eitaa logo
دانشگاه حجاب 🇮🇷
12.7هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
4.2هزار ویدیو
224 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 (اطلاعات عمومی) ❌ بازگشت اروپا به دوران وایکینگ ها، دزدان دریایی که البته بخشی از تاریخ پر افتخار!! اروپا می باشد😔😔 ❌❌ به گزارش نیویورک تایمز، بولومبرگ، راشاتودی، میدل ایست مانیتور و ده های شبکه خبری منطقه ای و جهانی: . ۱. جمهوری چک محموله به ایتالیا را مصادره کرد. ۲. محموله مایع ضد عفونی کننده چین به را مصادره کرد. ۳. محموله ماسک یک شرکت آمریکایی به را مصادره کرد ۴. شما حدس بزنید...😔😔 ❌وزیر اقتصاد تونس در مصاحبه ای اعلام کرده که امروز به دورانی رسیدیم که دولت های اروپایی عقل خود را از دست داده اند؛ که از ترس کرونا وسایل بهداشتی را می دزدند. منابع: https://nyti.ms/39ioBI5 https://bit.ly/2WH2ZT2 https://bit.ly/2y9yvil https://bit.ly/3dqEgZ4 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🔴 چطور نوبت به حجاب می رسد این حرف ها را می زنید؟! 🔹برخی افراد انتظار دارند که موضوع کشف و ولنگاری را با نصیحت و لبخند و بدون الزام و فشار قانونی حل کنیم! 👈 سوال ما این است که 🔻 چرا را با نصیحت و لبخند و بدون الزام قانونی، از مردم نمی گیرید؟! 🔻چرا معوقه بانک ها را با نصیحت و لبخند و بدون الزام قانونی از مردم نمی گیرید؟! 🔻چرا جلوی تخلفات را با نصیحت و لبخند و بدون الزام قانونی، نمی گیرید؟! 🔻چرا با نصیحت و لبخند و بدون الزام قانونی، جلوی را نمی گیرید؟! 🔻چرا با نصیحت و لبخند و بدون الزام قانونی، جلوی ، و را نمی گیرید؟! ⚠️ چطور در مورد حجاب _ که یک موضوع فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و بسیار حیاتی محسوب می شود این حرف را می زنیم اما در مورد اموری که ذکر شد به دلیل غیر منطقی بودن این سخنان، یک خنده به گوینده اش تحویل می دهیم؟! دیواری کوتاه تر از حجاب پیدا نکرده ایم؟! ‎‌✾࿐༅ https://eitaa.com/hejabuni
دانشگاه حجاب 🇮🇷
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿❀رمان #واقعی ✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_ب
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿❀رمان ✿❀ ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت دیگر نه زور من به او می رسید نه محمدحسین تا نگذاریم از خانه بیرون برود. چاره اش این بود که چند سرباز با آمبولانس بفرستد.💂♀🚑 تلفنی جواب درست نمی دادند،رفتم بنیاد گفتند: _"اگر سرباز می خواهید، از کلانتری محل بگیرید." فریاد زدم: _"کلانتری؟"😲 صدایم در راهرو پیچید. + "شوهر من است؟ کرده؟ به مردم بد نگاه کرده؟ است؟ برای این جنگیده، آن وقت من از سرباز ببرم؟ من که نمی خواهم دستگیرش کنند. میخواهم فقط از لباس سرباز ها و قبول کند سوار آمبولانس شود. چون زورم نمی رسد. چون اگر جلویش را نگیرم، دست خودش می‌دهد ، چون کسی به فکر او نیست" بغض گلویم را گرفته بود. چند روز بعد بنیاد خواسته من را قبول کرد... و ایوب را در بیمارستان بستری کرد. 😔 ایوب که مرخص شد، برایم خریده بود. وقتی به حالت عادی برگشته بود،... فهمیده بود که قبل از رفتنش چقدر توی کوچه داد و بیداد راه انداخته بود. لبخند زد و گفت😊 _ "برایت تجربه شد. حواست باشد بعد از من خل نشوی و دوباره زن یکی مثل من بشوی. امثال من فقط دردسر هستیم. هیچ چیزی از ما به تو نمی رسد، نه پولی داریم، نه خانه ای، هیچی...."😉 کمی فکر کرد و خندید: _"من می گویم زن یک حاجی بازاری پولدار شو." خیره شدم توی چشم هایش که داشت از اشک پر می شد. شوخی تلخی کرده بود. هیچ کس را نمی توانستم به اندازه ی ایوب دوست داشته باشم. فکرش را هم نمی کردم از این مرد جدا شوم. با اخم گفتم: _"برای چی این حرف ها را میزنی؟"😐😠 خندید: _"خب چون هست شهلا، بیمه نامه ام توی کمد است. چند بار جایش را نشانت دادم.. دم دست بگذارش، لازمت می شود بعد من..." + بس کن دیگر ایوب😒 _ مخارجتان سنگین است، کمک حالت می شود. + تو الان هجده سال است داری به من قول میدهی امروز میروم، فردا میروم، قبول کن دیگر ایوب، "تو نمی روی" نتوانستم جلوی خنده ام را بگیرم.😃🙊 سرش را تکان داد. _"حالا تو هی به شوخی بگیر، ببین من کی بهت گفتم." 😁🌹 ‎‌✾࿐༅ https://eitaa.com/hejabuni🌺