eitaa logo
حجاب و عفاف
42.8هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
5.8هزار ویدیو
24 فایل
ادمین های کانال خواهران @sadate_emam_hasaniam @yazahra_67 @shahid_40 و همچنین تبادل وتبلیغ👇 @yazahra_67 وتبادل حمایتی نداریم 💐حجاب بوته ی خوشبوی گل عفاف است🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
❤🌧❤🌧❤🌧❤🌧❤ آری شاید برای مهرزاد دلتنگی از حورا معنی عاشقی را میداد اما نبود... عشق نبود.. حس تملک بی جا بود. او فقط می خواست امیرمهدی صاحب حورا نشود همین. اما نمی دانست خیلی وقت است که حورای قصه ما دل به پسری پاک داده. پسری که بخاطر باور هایش چشم بر معشوقش بسته است. مریم خانم دور از چشم مهرزاد برایش دنبال دختر گشته بود و دختر یکی از دوستان شوهرش را انتخاب کرده بود. اما... _آخه پسر من، چرا داد میزنی مگه چی می شه بیای بریم این دختر رو ببینی!؟ _مادر من چرا نمی فهمین‌؟ میگم من هیچکس رو جز حورا نمی خوام. _عه بیخود هی هیچی نمیگم دور ورداشته. غلط کردی اون دختر بی سر پارو می خوای. چی داره اخه؟ ننه؟ بابا؟ پول؟ جهاز؟ به چی اون دلت خوشه هااا؟؟ _به پاکیش، به مهربونیش، به خانمیش به اینا مادر من. چرا درکم نمی کنی!؟ _الهی قربونت برم تو بیا اینو ببین یه پارچه خانمه ماشالله از هر انگشتش یه هنر می ریزه اسمش فرشته اس خودشم فرشته اس ببینیش اصلا دیگه اون یادت میره. مهرزاد بی توجه به حرف های مادرش از خانه بیرون زد. یک هفته ای گذشت اما مریم خانم همچنان اسرار میکرد و مهرزاد با داد و هوار مخالفت می کرد. _مهرزاد بخدا بهونه بیاری نه دیگه اسمتو میارم نه خونه راهت میدم. مهرزاد بعد از تهدید های مادرش کمی راضی شد. مریم خانم قرار روز پنجشنبه را گذاشت. همه آماده و مرتب نشسته بودن و منتظر مهرزاد بودند. بالاخره بعد از کلی غر زدن آمد. آن هم چه آمدنی. یک پیراهن و شلوار قدیمی پوشیده بود و قیافه اش درهم بود. تا مادرش خواست دهن باز کند مهرزاد پیش دستی کرد و گفت:به خدا اگه گیر بدی پامو از خونه بیرون نمیزارم.