eitaa logo
حجاب و عفاف
42.9هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
5.8هزار ویدیو
24 فایل
ادمین های کانال خواهران @sadate_emam_hasaniam @yazahra_67 @shahid_40 و همچنین تبادل وتبلیغ👇 @yazahra_67 وتبادل حمایتی نداریم 💐حجاب بوته ی خوشبوی گل عفاف است🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
هرزمان (عج) رازمزمه‌کند همزمان‌ (عج)‌ دست‌های‌‌‌‌‌مبارکشان‌‌‌‌‌رابه سوی‌آسمان‌بلندمیکنندو‌برای‌آن‌جوان‌ میفرمایند؛ چه‌خوش‌سعادت کسانی‌که‌حداقل‌روزی یک‌بار را زمزمه می‌کنند؛)♥️🌱! "بخونیم‌‌‌‌‌باهم " 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
🔴 حمله گسترده موشکی ایران به صهیونیست های خبیث در کانال زیر👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2796617737Cc5231e645a http://eitaa.com/joinchat/2796617737Cc5231e645a مداحی های حماسی حمله به اسرائیل
الله اکبر..✊ غوغای سپاه راببینید....🚀 حملات موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به سرزمین های اشغالی http://eitaa.com/joinchat/2796617737Cc5231e645a 🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀 http://eitaa.com/joinchat/2796617737Cc5231e645a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖سلام بر مهدی(عج)💖 هر روز را با سلام✋🏻 بر تو آغاز می‌کنیم! 🌷سلام بر تو... که صاحب‌اختیار مایی! 🤲🏻الّلهُـمَّ‌ عَجِّــلْ‌ لِوَلِیِّکَـــ‌ الْفَـــرَج🌹 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
حلال چشماتون باشه ❤️ ما رمیت إذ رمیت، ولکن إن الله رمی... 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
-میگن‌که‌استغفار‌خیلی‌خوبه حتی‌اگه‌به‌خیال‌خودت گناهی‌رو‌مرتکب‌نشده‌باشی، استغفار‌کن‌مؤمن‌دل‌رو‌جلا‌میده‌🚶🏻‍♂! «اَسْتَغْفِرُاللّهَ‌رَبِّـےوَاَتُـوبُ‌اِلَیه»💚 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
رابطه دقیق مرد بی غیرت با زن بی حجاب 🔴⚫️ روشنفکری حُقّه است . 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
مـیگفت : اونی که زیـبایی باطـن داره ، زیـبایی ظاهر رو به نمایش نمیزاره 💌🛩️ 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‌ ✹﷽✹ ═══════ ೋღ🕊ღೋ══════ تازه این فقط واسه سالگرد ازدواجمون نیست،تولدت تو محرم بود، نتونستم تبریک بگم بهت. در برابر اینهمه محبتش فقط تونستم لبخند بزنم . دستم و کشید و گفت:بیا بریم اتاق دخترت و نشونت بدم. رفتیم تو اتاقش.نگام که به اتاق صورتیش افتاد دلم براش ضعف رفت.همه ی چیزایی که براش خریده بود و به بهترین شکل تو اتاق مرتب کرده بودن. +مامان زحمتشون و کشید با سلیقه ی خوب مادرم،اتاقش قشنگترین قسمت خونه امون شده بود. محمد همونطور که به لباسای تو کمدش نگاه میکرد گفت :بابایی اسفندماه به دنیا بیا،خب؟ وقتی متوجه نگاه من به خودش شد گفت: دارم با دخترم حرف میزنم تو نگاه نکن خندیدم ونشستم کنار تختش. بالشتش و برداشتم. محمد تو بالشتش یه ضبط گذاشته بود و وقتی فشارش میدادی با صوت زیبایی قرآن تلاوت میشد. میگفت باید عادتش بدیم به این صدا که براش مثل لالایی بشه. ____ محمد نمیدونم برای چندمین بار تسبیح و از سر گرفتم و برای سلامتیشون ذکر گفتم. فضای بیمارستان اذیتم میکرد. کیف وسایل بچه رو دست ریحانه دادم و با اینکه هوا سرد بود رفتم تو حیاط بیمارستان. خداروشکر کردم که مامان فاطمه پرستار همین بیمارستانه و میتونه کنارش بمونه. به ساعتم‌نگاه میکردم که یه قطره بارون رو دستم افتاد. از جام بلند شدم ورفتم‌ سمت ماشینم که بیرون بیمارستان پارک شده بود.به سرعت ماشین و روشن کردم و به طرف شیرینی فروشی حرکت کردم. دل تو دلم نبود. انقدر خوشحال بودم که حواسم پرت شد و خیابون و اشتباه رفتم.راهم خیلی طولانی شد ولی تونستم یه جعبه شیرینی و یه دسته گل بگیرم و برگردم.بارونی که نم نم میزد حالا شدت گرفته بود. ماشین و پارک کردم و با گل و شیرینی تا در ورودی بیمارستان دوییدم. صدای بارون زمینه ی صدای آرامشبخش اذان شده بود. با اینکه زیر بارون خیس شده بودم و از موهام آب میچکید، کنار در بیمارستان ایستادم و با تمام وجودم دعا کردم. مطمئن بودم که تو این زمان دعام حتما مستجاب میشه. ریحانه پشت سر هم زنگ میزد،ولی نمیتونستم زیر این بارون جوابش و بدم. چشم هام و بستم و از خدا خواستم حال فاطمه خوب باشه. زینبم سالم به دنیا بیاد،بتونم اونجوری که میخوام تربیتش کنم،اون راهی و بره که باید بره. ریحانه اونقدر زنگ زد که نتونستم بیشتر دعا کنم،فقط گفتم خدایا هرچی خیره همون شه،راضیم به رضای تو. رفتم داخل بیمارستان و به تماسش جواب دادم:جانم؟ ریحانه:محمد کجایی تو؟زینبت به دنیا اومد. بدو بیا بیمارستان _فاطمه رو هم دیدی؟حالشون خوبه؟ +حالشون خوبه ولی هیچکدومشون و فعلا ندیدیم. _باشه. اومدم تماس و قطع کردم . اذان هنوز تموم نشده بود. داشتم میرفتم طبقه بالا پیش ریحانه اینا که پشیمون شدم و راهم و به سمت نمازخونه ی بیمارستان تغییر دادم. نمازم و اول وقت خوندم. بعد خوندن نمازشکر گل و شیرینی و برداشتم و از پله ها با قدم های بلند بالا رفتم. ریحانه تا چشمش به من افتاد دویید وبغلم کرد وگفت: بابا شدنت مبارک داداشی روح الله هم تبریک گفت.علی و زنداداشم بعد من رسیدن و تبریک گفتن. بابای فاطمه سرش شلوغ بود نتونست بیادو زنگ زد.اونقدر خوشحال بودم که نمیتونستم لبخندم و جمع کنم. به دخترم حسادت میکردم. چه زمان قشنگی به دنیا اومده بود! ریحانه با ذوق حرف میزد و منم با اشتیاق بهش گوش میدادم. ریحانه:فکر میکنی شبیه تو باشه یا فاطمه ؟ _دلم میخواد‌ شبیه مادرش باشه میخواست چیزی بگه که نگاش به پشت سرم افتاد و گفت: وای نینی اومد. دویید و از کنارم رد شد. با صدای بلند قربون صدقه بچه ای که تو دستای مادر فاطمه بود میرفت. سرجام ایستاده بودم ونگاشون میکردم. مامانش با دیدن من اومد سمتم و گفت : بیا پسرم،بیا ببین خدا چه دختر نازی بهت هدیه کرده. _خانومم چطوره؟ +خداروشکر خیلی خوبه جلوتر رفتم و دختر کوچولویی که یه پتوی صورتی دورش پیچیده شده بود و تو بغلم گرفتم. با دیدنش دوباره یاد عظمت خدا افتادم و دلم لرزید،قلبم از همیشه تند تر میکوبید.این حس خوب و اولین بار بود که تجربه میکردم. دست کوچیکش و تو دستم گرفتم.میخواستم بیشتر نگاش کنم که ریحانه از بغلم گرفتش.از مادر فاطمه پرسیدم: _فاطمه کجاست؟میتونم ببینمش؟ +صبر کن،خبرت میکنم مامان با بچه رفت و من دوباره منتظر روی صندلی نشستم. یهو یچیزی یادم اومد و رفتم یه بطری کوچیک آب خریدم و دوباره رفتم بالا و منتظر نشستم. ریحانه با دیدنم گفت:آب سردکن بود که آب چرا خریدی؟ _این آب سرد نیست.واسه خوردن نگرفتم. عجیب نگام کرد.دلم میخواست دوباره دخترم و تو بغلم بگیرم نتونستم خوب نگاش کنم. یخورده منتظر نشستیم که مادر فاطمه دوباره با بچه بهمون نزدیک شد و گفت:بیا دخترتو بگیر برو فاطمه رو ببین؛ .... ... ═══════ ೋღ 🕊ღೋ══════ 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313               ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
‍ ‍ ‌ ✹﷽✹ ═══════ ೋღ🕊ღೋ══════ برو فاطمه رو ببین؛بردنش بخش. زینب و تو بغلم گرفتم و همه با مادرش رفتیم تا فاطمه رو ببینیم. زنداداش و مامان فاطمه زودتر از من رفتن داخل اتاق.روح الله و علی هم بیرون منتظر موندن. به چهره ی معصومانه ی دخترم زل زدم و تو دلم قربون صدقه ی چشمای بسته اش رفتم. ریحانه دسته گل و دستم داد و باهم رفتیم تو اتاق. فاطمه رو بغل کرد و بعد اینکه بهش تبریک گفت کنار رفت. فاطمه با دیدن لبخند قشنگی که روی لبش نشسته بود جون تازه گرفته بودم. یخورده خودم و بالا کشیدم و به بالشت پشت سرم تکیه دادم. اومد کنارم ایستاد و سلام کرد.جوابش و دادم و دسته گل قشنگی که طرفم گرفته بود و ازش گرفتم. _چه خوشگله! نگاهش و ازم برنمی داشت که گفتم: ایندفعه رو باورم نمیشه اگه بگی، خوشگل تر شدی. بلند خندید. یخورده به مامان اینا نگاه کرد. نگاهشون و که از ما گرفتن محمد خم شد و سرم و بوسید. بغلش کردم که گفت:خدایا شکرت. نشست پیشم و آروم کنار گوشم گفت: نور چشام قدم نو رسیده ات مبارک باشه. میخواست بچه رو تو بغلم بزاره که گفتم :کنار گوشش اذان گفتی؟ +نه هنوز _خب اذان بخون براش بعد بده بغلم همه با چهره ی خندون نگامون میکردن رفت وکنار پنجره ایستاد.چشماش و بست وکنار گوشش اذان گفت زل زد بهش و گفت:تصدقت بشه بابا، دختر خوشگل من صورتش و چندین بار بوسید و بچه رو تو بغلم گذاشت. به خودم چسبوندمش وبا بغض قربون صدقه اش میرفتم. دستش و گرفتم و:سلام نفس مامان،خوش اومدی. میدونی چقدر منتظرت بودم کوچولوی من؟ گریه اش گرفته بود.دستاش و تکون میداد و گریه میکرد. دلم برای صداش ضعف رفت. موهاش و با انگشتم مرتب کردم و آروم گفتم :مرسی که بیشتر شبیه بابات شدی. محمد که کنارم ایستاده بود دستش و گرفت و گفت:جان دلم بوسیدمش و با گریه ای که از شوق دیدن دخترم بود گفتم: وایی چه بوی خوبی میدی تو کوچولو مامان گفت:قربونت برم باید به دختر نازم شیر بدی محمد تا این و شنید رفت بیرون و با یه بطری آب برگشت. بچه روداد بغل مامانم و اومد کنارم. آروم گفت:عزیزدلم همیشه با وضو به زینب شیر بده. رو دستم آب ریخت و با کمکش وضو گرفتم. همه دور مامان جمع شده بودن و حواسشون به زینب بود .محمد گونه ام و بوسید و آروم گفت: دیگه الان بهشت زیر پاته برو حالش و ببر خندیدیم و بچه رو دوباره تو بغلم گذاشت. زینب اسمی بود که محمد خیلی دوسش داشت رو دخترش بزاره. خیلی حس خوبی بهم دست میداد وقتی دخترم و زینب صدا میزدم و محمد با لبخند نگام میکرد. انقدر حالم خوب بود که احساس میکردم هیچی نمیتونه حال قشنگم و ازم بگیره. من عاشق خانواده ی سه نفرمون شده بودم. ... ═══════ ೋღ 🕊ღೋ══════ 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313               ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
دل‌گیر مشو پنجره‌فولادی هست... 🥲 (ع) 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
هرزمان (عج) رازمزمه‌کند همزمان‌ (عج)‌ دست‌های‌‌‌‌‌مبارکشان‌‌‌‌‌رابه سوی‌آسمان‌بلندمیکنندو‌برای‌آن‌جوان‌ میفرمایند؛ چه‌خوش‌سعادت کسانی‌که‌حداقل‌روزی یک‌بار را زمزمه می‌کنند؛)♥️🌱! "بخونیم‌‌‌‌‌باهم " 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بادمجان سرخ می کنی روغن زیاد مصرف میشه😕😍👇👇🍗🍔 غذا سرخ میکنی روغن رو گازت میپاشه هرکی عاشق بیاد اینجا😍 50نوع غذا با چرخ کرده🥓 50نوع غذا با 🍗 مرحله به مرحله یه عالمه 🥗🍧 و5دقیقه ای درست کن https://eitaa.com/joinchat/4195025580C7345f82553 https://eitaa.com/joinchat/4195025580C7345f82553 🍎🍏🍎🍏🍎🍏🍎🍏🍎 🍎🍏🍎🍏🍎🍏🍎🍏🍎 🍎🍏🍎🍏🍎🍏🍎🍏🍎
.زشته تو گوشیت همه کانالارو داری بجز کانال امام حسن ع این یه تبلیغ نیست دعوت ازشما به کانال آقای مظلوم وبی حرم ماست https://eitaa.com/joinchat/577045020C117bf99715 با زدن روی پیوستن دل حضرت مادر رو شاد کنید ونشون بدید چقدر ارادت دارید...! https://eitaa.com/joinchat/577045020C117bf99715 پیوستن پیوستن پیوستن پیوستن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. صبح‌ها با یاد شماست که بخیر می‌شود و دل‌ها با یاد شماست که آرام می‌گیرد. سلام أبانا الشفیق که مونس جان‌هایید.. 『 اَلسـلامُ‌عَلَيْـكَ‌اَيُّہاالاِْمـامُ‌الْمَاْمـوُنُ‌ 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
. کـلام گـوهر بار حضرت صدیقه طاهره برای تمامی دختران و زنان پاک کافیست . 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌خـواهـر لـباس تـنگ مـیپـوشی ?! حـتماً ببین !! 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به شدت پیشنهاد میشه ببینید ❗️ اسرائیل بدست ایرانیان ، پیش از ظهور قائم نابود می‌شود ! (کافی جلد 8 / صفحه 206) 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
❌جنگ مجازی : جهاد محسوب میشود ⁦🤲🏻⁩یا حیدر _یا زهرا ⁦🤲🏻⁩ معادلاتك لم تنكسر وأحلامك لم تتبدد وحتمًا سننتصر .. 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄