دانشگاه حجاب
#سوال خودمونیم... به نظرتون اگر وسط فتنه، قصه خواهر علی کریمی رو رسانهای کرده بودن بهتر نبود تا ال
27.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✂️༻ جمعه و خیاطی༺✂️
آموزش شماره 4⃣6⃣
《 آموزش سارافون بدون الگو》
🔰 یادتونه قسمت ۶۲ آموزش یه شومیز سفید بدون الگوی زیبا رو داشتیم؟
🔰حالا میتونید این سارافون آسون رو هم بدوزید و همراهش استفاده کنید
💛 برای دیدن خیاطی های آسون دیگه #آموزش_خیاطی رو جستجو کنید
#دوخت_سارافون #آموزش_سارفون #سارافون #سارافون_بدون_الگو #خیاطی_آسان #خیاطی_بدون_الگو
═ೋ❅✂️❅ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
دانشگاه حجاب
بللللللله چه سریع تشریف بردی گونی!! 😎 ▪️میگه دیگه غلط بکنم از این کارا کنم •┈➺●➣ @hejabuni
🎉بمناسبت عید غدیر خم
🎉کلے تخفیف ویژه داریم
🔰 هدایای ویژه برای خونه، مدرسه ، مسجد یا نذرفرهنگی
💠 @hejabuni_forooshgah 💠
🚨عجله کن تا از تخفیفامون جانمونی
🛍 فروشگاه زیر نظر کانال دانشگاه حجاب
🔰 @hejabuni_forooshgah 🔰
دانشگاه حجاب
. سلام وقت بخیر راجع به قضیه خواهر علی کریمی بنظرم الان تاثیرگذاریش بیشتره اون زمان باتوجه به جو بدو
سلام در مورد این پیام 👆
البته جایز نیست کم کاریمون رو گردن خدا بندازیم.
اگر رسانه میفهمیدیم حالیمون میشد که باید همون موقع رسواش میکردیم تا انقدر هزینه ندیم بابتش.
اونایی که نمیپذیرن چه الان چه اون موقع؛
اتفاقا مهره علی کریمی رو میسوزوند.
به نظرم در بعد رسانه همیشه عقب تر از ماجرا گام برمیداریم.و این باعث میشه ابتکار عمل دست ما نباشه.
همیشه موضعمون انفعالی میشه.
و در نهایت هم با این ادبیاتی که تو این پیام هست توجیه میکنیم.
البته درسته که خداوند در نهایت نتیجه رو به پیروزی جبهه حق منتهی میکنه....
اما خب ما توی امتحان سرافکنده میشیم.
💬 ژوپ
نظر شما چیه؟ @monjez
•┈➺●➣ @hejabuni
دانشگاه حجاب
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 62 👇 گوشه رینگ گیر افتاده بودم. حق با بابا بود.
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش
💐 قسمت 63👇
دانشگاه حجاب
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 63👇
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش
💐 قسمت 63👇
صدای قار و قور شکمم بلند شده بود...
حس اینکه تا سر یخچال برم رو نداشتم.
هر طوری بود بدن همیشه سبک اما سنگین امشبم رو تا آشپزخونه همراه خودم آوردم.
مامی نبود ولی دستپخت کوکب خانم روی گاز صدام میزد.
روغن زرد که با برنج ایرانی ترکیب بشه عطر و طعمش رو محشر میکنه.
از خجالت شکمم در اومدم و به اتاقم رفتم و روی تخت ولو شدم..
صدای بلند خوابم میاد خوابم میاد چشمام نمیذاشت که بخوابم.
البته دلیل اصلی نخوابیدنم خبری بود که منتظرش بودم.
یه ضرب المثل آلمانی هست که میگه موفقیت نصیب افراد خواب آلوده نمیشه!
جنگی بین چشم هام و دل نگرونم راه افتاده بود..
قرار بود امشب نتایج دور دوم آزمون رو اعلام کنن.
گوشی به دست توی رختخواب غلت میزدم.
مدام ساعت رو چک میکردم و توی سایت وزارت علوم پرسه میزدم.
ساعت هم که انگار نون نخورده تا ثانیه هاش رو هل بده!
بالاخره عقربه های چاق و لاغر ساعت بعد یه مسیر طولانی به عدد 12 رسیدن ..
از قبل توی سایت منتظر بودم و بی معطلی صفحه سایت رو Refresh کردم.
تازه نبض و قلبم یادشون افتاده بود که در بدن وظیفه ای به نام تپیدن هم دارن!
خوشبختانه راس ساعت اطلاعیه نتایج دور دوم آزمون در سایت وزارت علوم بارگزاری شده بود.
واقعا آزمون سختی بود. یاد دسته گل هایی که تقدیم این ملت کردید بیفتید متوجه عرض میشید.
نفهمیدم کی اطلاعیه رو بازش کردم..
4 چشمی بهش خیره شده بودم
یه لیست از اسامی با یه سری توضیحات...
کاش فائزه و الناز هم اینجا بودن تا وقتی اسمم رو دیدم از ذوق موهاشون رو میکشیدم!
حتما یه روزی اون نیشگون سبک انبر قفلی الناز رو جبران میکنم..
دوست داشتم سریع برم سراغ اسمم و جیغ بزنم.
باید داد و هوار راه مینداختم و خونه رو میذاشتم روی سرم!
فقط کافی بود یکی از این 14 اسم، اسم من باشه.
چشمام رو برای لحظاتی بستم!
مرضم گرفته بودم هیجانش رو بیشتر کنم!
کنترل احساسات هم سخته ها.
ولی حال میده گاهی آدم به خودش نه بگه!
تونستید این تمرین رو انجام بدید.
یه روزی به دردتون میخوره.
چشمام رو باز کردم.
یه نفس عمیق...
دونه دونه از اول شروع کردم به خوندن لیست.
سعی کردم چشمام خط های بعدی رو نبینه..
دل تو دلم نبود ولی شمرده شمرده اسامی رو میخوندم.
به ته لیست رسیدم..
فکر کنم اسمی رو از قلم انداختم
دوباره از اول تا آخر لیس رو نگاه کردم...
البته این بار با سرعت و اضطراب بیشتر!
چشام به صفحه مانیتور خیره شده بود!
پلک هام از بهم خوردن امتناع میکرد..
به دستور قلب عرق سردی روی پیشونیم در حال پیاده روی بود.
اون از روزم که با کلی استرس و بدبختی گذشت. اینم از شبم که ..!
حیف حسی که گرفته بودم....
اسامی برنده ها بود ولی اسم من نبود!
✍️ مجتبی مختاری
🆔 نظرات رمان 👈 @mokhtari355
═ೋ❅📚❅ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
دانشگاه حجاب
#سوال خودمونیم... به نظرتون اگر وسط فتنه، قصه خواهر علی کریمی رو رسانهای کرده بودن بهتر نبود تا ال
.
دقیقا سوالی ک برای من پیش اومد همین بود! شاید خود دختره حاضر ب مصاحبه نشده.
💬Makvandi
- - - - - - - - - - -
به نظر میرسه همان جریان نفوذ یا کوته فکری که از دادن فیلم حضور مهسا امینی در ساختمان ناجا به صدا سیما خودداری کرد و فیلم با سه روز تاخیر پخش شد،
همان جریان در افشای چهره واقعی علی کریمی و رفتارش با خواهرش مداخله کرد
مافیای قدرت و نفوذ و یهودیان مخفی و مذهبی های صورتی در واقع قاتل جوانان ما در هر دو عرصه امنیت و اخلاق هستند.
💬 تقوی نسب
- - - - - - - - - -
در رابطه با موضوع خواهر کریمی؛
بنظرم الان اطلاع رسانی شده بهتره چون در اون زمان ؛ همه همه زیاد بوده و به راحتی میتونستن این موضوع رو با یک ترفند ساده بنفع خودشون برگردونند.
💬 H & R
•┈➺●➣ @hejabuni
محبت درمانی (18).mp3
8.79M
حریم ریحانه. رایگان 100.pdf
23.26M
…………°•♡ حریم ریحانه ♡•°…………
□ اولین و تنهــــا دایرةالمعارف
♢ اطلس پوشش و حجاب
□ نسخه رایگان pdf
📚 #معرفی_کتاب #حجاب #پوشش
•┈➺●➣ @hejabuni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠کاشت ناخن بازی با سرنوشت کودک
و ضرب در صفر اعمال عبادی
😔 کاشت ناخن=زندگی بدون طهارت
باپخش این کلیپ در اگاهی سازی جامعه شریک باشیم
#نسل_اینده
@hejabuni
دانشگاه حجاب
#سوال خودمونیم... به نظرتون اگر وسط فتنه، قصه خواهر علی کریمی رو رسانهای کرده بودن بهتر نبود تا ال
.
⚠️ چه کسی به علی کریمی اطمینان داده بود؟
🔹 یادداشت حمید رسایی در این باره را اینجا بخوانید: 👇👇
eitaa.com/rasaee/9420
•┈➺●➣ @hejabuni
دانشگاه حجاب
#پرسش_پاسخ #حجاب_نوگُلان ❓چطور دخترمون رو برای پذیرش #حجاب آماده کنیم؟ ♻️قسمت سوم 👇👇👇
.
6⃣اگر غیر از تلویزیون با تبلت و یا دستگاه پخش فیلم انیمیشن و فیلم می بینه نظارت داشته باشیم که انیمیشن هایی که تاثیر منفی رو پوشش میذارن نباشه چون شخصیت های کارتونی تاثیر زیادی میذارن و بچه ها دوست دارن خودشون رو شبیه اونها بکنن و مثل اونها لباس بپوشن.اگر دخترتون رو از دیدن برنامه یا رفتن به جایی محروم می کنید حتما یک برنامه و تفریح جایگزین براش در نظر بگیرید
7⃣علاوه بر تحسین های والدین از اطرافیان و نزدیکان تون هم بخواید دختر تون رو بخاطر حجاب و پوشش ش مورد تحسین قرار بدن تا انگیزه فرزندتون برای حفظ حجاب بالا بره
8⃣یکی از روش های موثر برای انتقال مفاهیم به کودکان استفاده از زبان تمثیل و قصه گویی هست.می تونید در قالب یک داستان براش لزوم حفظ حجاب در جایی که نامحرم حضور داره رو توضیح بدیم
9⃣قبل رسیدن به ۹ سال براش روسری و چادر تهیه کنیم تا هر وقت مایل بود سرش کنه.معمولا دختران علاقه دارن خودشون رو شبیه مادرشون کنن برای همین اصرار می کنن تا اونها هم چادر سرشون کنن.یادمون باشه بهش نگیم چادر سر کردن سخت و دست و پاگیره چون خیلی از ذهنیت هایی که تا بزرگسالی برای ما باقی می مونه مربوط به دوران کودکی ما بوده
0⃣1⃣برای اینکه حرف ما موثر باشه لازمه با همسرمون هماهنگ باشیم.اینطور نباشه که مادر به فرزندش بگه باید حجابش رو کامل رعایت کنه اما پدر سهل انگاری کنه و وقتی دختر باهاش مشورت می کنه که مثلا چه لباسی بپوشم بگه همین تی شرت خوبه
ادامه دارد...
#تولیدی_کامل
•┈➺●➣ @hejabuni
دانشگاه حجاب
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 63👇 صدای قار و قور شکمم بلند شده بود... حس اینک
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش
💐 قسمت 64 👇
دانشگاه حجاب
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 64 👇
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش
💐 قسمت 64👇
من و زانوی غم... 2 تایی با هم.... کنج اتاق..
یک هوای بارونی کم داشتیم..
کاش اینطور نمیشد.
آه و ناله و فغان و اشک و زاری و ناراحتی و عصبانیت و افسردگی
و غم و غصه و حسرت و پشیمونی هم دیگه فایده نداشت.
(تونستید یک نفس بخونید؟)
خوش به حال برنده ها..
پکر و افسرده گوشه تخت نشسته بودم
وااای اگر فائزه بفهمه که اون قبول شده ولی من پر ادعا نه!
کاش لااقل کمتر براش کُری میخوندم!
حتما تا آخر عمرش توی گوشم پز همین یه مورد رو میده!
بیچارم میکنه بیییچاره!
چرا اینطوری شد آخه!
دیگران شاااااااانس دارن منم شانس!
واااای.... ! حالا همه این ها فدای سرم!
مامانم رو بگو چه کارش کنم؟!
یعنی بدبخت شدم اساسی!
از فردا باید تن به خواستگاری اجباری بدم.
اگر با مامانم این شرط بیخود رو نمیکردم شاید بعدها بهونه بهتری پیدا میشد!
ولی الان.... خودم دستی دستی خودم رو بیچاره کردم!
طبق قرارمون اگر همه مراحل رو برنده میشدم من ملکه خونه میشدم!
اونوقت خواستگار بی خواستگار. مگر با اجازه خودم.
اما از بخت بلندم برنده نشدم!
و این یعنی جیک زدن تا آخر عمر ممنوع!
جرئتم ندارم دیگه لب تر کنم!
دهن باز کنم بی تردید گردنم رو با گیوتین از دست خواهم داد.
هانیه خانم! با دوران خوشی و راحتی خداحافظی کن!
حرف زدی حالا باید تاوانش رو پس بدی!
دیگه مامان امپراطور خونه هست!
هر وقت هر خواستگاری که دلش خواست راه میده حق دم زدن و غرغر کردن هم نداری!
نه اینکه مامانم بگه با کی ازدواج کن با کی ازدواج نکن ها، نه!
خوشبختانه توی این یه مورد همچنان صاحب اختیارم!
ولی واسه خواستگار راه دادن یا ندادن دیگه حرفم برو نداره.
کاش کیفم پیدا نمیشد ولی اسمم توی لیست میبود.... کاش!
یه صحنه جوگیر شدم...! ببخشید.
من غلط بکنم برنده بشم ولی کیف به اون مهمیم پیدا نشه.
توی فکر بدبختی های خودم بودم که متوجه صدایی شدم...
صدا از سمت پنجره بود...
یکی از توی کوچه داشت یه ریز به شیشه میکوبید
شیشه پنجره اتاق من!
یعنی کیه این موقع شب!
مگه در گاراژه که اینطور میزنه!
دست بردار هم نبود!
حالا مگه خونه در نداره؟
الانا بود که شیشه خرد و خمیر بشه!
صبر کن ببینم!
اتاق من که طبقه بالاست!
کی چه جوری داره به شیشه میزنه!
اونم پشت سر هم و بدون مکث
✍️ مجتبی مختاری
🆔 نظرات رمان 👈 @mokhtari355
═ೋ❅📚❅ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872