دانشگاه حجاب 🇮🇷
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌛عاشقی به افق حلب🌜 #قسمت_پنجاهُ_هفتم چادر نداشتم! یعنی داشتم اما از مدل
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌛عاشقی به افق حلب🌜
#قسمت_پنجاهُ_هشتم
محیط حسینیه کاملا مذهبی بود...
معذب بودم سعی کردم خودم را حفظ کنم.
سنگین نگاهم میکردن...
انگار من از مریخ آمده بودم!
مریم شروع کرد به سوال پیچ کردن آقای صالحی همان پسر جوانی که ظاهرا دوست و هم دانشگاهی شهید بود...
من با ذهنی آشفته و پر از تعجب رو به او کردم و گفتم
+ولی ما انتظار داشتیم که با خانواده شهید رو به رو بشیم !
پسر جوان اخمی کرد و رو به مریم گفت :
-عجله ای کار رو پیش نبریم بهتره...
من ماجرا رو با والده شهید در میون گذاشتم ،قبول کردن که کمکتون کنن اما فعلا شرایط روحیشون مساعد نیست.
مریم سری به نشانه ی تایید حرف آقای صالحی تکان داد و خواست که مصاحبه رو شروع کند که من برای ابراز خشمم به صدا درآمدم...
+آقای محترم من بودم که از شما سوال کردم نه خواهرم!!!
میدونستید که این نهایت بی احترامی به طرف مقابله؟
عمو محمد تکسرفه ای کرد که این یعنی #سکوت !
آقای صالحی گفت:
-من عذرخواهی میکنم از حضورتون خانم محترم!
قصد جسارت نداشتم ...
جوابی به او ندادم!
مریم رکوردر را روشن کرد و مشغول پرسیدن سوالاتش شد.
من تمام مدت گوش میکردم اما اعصابم خورد بود!
حس میکردم به شخصیتم توهین شده...
فضا سنگین بود.
آقای صالحی به من چیزی نگفت اما همان رو برگرداندن از من و جواب سوال من را به خواهرم دادن یعنی توهین...
نمیدانم شاید هم معنی دیگری دارد!
ادامه دارد...
✍نویسنده: #میم_سلیمی
🌜🌹 @hejabuni 🌹🌛
🔺آبپز شدن قورباغه
❗️زمانه، زمانه ی عجیبی ست.
🔺یکی نیست یادمان بیاورد قصه ی آبپز شدن غورباقه را🐸
🔺اینکه چطور نرم نرمک جلوی چشمها مان که محو زیبایی های دنیای هزار رنگ شده بود، ارزشهامان رنگ باختند..
👂هی درِ گوشمان خواندند که دختر خوب، زن مسلمان، حجاب که فقط چادر نیست
، میشود مانتویی بود ولی پوشیده!
👌گفتیم احسنت،پُر بیراه نمیگویند.
🔺آرام آرام قدمانتوها آب رفت، آخر اینطوری جمع و جور کردنش راحتتر بود ، عه آستینش هم که کوتاه شد و توری... سخت نگیر آقاجان ، آخر طفلکی ها خیلی گرمشان میشد!
🔺چند سالی که گذشت یکدفعه تمام دکمه های مانتوها پریدند😳، این وسط ها انگار حکم پوشاندن موهای پشت سر هم علاوه بر موهای جلوی سر، برداشته شد... بخاطر همین دیگر خیلی تعجب نمیکنیم از دیدن موهای رنگ و وارنگ هایلایت و لولایتِ اکستنشن شده.
🔺شلوارها هم که ... کلاً نیم قد پارچه، بیشتر نمیبرد از بس تنگ شده اند و کوتاه👖
🤔داشتم باخودم فکر میکردم مرحله ی بعدی چیست؟دیگر از چه چیز تعجب نمیکنیم!!!
⁉️چقد من تاثیر داشتم در کم رنگ شدن... نه....
حتی ضدارزش شدن ارزشها؟
♨️اگر باهمین فرمان پیش رویم و موقع دیدن گناه دهان مبارکمان بسته بماند، مطمئن باشیم سکوتمان نشانه ی رضایتمان هست و ما هم شریکیم در این اوضاع و قطعا به مرور همه چیز گل و بلبل تر هم خواهد شد !
#تولیدی_کامل
#ضدارزش_شدن_ارزشها #سکوت
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#محجبه #کم_حجاب
#جوان #عقلی
🌸 @hejabuni|دانشگاه حجاب🎓
13.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
4.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دانشگاه حجاب 🇮🇷
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿❀رمان #واقعی ✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_ب
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #دوم
این را به اقاجون هم گفته بودم... وقتی داشت از #مشکلات_زندگی با #جانباز میگفت
✨اقاجون سکوت کرد.. سرم را گرفت و پیشانیم را بوسید،✨
توی چشم هایم نگاه کرد وگفت:
_بچه ها بزرگ میشوند ولی ما بزرگتر ها باور نمیکنیم
بعد رو ب مامان کرد و گفت:
_👑شهلا👑 انقدر بزرگ شده است که بتواند در مورد زندگیش تصمیم بگیرد از این ب بعد کسی ب شهلا کاری نداشته باشد😊
ایوب گفت:
_من #عصب دستم قطع شده و برای اینکه ب دستم تسلط داشته باشم گاهی دست بند #اهنی میبندم... #عضله بازویم از بین رفته و تا حالا چند بار #عملش کرده اند و از جاهای دیگر بدنم ب ان گوشت #پیوند زده اند
ظاهرش هیچ کدام انها را ک میگفت نشان نمیداد... نفس عمیقی کشیدم و گفتم :
_برادر بلندی اگر قسمت باشد ک شما #نابینا بشوید.. چشم های #من میشوند چشم های #شما
کمی مکث کرد و ادامه داد:
_ #موج_انفجار من را گرفته است
گاهی #به_شدت عصبی میشوم،وقت هایی ک عصبانی هستم باید #سکوت کنید تا ارام شوم
من_اگر منظورتان عصبانیت است ک خب #من_هم عصبی ام
_عصبی بشوم شاید یکی دوتا وسیله بشکنم
✨اینها را میگفت ک بترساندم✨
حتما او هم شایعات را شنیده بود ک بعضی از دختر ها برای گرفتن #پناهندگی✈️ با #جانباز #ازدواج میکنند...
و بعد توی فرودگاه خارج از کشور ولشان میکنند و میرودند .
گفتم:
_اما شما این جزئیات را درباره جانبازیتان به #خانواده من نگویید #من باید از #وضعیت شما باخبر میشدم که شدم.
گفت:
_خب حاج خانم نگفتید #مهریه تان چیست؟؟
چند لحظه فکر کردم و گفتم:
_ #قران
سریع گفت:_مشکلی نیست.
از صدایش معلوم بود #ذوق کرده است.
گفتم:
_ولی یک شرط و شروطی دارد!✋
ارام پرسید:
_چه شرطی؟؟✌️
من_نمیگویم یک جلد #قرآن!👉
میگویم 👈"ب" بسم الله قرآن تا اخر زندگیمان #حکم بین من و شما باشد. اگر اذیتم کنید ،به همان " #ب " بسم الله #شکایت میکنم.☝️اما اگر توی زندگی با من خوب باشید، #شفاعتتان را به همان "ب" بسم الله میکنم.
ساکت بود از کنار چادرم نگاهش کردم.
سرش پایین بودو فکر میکرد...
صورتش سرخ شده بود... ترسانده بودمش.
گفتم:_انگار قبول نکردید.
_ نه قبول میکنم ،فقط یک مساله می ماند!
چند لحظه مکث کرد.
_شهلا؟
موهای تنم سیخ شد...
از صفورا شنیده بودم ک زود گرم میگیرد و صمیمی میشود.
ولی فکر نمیکردم تا این حد باشد.
نه به بار بود و نه به دار ،انوقت من را به اسم کوچکم صدا میزد..
✾࿐༅ https://eitaa.com/hejabuni🌹
3.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 "آیا مذهبیها در اقلیتاند؟ " ⁉️
🌪مارپیچ #سکوت باید شکسته شود...
🤐حقیقتی تلخ ... که گرفتارش شدیم ! تبر ابراهیم بت شکن باید برداشت‼️
#مارپیچ_سکوت
✿✾📚•°✿✾࿐༅ eitaa.com/hejabuni
🔴 خطرناک تر از سخنان استاندار بی صلاحیت مازندران
🔻اینکه استاندار یک استان، دوگانه کاذب بسازد و به حجاب و عفاف و اصول اولیه حکومت اسلامی حمله کند، خیلی خطرناک است و باید او را #عزل کرد. زیرا صلاحیت و لیاقت کارگزاری در یک حکومت دینی را ندارد.
👈 اما از آن خطرناک تر و ترسناک تر #سکوت برخی خواص حوزوی و دانشگاهی است. همین سکوت ها و محافظه کاری هاست که به برخی هنجارشکنان و همچنین مسئولین دارای افکار التقاطی و سکولاری، جرات داده است.
همین سکوت هاست که می تواند یک نظام دینی را دچار استحاله کند.