اربـاب خوبم تولدت مبارکــ🎈🎊
#چریکی
ولادت امام حسین'ع'🎈
#نیمه_شعبان
#ماه_شعبان
#شعبان
#مناجات_شعبانیه
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
این دل به پای شما ...
💜🌧📻🎈🎊💌
#چریکی
ولادت امام حسین'ع'🎈
#نیمه_شعبان
#ماه_شعبان
#شعبان
#مناجات_شعبانیه
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
میخواست نشان دهد
ادب را
یک روز پس از برادر آمد...😍
#آقاجانم :'))
#شعبان🙃
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
11.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جوونیمـ پایـ تو میزارمـ علی اکبـر (ع) ...(:💙
ولادت حضرت علی اکبر (ع)♥️
#نیمه_شعبان
#ماه_شعبان
#شعبان
#مناجات_شعبانیه
#چریکی
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
4.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای جوون حســین 'ع' ...
ولادت حضرت علۍ اڪبر"ع🎉
مهدی رسولی 🎙
استوری
#نیمه_شعبان
#ماه_شعبان
#شعبان
#مناجات_شعبانیه
#چریکی
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
2.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
منو دریاب 👏🏻
ولادت حضرت علۍ اڪبر"ع🎉
محمود کریمی 🎙
استوری
#نیمه_شعبان
#ماه_شعبان
#شعبان
#مناجات_شعبانیه
#چریکی
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
خوش آمدی علی اکبر(ع)🤍حسین(ع)♥️
ولادت حضرت علی اکبر (ع)♥️
#نیمه_شعبان
#ماه_شعبان
#شعبان
#مناجات_شعبانیه
#چریکی
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
حلول ماه پُر فیض و برکت شعبان🌙
برشما مبارك 🌼🎊🌟
باآرزوی سلامتی و موفقیت ✨
برای همه شما خوبان✨
✨
#شعبان
#ماه_شعبان
#زن_عفت_افتخار
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
#عهدمیبندم ....
روزشمار نیمه #شعبان
۵روز مانده تا میلاد امام زمان" علیه السلام"
#زن_عفت_افتخار
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
🌺قالرسولالله صلیاللهعلیهوآله:
🌛إِنَّ شَعْبانَ شَهْرِي فَأَكْثِرُوا فيهِ مِنَ الصَّلاةِ عَلَيَّ وَ عَلىٰ آلِ بَيْتي
#شعبان ماه من است، پس در این ماه بر من و آل من بسیار #صلوات بفرستید.
📚 « زادالمعاد صفحه۴۶ »
🍃🌸🍃🌸🍃
زن_عفت_افتخار
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
9.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔انگشتر شهید سید حسن نصرالله رو بردند بازار انگشتر فروش ها تا روش قیمت بگذارند.
🔹واکنش فروشنده های انگشتر بعد از اینکه میفهمند این انگشتر برای شهید نصرالله ست!
#شهدا
#انا_علی_العهد
#شعبان
#سید_حسن_نصرالله
#زن_عفت_افتخار
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
حجاب و عفاف
🌷🕊🕊🌷🇮🇷🌷🕊🕊🌷 💚رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی 🤍#از_روزی_که_رفتی ❤️ قسمت ۳ و ۴ بارش برف قطع
🌷🕊🕊🌷🇮🇷🌷🕊🕊🌷
💚رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی
🤍#از_روزی_که_رفتی
❤️ قسمت ۵
حاج علی در را باز نگه داشته بود تا آیه خارج شود. این روزها سنگین شده بود و سخت راه میرفت.
آرام کلید را از درون کیفش درآورد،
در را گشود. سرش را پایین انداخت و در را رها کرد...
در که باز شد نفس کشید عطر حضور غایب این روزهای زندگیاش را...
وارد خانه که شد بدون نگاه انداختن به خانه و سایههایی که میآمدند و محو میشدند، به سمت اتاق خوابشان رفت. حاج علی او را به حال خود گذاشت. میدانست این تنهایی را نیاز دارد.
نگاهش را در اتاق چرخاند...
به لباسهای مردش که مثل همیشه مرتب
بود، به کلاههای آویزان روی دیوار، شمشیر رژهاش که نقش دیوار شده و پوتینهای واکس خورده، به تخت همیشه آنکادر شدهاش...
زندگی با یک ارتشی این چیزها را هم دارد دیگر! مرتب کردن تخت را دیگر خوب
یاد گرفته بود.
🕊-آیه بانو دستمو نگاه کن! اینجوری کن، بعد صاف ببرش پایین... نه! اونجوری نکن! ببرش پایین، مچاله میشه! دوباره تا بزن!
+اه! من نمیتونم خودت درستش کن!
🕊-نه دیگه بانو! من که نمیتونم تخت دو نفره رو تنهایی آنکادر کنم!
آیه لب ورچید:
_باشه! از اول بگو چطوری کنم؟
و تخت را آن روز و تمام روزهای نُه سال گذشته را باهم مرتب کردند....
روی تخت نشست و دست روی آن کشید. آرام سرش را روی بالش مردش گذاشت و عطر تن مردش را به جان کشید.آنقدر نفس گرفت و اشک ریخت که خوابش برد.
خواب مردش را دید، خواب لبخندش را، شنید آهنگ دلنشین صدایش را...
حاج علی به یکی از همکاران دامادش،
زنگ زد و اطلاع داد که به تهران رسیدهاند. قرار شد برای برنامه ریزیهای بیشتر به منزل بیایند.
آیه در خواب بود که صدای زنگ خانه بلند شد.
مردانی با لباس سرتاسر مشکی با سرهای به زیر افتاده پا درون خانه گذاشتند. انتظار مهمان نوازی و پذیرایی نبود،
غم بسیار بزرگ بود.
برای مردانی که از دانشکدهی افسری دوست و یار بودند؛ شاید دیگر برادر شده بودند!
حاج علی گلگاوزبان دم کرده و ظرف خرما را که مقابلشان گذاشت...
دلش گرفت! معنای این خرما گذاشتنها را دوست نداشت.
-تسلیت میگم خدمتتون! میرهادی هستم، برای هماهنگی برای مراسم باید زودتر مزاحمتون میشدیم!
حاج علی لب تر کرد و گفت:
_ممنون! شرمنده مزاحم شما شدم؛ حالا مطمئن هستید این اتفاق افتاده؟
میرهادی: _بله، خبر تایید شده که ما اطلاع دادیم؛ متاسفانه یکی از بهترین همکارامون رو از دست دادیم!
همراهانش هم آه کشیدند.
🤍 نویسنده؛ سَنیه منصوری
#شهدا
#شهادت
#شعبان
زن_عفت_افتخار
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄