eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.4هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
188 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🍂کتاب پایـیـــــــــــز آمــــــــــــد🍂 پاییز آمد روایت زندگی عاشقانه ی فخرالسّادات موسوی با شــــــــهید احـــــمد یوســــــفی هســـت . زندگی همراه با مهر و فداکاری این زوج خالی از سختی و دشواری نبود.. راوی کتاب فخــــــــرالسّــاداته و متن کتاب ساده و روان بود و بنظرم حس و حال دوران جنگ خیلی خـــوب توصیف شده بود. شهید احمد یوسفی متولد پاییزه و در همین فصل فخرالسّادات را به عشــــق خودش مبتلا میکنه و در نهایت همسر و فرزندانش را در خـــــــزان جنگ زده تنها میگذاره و فخــــــرالسّادات ناخواسته ملکه ی می شه... 🍁چند خط از این کتاب تقدیمِ نگاهـــتــون👇👇 .
دانشگاه حجاب
. 🍂کتاب پایـیـــــــــــز آمــــــــــــد🍂 پاییز آمد روایت زندگی عاشقانه ی فخرالسّادات موسوی با شـ
جمهوری اسلامی تأمین شماست نه تأمین # نان شما‼️ پ ن: چقدر این جملات شهید یوسفی بدرد این روزهــــــــــای ما می‌خورد که دلار بالا می‌رود و قیمت طلا ... گرانی‌ها زندگی را سخت کرده ... بخوانیم و تکرارش کنیم ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
. 🍂کتاب پایـیـــــــــــز آمــــــــــــد🍂 پاییز آمد روایت زندگی عاشقانه ی فخرالسّادات موسوی با شـ
در «پاییز آمد» روابط همســـــری واضـــــح و درست و واقعی روایت می‌شود. آن‌قـــــدر نو به نظـــــر می‌رسد، انگار راوی و نویســـــنده دست در دست هـــــــــــــــــم تصـــــــمیم می‌گیرند شجاعانه این دوستی همســــرانه را نشان بدهند تا درس باشد برای هم و هم عاشقانه زیستن کســــــــــانی که زندگی همسری را دوست می‌دارند. این برجســــــــــتگی در کـــــتاب و روابط همســـــری فخرالسادات و احمد به‌ ردیف کلــــــــــماتی که خانم گلـــــستان نوشــــــــــــــــته است چـــــیزی است که در کـــــتاب‌های دیگـــــری از این‌ دست یا گفته نشده و یا اگر هم گفته‌ شـــــده ملاحظاتی بوده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
شاهزاده ای در خدمت قسمت صدو پنجاه: خلیفه دوم هم طعم مرگ را چشید و بازهم فراموش کاران ،فراموش کردند
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و پنجاه و یکم: عایشه و حفصه جلو رفتند و یکی پس از دیگری گفتند: یا خلیفه ، ما از شما طلبی داریم عثمان نگاهش را از مردم گرفت و به آنها دوخت و گفت : ما که حسابمان پاک است و به شما بدهکار نیستیم ، طلب شما از ما چیست ؟! عایشه گلویی صاف کرد و گفت : ما میراث همسرمان ، رسول الله را از ملک و دارایی او که اکنون در دست شماست ، از شما خواهانیم... فضه با شنیدن این حرف یاد آن معرکه ای افتاد که پدران این دو زن ، ابوبکر و عمر برپا کرده بودند و بانویش ، اولین مظلومهٔ عالم در اینجا حاضر شد و حق خودش ،سرزمین فدک را که خود پیامبر به ایشان بخشیده بود از آن دو طلب کرد و همین دو زن عایشه و حفصه نزد پدرانشان شهادت دادند که از پیامبر شنیده اند که انببا الهی از خود ارثی به جا نمی گذارند و عجیب اینکه ، بعد از گذشت سالها حرف خودشان را فراموش کردند و در پی میراثی افتادند که از رسول الله به آنها میرسد... فضه اشک چشمانش را گرفت و گوش تیز کرد تا ببیند عثمان به آنها چه میگوید... فضه دلش حال و هوای بانویش را کرده بود او به یاد حضرت زهرا سلام الله افتاده بود و اشک بی امان صورتش را میشست ،یاد قصه غصه فدک ،یاد آن پهلویی که شکست ، آن سرزمینی که غصب شد ، آن حقی که به یغما رفت و آن بانویی که آسمانی شد.. ناگاه با صدای عثمان به خود آمد ، عثمان فریاد زد: شما دو نفرچه می گویید ؟ کدام حق ؟ کدام میراث ؟ زود با دلیل و مدرک ثابت کنید که من حقتان را غصب کردم .... ادامه دارد 📝به قلم :ط_حسینی ‎‌✾࿐༅ https://eitaa.com/hejabuni
دانشگاه حجاب
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و پنجاه و یکم: عایشه و حفصه جلو رفتند و یکی پس از دیگری گفتند: یا خلیفه
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و پنجاه و دوم: عایشه کمی جلوتر آمد و گفت : همانطور که می دانید و من و این زن همراهم از زنان پیامبر صلی الله علیه واله بودیم و حال در پی میراثی که از همسرمان به ما می رسد و میدانیم اینک در دست شماست آمده ایم و شما موظفید که حق ما را به ما باز پس دهید. عثمان در جای خود جابه جا شد و گفت : به خدا قسم به شما میراث نمی دهم چونکه شهادت شما بر علیه خودتان را به یاد دارم ، شما دو تن نزد پدران خود(ابوبکر و عمر ) شهادت دادید که از پیامبر شنیده اید که فرمود : پیامبر ارثی به جا نمی گذارد و هر چه از او باقی می ماند صدقه است. شما دو تن حتی به این شهادت بسنده نکردید و و این گفته را به یک عرب بیابانی دورافتاده که به پایش بول می نمود و با بولش خودش را تطهیر میکرد یعنی مالک بن حرث بن الحدثان یاد دادید و او همراه شما شهادت داد و یک نفر از اصحاب پیامبر و از انصار جز این عرب بیابانی شهادت نداد. عثمان نگاهی به جمع پیش رویش انداخت و ادامه داد: قسم به خدا! شکی ندارم که آن عرب بیابانی و شما دو نفر به پیامبر نسبت دروغ دادید. فضه با شنیدن این سخنان ، اندکی دلش آرام گرفت و با خود گفت : درست است که او هم بر کرسی خلافت به ناحق تکیه داده اما حرفی زد که عین حق و حقیقت است. در این هنگام عایشه و حفصه در حالیکه زیر لب به عثمان ناسزا می گفتند از مجلس خارج شدند در میانه راه خروج بودند که عثمان صدایش را بالاتر برد و‌گفت :برگردید، آیا شما نبودید که نزد پدرانتان به این مطلب شهادت دادید؟ هر دو روی برگرداندند و‌گفتند: آری.. عثمان گفت : اگر براستی شهادت دادید پس طبق گفته خودتان حقی در اموال رسول الله ندارید اما اگر شهادت دروغ دادید لعنت خدا و فرشتگان و لعنت همه مردم برشما و برکسی که شهادت شما را علیه اهل بیت پیامبر(حضرت زهرا) قبول کرد.... فضه با شنیدن این سخن اشک چشمش دوباره روان شد و با خود گفت : این جماعت خود می دانستند که چه ظلم عظیمی به دختر رسولشان می کنند ، دانسته و آگاهانه ظلم کردند و بی شک عاقبت بدی در پیش خواهند داشت... ادامه دارد... 📝به قلم :ط_حسینی ‎‌✾࿐༅ https://eitaa.com/hejabuni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part08_نمایش من زنده ام.mp3
9.35M
🎙📖 کتاب صوتی 🔻 من زنده ام 🔺خاطرات اسارت معصومه آباد قسمت 8⃣ 🇮🇷•°‎࿐༅ eitaa.com/hejabuni