eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.4هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
188 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
12.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. نقد یک پیرمرد پلاستیک فروش بر سخنان رییس جمهور در کنفرانس خبری دیروز بابت گشت ارشاد با لهجه شیرین یزدی😂😂😂 ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صدا ۰۲۱.m4a
5.77M
💎فرستادن این صوت در گروه ها صدقه ی جاریه است🌧 🎧 صوت شماره ۱۶ 🌹مبانی عفاف در خانواده🌹 🎙 فاطمه کفاش حسینی (رابطه نماز با عفاف) شرایط نماز قابل قبول در سوره های👇 💎 سوره 💎 سوره 💎 سوره ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
مگه قرار نشُد چادر سر کردن معنیش این باشه ک زینت‌هامون رو از نامحرم بپوشونیم؟! و اصلا چادر برای بی اثر کردن جلب توجه هاست. پس فلسفه تبلیغ و عرضه‌‌ی این چادرهایِ پر زرق و برق و جواهر دوزی (قطعا فقط در مهمانی استفاده نمیشه و توخیابون و مترو، رو سر خانمها میبینیم) و دو کیلو آرایش صورت چیه؟! فلسفه چفیه انداختن روی چادر برای راهپیمایی و زیارت و...؟ فلسفه ادا و ژست‌های لوس ب اسم شهداچیه؟ 🔸کدوم منظورمونه دقیقا⁉️ حجاب زهرایی⁉️ یا حجاب سلیقه ی امروزی⁉️ شهیدی که شاید در مسیر پیاده روی اربعین از کنار مزارش در حوالی حرم امیرالمومنین(ع) گذشته‌ای خطاب به من و تو در وصیت‌نامه اش نوشته: از خواهران می‌خواهم که حجاب‌شان را مثل حجاب حضرت زهرا(س) رعایت کنند، نه مثل حجاب‌های امروز، چون این حجاب‌ها بوی حضرت زهرا(س) نمی‌دهد». وقت پوشش به سبک این حجاب های بلاتکلیف و پر زرق و برق امروزی، تلنگر شهیدهادی‌ذوالفقاری را به یاد اوریم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌◍⃟⚘🍃࿐💕‌ الـٰلّهُمَ ؏َجــِّلِ‌ لوَلــیِّڪَ‌ اَلْفــَرَجْ‌ ‌‌‌‌ ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️ توی خیابون کشف حجاب دیدیم. چه کنیم؟! ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
42.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 جواب زیبای عباس گودرزی نماینده‌ مجلس به اظهارات دیروز پزشکیان دیر آمدی برادر، انقلاب صادر شده! حجاب را قربانی بازی های سیاسی نکنید... انقلاب اسلامی به اسلام عزت داد چرا حرکت گستاخانه خبرنگار را تایید کردید؟ مرحبا به ایشان ✌️ ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺صدا سیما هم رسما علیه موضع گرفت ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872 ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.  📵اینستاگرام نسخه «حساب های نوجوان» معرفی می کند زیرا دولت ها محدودیت های سنی رسانه های اجتماعی را در نظر می گیرند 🔞متا کاربران زیر 18 سال اینستاگرام را وارد «حساب‌های نوجوان» جدید می‌کند تا به والدین اجازه دهد کنترل بیشتری بر فعالیت‌های خود داشته باشند، از جمله توانایی مسدود کردن کودکان از مشاهده برنامه در شب. 🔻نوجوانانی که در اینستاگرام ثبت‌نام می‌کنند به‌طور پیش‌فرض در سخت‌ترین تنظیمات حریم خصوصی قرار می‌گیرند، که شامل ممنوع کردن بزرگسالان از پیام‌رسانی به نوجوانانی که آنها را دنبال نمی‌کنند و بی‌صدا کردن اعلان‌ها در شب است. 🔻با این حال، طبق ویژگی جدید «حساب نوجوان»، کاربران زیر 16 سال اکنون برای تغییر این تنظیمات به اجازه والدین نیاز دارند، در حالی که افراد 16 تا 18 ساله که به طور پیش‌فرض از ویژگی‌های جدید استفاده می‌کنند، می‌توانند به طور مستقل آنها را تغییر دهند. 📌فیلترینگ در ایران رو محکوم می کنن ولی خودشون فیلتر می کنن شبکه های اجتماعی رو 🌐منبع:https://amp.theguardian.com/technology/2024/sep/17/meta-instagram-facebook-teen-accounts-social-media-ban-australia http://eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_نود_نهم🎬: دم دم های عصر بود، روح الله با انبوهی کاغذ در جلویش سخت مشغو
رمان واقعی«تجسم شیطان» 🎬: ماه ها از بیماری فاطمه می گذشت و او همچنان درد می کشید، حتی پزشکان تهران هم از درمان این بیماری که به نظر ساده می امد عاجز شده بودند، روح الله می خواست برای تغییر روحیهٔ فاطمه هم که شده تغییری در وضع زندگیشان دهد و به فکر خرید خانه در تبریز بود، پولی را که سعید برای سرمایه گذاری خرید خانه از او قرض گرفته بود هم از دستشان رفته بود، زیرا به گفتهٔ سعید رفیقش که قرار بود خانه ها را بخرد پولش را بالا کشیده بود، روح الله از این موضوع چیزی به فاطمه نگفت تا مبادا دردی بر دردهایش اضافه شود، برای خرید خانه در تبریز، دو قطعه زمین را که در ورامین سالها قبل خریداری کرده بود برای فروش گذاشته بود و یک قطعه از انها با قیمت خوبی به فروش رفته بود و امروز از بنگاه معاملاتی به او زنگ زده بودند که قطعه دیگر هم مشتری خوبی برایش آمده، روح الله سخت مشغول کار بود تا کارهایش را راست و ریست کند و عصر به اتفاق فاطمه و بچه ها رهسپار شهرش شود تا هم زمین را بفروشد و هم در مجلس عروسی سعیده شرکت کند، البته او نمی دانست داماد خانواده اش کیست چون عقد سعیده و همسرش پنهانی انجام شده بود و انها فقط برای عروسی دعوت شده بودند. روح الله زنگ در را فشار داد و در باصدای تلیکی باز شد، روح الله وارد خانه شد، بچه ها همه لباس پوشیده و آماده حرکت بودند، روح الله با لبخند جواب سلام بچه ها را داد و رو به زینب گفت: مامان کجاست عزیزم؟! زینب اتاق خواب را نشان داد و روح الله به طرف اتاق رفت، در اتاق را باز کرد، فاطمه را درحالیکه لباس بیرونی به تن داشت، روی تخت نشسته بود و زانوهایش را در بغل گرفته بود دید، چشمان اشک آلود فاطمه خیره به برگهٔ پیش رویش بود، با ورود روح الله بینی اش را بالا کشید و همانطور که سلام می کرد گفت: روح الله جان، در هم پشت سرت ببند و بیا اینجا کارت دارم روح الله با تعجب به فاطمه نگاه کرد، در را بست روی تخت کنار فاطمه نشست فاطمه برگه جلویش را نشان داد و گفت: ببین روح الله، عزیز دلم! من سعی کردم زن خوبی برات باشم اما انگار تقدیرم نیست و این بیماری لعنتی منو از زندگی انداخته، من...من من خیلی تو رو دوست دارم و چون دوستت دارم نمی خوام سختی بکشی برا همین تو این برگه بهت اجازه دادم تا زن دوم بگیری لااقل اون زن بتونه کارهای اولیه زندگی را برات انجام بده ..فاطمه شروع به هق هق کرد و روح الله که واقعا غافلگیر شده بود، برگه را برداشت و همانطور مچاله اش می کرد به طرفی انداخت و گفت: من با وجود فرشته ای مثل تو زن دیگه ای می خوام چه؟! و بعد نزدیک تر امد، سر فاطمه را در آغوش گرفت و ادامه داد: تو تمام عمر و زندگی روح الله هستی، اگر دور از جانت روزی برسه که تو از دست و پا و همه چیز فلج هم بشی، روح الله مثل غلامی حلقه به گوش، نوکریت را میکنه، دیگه هم نبینم از این حرفا بزنی، حالا هم پاشو برو بیرون آبی به دست و روت بزن که باید بریم، بچه ها منتظرن پاشو و با زدن این حرف از اتاق بیرون رفت و در همین حین گوشی اش زنگ خورد فاطمه پشت سر روح الله لبخندی زد و از جا بلند شد، برگه مچاله شده را برداشت و همانطور که زیر لب میگفت: این نشانه عشق دو طرفه است و باید مثل گنجی نگهش دارم به طرف کمد لباس رفت تا برگه را در صندوقچه ای کوچک و چوبی که اشیاء خاطره انگیزش را در ان نگه میداشت بگذارد.بیرون اتاق ، روح الله مشغول صحبت با تلفن بود، پشت خط کسی جز شراره نبود که دوباره درخواست پول از روح الله داشت و ادعا می کرد پول را برای راه انداختن کاری برای سعید می خواهد، روح الله به حرفهای شراره گوش کرد و چون اهل دروغ نبود و نمی خواست بگوید پول ندارد و از طرفی تجربه قرض دادن پول را به سعید داشت، به او گفت: ببین شراره خانم، پدرم یه مغازه لوازم خانگی برای سعید و‌مجید راه انداخته، حالا سعید فعلا به همین کار بچسپه تا ببینیم چی میشه و با زدن این حرف از او خداحافظی کرد. روح الله گوشی را قطع کرد و همانطور خیره به گلهای ریز آبی رنگ فرش بود گفت: این از کجا فهمیده من الان تو حسابم پول دارم؟! ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی براساس واقعیت ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872