم علیرضا+سلام زحمتِ چی... رو به اون دو نفر هم سلام کرد لبخندی زدم +کوثر و فاطمه از دوستایِ صمیمی من +خوشبختم...خب بریم فاطمه+بااجازه علیرضا+بفرمایید بشینید...می رسونیمتون کوثر+نه مزاحم نمیشیم _چه مزاحمتی...بیاید سوار ماشین شدیم و راه افتادیم. بعد از اینکه فاطمه و کوثر رو رسوندیم رفتیم به سمت خونه. +خوش گذشت امروز!! تو خیابون به چی می خندیدی؟ گوشه لب ام رو گاز گرفتم. _ببخشید حواس ام نبود +چی! من که حرفی نزدم ساجده خانومم _نه خب می دونم نباید تو خیابون اونجوری بخندم چیزی نگفت و سکوت کرد....میگه حرفی نزدم! اما همین حرفی نزدن اش از حرف زدن اش بدتره. +حالا به چی می خندیدید؟ _به امتحان کنسل کردنمون....هیچ کس نخونده بود +اعع...شما چرا نخوندی! _خب من اصلا نمی دونستم امتحان داریم لبخندی زد +امتحان چی بود؟ _ریاضی....خیلی سخته +اشکالی نداره...باهم دیگه تمرین می کنیم. لبخند عمیقی زدم. _خیلی هم ممنون +قربانِ شما زیر لب خدانکنه ای گفتم و بیرون رو نگاه کردم. _علیرضا....امشب خونه سجاد دعوتیم. بریم برای مهسا کادو بخریم؟ +الان که ظهره و شما خسته ای...غروب میریم باهم ان شاءالله ،،،،،، با حس دستی رویِ سرم از خواب بیدار شدم. _اع اینجایی لبخندی زد +موهای خیلی قشنگی داری با دست چشمام رو مالیدم _مبارکه صاحابش +بله می دونم ...مبارکم باشه👍 از جام بلند شدم و کش و قوسی به بدنم دادم. +ساعت خواب ساجده خانم....ساعت 5 غروبه دختر خوب ، دوباره زنگ نزنی بگی تو رو خدا علی پاشو بیا من دیگه نمیام....شما همه اش خوابی. _اعع من کجا همه اش خوابیدم....تو هم که خوابیدی +نخوابیدم دیگه....مامان بابا زنگ زدن. سلام رسوندن _سلامت باشن دلم براشون تنگ شده مخصوصا حنین سادات لبخندی زد +اونم از دهنش زنداداش ساجده نمیوفته _الهیی...خواهر شوهر کوچولویِ من علیرضا باخنده گفت: + بلند شو خانوم مگه نگفتی میخوای برای مهسا کادو بگیرم. _هوم چشم غره ای رفت +این صد بار...بله...ب...له لبخند دندون نمایی زدم کف دستم رو گذاشتم رو قفسه سینه ام _چشم +چشمت سلامت ، پاشو حاضر شو من میرم پایین ،،،،، انقدر توی مغازه های سیسمونی ذوق کرده بودم که علیرضا رو به خنده انداخته بود _وایی علی اون کفش رو علیرضا کفش رو تو دست اش گرفت کتونی آل استار اندازه ی نوزاد +خیلی خوشگله.... _خیلی +بیا این ام بخریم...! تو چشم هاش زل زدم‌ و با لحن شیطونی گفتم. _برای کی بخریم! لبخندی زد که پشت بند ش منم لبخند زدم +برای پسر رفیق ام