حجاب و عفاف
. #رفاقت_مقدمه_شباهت . . . -فڪ ڪنم گفت علوے . -چییی😯😯علوے؟!؟! . -میشناسیش؟؟همڪلاسیتونہ؟؟😯 . -چے؟!😨
#رفاقت_مقدمه_شباهت
.
.
بعد اینکه زهرا و سید وارد شدن بابا رفت و راه پله رو نگاه کرد و برگشت تو و گفت شما رسم نداریم اولین بار آقا داماد رو هم بیارید؟!😆آقای مهندس چرا نیومدن؟!😊
.
که مادر سید اروم با دستش اقا سید رو نشون داد و گفت ایشون اقای مهندس هستن دیگه ☺
.
-با شنیدنش لحن صدای بابام عوض شد.. چون اشپزخونه پشت بابام بود نمیتونستم دقیق ببینمش ولی با لحن خاصی گفت شوخی میکنید؟! .
که پدر سید گفت نه به خدا شوخیمون چیه...اقای مهندس و ان شا الله ماه داماد اینده همین ایشون هستن
.
با شنیدن داماد یه تبسم خاصی رو لب سید اومد و سرشو پایین انداخت☺
.
ولی دیدم بابام از جاش بلند شد و صداشو بلند کرد و گفت : اقا شما چه فکری با خودتون کردید که اومدید اینجا؟؟
فکر کردید دختر دسته ی گل من به شما جواب مثبت میده...
همین الانش کلی خواستگار سالم و پولدار داره ولی محل نمیکنه اونوقت شما با پسر معلولت پا شدی اومدی اینجا خواستگاری؟! 😡
جمع کنید آقا...
.
زهرا خواست حرفی بزنه ولی سید با حرکت دستش جلوشو گرفت و اجازه نداد😕
.
پدر سید اروم با صدای گرفته ای گفت پس بهتره ما رفع مزاحمت کنیم😔
.
-هر جور راحتید...
ولی ادم لقمه رو اندازه دهنش میگیره...
.
-مادر و پدر سید بلند شدن و زهرا هم اروم ویلچر رو هل میداد به سمت در...
.
انگار آوار خراب شده بود روی سرم😢
نمیتونستم نفس بکشم و دلم میخواست زار زار گریه کنم😔...پاهام سست شده بود...میخواستم داد بزنم ولی صدام در نمیومد😢.. دلم رو به دریا زدم و رفتم بیرون...
پدر و مادر سید از در خروجی بیرون رفته بودن و سید و زهرا رسیده بودی لای در
.
بغضمو قورت دادم و اروم به زور صدام در اومد و سلام گفتم...😢
.
بابام سریع برگشت و گفت تو چرا بیرون اومدی😯...برو توی اتاقت
.
ولی اصلا صداشو نمیشنیدم..
.
-زهرا بهم سلام کرد ولی سید رو دیدم که اروم سرش رو بالا اورد و باهام چشم تو چشم شد...
.
اشکی که گوشه ی چشمش حلقه زده بود اروم سر خورد و تا روی ریشش اومد.😢
.
سرش رو پایین انداخت و اروم به زهرا گفت بریم...
.
و زهرا هم ویلچر رو به سمت بیرون هل داد...
.
بعد اینکه رفتن و در رو بستن من فقط گریه میکردم😭😭
.
بابام خیلی عصبانی بود و فقط غر میزد...😠
مسخرش رو در آوردن😡
یه کاره پا شدن اومدن خونه ما خواستگاری
.
و رو کرد به سمت من و گفت: تو میدونستی پسره فلجه؟!
.
-منم با گریه گفتم😢بابا اون فلج نیست😢جانبازه😔
.
-حالا هرچی...فلج یا جانباز یا هر کوفتی...وقتی نمیتونه رو پای خودش وایسته یعنی یه آدم عادی نیست😠
.
#ادامه_دارد
#کانون_فرهنگی_اجتماعی 🌹
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
.
#رفاقت_مقدمه_شباهت
.
.
.
.
-منم با گریه گفتم...بابا اون فلج نیست😢...جانبازه😔
.
-حالا هرچی...فلج یا جانباز یا هر کوفتی...وقتی نمیتونه رو پای خودش وایسته یعنی حالتش عادی نیست😠
.
-بابا اون اقا تا چند ماه پیش از ماها هم هم بهتر راه میرفت ولی الان به خاطر امنیت من و شما...😔😔
.
که بابام پرید وسط حرفو گفت: دختر تو با چند ماه پیشش میخوای ازدواج کنی یا با الانش؟! 😐در ضمن این پسر و این خانواده اگه سالم هم می اومدن من جواب منفی میدادم چه برسه به الان که😑
میدونستم بحث بی فایده هست😔...اشکامو به زور نگه داشتم و رفتم توی اتاقم😢..وقتی در اتاق رو بستم بغضم ترکید😢...صدای گریم بلند و بلند تر میشد..با هر بار یاد آوری آخرین نگاه سید انگار دوباره دنیا خراب میشد روی سرم😭...دوست داشتم امشب دنیام تموم بشه😢...ای کاش اتفاقات امشب فقط یه کابوس بود😢...تا صبح فقط گریه میکردم و مامانم هم هر چند دقیقه بهم سر میزد و نگرانم بود
.
مامانم اومد تو اتاق و گفت : دختر اینقدر خودتو عذاب نده..از دست میریا...😯
.
-اخه شما که حال منو نمیدونی مامان.😢..دلم میخواد همین الان دنیا تمام بشه😕
.
-من حال تورو نمیدونم؟! ههه😔😔...من حال تو رو بهتر از خودت درک میکنم😢
.
-یعنی چی مامان؟!😯
.
-یعنی اینکه....هیچی...😕
ولی دخترم دنیا تموم نشده...کلی خواستگار قراره برات بیاد
با کلی افکار و قیافه مختلف
نمیگم کیو انتخاب کن و کیو نکن
نمیگم مذهبی باشه یا نباشه
ولی کسی رو انتخاب کن که ارزشتو بدونه و بتونه خوشبختت کنه😕
.
.
اونشب و فردا اصلا تو حال و هوای خودم نبودم😔اصلا نتونستم بخوابم و همش فکر و خیال😕صبح شد و دلم گرفته بود😔دلم میخواست با زهرا حرف بزنم ولی نمیدونستم چی بگم بهش 😢
.
هیچکی نبود باهاش درد دل کنم 😔یاد حرف زهرا افتادم..که هر وقت دلش میگیره میره مزار شهدا😢لباسم رو پوشیدم و به سمت شهدای گمنام راه افتادم..
.
نزدیک مزار که شدم.. اااا...اون زهرا نیست بیرون مزار وایساده؟!😯
چرا دیگه خودشه 😔حالا چیکار کنم😯
اروم جلو رفتم
.
-سلام 😔
.
-سلام ریحانه جان و بغلم کرد و گفت: اینجا چیکار میکنی؟😯
.
-دلم گرفته بود...اومده بودم باهاشون درد دل کنم...تو چرا بیرونی؟!
.
-محمد گفت میخواد حرف بزنه باهاشون و کسی تو نیاد .
-زهرا😔نمیدونم چطوری معذرت خواهی کنم.به خدا منم نمیخواستم...
.
-این چه حرفیه ریحانه.من درکت میکنم
.
اروم به سمت مزار حرکت کردم.و وارد یادمان شدم.صدای سید میومد وکم کم واضح تر میشد
ارو اروم رفتم و چند ردیف عقب ترش نشستم و به حرفهاش گوش دادم😔
.
#ادامه_دارد
#کانون_فرهنگی_اجتماعی 🌹
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
حجاب و عفاف
. #رفاقت_مقدمه_شباهت . . . . -منم با گریه گفتم...بابا اون فلج نیست😢...جانبازه😔 . -حالا هرچی...فلج ی
#رفاقت_مقدمه_شباهت
.
اروم اروم رفتم و چند ردیف عقب تر نشستم و به حرفهاش گوش دادم😔
.
دیدم با بغض داره درد دل میکنه 😢
.
-شهدا چی شد؟!😔مگه قرار نبود منم بیام پیشتون ؟! الان زنده موندم که چی بشه؟!😢 که هر روز یه زخم زبون بشنوم؟!😢... بی معرفتا چرا من رو یادتون رفت و شروع کرد گریه کردن گریه کردن 😭
.
دلم خیلی براش میسوخت😢...منم گریم گرفته بود ولی نمیتونستم گریه کنم...اروم رفتم پشت سرش...
نمیدونستم چی بگم و چیکار کنم...
فقط آروم گفتم: سلام آقا سید 😶
اروم سرش رو برگردوند و سریع اشکاش رو با گوشه استینش پاک کرد و داد زد: زهراااا مگه نگفتم کسی اومد خبرم کن
.
-اقا سید حالا دیگه ما هرکسی هستیم ؟!
.
-خانم بین من و شما هیچ نسبتی نیست.نه ثبتی نه دینی و نه...
لااله الا الله
.
-قلبی چطور؟!😯 اینقدر راحت جا زدید؟!😕من رو تا وسط میدون اوردید و حالا میخواین که تنها بجنگم؟؟😔 یعنی حتی اون گفتن عشق دوم و اینا همه دروغ بود؟!
چون برای رسیدن به عشق اولتون اینقدر تلاش کردید ولی عشق به ظاهر دومتون چی؟!این شهدا اینطوری پای حرفاشون وایمیستادن؟!😢
.
-من چیکار باید میکردم که نکردم؟؟😔
.
-چرا دیشب جواب بابامو ندادید و از خودتون دفاع نکردید؟؟😯
.
-چه جوابی؟!چه دفاعی؟!مگه دروغ میگفت؟!من فلجم.😢..حتی خودمو نمیتونم نگه دارم چه برسه شما رو...کجای حرفهاش غلط بود؟!
.
-اون روز تو دفترتون گفتین این اتوبان دو طرفست...
ولی الان با این حرفاتون دارم میفهمم نه ...این اتوبان همیشه یه طرفه بوده...شما فکر میکنید نظر من راجب شما عوض شده؟!😯
حق هم دارید فکر کنید..چون عاشق نشدید تا حالا...و نمیدونید عشق یعنی چی...خداحافظ .
بلند شدم و به طرف در مزار رفتم که از پشت سر اروم گفت:
.
ریحانه خانم😶(دومین بار بود که اسمم رو صدا میزد) این اتوبان همیشه دوطرفه بوده ولی وقتی کوه ریزش کنه دیگه راهی باقی نمینونه😔
.
برگشتم و باز باهاش چشم تو چشم شدم و گفتم: اگه صدبار هم کوه ریزش کنه باید وایساد و جاده رو باز کرد نه اینکه...
خداحافظ...
و از محوطه بیرون اومدم...
.
.
چند روز گذشت و از اقا سید هیچ خبری نداشتم...روزها برام تکراری و بیخود میگذشت😔..فکر به اینکه اینده و سرنوشتم چجوریه دیوونم میکرد.. دلم میخواست یه کاری کنم ولی کاری ازز دستم بر نمیومد..هر بار درباره سید با بابا حرف میزدم بحث رو عوض میکرد😐
.
تا اینکه یه شب نزدیک صبح دیدم صدای جیغ زدن های مامانم میاد😯سریع خودمو رسوندم بالاسرش😯دیدم رو تخت نشسته داره گریه میکنه😢
.
-چی شده مامان؟!😯
.
#ادامه_دارد
#کانون_فرهنگی_اجتماعی 🌹
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
#رفاقت_مقدمه_شباهت
.
تا اینکه نصفه شب دیدم صدای جیغ زدن های مامانم میاد😯...سریع خودمو رسوندم بالاسرش...دیدم رو تخت نشسته داره گریه میکنه😢
.
-چی شده مامان؟!😯
.
-ریحانه...ریحانه...این پسره اسمش چیه؟؟😢😢
.
-کدوم پسره؟! چی میگید؟!😯
.
-عههه...همین که اومده بود خواستگاریت😢 .
- اها...اسمشون سید محمد مهدی هست 😶
.
-با گفتن اسمش گریه های مامان بیشتر شد😭
بابام هم کم کم نگران شده بود و میخواست اورژانس خبر کنه -حالا چی شده مامان؟!😯
.
-خواب خانم جون رو دیدم😢(مادربزرگم و همون که اولین بار بهم نماز خوندن یاد داده بود)
با همون چادری که همیشه میزاشت😔توی خونه قدیمیمون بودم😔دیدم در باز شد اومد تو😢ولی به من هیچ توجهی نمیکرد و ناراحت بود😢گفتم مامان چی شده؟! گفت تو ابروی منو پیش حضرت زهرا بردی 😢
گفتم چرا؟! 😯
گفت خانم میگه برای خواستگاری نوه اش اومده خونه شما ولی بیرونشون کردین😢گفت به دخترت بگو تو که میترسی محمد مهدی نتونه از دخترت مراقب کنه..این پسر از حرم دختر من مراقبت کرده چطور از مراقبت دختر تو برنمیاد.
خانم جون اینارو تو خواب گفت و پا شد و با گریه رفت😢😢
.
.
که بابام گفت: این حرفها چیه زن...حتما غذای سنگین خورده بودی😐
.
که مامان با گریه میگفت من هیچوقت خوابهام غلط نیست😢مامانم بعد مدتها اومده تو خوابم😔و از من دلگیر بود😢
.
ما بد کردیم...نباید بیرونشون میکردیم..
.
-ولمون کن خانم...میخوای دخترتو بدبخت کنی که چی؟! یه مرده خوشحال بشه 😐
.
-تو از کجا میدونی بدبخت میشه مرد؟؟
.
-از اونجا تو جامعه به اون اقا نه کار میدن نه پست اجتماعی میدن نه میتونه رانندگی کنه نه میتونه گلیم خودشو از آب بکشه بیرون.بازم بگم؟!😑
.
-تو هم خوشبختی رو چه چیزهایی میدونی😔خوشبختی یعنی دلت کنار یکی اروم باشه چه تو خرابه باشین چه تو کاخ
.
-این رمانتیک بازیا مال یه سال اول زندگیه..وقتی قسط بانک و اجاره خونه و اسباب کشی و در به دری شروع شد اونموقع میفهمی دلت پیش کی آروم بود و اروم میشه😐
.
یک هفته همین بحث تو خونه ما بودو منم هم غذام کم شده بود و هم حرف زدنم و فقط غصه میخوردم😢مامانمم که وضع روحیش خوب نبود😔 و کلا وضعیت خونمون ریخته بود بهم...
.
یه روز صبح دیدم بعد مدتها از مینا برام یه پی ام اومد
.
-سلام ریحانه خوبی؟!
.
-سلام مینا.چه عجب یادی از ما کردی؟!
.
-همونقد که شما یاد میکنی ماهم یاد میکنیم😐میخواستم بگم آخر هفته بله برونمه😊
.
-ااااا.. به سلامتی☺چطور بی خبر؟!حالا اقا داماد کیه؟😯
.
-میشناسیش😊
.
.
#ادامه_دارد
#کانون_فرهنگی_اجتماعی 🌹
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
حجاب و عفاف
#رفاقت_مقدمه_شباهت . تا اینکه نصفه شب دیدم صدای جیغ زدن های مامانم میاد😯...سریع خودمو رسوندم بالاس
.
#رفاقت_مقدمه_شباهت
.
.
.
-ااااا...سلامتی...چطور بی خبر؟! حالا اقا داماد کیه
.
-میشناسیش😊
.
-میشناسم😯کیه؟! از بچه های دانشگاست؟؟😯
.
-اره 😊
.
-کدومشون؟!😯
.
-اقا احسان 😊
.
-احسان؟!😨😨
.
-اره...😊😊چیه چرا تعجب کردی؟!😯
.
-اخه اون که میگفت فقط😕
.
-نه بابا...بنده خدا میگه از اول هدفش من بودم...میگفت صحبت درباره تورو بهونه کرده بود که باهام حرف بزنه 😊میگفت چون باباش با بابات همکاره تو رودروایسی و به زور بلند شده اومده خواستگاریت و کلی دعا کرده که تو جواب رد بدی😊
.
-اینا رو احسان بهت گفته؟!😐
.
-اولا آقا احسان 😊و دوما اره
.
-به هر حال ان شاالله که خوشبخت بشی😐 به آقا احسانم سلام برسون .
ممنونم...البته از الان میدونم خوشبختم😊ریحانه خبر نداری هنوز هیچی نشده یه ویلا تو شمال به نامم زدن
.
-چه خوب...ولی مینا ای کاش میتونستم از جانب یه دوست باهات صحبت کنم ولی میدونم الان هرچی بگم با یه چشم دیگه ای منو میبینی..فقط برات ارزوی خوشبختی میکنم.
.
-ممنونم...نگران من نباش ریحانه...من از پس کارهام برمیام..پس منتظرتما اخر هفته
.
-مینا نمیتونم قول بدم که حتما میام😕
.
-حتما باید بیای...اتفاقا احسانم اصرار کرد حتما دعوتت کنم .
.
دلم برای مینا میسوخت...میخواستم خیلی حرفها رو بهش بزنم ولی میدونستم الان فکر میکنه شاید از حسادته و ترجیح دادم سکوت کنم😐 و براش دعا کنم خوشبخت بشه...اخه خیلی دختر مهربون و پاکیه و فقط یکم اعتقاداتش ضعیفه.😕..ای کاش میفهمید خوشبختی فقط ویلا و ماشین و... نیست. و اصل کاری اون ارامشیه که باید حس بشه..
.
وقتی ماجرای خواب مامان رو به زهرا تعریف کردم کلی پشت تلفن گریه کرد😢 و گفت از وقتی سید ماجرا رو شنیده همیشه تو خودشه و میگه ای کاش کاری از دستش برمیومد.
.
تا اینکه یه روز صبح که بابا داشت از خونه بیرون میرفت و در کوچه رو باز کرد دید اقا سید پشت در با ویلچر نشسته..
.
-سلام علیکم😔
.
-سلام...بازم شما؟! 😯
.
-اومدم که جواب قطعیمو بگیرم وبرم
.
-من که بهتون جواب دادم...گفتم شما برای دختر من مناسب نیستید
.
-شما جواب دادید ولی من میخوام از زبون دخترتون بشنوم.چون تو این زمینه نظر هیچکسی به جز ایشون برای من مهم نیست
.
-ببین آقا پسر...اوندفعه با احترام گفتم که این موضوع رو فراموش کنین ولی ایندفعه اگه مزاحم بشین دیگه احترامی نیست و پلیس خبر میکنم.
.
-لا اله الا الله...فک نکنم خواستگاری جرم باشه البته شاید توی محله شما جانبازی جرم باشه...نمیدونم...ولی آقای محترم...شما حرفاتونو زدین منم میخوام حرفامو بزنم...
.
#ادامه_دارد
#سرویس_فرهنگی_اجتماعی
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
#رفاقت_مقدمه_شباهت
.
-لا اله الا الله...فک نکنم خواستگاری جرم باشه البته شاید توی محله شما جانبازی جرم حساب بشه...نمیدونم...ولی آقای محترم...شما حرفاتونو زدین منم میخوام حرفامو بزنم...
.
-گوش میدم فقط سریع تر چون کلی کار دارم...😑
.
-اقای حسینی اینجا نیومدم درباره نحوه تامین زندگیم و این چیزها حرف بزنم..صحبت درباره این چیزها جاش توی جلسه خواستگاریه البته اگه اجازه بدید.
امروز فقط اومدم فقط درباره دلم حرف بزنم...
اقای حسینی من حق میدم شما نگران اینده دخترتون باشید ولی...
اقای حسینی
من همه جا گفتم که عشق اول من جهاد و شهادته و همونجور هم که میبینید تو راه این عشقم پاهامو از دست دادم..
قطعا همسر ایندم هم که عشق زندگیم حساب میشه به همین اندازه برام مهمه و پاهام که چیزی نبود حاضرم سرم رو هم برای خوشبختیش از دست بدم و چیزی کم نزارم.😔
.
وقتی صحبت هاشون به اینجا رسید با خودم دل دل میکردم که بیرون برم یا نه😯
استرس عجیبی داشتم😔
پاهام سست شده بود...ولی اخه ریحانه از چی میترسی؟! مرگ یه بار شیون هم یه بار...
مگه اینهمه دعا نخوندی که سالم برگرده از سوریه؟!
خوب الان برگشته و پشت در خونت وایساده.
چرا این دست و اون دست میکنی...
اگه دلش بشکنه و دیگه بر نگرده چی؟!😯
.
اب دهنمو قورت دادم و در رو اروم باز کردم..😯
.
اقا سید وسط حرفاش بود.
.
یهو بابام گفت:
-تو چرا اومدی دختر😠
.
-بابا منم یه حرف هایی دارم😔
.
-برو توی خونه شب میام حرف میزنیم😡
.
-نه...میخوام ایشونم بشنون
.
-گفتم برو توی خونه😡
.
که اقا سید گفت:
اقای حسینی همونجور که گفتم امروز اومدم فقط نظر ایشونو بشنوم و نظر هیچکسی به جز ایشون برام مهم نیست.پس بهتره حرفشونو بزنن
.
-نظر ایشون نظر پدرشه😑
.
-بابا...نه😔
.
-چی گفتی؟!😠
.
-بابا من نمیدونم توی ذهن شما از این آقا چی ساختید😔
کسی ساختید که که دنبال پول شماست یا هر چیز دیگه😐
نمیدونم دربارشون چه فکری میکنید و نظرتون چیه...
حتما فکر میکنید فقط این اقا خواستار ازدواج با من و... هست و یکی هست مثل بقیه خواستگارام
.
اما باید بهتون بگم که منم...😶
.
تو تمام اون دقایقی که احسان خواستگاریم اومده بود و من جواب رد دادم من توی فکرم این اقا بود😶
علت عوض شدن و تغییر پوشش و ظاهرم دلیل شروعش این اقا بود..😶
.
اصلا اول من به ایشون ...😶
.
سید سرشو پایین انداخته بود و هیچی نمیگفت و بابا هم هر دیقه تعجبش بیشتر میشد😯
.
-بابا جان...
فکر کنم با این حرفهام فهمیده باشین نظر من و شما یکی نیست😔
.
#ادامه_دارد
#سرویس_فرهنگی_اجتماعی
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
حجاب و عفاف
#رفاقت_مقدمه_شباهت . -لا اله الا الله...فک نکنم خواستگاری جرم باشه البته شاید توی محله شما جانبازی
.
#رفاقت_مقدمه_شباهت
.
.
یه ببخشید گفتم و سریع اومدم توی خونه😓
نمیدونم چرا بغضم گرفته بود 😢
تمام بدنم میلرزید😕سرم گیج میرفت.😧 رفتم تو اتاقم و تا میتونستم گریه کردم😭😭
.
اومدم تو اتاق و نفهمیدم دیگه چه حرفی بین بابا و سید رد و بدل شد😯بعد چند دیقه بابا اومد خونه و دیگه بیرون نرفت😕صدای پرت کردن کیفش روی میز رو میشنیدم😦خیلی سر سنگین و سرد بود...رو به مامانم کرد و گفت :
خوشم باشه😠تحویل بگیر خانم...دختر بزرگ کردیم عین یه دسته گل اونوقت دادیم تحویل دانشگاه های این مملکت...نمیدونم چی یادشون میدن که تو روی باباش وایمیسه از عاشق شدنش صحبت میکنه...اونم جلوی یه پسر غریبه 😡
.
توی اتاق از شدت ترس به خودم میلرزیدم😣
.
مامانم گفت: حالا که چیزی نشده..چرا شلوغش میکنی...ولی اینبار دیگه قضیه رو مثل ارش و سحر نکنیا😐...پسرم تک و تنها افتاده تو کشور غربت و دیگه هیچ علاقه ای به ازدواج نداره😔
.
-چیزی نشده؟! دیگه چی میخواستی بشه؟!😡
تو قضیه آرش هم مقصر شما بودی که کار به جاهای باریک داشت کشیده میشد
ولی نه..اینبار دیگه قضیه رو کش نباید داد..با آبروی چندین و چندساله من داره بازی میشه😡
آدم صد تا پسر داشته باشه ولی دختر نداشته باشه 😐😐
.
-نا شکری نکن آقا...حالا میخوای چیکار کنی؟!😯 میبینی که دخترت هم هم دوستش داره😕
.
-اخه من نمیفهمم از چیه این پسره خوشش اومده😑چند روز دیگه زنگ بزن که بیان برای خواستگاری و این ابرو ریزی تموم بشه...پسره ی پر رو میگه اگه جوابمو ندین تا جلوی شرکتتونم میام...کم اینجا ابرومون رفت میخواد اونجا هم ابرومونو ببره...
بگو بیان خواستگاری من اونجا حرفامو میزنم برای اخرین بار😡
اونجا شرط هامو میگم😐
.
-از توی اتاق اینا رو شنیدم ولی نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت 😯
ولی خوب همین که اجازه داد بیان خواستگاری هم یه قدم مثبت بود😔
.
-مامان زنگ زد خونه اقا سید اینا و گفت اگه باز مایلن برای اخر هفته بیان خواستگاری
.
توی هفته خیلی استرس داشتم 😔
همش فکر میکردم که بابام چی میخواد بگه 😢
هرچی دعا و ذکر بلد بودم تا اخر هفته خوندم که همه چی ختم بخیر بشه😢
یاد حرف سید افتادم😔
گفته بود هر وقت دلت گرفته قران رو باز کن و با خدا حرف بزن
خدایا خودت میدونی حال دلم رو😢
خودت کمکم کن😔
اگه نشه چی ؟!😢
اگه بابام این بار بیشتر تحقیرشون کنه چی؟!😔
خدایا خودت کمکم کن...😢
یا فاطمه زهرا خودت گفتی که اقاسید نوه ی شماست😢
پس خانم جان خودت یه کاری بکن منم عروستون بشم 😢
قران رو برداشتم و اروم باز کردم😔
.
.
#ادامه_دارد
#سرویس_فرهنگی_اجتماعی
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
حجاب و عفاف
باذن الله 🌴
... هر چه بشر دارد از کمال، از پر قنداق (مادر) است و چقدر برایم سخت است بگویم مادری (بد) حجاب است.
ناگوار است برایم که از مادر هایی حرف بزنم که قدر و منزلت خویش، نا آگاهانه ندانسته و نمیدانند.
🔸️ دردی است جانگداز که بنویسم از اثرات سوء بد حجابی دختران و زنان و مادرانی، که خدایشان، محبت خویش را بر وجود آنان/اینان/مَثَل زده است.وجودی که (کعبه اش) خواندند، نمیشود گفت که (بد) است و (بد حجاب).لکن نمیشود واقعیتهای موجود را نادیده انگاشت و لب به اندرز نگشود.کعبه ای که ابتدا (چادر) از سرش برداشت بیگانه، و (بی غیرتی) مردانش، نمایانش کرد در انظار.
🔸️امروز اندکی فکر کردم و دیدم که هدف دشمن، چادر و حجاب نبوده. او با تک تیراندازهای ماهرش، وجود (زن) را نشانه گرفت تا بتواند (جامه اش) را آرام آرام بدرد. مانند گرگ که درنده است و آهسته آهسته شکارش را میدرد، و گرگ صفتان آدم نما، در خانه و جامعه و جهان، هم تاسّی از گرگ نمودند.
🔸️ خواهر محترمم و دختر محبوب، بخدا دشمن نهان و آشکار، دردش از حجابت نیست، در واقع حجاب (درونت) را نشانه گرفته است.و (تو) ای مرد باغیرت، آنگاه که پای سریال در انتظار آفتاب، خانواده ات می نشستند باید عواقب (دوست بازیها) با جنس مخالف همسر و فرزندانت را در نظر میگرفتی.
🔸️وقتی با انرژی، پای سریال گوزل وقت گرانت را هدر میدادی، باید امروز (همسر و فرزندت) را هم میدیدی.آن زمان که تمام تلاشت این بود که به سریال از بوسه تا عشق برسی و بهمراه (ناموست)، آنچه را که شایسته ی دیدگان (آدم) نبود را با اشتها نگاه میکردی،(که البته قدیمی شدند)، امروز، خدا و زن و فرزند را در بیچارگی و بی بند و باری، مقصر ندان و (سیلی) به صورت خود بنواز تا رنگ کبود (غیرت) (شاید) نمایان شود.حریم سلطان سلیمان، محبت و صفا و حریم حرمتها را از خانه ات ربود و (تو) هنوز اندر خم یک کوچه ای.
🔸 توصیه میکنم ، اندکی به فکر فردای (خود) و (ناموست) باش.نگذار سیلی خدای مهربان، (سیل) شود در دنیا و اخرتت.به جان عزیزت، به حسرت فردا نمی ارزد.
🔸️عمرت زیاد باد، لیک بدان که هیچ احدی از لحظه ی بعدش باخبر نیست.دست به دامان بی بی زینب شو و رهایش نکن تا محفوظ بمانی ای عبد جمیل.🌴
#یازینب
#جهاد_تبیین
#ادامه_دارد....
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
حجاب و عفاف
باذن الله 🌴
... شکر خدا کمتر فرصت میشود تا پای برنامه های سیما بنشینم. قبلا بطور اتفاقی در شبکه ی نسیم برنامه ی (کودک شو) را دقایقی نظر کردم از آثار ترغیب (بد حجابی)،برخی از همین برنامه های سیما است که مدیرانش گاها آنقدر سخیف عمل میکنند که متحیر میشود آدم از این (سیب زمینی) های آدم نما. کود وارداتی ترکیه بر (دهان) چنین مدیرانی که فساد را علنی و جهانی میکنند و هم خاک بر سر (مردان) بی غیرتی که جلوی دوربین جهانی سیما، همسرشان را در آغوش میگیرند.!!! میگویند چرا جوانان قدرت ازدواج ندارند و آمار طلاق به چه علت بالاست.
🔸️از دلایل عدم انگیزه ی ازدواج همین (بدحجابی) و بی (غیرتی) مردانی است که از مرد بودن فقط جنسیت آن را دارند. ببینید اثرات بدحجابی تا کجا پیش رفته و میرود که در خانه محبت (بی رنگ) و در دوربینی که جهان تماشاگر آن است، هم را /بغل/ میکنند.حال در ادامه به علت پوشش و تاثیرات آن خواهیم پرداخت. ولکن امشب سخنم بر مردانی است که یا شوهرند یا برادر و یا پدر.
🔸️میدانید که سیب زمینی پس از فرایند زیاد، هنگامی که از زیر خاک نمایان میشود بر زمین، فاقد (رگ) میباشد. برادری که در مقام پدر یا شوهری و یا برادر خواهر، هیچ میدانی که عدم توجه (تو) موجب میشود تا محارمت بیرون از خانه خود را (ارضا) کنند از نظر روحی؟
🔸️ آیا میدانی که در آغوش نگرفتن دخترت و باعث میشود تا بسادگی در آغوش نگاه (دیگران) بغلطد؟ تا بحال اصلا فکر کرده ای که عدم ابراز (محبت )تو به (ناموست)، دلیلی شد تا محبت (اغیار) و هوس بازان در دلشان رخنه کند بسهولت؟
🔸️جمعیت زیادی از مردان ما در خلوت با محارمشان، قهر هستند ولکن در مجالس نجس و معاشرتهای لجن گونه، (عاشقی شان) گل میکند. عزیز برادر، آیا میدانی عمده ترین و هم نخستین دلیل بدحجابی محارمت، بی تفاوتی (توست) و هم (بی) مهری ات؟
حال شب و روز عبادت کن و اعمال صالح انجام ده. تا وقتی کاشانه ات رنگ (خدا) نگیرد، ارزشت همان (سیب زمینی) است که عرض کردم.پس اندکی بجای سر به سجاده ریا گذاشتن و عبادت بی معنا کردن، به (اطرافت) بنگر ببین بیداد میکند فسق و فجور. و زود به (داد) خود و اهلت برس که فردا دیر است بخدا.
🔸️لحظه های شما رنگین شود به رنگ وجود نازنین بی بی زینب کبری. 🌴
#یازینب
#جهاد_تبیین
#ادامه_دارد...
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
حجاب و عفاف
باذن الله 🌴
...قبل از اینکه به اثرات سوء بدحجابی بپردازیم، علتهای روانی و روحی این مبحث را مرور کنیم.♦️در بخشی از مغز ماده ای خفته است به نام آندروفین که با دست کشیدن لابلای موها و هم ابراز احساس با نگاه و کلام، ترشح میشود و به زن (آرامش) عجیبی میدهد.(برجستگی) های ابدان زنان، محل تجمع عصبهای (محرک جنسی) است که بسیار هم پرقدرت است در جذب جنس مخالف.
🔸️عواطف معمولا از (چشمان) آدما موج میزنه و وارد قلب میشود که این امواج در چشمهای (زنان) چندین برابر از مردان است.(کلام) زنان بر خلاف مردان، از ظرافت خاصی برخوردار است و لذا یک حرف (بیمورد) میتواند یک عمر آلودگی بیاورد.(دستان) زنان از مچ به بالا، دارای هورمونهای تحریک جنسی است که اگر پوشیده نگردد، هر مذکری حتی آنکه به بلوغ جنسی نرسیده را هم بخود جذب میکند.
🔸️از نگاه جامعه شناسی و روانشناسی، کسانی که از پوشش این قسمت ها که بیان شد، امنتاع کنند، فی الواقع با نگاه دیگران/ناخواسته/ارضاء روحی شده و لذا در برخورد با زوج خود، (حوصله) بخرج نمیدهند و قوه ی جاذبه را هم برای شوهر بتدریج از دست داده، و همین ساده انگاری ها، موجب شکستن (شیشه) ی محبت بین زن و شوهر میشود.همانگونه که زمین بر اساس قوه ی جاذبه، بدور یک نور میچرخد، کانون خانواده هم باید بر محور (محبت و مودت) استوار باشد.
🔸️آمارهای جهانی میگوید تا وقتی (زنان)، ابدان خود را نپوشانند از بیگانگان، به مرور به انواع بیماریهای صعب الدرمان، روانی مبتلا میگردند که کمترین آن، افسردگی های مزمن میباشد.حال چه برهنه باشی یا پوشیده، از عزت خالق نه ذره ای کاسته میشود و نه زیاد میگردد.که البته این موضوع مهم ابتدا باید توسط (والدین) بشدت مراقبت شود تا (دختر) به هنگام رفتن خانه ی بخت، (کلید) سلامت خود را بدست شوهر دهد.
🔸️خواهرم و برادرم. وقتی خود، موجب (بدحجابی) دخترت هستی، توقع نداشته باش که (دامادت)، از دخترت بهتر باشد.قانون روزگار این است که برای دختر بدحجاب، مرد خوش اخلاق و وفادار نخواهد آمد.
🔸️اگر امروز مشکلی ندارد، تردید نکن که فردا (زخم) بی مروتی اش سر باز میکند و ذات خرابش را نمودار و دخترت نیز به (چاه) نکبت سوق می یابد.و تو خواهرم، تا وقتی که موارد بالا را راعی نباشی، منتظر آرامش نباش۰آرامش در (وقار) است ای بنده ی خدا. بخودت رحم کن.
🔸️تا وقت دیگر در پناه بی بی زینب کبری باشید. 🌴
#یازینب
#جهاد_تبیین
#ادامه_دارد...
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
حجاب و عفاف
باذن الله 🌴
...هزار و چهارصد سال قبل، خدای عزوجل با بیانی لطیف و مربی گرانه، (هشداری) به بشر داد ولکن ما اینقدر غرق دنیا و حواشی اش گشتیم که هیچگاه این (تلنگر )به لوامه ی مان کمترین اثر را هم نگذاشت. گویی حضرت ودود آرام و عاشقانه به تک تک بنی آدم فرمود:/و من اعرض عن ذکری، فان له معیشه ضنکاً/ هرکس از (یاد) من دوری کند، به زندگی سخت و معاش بسیار دشوار گرفتار خواهد شد.نکته اینجاست که نفرمود من اورا به این درد مبتلا میکنم.بلکه خودش گرفتار خواهد شد.یکی از مصادیق یاد خدا، رعایت شئون انسانی و ارزشهای اخلاقی است.
🔸️و... از اثرات سوء بدحجابی، سختی انتخاب و نوع گزینش در امر ازدواج است.ببینید، دختری که از زمان کودکی عروسکش میکنند و زمان تکلیف آزادش میگذارند در نوع پوشش و هم رفتار، این دختر در شکل گیری شخصیت ثانویه که در جامعه صورت میگیرد، دچار پارادُکس در رفتار و پوشش میشود.
🔸️بسهولت به هر نَری اعتماد میکند و محبت هر بی بندوباری را هم در دل جای میدهد و هم بر اساس قانون عکس العمل اعمال، واکنش هم نشان میدهد.
🔸️فرض بفرمایید حال ۲۰ سال از سن او گذشته و تاکنون هم پوشش نداشته هم رفتارهای فریب گونه را متحمل شده و بارها و بارها شکست عاطفی خورد.این دختر در امر ازدواج دو رفتار از خود بروز میدهد.یا به هر کس که به خواستگاری اش آمده جواب + میدهد تا از شر تنشهای روحی و کمبودهای عاطفی و فشار جنسی رها شود، یا دچار سندرُم انتخاب شده و سالها در خانه ی پدر میماند و به هیج کس اعتماد ندارد چون از جنس نر ضربه های سخت خورده است.حال ای پدر و مادر محترم، میشود دمی بخاطر خود و جگرگوشه هایت، از بازار بی قید و بندی، جدا شوی و ببینی چه آتیه ی نکبتی در انتظار این گونه فرزندان است؟
🔸️تا وقتی آداب انسانی و ارزش وجودی دختران رعایت نشود، ازدواجش هم دوامی نخواهد داشت چون کسی که با این قشر از بدحجاب تشکیل زندگی میدهد، تردید نکن که از جنس همان بی ارزشهاست و لذا استارت زندگی بعد از هوس با اختلافات فکری و مشکلات روحی زده خواهد شد.اینکه جامعه و دولت و حکومت چقدر قصور دارند، دلیل نمیشود که والدین وظایف خویش را انجام ندهند.
🔸️آیا میدانی که در کشور ما، بلوغ و خواست جنسی دختران به زیر ۱۲ سال رسیده و از سوی دیگر دختران بسیاری به دلایلی که بالا گفته شد هنوز در خانه ی پدر هستند؟ این زنگ خطر است برای کسانی که انواع فیلمها و مجالسها و معاشرتها را برای فرزند باز گذاشته و در تربیتشان ذره ای همت نکردند.
🔸️مراقب باش که آتش بدبختی های فرزندانت، ترا بیشتر خواهد سوزاند هم در دنیا و هم در عقبی.
🔸️دعایت میکنم سربلند باشی.یا زینب. 🌴
#یازینب
#جهاد_تبیین
#ادامه_دارد
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
✹﷽✹
═══════ ೋღ🕊ღೋ══════
#رهایی_از_شب
#ف_مقیمی
#قسمت #اول
این داستانو از دست ندین جالبه
گاهی روزگار به بازیهای عجیبی دعوتت میکند وتو را درمسیری قرار میده که اصلا تصورش هم نمیکردی!!پانزده سال پیش هیچ گاه تصور نمیکردم مغلوب چنین سرنوشتی بشم!
این روزها خیلی درگیر کودوکیهامم.چندسالی میشه که خواب آقام رو ندیدم.
میدونم باهام قهره.شاید بخاطر همینه که بی اختیار هفته هاست راهم رو کج میکنم به سمت محله ی قدیمی و مسجد قدیمی! با اینکه سالها از کودکیهام گذشته هنوز گنبد و مناره ها مثل سابق زیبا و باشکوهند.
من اما به جای اینکه نزدیک مسجد بشم ساعتها روی نیمکتی که درست درمقابل گنبد سبز رنگ مسجد وسط یک میدون بزرگ قرار داره مینشینم و با حسرت به آدمهایی که باصدای اذان داخل صحن وحیاطش میشن نگاه میکنم.
وقتی هنوز ساکن این محل بودم شنیدم که چندسالیه پیش نماز پیرح ومهربون کودکیهام دیگه امامت این مسجد رو به عهده نداره و از این محل نقل مکان کردن به جای دیگری.
پیش نماز جدید رواولین بار دم در مسجد دیدمش.یک تسبیح سبز رنگ به دست داشت و با جوونایی که دوره اش کرده بودند صحبت وخوش وبش میکرد.
معمولا زیاد این صحنه رو میدیدم.درست مثل امروز!!!
او کنار مسجد ایستاده بود با همون شکل وسیاق همیشگی ومن از دور تماشاش میکردم بدون اینکه واقعا نیتی داشته باشم این چند روز کارم نشستن رو این نیمکت و تماشای او و مریدانش شده بود.!
شاید بخاطر مرد مهربون کودکیهام، شاید هم دیدن اونها حواس منو از لجنزاری که توش دست وپا میزدم پرت میکرد.آره اگر بخوام صادق باشم دیدن اون منظره حس خوبی بهم میداد.
ساعتها روی نیمکت میدون که به لطف مسئولین شهرداری یک حوض بزرگ با فواره های رنگین چشم انداز خوبی بهش داده بود مینشستم و از بین آدمهای رنگارنگی که از کنارم میگذشتند تصویر اون جماعت کنار در مسجد حال خوبی بهم میداد.
راستش حتی بدم هم نمیومد برم داخل مسجد و اونجا بشینم.اما من کجا و مسجد کجا؟!!!
#ادامه_دارد...
═══════ ೋღ
🕊ღೋ══════
#زن_عفت_افتخار
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄