eitaa logo
دانشگاه حجاب 🇮🇷
12.7هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
4.2هزار ویدیو
224 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
#گفتگو ➖همونطور که با دستش موهاشو پیچ و تاب می‌داد گفت: آخه خدا به این #مهربونی، بخاطر چند تار مو، آدمو #عذاب کنه؟!😏 ➕گفتم: با این توجیه، پس چون خدا مهربونه هر کس هر گناهی بخواد می‌تونه انجام بده ...😏 مثلا کسی دزدی کنه و بگه خب خدا مهربونه، می‌بخشه!! تو می‌تونی چنین منطقی رو بپذیری⁉️ اصلا با این توجیهات چیزی از دستورات خدا باقی می‌مونه؟؟😐 🔸پیامبر(ص) فرمودن: «به کوچکی گناه نگاه نکن، بلکه نگاهت به این باشد که چه کسی را نافرمانی می کنی»(۱) 🔸امام علی علیه‌السلام هم فرمودن: «بدترين گناهان، گناهی است که گناهکار آن را ناچيز و آسان شمرد»(۲) ➕ﻧﭙﻮﺷوندن حتی چندتار مو در ﺑﺮاﺑﺮ #ﻧﺎﻣﺤﺮم، ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻗﻄﻌﯽ با آﯾﺎت ﻗﺮآن و ﺳﻔﺎرﺷﺎی ﻣﻌﺼﻮمینه ... و این یعنی ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ صریح با ﻓﺮﻣﺎن #ﺧﺪا💥 ➕یادت باشه که #شیطان قدم به قدم انسان رو به قعر جهنم سوق میده، اول چند تار مو پیداست، بعد #بدحجابی برای فرد عادی میشه و کم‌ کم روسری عقب‌تر میره ... مانتو بدن‌نماتر میشه و... ☝️بترس از این که چند سال دیگه این اتفاق برای تؤم بیفته ... و با توجیه مهربونی خدا، فرمان خدا رو کلا زیر پا بذاری⚡️😔 📚برگرفته از: کتاب «ﺑﺮاﯾﻢ ﺣﺠﺎب را ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻦ» نویسنده: ﺣﺴﯿﻦ ﻋﻈﯿﻤﺎ ۱. امالی طوسی، ص ۵٢٨ ۲. بحار الانوار، ج ۷۳، ص ۳۶۴ #تولیدی 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🔷انواع توجیه ❗️آدما چرا گناه میکنن؟! چی باعث میشه آدم با وجود اینکه میدونه یه کاری مثل دروغ حرامه و عذاب دردناکی برای دروغگو در نظر گرفته شده بازم دروغ میگه؟ 💢دلایل مختلفی داره که ریشه همشون میتونه باشه. مثلا اینطوری خودش رو قانع میکنه که حالا این یه بار رو انجام میدم و بعدش توبه میکنم. در صورتی که باید به خودش بگه شاید در همون وقت گناه بمیرم و یا قلبم سیاه بشه و توفیق پیدا نکنم. گاهی هم آدم به خودش میگه حالا خدا مهربونه و به خاطر این گناهم منو عذابم نمیکنه. در صورتی که خدا تو قرآن میگه مواظب باشید که ، شما رو به مهر و محبت من فریب نده. 👈گاهی توجیهش اینه که چون همه دارن این گناه رو انجام میدن پس کم اهمیته. چون خدا که دیگه همه رو نمیکنه. در صورتی که خدا در توصیف میگه: جهنم رو از جن و انس پر میکنم و جهنم باز میگه: آیا بازم هست که اضافه کنید به من؟! 😳 یه توجیه هم اینه که اصلا فلان کار گناه نیست و مثلا به زعم خودشون آخوندا در آوردن. در صورتی که یه هیچ وقت نمیتونه از خودش حکمی بده و حتما باید با استدلال قرآنی و روایی باشه. تازه یه سری چیزا مثل دیگه از مسلمات هستن و اصلا شکی نیست که حکم خداست. 📝 خلاصه توجیه در انجام گناه خیلی موثره و خیلیا با همین توجیهات گمراه شدن. یادمون باشه اونی که گوشواره از گوش بچه امام حسین دزدید، با گریه این کار رو کرد و توجیهش این بود که اگه من نگیرم یکی دیگه میگیره!!! 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب 🇮🇷
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿❀رمان #واقعی ✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_ب
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿❀رمان ✿❀ ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت از این همه اطمینان حرصم گرفته بود. من_ به همین سادگی؟ یا من بمیرم یا شما؟؟ _ به همین سادگی، آنقدر میروم و می آیم تا آقا جون را راضی کنم، حالا بلند شو یک عکس از خودت برایم بیاور.. 😊❤️ من_ عکس؟ عکس برای چی؟ من عکس ندارم.😕 _ می خواهم به پدر و مادرم نشان بدهم. _من می گویم پدرم نمی گذارد، شما می گویید برو عکس بیاور؟؟ اصلا خودم هم مخالفم. میخواستم تلافی کنم... 😠😕 گفت: _ من آنقدر می روم و می آیم تا تو را هم راضی کنم. بلند شو یک عکس بیاور.... عکس نداشتم. عکس یکی از کارت هایم را کندم و گذاشتم کف دستش✋ 💞🌷💞🌷💞 توی مخالف زیاد بود. مخالف های دلسوزی که دیگر زورشان نمی رسید جلوی این را بگیرند. دایی منوچهر، که همان اول مهمانی با مامان حرفش شده بود و زده بود بیرون... از چهره ی مادر ایوب هم می شد فهمید چندان راضی نیست. توی تبریز، طبق رسمشان برای ایوب دختر نشان کرده بودند. کار ایوب یک جور بود. داشت دختر غریبه می گرفت، آن هم از تهران. ایوب کنار مادرش نشسته بود و به ترکی می گفت: _ ناسلامتی بله برون من است آ...اخم هایت را باز کن. دایی حسین از جایش بلند شد. همه ساکت شدند.رفت را از روی تاقچه برداشت و بلند گفت: دایی حسین_ الان همه هستیم؛ هم شما خانواده داماد، هم ما خانواده عروس، من قبلا هم گفتم به این وصلت نیستم چون پسر شما را می دانم. اصلا زندگی با سخت است، ما هم شما را نمی شناسیم، از طرفی می ترسیم دخترمان توی زندگی بکشد، ای هم ندارد که بگوییم درست و حسابی مالی دارد. دایی ✨قرآن✨ را گرفت جلوی خودش و گفت: _برای آرامش خودمان می ماند، این که را بگیریم. بعد رو کرد به من و ایوب - بلند شوید بچه ها، بیایید را روی بگذارید. من و ایوب بلند شدیم و دست هایمان را کنار هم روی قرآن گذاشتیم. دایی گفت: - بخورید ک هیچ شیله پیله ای توی زندگیتان نباشد، به و هم نکنید، هوای هم را داشته باشید... قسم خوردیم. ✨قرآن دوباره بین ما حکم شد✨ ‎‌✾࿐༅ https://eitaa.com/hejabuni