🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب🍄
قسمت ۴۹
ڪاش میشد زمان را بہ عقب برگردوند!
ڪاش میشد دنیا با من مهربانتر باشد!
ڪاش من هم شبیہ فاطمہ بودم!
ڪامل و دوست داشتنے و پاڪ!
پاڪے فاطمہ او را نزد همگان دوست داشتنے و بے مثال ڪرده بود.
از همین حالا فاطمہ رو در لباس عروس ڪنار حاج مهدوے تصور میڪردم.
چقدر آنها بہ هم مےآمدند.
اما نہ!
من نمیخواستم فاطمہ رو ڪنار او ببینم.
حاج مهدوے تنها مردے بود ڪہ بعد از آقام او را بخاطر خودش میخواستم.
میخواستم او را داشتہ باشم.
من در این دنیا هیچ وقت نتونستم اونجورے ڪہ دلم میخواست زندگے ڪنم.
همیشہ نقش بازے میڪردم.
میخوام خودم باشم.رقیہ سادات!
🍃🌹🍃
خوابم برد.💤
آقام رو دوباره دیدم.
اینبار در صندلے شاگرد بجاے حاج مهدوے نشستہ بود.
برگشت نگاهم ڪرد.نگاهش مثل قبل سرد نبود ولے سنگین بود.
پرسیدم :
_هنوز ازم دلخورے آقا؟
بجاے اینڪہ جوابم رو بده ، نگاهے بہ چادرم انداخت ویڪ دفعہ چشمانش خندید و گفت.
_چقدر بهت میاد..
🍃🌹🍃
از خواب پریدم..چہ خواب ڪوتاهے!!
فاطمہ خواب بود.
و حاج مهدوے دستش رو روے پنجره ے باز ماشین گذاشتہ بود وانگار در فڪر بود.
🍃🌹🍃
بالاخره بہ اردوگاه رسیدیم.
راننده مشغول خوش وبش وتعارف پراڪنے با حاج مهدوے بود ڪه بہ سرعت از داخل ڪیفم سے تومن بیرون آوردم و بہ سمت راننده تعارف ڪردم.
حاج مهدوے ڪہ از ماشین تقریبا پیاده شده بود و دستانش رو دراز ڪرده بود بہ سمت راننده تا پولش را بدهد رنگ صورتش سرخ شد و با ناراحتے بہ راننده گفت:
_نگیرید لطفا.
من هم با همون لجاجت پول را روے شانہ ے راننده ڪوباندم و گفتم:
_آقا لطفا حساب ڪنید ایشون مهمون من هستند.
راننده ے بیچاره ڪہ بین ما دونفر گیر افتاده بود با درماندگے بہ حاج مهدوے ومن ڪہ با غرور وڪمے تحڪم آمیز حرف میزدم
نگاهیے ردو بدل ڪرد و آخرسر بہ حاج مهدوے گفت:
_چیڪار ڪنم حاج آقا؟!
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #رهایی_از_شب
✍ نویسنده ؛ « #ف_مقیمی »
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🌟
قرائت هرشب دعای فرج به نیت ظهور...🤲
#دعای_فرج🕊
#قرار_عاشقی🦋
🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻 .
┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈
「⃢🦋➺@hejab_o_efaf
┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈
🍃🥀تسلای قلب نازنین آقا
صاحب الزمان عج ،سلامتی ورفع
موانع ظهورشون اِجماعاً...صلوات:)
اللهم صل علی محمد و
آل محمد و عجل فرجهم...🌷🍃
🍃❤️ا
یاالله؛یارحمن،یارحیم؛
یامقلب القلوب؛ثبِّت قلبی
علی دینِک.....🌱.......💚🍃
هدایت شده از زندگی نامه شهیدان
1_14539276668.mp3
5.66M
سربند یا حسین، میبندم رو سرم
با این سن کمم، با تو همسنگرم
خیمه شد مدرسهام، روضه درسای من
لبیک یا حسین، مشق شبهای من
به مناسبت 8 آبان سالروز شهادت شهید محمدحسین_فهمیده و #روز_نوجوان
زمینه
میثم_مطیعی🎙
اعمالقبلازخواب😴☝️🏻
🤲خدای مهربانم خودت ارام بخش دلهایمان باش در نگرانی
🤲شفا بخش جسم و روحمان باش
در بیماری
🤲 و گره گشای مشکلاتمون باش در گرفتاری
الهی آمین🤲
✨شهدا دستگیرتون✨
⚡️شبتون بخیرو در پناه خدا⚡️
التماسدعای فرج✋🏻
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ💫
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
❇️ پاک شیم از گناهانِ امروزمون...🥀
⬅️ ۷۰ مرتبه...✨️
⬅️ اَستَغفرالله رَبّی واَتوبُ اِلَیه..🕊
🍃به سوی خودت برمیگردم ..🤍
🇵🇸✌️🇮🇷سوره نصررا بخوانیم برای موفقيت رزمندگان اسلام وپیروزی جبهه ی مقاومت...🤲
🇵🇸✌️🇮🇷
🍃🌷با سلام وعرض ادب؛خدمت شماهمراهان بزرگوار؛
اعضای جدید خوش آمدید..🌱
روزهای جمعه کانال تعطیل هستش، ان شاءالله از فردا با فعالیت متنوع در خدمت شما بزرگواران هستیم
تشکر بابت حضورتون..🌷🍃
💟هم_اکنون
❇️مراسم استغاثه به امام زمان علیهالسلام
با سخنرانی استاد حسن محمودی
✅️ پخش زنده 👇👇
🌿اللهم عجل لولیک الفرج بحق خانم
حضرت زینب کبری سلام الله علیها ..🤍