سلام مولای ما ، مهدی جان سلامی از خسی بی مقدار به عطر ملیح نرگس زارها ... سلامی از ذره ای سرگردان به روشنای بی بدیل عالم ... سلامی از جانی عطشناک به زلالی دلنشین چشمه سارها ... سلامی از یتیمی تنها به مهربان ترین پدر ... سلامی از من به شما ... #کانال_حجاب_و_عفاف🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄

#امام_خامنه‌ای: ↫بہ پسران جوان نصیحت میڪنم ڪہ: ازدواج💍ڪنند... ↫و نصیحت میڪنم ڪہ در ازدواج [تقــــوا و عفــاف] دختران را در نظر داشتہ باشند، و نہ «جمال» آنها را... #کانال_حجاب_و_عفاف🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄

#ریحانہ🧕 آنقدر نجیبـی و متینـی و ملیـح پیدا نشود شبیه تــ❣ــو وجدانی آغازگر جنگ جهانـــــی باشــد یک چادر🖤و یک روسـری لبنانی..❤️ #کانال_حجاب_و_عفاف🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄

دختران با حجاب جواهرن 💍 آری خواهرم تو ارزشت بیشتر از اینهاست که خودت را در معرض چشم ها قرار بدهی 👁 ارسالی کاربران #کانال_حجاب_و_عفاف🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄

💐 لباس یاس بر تن کرد زهرا  کنار دست او بنشست مولا محمد خطبه خواندزهرا بلی گفت  غلط گفتم بلی نه یا علی گفت .سآلروزِ‌إِزدِوآجِ‌حَضرَتِ‌عَلي{ع}وَ‌حَضرَتِ‌فآطِمة{س}مُبآرَك'🎊 #کانال_حجاب_و_عفاف🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄

"مولودی "💐💐💐 سالروز ازدواج حضرت علی ع و حضرت زهراس مبارک🎉 #حاج_محمود_کریمی #کانال_حجاب_و_عفاف🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄

🎊عقد زهرا و علی درآسمانها بسته شد 🎉سرنوشت عشق هم بر زلف آنها بسته شد 🎈سالروز ازدواج آسمانی علی( ع) و حضرت زهرا(س) بر شما مبارک باد🎈 #کانال_حجاب_و_عفاف🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄

⚠️ #حجاب_در_آخرالزمان ✨امام علے (ع)فرمودند : ✍🏻در آخر الزمان که بدترین دوران است ؛ جمعے از زنان پوشیده اند در حالیکه برهنه اند (لباس دارند اما آنقدر نازڪ و کوتاه است که گویے هنوز برهنه اند..) ✍🏻 و از خانه با آرایش بیرون می‌آیند،اینها از دین خارج شده اند ،و در فتنه ها وارد شده اند و به سوے شهوات میل دارند .. ✍🏻و به سوے لذات خوارکننده شتاب میکنند و حرام ها را حلال می‌دانند و (اگرتوبه نکنند )در دوزخ به عذاب ابدے گرفتار می‌شوند .. 📚وسائل‌الشعےهج14ص19 #کانال_حجاب_و_عفاف🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄

┊ ┊ ┊ 🌹 ┊ ┊ 🌹✨ ما ڪھ دَربنِد✋🏼 ولنتاین شماهانیستیمـ💕💍..؛ 😍روزِعشق ما فقط پیوند زهرا و علے ست ♥️ ✨سالروز ازدواج مولاعلے وحضـرت زهرا (سلام الله علیهما)مبارکباد. #کانال_حجاب_و_عفاف🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄

🔺خواهر عزیزم حق با شماست: ۱. مرد هم باید حیا داشته باشد. ۲. با #حجاب ها معصوم نیستند. 🔹ولی: انصافا #بدون_فرافکنی بعد از دیدن ویدئو خودتان قضاوت فرمایید... ☘ یکبار آزمایش کردن پوشش با حجاب کامل هزینه ای ندارد. شاید تجربه خوبی باشد. 🔺 #توضیح_ویدئو: یک خانم با سه گریم متفاوت و مقایسه مزاحمت خیابانی در ۳ دقیقه ☝️ #زن #حجاب #حجاب_و_عفاف آقایون و خانم های دیندار وظیفه دولت به کنار، ما برای احیای معارف دینمون چیکار کردیم؟ #کانال_حجاب_و_عفاف🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄

عاقدش‌گفـت‌که‌مهریۀ‌اوآب‌شـود.. چون‌قراراسـت‌که‌او؛مادراربـاب‌شود..!:)💚 #عیدکم‌مبـروڪ #کانال_حجاب_و_عفاف🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄

در میان ڪل مردان ز ابتدا تا انتھا در مقام همسرے زیبندھ‌ۍ زھرا علےستـ‌💛🎈 #کانال_حجاب_و_عفاف🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄

❓امربه‌معروف چجوری واجب می‌شه؟🤔 #کانال_حجاب_و_عفاف🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄

#خداوند_بی‌نیازتان_می‌کند 🌹امام خامنه‌اے (مدظله العالی): ✨جوان‌ها می‌گویند،اگر ازدواج ڪنیم بعدش چه ڪار کنیم برای خانه،برای شغل؟ ⇦فرمود: [إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ] 👈اگر فقير و تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خود بي نياز مي‏سازد. 📚سوره:نور آیه: 32 #ازدواج_را_آسان_بگیرید☝️ #کانال_حجاب_و_عفاف🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄

حرف دل✨

گاهےوقتادنبال‌ستاره‌ایم..
ولی‌خـداماه‌روبھمون‌میرسونہ!
واینجاست‌که:
وَالله‌یُحِب‌ُّالصّابِرین:)

#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
       ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄     

🧕💚 خدا پاداش بزرگی برای بندگان مطیعش خواهد داد 💫! #ریحانه #کانال_حجاب_و_عفاف🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄

🔴بانوی مسلمان آرژانتینی از این که پاسپورتش رو با حجاب اسلامی گرفته اظهار رضایت و خوشحالی کرده و بقیه هم بهش تبریک گفتند #حجاب #عفاف #کانال_حجاب_و_عفاف🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄

🌾 #رمان_بی_تو_هرگز 🌾قسمت #بیست_و_سوم_و_بیست_و_چهار آمدی جانم به قربانت شلوغی ها به شدت به دانشگاه ها کشیده شده بود ... اونقدرک اوضاع به هم ریخته بود که نفهمیدن یه زندانی سیاسی برگشته دانشگاه ... منم از فرصت استفاده کردم... با قدرت و تمام توان درس می خوندم ...  ترم آخرم و تموم شدن درسم ... با فرار شاه و آزادی تمام زندانی های سیاسی همزمان شد ...  التهاب مبارزه اون روزها ... شیرینی فرار شاه ... با آزادی علی همراه شده بود ...😊 صدای زنگ در بلند شد ... در رو که باز کردم ... علی بود ...  علی 26 ساله من ... مثل یه مرد چهل ساله شده بود ... 😥😣 چهره شکسته ... بدن پوست به استخوان چسبیده ... با موهایی که می شد تارهای سفید رو بین شون دید ... و پایی که می لنگید ...  زینب یک سال و نیمه بود که علی رو بردن ... و مریم هرگز پدرش رو ندیده بود ... حالا زینبم داشت وارد هفت سال می شد و سن مدرسه رفتنش شده بود ... و مریم به شدت با علی غریبی می کرد ... می ترسید به پدرش نزدیک بشه و پشت زینب قایم شده بود ...😣😔 من اصلا توی حال و هوای خودم نبودم ... نمی فهمیدم باید چه کار کنم ... به زحمت خودم رو کنترل می کردم ...  دست مریم و زینب رو گرفتم و آوردم جلو ... - بچه ها بیاید ... یادتونه از بابا براتون تعریف می کردم ... ببینید ... بابا اومده ... بابایی برگشته خونه ...😊😢 علی با چشم های سرخ، تا یه ساعت پیش حتی نمی دونست بچه دوم مون دختره ... خیلی آروم دستش رو آورد سمت مریم ... مریم خودش رو جمع کرد و دستش رو از توی دست علی کشید ... چرخیدم سمت مریم ... - مریم مامان ... بابایی اومده ... علی با سر بهم اشاره کرد ولش کنم ... چشم ها و لب هاش می لرزید ... دیگه نمی تونستم اون صحنه رو ببینم ... چشم هام آتش گرفته بود و قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم ... صورتم رو چرخوندم و بلند شدم ... - میرم برات شربت بیارم علی جان...😢 چند قدم دور نشده بودم ... که یهو بغض زینبم شکست و خودش رو پرت کرد توی بغل علی ...😭 بغض علی هم شکست ... 😭محکم زینب رو بغل کرده بود و بی امان گریه می کرد ...  من پای در آشپزخونه ... زینب توی بغل علی ... و مریم غریبی کنان ... شادترین لحظات اون سال هام ... به سخت ترین شکل می گذشت ...  بدترین لحظه، زمانی بود که صدای در🚪 دوباره بلند شد ... پدر و مادر علی، سریع خودشون رو رسونده بودن ... مادرش با اشتیاق و شتاب ... علی گویان ... دوید داخل ... تا چشمش به علی افتاد از هوش رفت ... علی من، پیر شده بود ...😭😣 روزهای التهاب بود ... ارتش از هم پاشیده بود ... قرار بود امام برگرده ... هنوز دولت جایگزین شاه، سر کار بود ...  خواهرم با اجبار و زور شوهرش از ایران رفتن ... 😒اون یه افسر شاه دوست بود ... و مملکت بدون شاه برای اون معنایی نداشت ... حتی نتونستم برای آخرین بار خواهرم رو ببینم ...😕 علی با اون حالش ... بیشتر اوقات توی خیابون بود ... تازه اون موقع بود که فهمیدم کار با سلاح رو عالی بلده ... توی مسجد به جوان ها، کار با سلاح و گشت زنی رو یاد می داد... پیش یه چریک لبنانی ... توی کوه های اطراف تهران آموزش دیده بود ...👌  اسلحه می گرفت دستش و ساعت ها با اون وضعش توی خیابون ها گشت می زد ... هر چند وقت یه بار ... خبر درگیری عوامل شاه و گارد با مردم پخش می شد ...✊ اون روزها امنیت شهر، دست مردم عادی مثل علی بود ...  🌺و امام آمد ...🌺 ما هم مثل بقیه ریختیم توی خیابون ... مسیر آمدن امام و شهر رو تمیز می کردیم ... اون روزها اصلا علی رو ندیدم ... رفته بود برای حفظ امنیت مسیر حرکت امام ... همه چیزش امام بود ... نفسش بود و امام بود ... نفس مون بود و امام بود ...😊 ادامه دارد.... ✍نویسنده: #شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی #کانال_حجاب_و_عفاف🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄