مداحی_آنلاین_تنها_راه_پاک_شدن_حجت.mp3
3.16M
♨️تنها راه پاک شدن
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام عالی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🎙#سخنرانی_کوتاه
🏴شهادت امام سجاد ؏ تسلیت باد
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
▪️▪️▪️
▪️▪️
▪️
◾️میان خیمههایی که در شرارههای
آتش میسوختند ...
زینب سپر دردهای زنان و کودکان و پناه غصههای سجاد شد ...
◾️زنی همچو زینب بودن هنر میخواهد
هنر ایثار و ایستادگی
هنر صبر و شجاعت
هنر حیا و وقار درعین صلابت
◾️هنرمند که باشی
با هجوم دردها میتوان
ما رأیت الا جمیلا را فریاد کشید
و زینب وار همقدم با امام زمانت گام برداری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌱
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#متن_تولیدی
نقاش:استاد علی بحرینی
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نگاه_به_نامحرم🚫
⭕️اگه نمی تونید به#نامحرم نگاه نکنید از دیدن این کلیپ تاثیر گذار غافل نشید؛
زِدست دیده ودل هردوفریاد
آنچه دیده بیند ، دِل کُند یاد
#پیشنهاد_ویژه_دانلود💯
📽 #کلیپ #تصویری
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
✅ رنج زنده نگه داشتن خون شهید، از شهادت کمتر نیست
🔺 گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند.
🗓 ۱۳۷۶/۰۲/۱۷
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
💠ایݩ هفتہ ھم گذشٺ، تو نیامدے...
#اللهمعجللولیکالفرج
#تولیدی | #پروفایل
🏴@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
💗نگاه خدا💗
#قسمت_سیوشش
سر میز شام گفتم:
- من ساعتای دانشگاهمو عوض کردم
-چرا؟
-یه کم ساعتاش سخت بود برام.
سشنبه، پنجشنبه ، جمعه برداشتم.
مریم گفت: سارا جان آخر هفته چرا برداشتی ،یه موقع تفریح یا مهمونی میرفتیم؟
اشکال نداره ،فقط بابا جمعه ها خیابونا خلوته مواظب خودت باش.
مریم نگذاشت حتی ظرفم بشورم.
به اتاقم رفتم.
صدای پیامک گوشی بلند شد.
سلام خانم گل خوبی؟ ساحره م
-سلام ساحره جان مرسی شما خوبین؟
-میخواستم بگم فردا بعد کلاست بیا کافه
صبح زود بیدار شدم .آماده شدم.
از پله ها رفتم پایین که مریم صدا زد:
-سلام صبحانه نمیخوری ؟
- نه دیرم شده
داشتم کفشایم را میپوشیدم که مریم آمد.
-بیا این لقمه رو تو راه بخور ،ضعف میکنی
- دستتون درد نکنه...
سوار ماشین شدم و به سمت دانشگاه رفتم
به کافه رسیدم. فقط امیرطاها بود که مشغول قرآن خواندن بود.
- سلام
امیر طاها از جایش بلند شو.
-سلام خانم رضوی.
- اجازه هست بشینم
-بفرمایید ،منم داشتم کم کم میرفتم
- میشه باهاتون صحبت کنم
- بله بفرمایید ،درخدمتم - شما یه طلبه هستین؟
امیر طاها: بله
- میتونم ازتون یه درخواستی داشته باشم
-بفرمایید گوش میدم.
سرش پایین بود.
منم سیر تا پیاز زندگیام را برایش گفتم. با حوصله گوش داد.
-خوب الان من چه کمکی میتونم بهتون بکنم؟
- با من ازدواج میکنین؟
خیس عرق شده بود، با دستانش عرق پیشانی را پاک کرد.
-من نمیتونم درخواست شما رو قبول کنم، این یعنی خیانت به پدرتون!
- شما مگه طلبه نیستین ، مگه تو درساتون بهتون یاد ندادن کمک کردن به یه بنده بدبخت مثل من از نمازه شب واجبتره؟
گریه ام گرفت.
-مگه من چیز بدی خواستم از شما ببینید زندگی منو؛ هر لحظه باید بترسم که نکنه چند نفر بریزن رو سرم.
-فکر میکنین الان از اینجا برین اونجا ارامش در انتظارتونه ؟
- نمیدونم ولی اینجا که تا الان هیچ ارامشی حس نکردم.
ساحره رسید.
-چیزی شده سارا؟ یاسری باز کاری کرده؟
ادامه دارد...
4_5850570241196691035.mp3
2.44M
🎙واعظ: حاج آقا عالی
🔖 غیرت نابجا نداشته باش! 🔖
#سخنرانی_کوتاه
#خانواده #غیرت_نابجا #سوءظن
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🎙واعظ: حاج آقا عالی 🔖 غیرت نابجا نداشته باش! 🔖 #سخنرانی_کوتاه #خانواده #غیرت_نابجا #سوءظن 🏴 @he
▪️▪️▪️
البته ....
چیزے ڪھ متاسفانه امروزه شاهدش هستیم
بی غیرتے و بےتفاوتے قشر عظیمے از مردان جامعهمون هست...
طورے ڪہ گویے نگاههاے مسموم بولهوسان به همسر و دختران آنها هیچ تاثیرے در غَلَیان غیرت و توجه به ناموسشان ندارد ...😔
▪️علت این بیتفاوتی چیست⁉️🤔
@hejabuni
🚘🚨🚘
🚦به چراغ قرمز رسید و ترمز کرد...
همانطور که از گرما شکایت میکرد ؛شالش را انداخت روی شانه اش...
دستی به موهایش کشید و باعصبانیت گفت:
"چقد این موتوری ها بی فرهنگن که قانون و رعایت نمیکنن...😡
انگار #قانون وایسادن پشت #چراغ_قرمز فقط برای ماست و اونا لازم نیس رعایتش کنن😠
چه فرقی میکنه موتوری باشی یانه ⁉️...
اگه قرارباشه هر قانونی رو خواستیم رعایت کنیم ؛ هرکدوم رو نخواستیم نه ؛
که سنگ رو سنگ بند نمیشه...😏
اجرای قانون وظیفهی همهست ...🤨"
♢♢♢♢↯↯↯↯↯♢♢♢♢
_قانون راهنمایی رانندگی🙂
_قانون حجاب😐
#تولیدی_کامل
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📛ڪنترل شهوت جنسی📛
قسمت اول
🎙 استاد عالی
📽 #کلیپ_مذهبی
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم توصیه مهم و سنگین رهبری به دولت سیزدهم چه بود؟ 🔺مقام معظم رهبری روز شنبه در دیدار با
🔴به روز باشیم
نظم رباتیک یا میشه گفت غیر انسانی؟
ماجرا از #هلند شروع میشه.
دستم با بخار آب سوخت!
دو شب مانده به سفرم. تاول زد. مرکز شهر یک داروخانه یافتیم! دستم را نشان دادم و پماد سوختگی درخواست کردم. نداد. گفت جز نسخه پزشک نمیتواند. گفتم: وقت گرفتن راحت نیست. مسافرم. گفت: فقط میتوانم گاز استریل بدهم و بتادین که عفونت نکند.
رفتیم خانه. تاول ترکید. زخم ناجوری شد. دوبار با بتادین شستم و سوختم.
رفتیم اورژانس بیمارستان. راه ندادند. گفتند باید تلفنی وقت بگیری! گفتیم اینجا اورژانس است! اضطرار! برگهای که در تصویر مشاهده میکنید داد و گفت: متأسفم، باید اول تلفنی وقت بگیرید. راهی جز این نیست.
پشت در اورژانس! به شماره روی کارت زنگ زدیم. روی پیغامگیر میرفت و اپراتوری پاسخ نمیداد!
برگشتیم... گاز استریل را روی زخم گذاشتم و با باند بستم.
۴ بعد از ظهر به سمت ایران حرکت کردم. ۴ صبح فردا رسیدم. پدر و مادر که دستم را دیدند مستقیم از فرودگاه مرا به درمانگاه بردند. ساعت ۵ صبح بود. بلافاصله دکتر شیفت دستم را دید. سریع ارجاع داد به اورژانس. بلافاصله دستم را شستشو داد و پانسمان کرد. کل فرایند شاید ۱۵ دقیقه طول کشید... #ایران
ادامه دارد.
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
💗نگاه خدا💗 #قسمت_سیوشش سر میز شام گفتم: - من ساعتای دانشگاهمو عوض کردم -چرا؟ -یه کم ساعتاش سخت بود
💗نگاه خدا💗
#قسمت_سیوهفت
- نه ،از ترسه ،ببخشید من باید برم ،کلاسم داره شروع میشه.
دم در کلاس منتظر شدم تا کلاس یه کم پر بشه. از دور یاسری را دیدم.
سریع رفتم در کلاس نشستم.
یاسری وارد کلاس شد.
کنار صندلی من ایستاد.
منم سرم روی کتابم بود.
از کنارم رد شد.
نفس عمیقی کشیدم.
بعد تمام شدن کلاس سریع به نماز خانه رفتم. صدای اذان بلند شد.
چند نفری وارد نماز خانه شدند.
-سلام خواهر سارا.اینجا چیکار میکنی؟
ساحره بود.
- اومدم تو سنگرم قایم بشم.
-چه خوب !
فقط مواظب باش تیراتو به خودی نزنی
- باشه حواسم هست
- من برم نماز بخونم بر میگردم پیشت "چه آروم نماز میخونه ،انگار با قلبش میخونه"
بعد از نماز ساحره کنارم نشست.
-از قیافه ات پیداست که درحال مردنی
بیا بخور یه کم جون بگیری.
- دستت درد نکنه ،خیلی گرسنه ام بود.
ساحره از خودش و محسن حرف زد، ساحره و محسن پسر عمو ،دختر عمو بودند، عشقشان از بچگی بود ،که بلاخره به هم رسیدند.
منم از زندگیم گفتم از مادری که تنهام گذاشت ،فقط داستان ترکیه را نگفتم ،نمیخواستم فکر بدی دربارهام کند.
-نمیدونم چی باید بگم .ولی دلم روشنه که اتفاقای خوبی میافته برات ساراجان.
- من که امیدی ندارم.
از نماز خانه خارج شدم.
امیر طاها هم از نماز خونه امد بیرون.
لحظهای نگاهمان در هم گره خورد.
سرم را پایین انداختم از کنارش رد شدم.
کلاس که تمام شد رفتم سوار ماشینم بشم که دیدم یکی روی ماشین خط کشیده نوشته «منتظرم باش»
میدانستم کار یاسری است.
ولی مهم نبود برام
ماشین را بردم تعمیر گاه.
همانجا منتظر شدم تا آماده شود تا برسم خانه ساعت هفت و نیم شب شده بود.
گرسنه بودم.
مریم روی مبل نشسته بود ،امیرم روی پایش خوابیده بود.
-سارا جان الان میام یه چیزی میدم بخوری
- نه نمیخواد بیای من خودم یه چیزی میخورم.
- ماکارانی درست کردم برو واسه خودت بکش.
غذا خوردم و ظرفم را شستم.
- مریم جون دستتون در نکنه ،من غذامو خوردم باز بیدارم نکنین.
- نوش جونت باشه عزیزم شب بخیر.
کمکم با مریم دوست شدم. بعضی وقتها کنارش مینشستم و از شوهرش میپرسیدم. با اینکه خیلی مهربان و دوست داشتنی بود ولی هیچ وقت نمیتوانست جای مادرم را بگیرد.
پنجشنبه بود من باخیال راحت میتوانستم بروم دانشگاه.
-سارا،سارا
- عع زشته ساحره اسم کوچیکشو صدا میزنی!
- خیلی خوب خانم رضوی!
- سلام
- سلام خوبی؟
- ممنونم.
یه دفعه محسن صدایش بلند شد
-امیر طاهااا..
-واا خودت چرا اسم کوچیک صدا میزنی؟
-چون من یه مردو صدا زدم عزیزم.
از کلکل کردنهایشان خندهام گرفت.
- سلام
محسن به بازوی امیر طاها زد.
-چته حاجییی ،نبینم غمت وو
ادامه دارد
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🔻میپرسد چرا خودت را در این پارچه محبوس میکنی⁉️
🔺من برای رعایت حجابم هزاران دلیل دارم
مثلاً :
✨جلب رضایت خدا
و عمل به خواستهاش؛
✨ لبخند اهل بیت ؛
✨آرامش روانی ؛
✨کمشدن بیبند و باری جامعه؛
✨آرامش روانی اجتماعی؛
✨تحکیم بنیان خانواده؛
✨تقویت تمرکز و آزادی تفکر ؛
✨کمک به کاهش خیانت و ناامنی؛
✨شکر و دوام نعمت زیبایی ام
✨و حفظ قداست و شٵن و وقارم
و و و
#تولیدی_کامل | #حجاب
#پروفایل
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓