#داستانک
#قله
از ادامه کوهپیمایی امتناع میکرد!
اصرارها هم فایدهای نداشت.
میگفت مشکل قلبی دارم و بیشتر از این نمیتونم...
ازش جدا شدم و راه افتادم سمت قله...
بیست دقیقه بعد بالای قله بودم😎
از بالا که پایینو نگاه کردم، دوستمو ندیدم🙁
چندبار صداش زدم ولی جوابی نیومد!
با خودم گفتم لابد برگشته...
غرق تماشای منظرههای چشمنواز اطراف بودم که یهو دیدم دوستم چند متری منه و داره از صخرهها بالا میاد❗️
با لبخندی که نشون میداد متوجه تعجبم شده اومد کنارم نشست...
پرسیدم:
- تو که میگفتی حالم خوب نیست؟😦
- فعلا که اومدم ...😎
خندهای کردم و گفتم:
- میدونی چی تو رو کشید این بالا؟😊
مکثی کرد، خندید و گفت:
- "تـــــو" 😇
دستی به شونهش زدم و گفتم:
- حقا که تیزهوشی...😉
┅═══✼❤️✼═══┅┄
● مطمئن باشید اگه هر کدوم از ما #چادریها به قله #انسانیت نزدیکتر بشیم، میبینیم که خیلی از #بدحجاب ها هم روز به روز بهتر و بهتر میشن...
بدون این که حتی یک کلمه حرف زده باشیم✌️
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓