eitaa logo
حجاب و عفاف
41.4هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
6هزار ویدیو
24 فایل
ادمین های کانال خواهران @sadate_emam_hasaniam @yazahra_67 @shahid_40 و همچنین تبادل وتبلیغ👇 @yazahra_67 وتبادل حمایتی نداریم 💐حجاب بوته ی خوشبوی گل عفاف است🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
حجاب و عفاف
#قسمت_چهاردهم #رفافت_مقدمه_شباهت . رفتم سمت دفتر بسیج خواهران و دیدم بیرون پایگاه زهرا داره یه سر
. . . . بابا:هییی دخترم...ولی اینجا ایرانه و مجبوری به حجاب اجباری..بزار درست تموم بشه میفرستمت اونور هر جور خواستی بگرد.. -نه پدر جان...منظور این نبود😐 . مامان:پس چی؟!😯 . -نمیدونم چه جوری بگم...راستش...راستش میخوام چادر بزارم😕 . پدر : چی گفتی؟! درست شنیدم؟!چادر؟!😨😨 . مامان: این چه حرفیه دخترم.. تو الان باید فکر درس و تحصیلت باشی نه این چیزها😑 . -بابا: معلوم نیست باز تو اون دانشگاه چی به خردشون دادن که مخشو پوچ کردن. . -هیچی به خدا...من خودم تصمیم گرفتم😞 . بابا: میخوای با آبروی چند ساله ی من بازی کنی؟!؟همین مونده از فردا بگن تنها دختر حسینی چادری شده . -مامان: اصلا حرفشم نزن دخترم...دختر خاله هات چی میگن.. . -مگه من برا اونا زندگی میکنم؟!😒 . -میگم حرفشو نزن😠 . . با خودم گفتم اینجور که معلومه اینا کلا مخالف هستن و دیگه چیزی نگفتم😕 . نمیدونستم چیکار کنم.کاملا گیج شده بودم و ناراحت😔از یه طرف نمیتونستم تو روی پدر و مادر وایسم از یه طرف نمیخواستم حالا که میتونم به اقا سید نزدیک بشم این فرصتو از دست بدم . ولی اخه خانوادم رو نمیتونم راضی کنم😞 یهو یه فکری به ذهنم زد.اصلا به بهانه همین میرم با آقا سید حرف میزنم☺ شاید اجازه بده بدون چادر برم پایگاه. .بالاخره فرمانده هست دیگه😊 . فردا که رفتم دانشگاه مستقیم رفتم سمت دفتر آقا سید: . تق تق . -بله بفرمایید . -سلام . -سلام...خواهرم شرمنده ولی اینجا دفتر برادرانه.. گفته بودم که اگه کاری دارید با زهرا خانم هماهنگ کنید. . -نه اخه با خودتون کار دارم . -با من؟!؟😨 چه کاری؟!😱 . -راستیتش به من پیشنهاد شده که مسئول انسانی خواهران بشم ولی یه مشکلی دارم😕 . چه خوب.چه مشکلی؟!😯 . -اینکه😕اینکه خانوادم اجازه نمیدن چادری بشم😔میشه اجازه بدین بدون چادر بیام پایگاه؟! . -راستیتش دست من نیست ولی یه سوال؟!شما فقط به خاطر پایگاه اومدن و این مسولیت میخواستین چادر بزارین؟! . -اره دیگه 😐😕 . -خواهرم ،چادر خیلی حرمت داره ها...خیلی...چادر لباس فرم نیست که خواهر...بلکه لباس مادر ماست...میدونید چه قدر خون برای همین چادر ریخته شده؟؟چند تا جوون پرپر شدن؟!چادر گذاشتن عشق میخواد نه اجازه. . ولی همینکه شما تا اینجا تصمیم به گذاشتنش گرفتین خیلی خوبه ولی به نظرم هنوز دلتون کامل باهاش نیست. . من قول میدم اون مسئولیت روبه کسی ندن و شما هم قول بدین و پوششتون رو بامطالعه و اطمینان قلبی انتخاب کنین نه به خاطرحرف مردم. . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌ 🌹 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
❀✿❀ ⃟ 🌸 ⃟❀✿❀ مهرزاد آن شب براے اولین بار براے رها شدن دختر عمه اش از آن مخمصه دعا ڪرد. برای اولین بار دستانش را بالا برد و از خداے بالاے سرش چیزے خواست.. خواسته اے ڪه آینده اش را تایین میڪرد.. _خداےا من نمیدونم ڪجایے و آیا صدامو میشنوے یا نه؟ من مثل حورا هرشب باهات حرف نمیزنم و نمیشناسمت. نمازم نمیخونم. روزه هم نمیگیرم.. فقط الان ازت میخوام ڪارے ڪنے حورا از این وضع نجات پیدا ڪنه و به زور مجبور به انجام ڪارے ڪه آیندشو به خطر میندازه نشه. من.. من حورا رو دوست دارم و میخوام براے خودم باشه. هرچند میدونم من پیشت ارزشے ندارم اما حورا ڪه داره‌. اگر نمیخواے به من بدیش لااقل نزار دست سعیدے بهش برسه. مهرزاد آن شب سرش را آرام روے بالش گذاشت اما پریشان خوابش برد و با ڪابوس هم خواب شد. صبح با سردرد از جا برخواست و بے حوصله راهے شرڪت پدرش شد. باےد با او حرف مے زد و ازش میخواست ڪه دست از عروس ڪردن حورا بردارد. با مادرش نمے توانست حرفے بزند چون اخلاقش را حدس مے زد و مے دانست ڪه از حورا بیزار است، بنابراین پدرش مورد بهترے براے صحبت ڪردن بود. هر چند او هم تحت تاثیر رفتار مادرش بود. پا به شرڪت ڪه گذاشت سعیدے را دید ڪه با مرد جوانے مشغول صحبت است. زےر لب گفت:مرتیکه پیر خجالت نمیڪشه میخواد ڪسیو بگیره ڪه هم سن دخترشه.. عوضے حقه باز. از ڪنارش رد شد و به اتاق پدرش رفت. _چیشده مهرزاد؟ چه عجب این طرفا پیدات شد. _حوصله گله ڪردن ندارم بابا. مے خوام یه چیزے بگم بهتون. _پول مے خوای؟ _نه.. جواب میخوام ازتون. _چه جوابی؟ _چرا مے خواین حورا رو عروس ڪنین؟ ڪه چے بشه؟ ڪه با یک آدم حسابے پولدار فامیل بشین و بچاپ بچاپ ڪنین؟ _حرف دهنتو بفهم پسر... _هیچی نگین بابا بزارین حرفمو بزنم. بعدم جوابمو میدین. حورا چه گناهے ڪرده ڪه باید تو خونه این یارو بدبخت بشه؟ شما دیگه چرا؟مگه تو اون خونه اضافیه؟ چقدر غذا میخوره؟چقدر خرج داره؟ یک دانشگاهشه ڪه اونم دولتے میخونه و فقط چند تا ڪتاب میخره در طول ترم. ڪدوم پولتون رو هدر ڪرده این دختر ڪه دارین زندگیشو سیاه مے ڪنین؟ 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄