12.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تصویری
🔴 روایتی از چند دقیقه اضطراب در خیابانهای مشهد
🔺 مجیدرضا رهنورد ۲ جوان را با قمه کشت و ۴ نفر را مجروح کرد.
🔸مردم دیگر رغبتی به خرید از فروشگاههای محل وقوع جنایت ندارند.
🔹 رهنورد، قاتل مشهدی که صبح امروز به طناب دار آویخته شد: «کاری دور از انسانیت انجام داده ام؛ برای مجازات از تکتک این داغدیدهها بیشتر عجله دارم...»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از قوه قضائیه فوق العاده ممنونیم
اجرای این حکم یعنی دوران مماشات تمام شده... یعنی امنیت...
🔺 @Hejabuni 🔺
19.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
8⃣ قسمت هشتم
📢دوره آموزشی رایگان
🎉 #سوالات_خواستگاری
🎙 دکتر داوودی نژاد
═ೋ❅☕️❅ೋ═
@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
هدایت شده از مناهج 🇵🇸🇮🇷
9.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اختصاصی_مناهج
🌀 سیل جمعیت انقلابی در تشییع طلبه شهید حسن مختارزاده
♨️ این صدای ایران شهید پرور است!
📣 صدای مردم را بشنوید
🎥 تصاویر به شکل تایم لپس ضبط شده؛ لذا صدا ندارد.
#طلبه_شهید
#شهدای_روحانیت
@Manahejj
#پرسش #پاسخ
چرا در کشور ما حجاب اجبـاریـه⁉️
#پاسخ
❣در دین اجبار نداریم، چون دین یه امر اعتقادیه و نمیشه کسی رو به زور به چیزی معتقد کرد، یه مسلمان شاید در خلوت، نماز و روزه اش رو به جا نیاره، اما حجاب، برخلاف نماز و روزه، یه کار فردی و در خلوت نیست!
🚻بعضی گناهان مانند بدپوششی یا شراب خوردن، آثار #اجتماعی دارن و اگر رعایت نکردن اونها موجب هرج و مرج در جامعه بشه، حاکم جامعه اسلامی میتونه اون موضوع رو قانونی و الزامی کنه
🇮🇷در کشور ما چون یک کشور اسلامی هست و قوانین طبق احکام اسلامی نوشته شده قانون حجاب رو داریم که حدود پوشش رو برای زن و مرد مشخص کرده
❌اگر گفته بشه مگه احکام اسلام به درستی اجرا میشه که قانون حجاب رعایت بشه، باید بگیم چه کسی قوانین رو رعایت نمی کنه؟ فقط مسئولین؟ آیاتا به حال نشده از مغازه دار، معلم ، کارمند، راننده تاکسی و سایر افراد عادی بی قانونی ببینیم؟
⁉️مسئولین از کجا اومدن؟ از کره ی مریخ یا از شهر و روستاهای ایران؟
تازه در مواقعی که از طریق قوانین اسلامی نفعی بهشون می رسه هیچ مشکلی با احکام اسلامی ندارن
#تولیدی_کامل #طراحی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب 🇮🇷
✊ چالش #ما_بیشماریم 🔺استان بوشهر - شهر گراش 🔺 ۱۶ آبان ۱۴۰۱ ساعات اولیه و آخر شب محجبه ی چادری: ۹۰
چالش #ما_بیشماریم
❤️ مشهد - میدان شهدا
❇️ ۱۷ آبان ۱۴۰۱
بعد از ظهر
🔺نسبت باحجابا به بدحجابا رو نگاه کنید!!! بی حجابم که رویت نشده...
نمیگیم بیحجابا اصلا وجود ندارن... میخوایم بگیم: خودتونو دست کم نگیرید 💢
🌹 ممنونیم از کاربر "اللهم عجل لولیک الفرج"
@hejabuni ✊
دانشگاه حجاب 🇮🇷
چالش #ما_بیشماریم ❤️ مشهد - میدان شهدا ❇️ ۱۷ آبان ۱۴۰۱ بعد از ظهر 🔺نسبت باحجابا به بدحجابا رو نگ
⭕️ دوستمون کپشن رو خوب نخوندن
""ما نمیگیم بیحجابا اصلا وجود ندارن""
ما هم میدونیم که وضعیت مناطق مرفه شهرهای بزرگ خوب نیست؛ همون اولم به دوستان فعال اعلام کردیم که فقط مرکز شهر مد نظر ماست که تقریبا همه اقشار رفت و آمد دارن...
بله یه جاهایی همه باحجابن
یه جاهایی همه غیرمحجبه
مهم مرکز شهره...
پ.ن: هممون باید تو دعاهامون از خدا شجاعت بخوایم...
👈 بزن ببین کجا میره😊👇
🍀 eitaa.com/joinchat/644284519C6e5d0dbf9a
🍀 eitaa.com/joinchat/644284519C6e5d0dbf9a
😊سلام وشب خوبان بخیر باعرض پوزش قسمت41 رمان فراموش شد بارگزاری شود اکنون در اختیار شما عزیزان قرار دادیم🙏
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
41 ستاره سهیل
اذان ظهر تمام شده بود، که پایش را از آخرین پله پایین گذاشت و با فرشته خداحافظی کرد.
نگاهی به حیاط مسجد انداخت؛ خلوت بود. دوست نداشت با نگاههای تند مسجدیها روبهرو شود. سعی کرد با عجله از مسجد خارج شود که خانم نسبتا مسنی وارد مسجد شد، تا چشمش به ستاره افتاد صدایش زد.
-دخترم! دخترم.. میشه کمک کنی به نماز برسم، کمرم درد میکنه.. الهی عاقبت بخیر بشی مادر..
و بقیه حرفش در میان نالهای که از کمر درد کشید محو شد.
ستاره خودش را به خانم رساند و دستان سفید و نرمش را محکم گرفت.
-خب.. راستش.. دیرم شده..
ستاره مانده بود چه کند. از طرفی وجدانش اجازه نمیداد رهایش کند، از طرفی دوست نداشت کسی چپ چپ نگاهش کند. مستأصل نگاهی به اطرافش انداخت.
بالاخره تصمیمش را گرفت و یک قدم به عقب برداشت و درحالیکه دست آن خانم در دستش بود، دوباره قدم به حیاط مسجد گذاشت.
کفشهای خانم را برداشت و در جا کفشی قرار داد. با هم وارد فضای مسجد شدند. صدای پنکه سقفی و باد خنکی که چادر گلدار نمازگزاران را تکان میداد، اولین چیزی بود که توجهاش را جلب کرد.
از صدای زمزمه سبحان الله گفتنها، حدس زد که رکعت سه یا چهار باشند. خانم را روی صندلی در صف آخر نشاند. همین که خانم روی صندلی نشست دستانش را به طرف آسمان بلند کرد و از ته دل دعا کرد: «الهی عاقبت به خیر شی عزیزم»
ستاره در جوابش دستش را به صورت نوازش روی بازوی خانم کشید و گفت: «کاری نکردم.»
سلام نماز داده شده بود که ستاره پایش را از مسجد بیرون گذاشت. نگاهی به آسمان انداخت و زیر لب زمزمه کرد: «اگر وضو داشتم، منم میخوندم. خب وضو نداشتم دیگه، چپ چپ نگام نکن.»
داشت با خدا حرف میزد که گوشیاش زنگ خورد. یک شماره ناشناس بود. تماس را که وصل کرد، صدای آشنای مینو به گوشش خورد.
✅کپی آزاد
✅ در صورت داشتن سوال، به آیدی نویسنده پیام دهید👇(طوبی)
@tooba_banoo
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓