ســــرت را بالا بـــگیر😌
تو....سـربازِ
عفیفــــ جنگـــ
نَرمے....🙃
نہ جان داده اے نہ عضوے از اعضاۍ بدنتـ را از دست داده ای❗️
نہ بہ جَنگـ رفته اے
نـــه پوزه ڪسے را به خاڬ مالیده اے .
ولے با حفظ حجـــاب در گرماوسرما
با ٺحمل ڪردن طعنہ هاےـروزگار..❣با زندگے شهید گونہ اتـ...
بــا عشقتـ نسبت بہ شُهَدا❤️
کماکان...در جهاد اڪبر...
شرکـــټ کرده اے💚
نسیم خیــال پروربهشت گواراے وجود زهرایے اتـ..💐
@Clad_girls
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🔴 به روز باشیم ما با این ظاهرسازیها که گول نمیخوریم! 🔹تذکر تند رئیسجمهور به مدیران یک کارخانه
#گزارش
#بینالملل
♨️دو دختر نوجوان مسلمان در "شفیلد" انگلیس مورد حمله اسلام ستیزانه قرار گرفتن
🔻دو دختر نوجوان ۱۳ و ۱۴ ساله وقتی از مسجد بیرون می آمدند با زنی مواجه می شن که سعی می کنه به زور روسری و روپوش اونها رو دربیاره
🔻این دو دختر دچار جراحات سطحی شدن
نیروی پلیس گفته این حادثه جز جرایم نفرت پراکنی می شه و به دنبال شاهدان عینی این ماجرا هستن
📌اینم از غربی های مهربون و نایس.شما با مسلمونای کشور خودتون خوب رفتار کنید بعد برای مسلمونای افغانستان ادعای دلسوزی کنید.با چه رویی مسلمونارو تروریست می نامن و متهم به نفرت پراکنی می کنن
🌐منبع:https://www.bbc.com/news/uk-england-south-yorkshire-59348017
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_مسیحا #قسمت_چهاردهم ﷽ ایلیا: به حسینیه که رسیدیم، با میثم رفتیم سراغ نقشه برداری پروژه اما س
#رمان_مسیحا
#قسمت_پانزدهم
﷽
حورا:
اتاقم شده بود زندان! میل به غذا نداشتم. ایلیا از وقتی برگشته بود یک جور دیگر شده بود. یکی دو روز هم دانشگاه نیامد. شبیه بچه هایی بود که از مدرسه بیرونشان کرده اند. از بی توجهی هایش خیلی دلگیر بودم.
حال و حوصله درس را نداشتم. نرفتم دانشگاه.فکر میکردم پدرم درگیر کارش است و حواسش به من نیست اما همان موقع در باز شد و قامت بلند پدرم را دیدم. از جایم بلند شدم. پدر دستی به ریش کوتاه و جوگندمی اش کشید و اتاق بهم ریخته را از نظر گذراند. نقاب لبخند بر صورتم کشیدم و گفتم: «فکر کردم رفتی بابا»
نگاه جدی و خونسرد پدرم بالاتر از شیشه های عینکش قرار گرفت. فقط آرام گفت: «حاضر که شدی بیا پایین برسونمت»
دو قدم دنبال پدر که داشت از اتاق بیرون میرفت، آمدم و گفتم: «امروز نمیرم دانشگاه...»
و درمقابل چرخش پدر، بلافاصله گفتم: «سرم یکم درد میکنه»
پدرم چیزی نگفت و از پله ها پایین رفت.
نگرانی و دلشوره هایم دو برابر شد. نکند چیزی فهمیده باشد! دنبالش دویدم و گفتم: « شاید یه سر به کتابخونه ات بزنم.»
پدر کتش را پوشید و همانطور که وارد حیاط میشد همین یک جمله را رو به من گفت: «کار خوبی میکنی »
نگاه معنادار مادر از کنار تلوزیون توجهم را جلب کرد. اماخودم را به آن راه زدم و به
اتاقم برگشتم. با خودم فکر کردم از همه چیز به سمت خواب فرار کنم. اما خوابم نمی برد.
دست بردم سمت کشو و یک قرص سرماخوردگی برداشتم، خواستم قورتش بدهم اما به زبانم چسبید و تلخی اش تمام دهانم را
درگیر کرد.
قرص را لای دستمال تف کردم. حوصله نداشتم بلند شوم و در را ببندم. دستهای یخ کرده ام را زیر پتو بردم و پتوی نقش برجسته را روی سرم کشیدم. مدتی بعد با اخمی
عمیق به خوابی عمیقتر رفتم.
صحنه های فیلمی که دیده بودم با سرعت گردباد در اطرافم ظاهر و محو میشدند.
فریادهایم در گلو خفه مانده بود که ناگهان از برج بلندی به پایین سقوط کردم و با لرزش
پاهایم از خواب بیدار شدم. اولین چیزی که وقتی چشم باز کردم دیدم، چشمان خمار و نگران مادرم بودند. مادر با تعجبی خوف آمیز پرسید: «چی شده؟ چرا اینقدر ناله میکنی؟»
دست مادر با خنکای دلنشینی بر پیشانی گرمم نشست:
« هنوزم داغی! حتما تب کردی» مادر این را با نگرانی تمام گفت. بلند شد اما صدایم او را دوباره نشاند:
-نرو مامان
+میخوام به دکتر حسینی زنگ بزنم
_نه نمیخواد فقط یکم پیشم بمون
+بچه شدی؟
_مامان سردمه
+بذار برم پتو بیارم
_برام آب میاری و یه استامینوفن؟
+هنوز دکتر نشدی نسخه تجویز میکنی برا خودت؟
_فقط میخوام یه خواب راحت و عمیق داشته باشم بدون هیچ کابوسی...
+زنگ میزنم دکتر
_خیلی خب، نه دکتر نه قرص و شربت...همون دمنوش پونه و آویشن تو...
لبخند مادر در نگاهم نقش بست.
آن روز تا نزدیکی غروب مادر به سختی ملینا را از اتاقم دور نگهداشت.
بعد از چند ساعت استراحت و خوردن چند لیوان دمنوش و یک کاسه سوپ، از تختم پایین آمدم.
رفتم دست و صورتم را شستم . بعد لباسهایم را عوض کردم. وقتی شال قرمزم را روی
سرم می انداختم، مادرم از آشپزخانه بیرون آمد و پرسید: «کجا میری؟»
نگاهم را در خانه چرخاند و جواب داد: «با آتوسا جای همیشگی... میدون آزادی»
یکدفعه ملینا با یک جعبه لاک رنگی از اتاقش بیرون دوید و گفت: « منم میام»
پشت پلکی نازک کردم و گفتم: «کسی تو رو نمی بره بچه»
ملینا معترضانه داد زد: «ماماااان»
مادر سبدمیوه را روی میز ناهار خوری گذاشت و رو به من گفت: «اگه اونقدر حالت خوبه که میری بیرون خب خواهرتم بِبَر... »
کیفم را روی مبل پرت کردم و گفتم: «اصلا نمیرم. میخوام کتاب بخونم»
لبخندِ پرکشیده از لبان غنچه ای ملینا و ابروانی که مادر بالاانداخت با آخرین رد پرتوی خورشید، در خانه مان همزمان شد. من خسته و کلافه خواستم چراغ راهرو را روشن کنم اما انگار چراغ سوخته بود.
انتهای راهرو درِ چوبی کتابخانه را با صدای جیر جیر پیاپی، باز کردم.
به قلم سین کاف غفاری
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
512.8K
🔶متن سوال:
یه دختر ۱۳ ساله ی با حجاب،
دخترخاله هایی ۲۰ سال به بالا داره
که بهش میگن حجاب نداشته باشه
و هر موقع این رو می بینن
این رو بهش می گن، و از دست اون ها کلافه شده 😔
🧕بهشون گفته که من حجاب رو دوست دارم
ولی دست بردار نیستند
و گاهی اوقات هم مسخرش می کنن🧐
🎤 حجه الاسلام مختاری
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
6.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴در آموزش و پروش چه خبر است؟!
🔻اجرای رسمی سند ۲۰۳۰ در مدارس!
🔹از کلاس ۲۸ نفره یک مدرسه دخترانه، ۲۵ نفر دوست پسر داشتند اما کسی که ازدواج کرده بود باید اخراج میشد!
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🔴 خیلی تلخه! 🤯😭
🌄 ساعتها پُشت ویترین منتظر میماند تا شاید کسی از او خوشش بیایید و بخواهد بدنش را لمس کند. تا شاید یک روز دیگر از گرسنگی نمیرد!
⚠️ این است حقیقت ارزش زنان در غرب
@Clad_girls
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
خوب، چون روی خود بیاراید
از نماز و ورع چه کار آید؟!
#تولیدی
#پروفایل | #اندکی_شعر
🌻@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#پرسش_پاسخ #لجبازی #بدپوششی ♻️قسمت دوم ❓دلیل بسیاری از بدپوششی هایی که شاهدش هستیم چیه؟ ⏩در قس
#پرسش_پاسخ
#لجبازی #بدپوششی
♻️قسمت آخر🔚
❓چرا بعضی ها از روی لجبازی بدحجاب می شوند؟
⭕️برای بعضی آدما، به هر دلیلی این باور به وجود اومده که کسی به اونها توجه نمی کنه و به همین دلیل تلاش می کنن عقاید مخالف داشته باشند و با این کار دیگران رو مجبور کنن که به اونها توجه ویژه ای داشته باشن حتی اگه خودشون، از درون قانع شده باشن.
〽️اون دسته از افرادی که بدپوششی خودشون رو به خاطر لج کردن با قوانین کشور می دونن معتقدن چون در کشور کم و کاستی و گرونی وجود داره اونها هم باید قانون کشور رو زیر پا بذارن.باید در جواب این افراد بگی مسئولین وقتی دیدن شماها قانون رو زیر پا میذارید دلسرد شدن و دست و دلشون به حل کردن مشکلات کشور نمیره
⁉️در پاسخ به این افراد باید گفت مگه توی کشورهای دیگه هیچ مشکلی وجود نداره؟ اصلا مگه تحریم های آمریکا رو باعث بانی وضع بوجود اومده نمیدونید پس چرا با آمریکا لج نمی کنید؟
⁉️تازه مسئولان کشور مگه از کجا اومدن؟ مگه اونا ایرانی نیستن؟ مگه از دوست و آشناهای خودمون نیستن؟ خب وقتی هر کسی در جایگاه خودش قانون رو زیر پا بذاره نتیجه ش میشه این وضعیت
❎حالا تصور کنید این استدلال قابل قبول باشه و هر کس حق داشته باشه درست رعایت نشدن قانون رو با زیر پا گذاشتن یه قانون دیگه جبران کنه.مثلا یه خانم بدحجاب تصادف کنه و پلیس بهش بگه چون تو قانون رو رعایت نمی کنی قانون هم موظف نیست به کارت رسیدگی کنه
➕یا اینکه یه خانم بدحجاب تو زندگی مشکل پیدا کنه و بره دادگاه برای گرفتن مهریه یا نفقه اقدام کنه.دادگاهم بهش بگه چون قانون کشور رو زیر پا گذاشتی نمی تونی از قانون برای حل مشکلت کمک بخوای
⚖قوانین هر کشور با توجه به فرهنگ و عقاید و نیازهای اون جامعه تنظیم شده و هر چقدر هم انعطاف پذیر باشن باز هم نمی تونن باب میل همه باشن.اصلا تصویب قوانین برای این هست که جلوی هرج و مرج گرفته بشه اگر قرار باشه هرکس فقط قوانینی که به مذاقش خوش میاد عمل کنه هرج و مرج میشه و بی قانونی سراسر جامعه رو فرامی گیره
🔝تو همین کشورهای غربی که قانون حجاب ندارن مجبور شدن بخاطر مشکلات بوجود اومده کلی قانون جدید تصویب کنن تا جلوی بی بندوباری و تعرض هارو بگیرن اما تاثیری نداشته چون همچنان تجاوز و آزار جنسی بیداد می کنه
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓