eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.4هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
188 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
✍🏽 ۲ نفر بی‌گناه را وحشیانه کشت و ۴ نفر را زخمی کرد؛هیولایی که تروریست‌های مجازی‌ای مانند علی کریمی ، حاجتی و مصی علینژاد و ... خالقش بودند . 😔 ما هم با لایک و فالو و حمایتشان ؛ به آن‌ها جسارت بیشتری بخشیدیم برای دعوت به آشوب ، وحشیگری و ! 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
۴ 🧕زن باحجاب ، نماد زن انقلابے است. | | 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ ستاره سهیل75 کمی آن‌طرف‌تر، فرشته و ملوک‌خانم ایستاده، در حال گفت‌وگو بودند. ملوک خ
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ ستاره سهیل76 سری تکان داد و چشمان مشکی‌اش برقی زد. -به‌به! چه اتاق دلبازی داری. ستاره نگاهش را به جایی که فرشته دوخته بود، گرداند. اما چیز زیبایی به نظرش نرسید. نجوا کنان جواب داد: -کجاش قشنگه؟ عین یه گنجشک تو قفس تنهام. فرشته خونه شما چجوریه؟ خلوته یا شلوغ؟ فرشته لبخندی زد و چشمان بادامی‌اش کشیده‌تر شدند. -من بیشتر روزا، خونه عزیزمم، برای کنکور میرفتم اونجا، دیگه نمی‌تونم ازش دل بکنم، ولی خب تقریبا همه‌اش شلوغه، میان میرن... میان میرن! -خوشبحالت فکر کنم، هیچ وقت حس تنهایی منو نتونی درک کنی. فرشته انگشتانش را در هم قلاب کرد و به نقطه‌ای از دستانش که ستاره نفهمید کجاست، دقت کرد. -بدترین تنهایی اینه که آدم دورش شلوغ باشه و کسی نفهمه چقدر تنهاست! لحظه‌ای بینشان سکوت برقرار شد. بعد خیلی سریع فرشته موضوع را عوض کرذ. -راستی اون کتابی که بهت دادم خوندی؟ -راستشو بگم... نه! فقط چندتا صفحه‌اشو. -خب اینکه عالیه! -اینکه نخوندمش؟ فرشته نیشگون آرامی از گونه ستاره گرفت. -نخیر، اینکه چندتا صفحه رو خوندی، جنبه مثبتشو ببین. ستاره فقط به او زل زد. ستاره، می‌تونم برم در یخچالو باز کنم یه‌چیزی برات بیارم بخوری‌‌؟ رنگت پریده. -زحمتت میشه، ببخشید! خیلی همه‌جا بهم ریخته ‌است، داشتم تمیز می‌کردم... نگاهش را روی گچ سفید پایش ثابت کرد. -که، اینجوی شد. -نگران نباش، تو خونمون به من میگن، پرستار خانواده. چادرش را در آورد و خیلی با دقت تا زد. شومیز قشنگ لیمویی که پوشیده بود، به دل ستاره نشست. روسری خاکستری_ طلایی‌اش را تا زد. بلندی مو‌های بافته‌اش تا زیر کمرش می‌رسید. شبیه هنرپیشه‌های هندی بود، بدون روسری و چلدر. با بیرون رفتن فرشته، نتش را روشن کرد. عکسی از پای گچ گرفته‌اش برای مینو فرستاد. -ببین تو که رفتی، چه بلایی سرم اومد. دو تیک مشکی واتس‌اپ، آبی شدند، اما خبری از جواب نشد. وارد شخصی کیان شد؛ آن‌لاین بود. چندبار تایپ کرد اما پشیمان شد و پاکش کرد. صدای به هم خوردن ظرف‌ها و جِرجِر پلاستیک زباله را از آشپزخانه شنید، کمی بعد هم صدای فرشته را. -ستاره، شکر کجا دارین؟ صدایش را بلند کرد. -نمیدونم ببین تو کشوها نیست. آشپزخونه همیشه دست عفته، خبر ندارم. -باشه خودم پیدا می‌کنم. پیمن صوتی از مینو داشت. -ستاره چی‌شدی؟ چه بلایی سرت خودت آوردی؟ ستاره با ناراحتی جواب داد: -دم پله‌ها خوردم زمین. حالا بعدا مفصل می‌گم برات. فعلا که نمیتونم دانشگاه بیام. -ای وای چقدر بد. عموت اومده؟ چیزی نگفت؟ کاری داری بیام پیشت؟ -نه عموم تو راهه.. ممنون عزیزم، کاری نیست. یکی از اقواممون پیشمه. حوصله توضیح دادنِ اینکه فرشته چه دوستی با او دارد را نداشت، از طرفی رفتار غیر‌قابل پیش‌بینی مینو، همیشه می‌ترساندش، تصمیم گرفت درباره مینو چیزی نگوید. -فعلا، خیلی خوابم میاد. بای. صدای باز شدن در هال را شنید؛ کمی خودش را بالا کشید تا از شیار بین پرده‌ها، حیاط را ببیند. صورت کشیده‌ فرشته، پشت پنجره ظاهر شد. -با اجازتون این چادر رو از روی بند برداشتم، زباله‌ها رو گذاشتم دم در. -وای فرشته! من شرمنده می‌شم به خدا. فرشته چشمکی تحویلش داد. -می‌خوای شرمنده نشی، خوب استراحت کن. دوباره صدای ظرف و ظروف از آشپزخانه شنید. به نظرش آمد، حتی اگر آدم نداند، چه کسی در آشپزخانه مشغول کار است، اما از روی سروصداها حدس زدنش کار سختی نیست. لطافت صدایی که از آشپزخانه به گوشش می‌رسید چقدر برایش متفاوت و دوست‌داشتنی بود. بنظرش آمد، صدای کار کردن آدم‌ها هم با هم متفاوت است، حتی اگر نداند دقیقا چه کسی در آشپزخانه ظرف می‌شوید. از فکری که به ذهنش رسید، خنده‌اش گرفت، انگار وجود کوتاه مدت فرشته روی فکر کردنش هم اثر گذاشته بود. ✅کپی فقط در فضای مجازی آزاد ✅ در صورت داشتن سوال، به آیدی نویسنده پیام دهید👇(طوبی) @tooba_banoo 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👇👇👇 ‍ ‌‌👀 نباید با چشم👁 آبی‌ها ازدواج کرد؟ ⚰ روی قبر باید آب بریزیم؟ 🛌 باید به سمت راست بخوابیم؟ 🐇 گوشت خرگوش حرام است؟ 🚿 غسل جنابت چیست؟ ✅ و پاسخ هزاران چرای دیگر اینجاست 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/835452932Ce4f1852dfd
📚 اگر یا یا هستید و در و کار فرهنگی میکنید و همچنین محترم این کانال را ازدست ندید👌 📁ارائه‌کاملا‌رایگان‌هزاران‌❗️ 🔹 تربیتی 🔹قرآنی 🔹اعتقادی 🔹ادیان وفرق 🔹احکام 🔹روانشناسی 🔹مسابقات 🔹ویژه کودکان 🔹ادعیه 🔹محتویات‌فرهنگی 🔸پاورپوینت 📚📚 پاورپوینت 🔵 بروزترین و جامع ترین کانال محتواهای در فضای مجازی 👌 😍 ▪️ پاورپوینت ▪️ پاورپوینت ▪️ ارائه آرشیو پاورپوینت ▪️ 🔵پایگاه جامع تولید ونشر ناب ترین محتوای اینجاست👇 http://eitaa.com/joinchat/3575250945Ceb151b8a9d ☝️☝️
♨️ برای دریافت استوری و مداحی برای شهدای اغتشاشات و حوادث تروریستی و فراخوان جدید و فاطمیه +استوری و ... با نوای حاج محمود کریمی روی گزینه مورد نظر کلیک بفرمایید 🎁 🏴 استوری اینستاگرام______ 🏴 ویدئو و مداحی صوتی________ 👇🏼👇🏼👇🏼 http://eitaa.com/joinchat/1151008781Ccd1f2a5a92 http://eitaa.com/joinchat/1151008781Ccd1f2a5a92 👆🏻👆🏻👆🏻
🍒 بسم رب الزهرا سلام الله 🍒 می خواهم شمارا دعوت کنم به کانال پنج شهید عزیز که هرکدوم به نحوی دست خیلی ها را گرفتن 💌شهیدابراهیم هادی که می شناسید 💌شهید تورجی زاده که معروف هست 💌شهید حاج قاسم که پدر ماست 💌شهید حججی که حجت خداست 💌شهید ارمان علی وردی که عزیزماست 💙خواب یکی ازخادمین در مورد امام زمان عجل الله در این فتنه ها😭😭...................... 🌹به زبان ساده میگم شما دعوت شدید به کانال این پنج شهید عزیز 💙 اگر دوست دارید مهمان سفره شهدا شوید با نیت وارد کانال شوید 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
⭕️کدوم ذکر هست که مثل بلدوزر رو صاف میکنه.😍👌 ذکری بسیار راه گشا ذکر را در کانال زیر دنبال کنید 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd