#گزارش
#بینالملل
✌️حمایت همکلاسی ها از دختر #محجبه در نیو مکزیکو
🔻دانش آموز محجبه کلاس هفتم در مدرسه بخاطر حجابش مورد تمسخر و اذیت قرار می گیره و یکی از پسرها قصد داشته روسریش رو دربیاره
🔻این دانش آموز بعد از این اتفاق احساس تنهایی می کنه و در گوشه ای گریه می کرده که معلمش میاد پیشش و دلداری میده بهش و ازش میخواد به مشاور مدرسه مراجعه کنه
🔻مشاور از شنیدن اتفاقی که برای این دختر افتاده به شدت متاثر میشه و بهش کمک می کنه تا مشکلش برطرف بشه
🔻خانم مشاور اعتقاد داره مسئله خشونت در مدرسه که معمولا توسط پسرها انجام میشه باید جدی گرفته بشه و به سادگی ازش نگذرن
🔻خانم مشاور و معلم با همکلاسی های این دختر صحبت می کنن و همکلاسی هاش تصمیم می گیرن ازش حمایت کنن و تنها نگذارنش.بخاطر همین در مسیر حیات مدرسه تا کلاس اسکورتش می کنن تا کسی اذیتش نکنه
🔻این دو معلم که از این اقدام بچه ها خیلی خوشحال شدن تصاویر و فیلم های این حمایت رو به اشتراک میذارن و می نویسن ما همه یکی هستیم
🌐منبع:https://www.usatoday.com/story/news/nation/2021/10/08/new-mexico-school-student-bullied-hijab-islamophobia/6053880001/
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_دهم 💠 عباس و عمو با هم از پلههای ایوان پایین دویدند و زنعمو روی ایوان خ
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_یازدهم
💠 و صدای عباس بهقدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس میکردم فکرش بههم ریخته و دیگر نمیداند چه کند که برای چند لحظه فقط صدای نفسهایش را میشنیدم.
انگار سقوط یک روزه #موصل و #تکریت و جادههایی که یکی پس از دیگری بسته میشد، حساب کار را دستش داده بود که بهجای پاسخ به هشدار عباس، قلب کلماتش برای من تپید :«نرجس! یادت نره بهم چه قولی دادی!»
💠 و من از همین جمله، فهمیدم فاتحه رسیدن به #آمرلی را خوانده که نفسم گرفت، ولی نیت کرده بودم دیگر بیتابی نکنم که با همه احساسم خیالش را راحت کردم :«منتظرت میمونم تا بیای!» و هیچکس نفهمید چطور قلبم از هم پاشید!
این انتظار به حرف راحت بود اما وقتی غروب #نیمه_شعبان رسید و در حیاط خانه به جای جشن عروسی بساط تقسیم آرد و روغن بین مردم محله برپا بود تازه فهمیدم درد جدایی چطور تا مغز استخوانم را میسوزانَد.
💠 لباس عروسم در کمد مانده و حیدر دهها کیلومتر آن طرفتر که آخرین راه دسترسی از #کرکوک هم بسته شد و حیدر نتوانست به آمرلی برگردد.
آخرین راننده کامیونی که توانسته بود از جاده کرکوک برای عمو آرد بیاورد، از چنگ #داعش گریخته و به چشم خود دیده بود داعشیها چند کامیون را متوقف کرده و سر رانندگان را کنار جاده بریدهاند.
💠 همین کیسههای آرد و جعبههای روغن هم دوراندیشی عمو و چند نفر دیگر از اهالی شهر بود تا با بستهشدن جادهها آذوقه مردم تمام نشود.
از لحظهای که داعش به آمرلی رسیده بود، جوانان برای #دفاع در اطراف شهر مستقر شده و مُسنترها وضعیت مردم را سر و سامان میدادند.
💠 حالا چشم من به لباس عروسم بود و احساس حیدر هر لحظه در دلم آتش میگرفت. از وقتی خبر بسته شدن جاده کرکوک را از عمو شنید، دیگر به من زنگ نزده بود و خوب میفهمیدم چه احساس تلخی دارد که حتی نمیتواند با من صحبت کند.
احتمالاً او هم رؤیای #وصالمان را لحظه لحظه تصور میکرد و ذره ذره میسوخت، درست مثل من! شاید هم حالش بدتر از من بود که خیال من راحت بود عشقم در سلامت است و عشق او در #محاصره داعش بود و شاید همین احساس آتشش زده بود که بلاخره تماس گرفت.
💠 به گمانم حنجرهاش را با تیغ #غیرت بریده بودند که نفسش هم بریده بالا میآمد و صدایش خش داشت :«کجایی نرجس؟» با کف دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و زیرلب پاسخ دادم :«خونه.» و طعم گرم اشکم را از صدای سردم چشید که بغضش شکست اما مردانه مقاومت میکرد تا نفسهای خیسش را نشنوم و آهسته زمزمه کرد :«عباس میگه مردم میخوان #مقاومت کنن.»
به لباس عروسم نگاه کردم، ولی این لباس مقاومت نبود که با لبهایی که از شدت گریه میلرزید، ساکت شدم و اینبار نغمه گریههایم آتشش زد که صدای پای اشکش را شنیدم.
💠 شاید اولین بار بود گریه حیدر را میشنیدم و شنیدن همین گریه غریبانه قلبم را در هم فشار داد و او با صدایی که بهسختی شنیده میشد، پرسید :«نمیترسی که؟»
مگر میشد نترسم وقتی در محاصره داعش بودم و او ترسم را حس کرده بود که آغوش لحن گرمش را برایم باز کرد :«داعش باید از روی جنازه من رد شه تا به تو برسه!» و حیدر دیگر چطور میتوانست از من حمایت کند وقتی بین من و او، لشگر داعش صف کشیده و برای کشتن مردان و تصاحب زنان آمرلی، لَهلَه میزد.
💠 فهمید از حمایتش ناامید شدهام که گریهاش را فروخورد و دوباره مثل گذشته مردانه به میدان آمد :«نرجس! بهخدا قسم میخورم تا لحظهای که من زنده هستم، نمیذارم دست داعش به تو برسه! با دست #قمر_بنی_هاشم (علیهالسلام) داعش رو نابود میکنیم!»
احساس کردم از چیزی خبر دارد و پیش از آنکه بپرسم، خبر داد :«آیتالله سیستانی حکم #جهاد داده؛ امروز امام جمعه #کربلا اعلام کرد! مردم همه دارن میان سمت مراکز نظامی برای ثبت نام. منم فاطمه و بچههاشو رسوندم #بغداد و خودم اومدم ثبت نام کنم. بهخدا زودتر از اونی که فکر کنی، محاصره شهر رو میشکنیم!»
💠 نمیتوانستم وعدههایش را باور کنم که سقوط شهرهای بزرگ عراق، سخت ناامیدم کرده بود و او پی در پی رجز میخواند :«فقط باید چند روز مقاومت کنید، به مدد #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) کمر داعش رو از پشت میشکنیم!» کلام آخرش حقیقتاً #حیدری بود که در آسمان صورت غرق اشکم هلال لبخند درخشید.
نبض نفسهایم زیر انگشت احساسش بود و فهمید آرامم کرده است که لحنش گرمتر شد و هوای #عاشقی به سرش زد :«فکر میکنی وقتی یه مرد میبینه دور ناموسش رو یه مشت گرگ گرفتن، چه حالی داره؟ من دیگه شب و روز ندارم نرجس!» و من قسم خورده بودم نگذارم از تهدید عدنان باخبر شود تا بیش از این عذاب نکشد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
ـ🍃💌🍃💌☘🍃
ـ💌🍃💌🍃
ـ🍃💌☘🍃
ـ💌🍃﷽
ـ☘🍃
ـ🍃 #حقالناس
🔻حجتالاسلام ماندگاری
به سؤال يكی از بينندگان برنامه سمت خدا دربارهی آرايش كردن پاسخ جالبی دادن👇
❓سؤال:
👈 من دختری هستم که عاشق آرایش کردن هستم و آرایش هم برای دل خودم است و آرایش من، برای جلبتوجه دیگران نیست. من وقتی بیرون میروم به سر و وضع خودم میرسم تا دلم شاد بشود. آیا این کار من ایرادی دارد❓
✅ پاسخ:
⚠️ کار ایشان کمال نامهربانی، بیانصافی و ناسپاسی به خداوند است. قرار نیست که هر کس به دل خودش عمل کند. قرار است که همه به امر خدا عمل کنند.
🛵 موتورسواری که در پیادهرو موتورسواری میکند و امنیت مردم را به خطر میاندازد، میگوید: دلم میخواهد به پیادهرو بروم و در واقع به خواسته دلش عمل کرده است.
🎷کسی که دم بیمارستان بوق میزند میگوید که من میخواستم شاد باشم بوق زدم و اِلا قصد کار دیگری ندارم.
📌اگر این حرفها عاقلانه است..
حرف این خانم هم عاقلانه است.
✅🔻وقتی ما کاری میکنیم که به دیگران آسیب و ضرری میرسد، باید روی دل خودمان پا بگذاریم.
❤️ اگر شما به حرف خدا گوش بدهید و حق کسی را ضایع نکنید میتوانید بهحرف دلتان عمل کنید.
❌ این خانم حرف خدا را ضایع کرده است؛ زیرا در قرآن داریم که زنها نباید زینت و آرایش خودشان را آشکار کنند، مگر برای همسران و مَحرمهایشان. در اینجا شما نمیتوانید به دلتان عمل کنید، زیرا ناسپاسی خدا میشود.
❗️این خانم به چهار گروه لطمه میزند:
1️⃣ در خیابان جوان عفیف نمیخواهد به چهرهی این خانم نگاه کند؛ بنابراین به خودش فشار میآورد و سرش را پایین میاندازد. پس این فرد اذیت میشود و حقش ضایع میشود زیرا میتوانست راحت در خیابان راه برود. مثل فردی که وقتی آلودگی هوا وجود دارد مجبور است که ماسک بزند.
2️⃣ به جوان بیبندوبار هم ظلم میشود؛ زیرا این جوان وقتی خانم را در خیابان میبیند ازدواجش عقب میافتد.. چون مجانی دارد نیازش را برطرف میکند. فرد باید نیازش را با ازدواج تامین کند، نه با هرزگی و چشمچرانی.
3️⃣ به متأهلها هم ظلم میشود؛ زیرا آقایان متأهل چشمشان به این خانم میافتد که خیلی مرتب است، وقتی به خانه میروند خانم را در آشپزخانه میبینند که خیلی مرتب نیست و بهخاطر همین، قیافهها را مقایسه میکند و شروع به بهانهگیری میکند و زندگی بهم میریزد. پس بیحجابی حقالناس است و باید این خانمها تغییر رویه بدهند.
4️⃣ به خودش ظلم میکند؛ چرا که با اینکار خود را وسیله هوسرانی مردها قرار میدهد و حیا و عزتنفس خود پایمال میکند.
البته که این مراقبت و عفیفبودنها هم برای خانمها و هم برای آقایان است..✌️
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🍃
☘🍃
💌🍃
🍃💌☘🍃
💌🍃💌🍃
🍃💌🍃💌☘🍃
13.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ارتباط حجاب و نگاه ابزاری به زن
حجاب یعنی حذف نگاه های ابزاری به زن ✅
دقیقاً به همین دلیل است که فابیان، یکی از معروفترین مانکن های فرانسه می گوید:
به لطف خدا مسلمان و با حجاب شدم و گرنه تا آخر عمر مثل یک حیوان دنبال سیراب کردن حوزهها بودم و اصول و ارزشی برای خودم نداشتم.😏
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
💯 #حجاب
♨️اسلام نمیخواهد که زن همانند یک شیء و یک عروسک در دست ما باشد...
#امام_خمینی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
#گزارش
#بینالملل
😳اضافه شدن بیش از ۲۰ واژه کره ای به دیکشنری آکسفورد
🔻به دنبال محبوبیت موسیقی کره ای در بین مردم انگلیس دیکشنری آکسفورد بیش از بیست واژه کره ای رو به دلیل رواج یافتن بین مردم به دایره لغات خود اضافه کرد
📌تاثیر زیاد موسیقی کره ای روی فرهنگ و آداب و رسوم ملت ها باعث نگرانی شده؛متاسفانه نوجوانان ایرانی هم جذب این سبک موسیقی شدن غافل از تاثیرات منفی این موسیقی
🌐منبع:https://www.theguardian.com/world/2021/oct/05/k-beauty-hallyu-and-mukbang-ozens-of-korean-words-added-to-oxford-english-dictionary
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓