تجربه پس از مرگ 🎵جلسه دهم #شرح_و_بررسی_کتاب_سه دقیقه‌_درقیامت #براساس واقعیت 🔺تجربه نزدیک به مرگ یک جانباز #مدافع_حرم 👤استاد امینی خواه 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓

🔵انتخاب راه درست و انسانِ مختار🔵 حرف دل ⚠️دیدید⁉️تا تصمیم کارهای خوب وخدا پسندانه به سرمون میزنه انگار سنگه که از آسمون می باره‼️ 🔹مثلا تصمیم گرفتم غیبت نکنم همون دقیقه اون دوست صمیمیم که تا دیروز باهم سر فلانی و بارمیذاشتم زنگ میزنه📞 🔹تصمیم می گیرم اتاقم و تمیز کنم ,قرار میشه بریم جایی و تا برگردم دیگه حسش نیست😕 🔹تصمیم میگرم موسیقی حرام گوش ندم💿🎧📼 آخر هفته عروسی دعوت میشم💅👸 یا.... 🔹تصمیم می گیرم دیگه با صدای بلند با مامان و بابا حرف نزنم همون دقیقه ست که سرزنش هاشون البته به جا و به حق شروع میشه😲 🔹تصمیم می گیرم نمازمو اول وقت بخونم هی سرم گرم کارای دیگه میشه😰 🔹تصمیم می گیرم دیگه درجه یک حجابم رو رعایت کنم اون دوستم که کلاً مشکل داره با محجبه ها پیام میده که بیا بریم باهم بیرون... 🔹تصمیم میگیرم به نامحرم نگاه نکنم همون موقع تو آسانسور خونه مون، دختر همسایه که حسابی هم به سرو وضعش رسیده، جلوم سبز میشه👀 🔰... و همین طور تو فراز و نشیبیم و در حال امتحان دادن ، تا تصمیمات خوبمون رو عملی کنیم ! 🔰موانع و سیروسلوک عاشقی ومنِ انسان، که مختارم لبخند خدا رو انتخاب کنم یا لبخند شیطان؟!... ✅اینا بخاطر اینه که بفهمیم در مسیر عاشقی خدا، وقتی راست گفتیم و دنبال حق خواستیم بریم ، پای قول مون بایستم و از موانع با توکل به خدا رد بشیم 🎢 🖌س.بیدار موضوع: #موانع_قدم_های_الهی رده سنی: #نوجوان مخاطب: #محجبه #کم_حجاب #تولیدی_کامل 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓

😳گناهی که حتی شیطان هم ولایتش را از ما میگیرد 💔 دلیل بیشتر جنگها و طلاق ها.... 😡 یکسوم عذاب برزخ مال این گناه هست. 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓

❤️🍃 💠 منظور از کمک فقط شستن ظرف و... نیست. البته این‌ها هم کمک است ولی بیشتر کمک #روحی است. کمک معنوی و فکری است. 💠 مرد باید ضرورت‌های زن را درک کند، احساسات او را بفهمد و نسبت به حال او #غافل نباشد. 📕مطلع عشق، صفحه۸۰و۸۱ 💚 #مقام_معظم_رهبری 💓 #سبک_زندگی اسلامی 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓

امروز عسکری بـه جهان دیده بسته اسـت🍂 قلب جهان و قطب زمان دلشکسته اسـت💔 آن حجت خدای زِ بیداد معتمد پیوند زندگانی اش از هم گسـسته اسـت🖤🥀 🏴تسلیت امام زمانم🏴 #شهادت_امام_حسن_عسکری #استوری ویژه شهادت #تولیدی 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓

شهادت امام حسن عسکری (ع) تسلیت باد...🥀 #استوری ویژه شهادت🏴 #استاتوس #story #status #تولیدی 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓

#پرسش_پاسخ #شبهه ❓چرا همه سختی ها برای خانم ها باید باشه؟مثل همین حجاب ولی آقایون راحتن و حجاب ندارن؟😏 1⃣اولا که حجاب فقط مختص خانمها نیست و طبق نظر فقها نپوشاندن هرکجای بدن توسط مردان به قصد به حرام انداختن دیگران حرام است. 👈واضح‌تر می‌توان گفت که مثلا اگر مردی لباس خیلی تنگ و آستین کوتاهی بپوشد تا باعث ایجاد لذت در یک زن محرم (جز همسر) یا نامحرم شود کار حرامی انجام داده و حجابی را که مورد نظر اسلام است رعایت نکرده. حتی اگر قصدش ایجاد لذت نباشد، ولی بداند که پوشیدن این لباس باعث نگاه همراه با لذت نامحرم می‌شود احتیاط مستحب آن است که آن طور لباس نپوشد(۱) 2⃣دوما در آیه ۳۰ سوره نور اول خطاب به مردان گفته شده "یَغُضّوا مِن اَبصارِهِم" که "غَض" به معنای کاستن هست و منظور بستن چشم نیست بلکه منظور پرهیز از نگاه ادامه دار و مستمر هست و در آیه بعد از زنان خواسته شده خودشون رو حفظ کنن ✔️اگه یه کم منصفانه به قضیه نگاه کنیم متوجه میشیم که کنترل نگاهی که از مردها خواسته شده به مراتب سخت تر از حجاب خانم ها هست.مردها به دلیل اینکه مجبورن برن سر کار برای تامین مخارج همسر و خانوادشون ناچارن تو جامعه حضور داشته باشن 🤦‍♂مثلا آقایی که راننده تاکسی یا فروشنده یا استاد دانشگاه هست چجوری نگاهش رو از این همه مدلای رنگ و وارنگ حفظ کنه؟ موضوع: #سختگیری_برای_خانمها محتوا: #استدلالی مخاطب: #کم‌حجاب #تولیدی_کامل #حجاب_آقایان ✍(۱)یادداشت از: سرتیپ دوم پاسدار مهدی معصوم بیگی – فرمانده انتظامی استان اصفهان 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓

🔳 #شهادت_امام_حسن_عسکری(ع) 🌴هوای سامره دارد دل هوایی من... 🎤 #میثم_مطیعی ⏯ #روضه 🏴 @hejanuni 🏴

🔴به روز باشیم آنچه در آبادان گذشت؛ و خبر اول رسانه ای چندین ساعت گذشته شد👆جزئیات این واقعه توسط دادستان آبادان روایت می‌شود. نکته: اصل دعوا خانوادگی بوده. اما مامور حراست با کار غیراخلاقی و غیرانسانی، از کارش تعلیق و راهی زندان شد. این شخص نه پلیس بوده و نه چنین اجازه ای را هیچ کس در جمهوری اسلامی دارد. و به همین خاطر با این کارش با برخورد قاطع پلیس و قوه قضاییه مواجه گردید. بنابراین قیاس این موضوع با قضیه جرج فلوید که روزانه ده ها مورد مثل آن در برخورد خشن پلیس آمریکا با شهروندانش در آمریکا تجربه می شود و مردمش از نژادپرستی به خشم آمده بودند، یک کار احمقانه ای بیش نیست. #بازی_رسانه 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓

#گزارش #بین‌الملل ❌تحریم محصولات فرانسوی 🔻‏در پی اصرار "ماکرون" و دولت فرانسه در اهانت به پیامبر اعظم، مسلمانان در شبکه های اجتماعی خواستار تحریم محصولات فرانسوی شدند و تصاویر تخلیه این محصولات از فروشگاه خود را منتشر کردند. 🔻"ماکرون" به بهانه حمایت از آزادی بیان از توهین به عقاید مسلمانان دفاع کردا درحالیکه شعار احترام به عقاید دیگران رو سر میدن 🔻شما اجازه ندارید "هولوکاست" رو انکار کنید ولی با کمال وقاحت آزاد هستین به پیامبر مسلمون ها توهین کنید #تحریم_محصولات_فرانسوی #ماکرون #آزادی_بیان 🌐منبع:https://www.aa.com.tr/en/europe/arab-trade-groups-boycott-french-products-over-insults/2017685 #تولیدی 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓

#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲 قسمت سی ام گفتم: اون ماجرا دیگه تموم شد. لی لی بینی اش را بالاکشید و گفت: برای تو شاید...😬 یکدفعه دو نفرشان دست هایم را از دو طرف محکم گرفتند و یکی شان از پشت سر زد پشت زانوهایم. روی زانو زمین افتادم. دهانم رابستند. لی لی پوسخندی زد و گفت: ما با اون دختره خورده حساب داشتیم ولی تو خودت خواستی به جاش قربونی بشی... 😏 با خودم فکر کردم منکه خانواده ای  ندارم که دلتنگم بشوند. اما فاطمه خانواده ای دارد که نگرانش هستند. بودنش باعث نجات زندگی خیلی هاست. چه باک اگر من به جای او تاوان خوب بودن هایش را پس بدهم؟! 🥀🍃 چشم بستم و منتظر ماندم تا... اما در کمتر از لحظه ای صدای فاطمه در سرم پیچید: توکل یعنی همه تلاشت رو بکنی و بقیه اش رو به خدا بسپاری نه اینکه عقب بایستی و تسلیم بشی... 💪 از خودم پرسیدم چرا باید دربرابر آنهایی که ازشان متنفرم تسلیم شوم وقتی میتوانم همه چیز را تغییر دهم؟! چشم که بازکردم چاقوی بزرگ لی لی نزدیک صورتم بود.👀 سر کج کردم و ضربه اش لاله ی گوشم را شکافت. خون روی گردنم ریخت. هنوز به خودشان نیامده بودند که چنگ زدم به پهلوی نفر سمت راستی که مچ دستم را نگهداشته بود.👊 دستم را رها کرد. اما کسی که پشت سرم بود سرم را روبه عقب کشید با دست آزاد شده ام دستمال جلوی دهانم را برداشتم و تاجایی که توانستم بلند جیغ زدم.❌ بااینکه وقت داشتند کار را تمام کنند اما شاید ترس از سر رسیدن بقیه و گرفتارشدنشان باعث شد روی زمین رهایم کنند و قبل از آنکه کسی بیندشان پراکنده شوند. 😱 دستم را روی گوشم فشردم و در دلم خدا را بخاطر ترسی که به جانشان انداخته بود، شکر کردم. 😓 بااینکه در درمانگاه همه چیز را به خانم مدیر گفتم آنها انکار کرده بودند و منهم شاهدی نداشتم بلاخره بخاطر  حفاظت از من قرار شد همان روز  به پرورشگاه بروم. دلم آشوب بود که بلاخره فاطمه را برای خداحافظی ندیدم. ☹️ تا یک ماه بعد پیگیر بودم از حال  فاطمه خبردار شوم. آخرین جمعه اردیبهشت انتظارم به سر رسید. در سالن بزرگ پرورشگاه نقاشی می کشیدم که صدایم زدند و گفتند تلفن دارم.📞 به دفتر مدیریت رفتم و با تردید تلفن را برداشتم: -الو +سلام تبسم -فاطمه جونم سلام، کجا رفتی؟ چرا نیومدی؟ راستی من سوره رحمن و یس و واقعه رو حفظ کردم ها...میدونستی که ...😊 +ببخشید این روزا حال خوشی ندارم... -چرا گریه میکنی؟ فاطمه تو رو خدا بگو چی شده؟ +میثم...داداش میثممو با چاقو زدن... -چی؟ کی؟ چرا آخه؟ +نصفه شب از هیئت برمیگشته که میبینه  چهار تا مرد دارن دوتا خانم بد پوشش رو به زور سوار ماشین میکنن، میره به دفاع از اون خانما به مردا تذکر میده....😔 -حالش...حالا حالش چطوره؟ +اون الوات چاقو زدن به چشمش، دکتر گفته احتمال زیاد باید چشمش تخلیه بشه....بخدا دارم دق میکنم... 😭 ادامه دارد.... "#رمان را هر شب در کانال دنبال کنید" به قلم ✍️: سین. کاف. غین @hejabuni