*┅═✧❁﷽❁✧═┅*
#خاطره
#ارسالی_مخاطبین
🌱سلام، به همراه تعدادی از دوستان، به صورت خانوادگی به فضای سبزی در خارج از شهر رفته بودیم، 🌳 فرشها را که پهن کردیم، آقایون روی یکی از فرشها نشستند و طبق معمول، مشغول کارشناسی مسائل اقتصادی و سیاسی کشور شدند و ما خانمها هم روی یکی دیگر از فرشها دور هم نشستیم و همانطور که مشغول درست کردن سالاد بودیم و مقدمات ناهار را آماده می کردیم، از در و دیوار و هر چیزی که به ذهنمان می رسید، ایده و نظر می دادیم.
در همین موقع با صدای بلندِ آهنگی، از جا پریدیم، به اطرافمان نگاهی انداختیم تا اینکه منبع صدا را پیدا کردیم، آن آهنگ متعلق به سیستمِ صوتیِ بینقصِ یک ماشینی بود که دورتر از ما کنار درختی متوقف شد و از داخل آن تعدادی از پسرهای جوانِ پر شر و شوری، پیاده شدند و در حال خندیدن و شوخی کردن، وسایلشان را از صندوق عقبِ ماشین بیرون می آوردند.
زمزمه های خانمها هم شروع شد که بهتر است از اینجا برویم، همسر من از جایش بلند شد و به سمت آن ماشین رفت، یکی از خانمها بلافاصله به من گفت : « چرا نشستی؟ سریع برو جلوی شوهرت رو بگیر»
گفتم:« برای دعوا که نمی رود فقط به آنها تذکر می دهد» یکی دیگر از خانمها هم با نگرانی گفت : « برای آنها که تذکر و دعوا فرقی نمیکند، ممکنه چاقویی یا قمهای داشته باشند، خیلی خطرناکه» با تعجب گفتم : « چرا این اتفاق ساده رو جنایی میکنید؟ امر به معروف واجبه و من در این مواقع بجای اینکه جلوی شوهرم رو بگیرم، مشوقِ او هم هستم»
نگاه بقیه هم نشان می داد که اُمیدی به نتیجهی کار همسرم ندارند و حتی با نگرانی منتظر اتفاق ناخوشایندی هستند، اما مدت کمی بعد، صدای موزیک قطع شد و همه با چشمهای گشاد شده از تعجب، به آن صحنهی دور از انتظار که دست دادن و خداحافظی همسرم با آن جوانان بود، خیره شده بودند و او با همان آرامشی که رفته بود، گام برمی داشت و به ما نزدیک می شد.
وقتی روی فرش کنار آقایون نشست، یکی از آنها که زودتر از بقیه از شوک درآمده بود، پرسید : « به آنها چه گفتی که اینقدر زود قانع شدند و آهنگ را قطع کردند؟» با لبخندی که لبهایش را زینت داده بود و مرواریدهای سفید دندانش را به نمایش می گذاشت، گفت : « آهنگ رو که قطع نکردند فقط صدایش را پایین آوردند تا ما اذیت نشویم» یکی دیگر از آنها پرسید : « خب همین هم دور از انتظار ما بود چگونه حاضر شدند که صدای موزیک را کم کنند؟»
همسرم جواب داد : « فقط گفتم که برای رفع خستگی یک هفته کار کردن و کسب آرامش و شارژ مجدد بدن، به اینجا آمده ایم، اما این صدای بلند سیستم صوتی شما، مانع است، الان حتی اگر شما مداحی را هم با صدای بلند می گذاشتید، مزاحم آسایش ما بود، لطفا مراعات حال ما را هم بکنید.
🌿با شنیدن این حرف، همه سکوت کردند شاید با خودشان فکر میکردند که چرا اینقدر در ذهنشان، این واجب فراموش شده را، سخت تصور می کنند در حالی که در بیشتر مواقع به آسانیِ آب خوردن است.
#بی_تفاوت_نباشیم
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
💎مرکز تخصصی آموزش و احیای واجب فراموش شده...
#ارسالی_مخاطبین
#خاطره
🌹سلام. امروز رفته بودم پلیس+۱۰
اکثراً آقا بودن👤
دختر خانمی همراه خانمی که احتمالا مادرش بود وارد شدن و بعدازگرفتن نوبت اومدن و روی صندلی نشستن.
⬇️بعد چند دقیقه دیدم روسری از سرش افتاد
بعد مدتی که دوباره چشمم افتاد دیدم هنوز روسری سرش نیست😶
❌با اون خانومه که همراهش بود صحبت میکرد ولی تذکری بهش نمیاد ❌
🤔خلاصه تو فکر بودم که چطور بگم که بقیه متوجه نشن که خدای نکرده ناراحت نشه ..
✅گذاشتم کارم تموم شد .
صندلی های جلو آقا بودن پشت سرش چند خانم محجبه با #بی_تفاوتی نشسته بودن که این موضوع بیشتر اذیتم میکرد😞
از پشت آروم زدم بهش.
برگشت عقب نگاه کرد آهسته گفتم دختر گلم روسریت افتاده پایین ☺️
✌️خانم همراهش با دستپاچگی گفت سرت کن و خطاب به من گفت ممنون.
جالب اینجا بود دیدم اون خانما با تعجب دارن نگاه میکنن😳
⤵️از پلیس+۱۰ اومدم بیرون .
🔵منتظر بودم🚃
دیدم چند تا متر دورتر خانم جوانی که مانتو بلند پوشیده بود همراه دختر کوچکش منتظر ماشین ایستاده بودن ولی شال توری که همه موهاش مشخص بود سرش بود
👌رفتم نزدیکش سلام کردم گفتم چه مانتو بلند خوبی پوشیدن
خدا خیرتون بده بعضیا اصلأ رعایت نمیکنن که چه لباسی برای بیرون بپوشن😒
ولی مانتو شما خیلی مناسب هست👌
خیلی خوشحال شد چوگفت آره من همیشه لباس بلند میپوشم
گفتم خیلی عالیه خدا خیرتون بده که مواظبت میکنین
خداحافظی کردم که برم
برگشتم آروم با لبخند بهش گفتم فقط شالتون خیلی نازک اگه روسری مناسب بپوشید دیگه عالیه 👌
😊خندید وگفت چه خوب بهم گفتی😊
#بی_تفاوت_نباشیم
#جواب_تذکر_تشکره
🔰اهتمام شهید مطهری به حجاب بانوان در دانشکده (قبل از انقلاب):
🎙سیدمحمدباقر حجتی، یکی از شاگردان استاد شهید مطهری در خاطره ای نقل می کند:
🌀«در یکی از سال هایی که شمار داوطلبان ورود به #دانشکده_الهیات ـ در زمان قبل از انقلاب ـ رو به افزایش نهاده بود، تعداد بسیاری از آنان را دختران و زنان بی حجاب تشکیل می داد. استاد شهید مطهری که این مطلب را قبلاً پیش بینی کرده بودند و از آن جا که سخت تلاش می کردند که فضای دانشکده با ورود زنان بی حجاب آسیب نبیند، در یکی از جلسه های شورا پیشنهاد کردند که دختران و زنانی که می خواهند در این دانشکده به تحصیلات خود ادامه دهند، باید با #پوششی_شرعی باشند، وگرنه دانشکده از پذیرش آنان برای ادامه تحصیل، معذور است.
این پیشنهاد، مورد تصویب اعضای شورا و رئیس وقت دانشکده ـ که شخصیتی آرام و متین بود و به استاد، بسیار احترام می گذاشت ـ قرار گرفت.
🔹قبل از شروع کنکور اختصاصی دانشکده، استاد گران مایه، تعداد زیادی روسری تهیه کردند و در روزهایی که در رسانه های گروهی از #کشف_حجاب تعریف و تمجید می کردند، تعدادی از این روسری ها را به نگهبان درب جنوبی و تعدادی دیگر را به نگهبان درب شمالی دانشکده سپردند و به آنها فرمودند: به هر داوطلب زن که بدون حجاب وارد دانشکده می شود، یکی از این #روسری ها را هدیه کنید تا بدون حجاب، به دانشکده ای که بسان یک مکان مقدس اسلامی است، وارد نشود.
از این روسری ها استقبال خوبی به عمل آمد، تا آن جا که بیشتر خانم هایی که برای شرکت در امتحان ورودی به دانشکده آمده بودند، با حجابی کامل یا نسبی دیده شدند. گرچه این عمل در زمان حاضر ساده به نظر می رسد، در آن روزگاران قبل از انقلاب، کاری دشوار و خطرناک و بسان وارد کردن دست برهنه در لانه زنبور بود که کسی در خود، جرئت چنین کاری را نمی دید».
#خاطره #حجاب
2.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨✨سخت گیری های خانواده ها در امر ازدواج جوانان/دکتر افروز
🎥#بدون_توقف
#خاطره
┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄
@hejabezahraii