eitaa logo
جلوه ی شهادتـ❥
668 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
14 فایل
﷽ . . ✔این کانال متبرک شده از شهدا، وصیت نامه، خاطره ها، عکس ها، و....... ) "..شرط شهیـ♡ـد⚘ شدن ،شهیـ♡ـد⚘ بودن است.." ❈࿐کانال وقف مهدےفاطمہ است࿐❈ کپــےباذکـــرصـــلوات 🌱 @sobghj بخوان از شرایط☝🏻 ✅کانال همسایه @yaranmah
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌿🌷 امام صادق علیه السلام: چشمهایت را جز از روی دلسوزی و مهربانی با پدر و مادر خیره مکن و صدایت را بلندتر از آنها نکن دستهایت را بالای دستهای آنها مبر جلوتر از آنان راه مرو @hejastan
وصیت شهید مدافع حرم مهدی علی‌دوست به پسرش؛ سخنی با علی اصغر عزیزم علی جان تو اوج شیرین زبانی تو دارم میرم مأموریت. برام سخته ولی چاره‌ای نیست. مواظب مادرت باش و همیشه به او خدمت کن و هیچ‌وقت به او بی‌احترامی نکن. از اینکه فرزند شهید هستی هیچ وقت ناراحت نشو چون من با خدا معامله کردم و خدا همیشه با شماست و چه همراه بهتر و خوبی جز خدا! دوست داشتم وقتی که باز می‌گفتی دهدی(مهدی)جون پیشت بودم، ولی چاره‌ای نیست. من و دوستام رفتیم تا تو و امثال تو در آرامش زندگی کنید. "دوسِت دارم نفسم". # شهید مهدی علی‌ دوست با ذکر صلوات @hejastan
رضا بی­‌نهایت صبور بود، وقتی بحث‌مان می‌شد، من نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم، یکسره غُر می‌زدم و با عصبانیت می‌گفتم تو مقصری، تو باعثِ این اتفاق شدی! او اصلا حرفی نمی‌زد، وقتی هم می‌دید من آرام نمی‌شوم، می­رفت سمت در، چون می‌دانست طاقت دوری‌اش را ندارم، آنقدر به همسرم وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظه‌ای از من دور باشد، او هم نقطه‌ضعف‌ام را می­‌دانست و از من دور می­‌شد تا آرام شوم، روی پله‌ی جلوی در می‌نشست و می­‌گفت هر وقت آرام شدی، بگو من بیام داخل، اصلا داد زدن بلد نبود. # شهیدرضاحاجی‌_زاده🕊🌹 با ذکر صلوات @hejastan
🌱 پنج توصیه خطاب به بسیجیان:   "بسم الله الرحمن الرحیم" برادران و عزیزان بسیجیم سلام علیکم خداوند شما را برای خدمت به اسلام حفظ بفرماید. عزیزانم بزرگترین امانت سپرده شده به ما جمهوری اسلامی است که امام عارفمان  فرمود: حفظ آن از اوجب واجبات است در حفظ این امانت از هر کوششی دریغ نفرمائید. ؛ به حلال خداوند وحرام  آن توجه خاص خاص بفرمائید. ؛ پدر و مادرتان را آنچنان بزرگ بشمارید که شایسته آن باشد که خداوند وائمه معصومین توصیه فرموده‌اند. ؛ دوستی و رفاقت ارزش بزرگی است اما مهم این است که با چه کسی رفاقت و برای چه راهی می‌کنید. ؛ نماز شب نماز شب نماز شب کلید تمام عزت‌هاست. ✍برادرتان قاسم با ذکر صلوات @hejastan
🌱در هیاهوی زندگی متوجه شدم چه دویدن‌هایی .. که فقط پاهایم را از من گرفت درحالی‌ که گویی ایستاده بودم. چه غصه‌هایی .. که فقط باعث سپیدی مویم شد! اما دریافتم کسی هست .. که اگر بخواهد می‌شود وگرنه، نمی‌شود. کاش نه می‌دویدم، نه غصه می‌خوردم .. فقط او را می‌خواندم! شهید مدافع حرم با ذکر صلوات @hejastan
«همه‌ شرایط را بسنجید، اما بدانید آنکه به کار ما نتیجه می‌دهد، دست عنایت خداست.» شهید با ذکر صلوات @hejastan
گریه کردم و از او خواستم نرود. به او گفتم: «تو بچه کوچک داری. فکرش را کرده‌ای؟» پاسخی داد که دیگر حرفی برای گفتن باقی نماند؛ گفت: «فرزندان من از فرزندان امام‌ حسین(ع) بالاتر نیستند ..» شهید مدافع حرم به روایت پدر با ذکر صلوات @hejastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میگفت: جنگ نرم مثل خمپاره۶۰ میمونه چون نه صدا داره نه سوتــ ! فقط وقتی متوجه میشےکه دیگه رفیقت نه میاد نه با ذکر صلوات @hejastan
🌱مراحل شناسائی عملیات ثامن الائمه بود. یک شب مصطفی گفت: من میروم برای بچه های منطقه کُفیشه دعا بخوانم. صبح رفتم دنبالش. بچه های این منطقه صفر کیلومتر بودند و مصطفی را نمی شناختند. پرسیدم: آن آقایی که دیشب برایتان دعا خواند کجاست؟ گفتند: نمی دانیم. دیشب فقط یک نفر آمد اینجا و دید که بچه ها خیلی خسته اند، تا صبح جای آنها نگهبانی داد و الان هم آنجا خوابیده. رفتم یک لیوان آب ریختم داخل یقه پیراهنش و گفتم: مرد حسابی! حالا دیگر کلک میزنی. مگر نیامده بودی که دعا بخوانی؟! خندید و گفت: مگر بد است؟ اما عوضش دعا کردم که تو آدم شوی اما حیف … با ذکر صلوات @hejastan
"وقتی گِره‌های بزرگ به کارتون اُفتاد از خانوم «فاطمه‌ زهرا» کمک بخواید گره‌های کوچیک رو هم از «شهدا» بخواید براتون باز کنند..." شهید حاج حسین همدانی @hejastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از هوش مصنوعی خواستیم حرم حضرت فاطمه رو برامون بسازه @hejastan
📍اعمال دائمی شهیدی که از مزار مطهرش همیشه بوی گلاب به مشام می‌رسد به نقل از مادر شهید. @hejastan
🌱بعد از جنگ علی با برادرش مغازه کابینت سازی زدند. کار و بارشان خوب بود. در آمد خوبی هم داشت ، بی درد سر. اما ول کرد و رفت منطقه. زن و بچه را هم با خودش برد. با حقوق ناچیز. توی آن گرما بدون هیچ امکاناتی. آن هم با ان بچه مریض. بهش گفتم” چرا با این وضعیت جسمی و بچه مریض آمدی تفحص؟” گفت” یک وقتی به دستور فرمانده مجبور بودم عقب نشینی کنم و رفقایم را جا بگذارم. اما الان دست خودم است. می خواهم همسنگرهایم را به خانواده های شان برسانم. با ذکر صلوات @hejastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴شهیدی که به رهبرِ انقلاب تعلیم داد! 🔹به مناسبت سالروز شهادت شهید علی چیت‌سازیان با ذکر صلوات @hejastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴برافراشته شدن پرچم عزای حضرت فاطمه زهرا(س) در حرم امیرالمومنین(ع) @hejastan
یک‌بار سید از کشاورزی بار سیب زمینی خرید، بارش خیلی خوب نبود، فرستاد تهران و برگشت خورد. با قیمت پایین‌تری بارش را فروخت و مقداری ضرر کرد. گفتم سید چرا موقع خرید دقت نکردی؟ گفت اشکال نداره، خودم می‌دونستم بارش خیلی خوب نیست، اما اون کشاورز بنده خدا دستش خالی بود، می‌شناختمش. آدم زحمت‌کشی بود. خواستم کمکی به اون بنده خدا کرده باشم. حتی اگر خودمم ضرر کنم، اشکال نداره خدا با ماست. حرف‌های سید برای ما عجیب بود. اما سید با اعتقاداتش کار می‌کرد. خیلی اهل دنیا نبود. شاید به خاطر همین کارهاش خیلی‌ها ملامتش می‌کردند. اما من اثر این رفتارهای سید را توی زندگی‌اش دیده بودم که چقدر زندگی‌اش با برکت بود. @hejastan
🌱بارالها..! از این که به بنده حقیرت توفیق دادی که در راهت گام بر دارد تو را سپاس می‌گویم و از این که توفیقم دادی که در جبهه در کنارِ خالصان و مخلصانِ راهت قدم بردارم تو را شکر و سپاس می‌گویم در این راه دیدار خودت را هم نصیبم گردان... شهید @hejastan
ابراهیم در دفترش صندوقی کنار میز کارش گذاشته بود و گه‌گاهی چند سکه داخل آن می‌ریخت. همه‌ی همکاران او کنجکاو بودند بدانند ابراهیم چرا این کار را می‌کند. تا اینکه یک روز یکی از اقوام ابراهیم که به قائم‌شهر آمده بود، سری هم به او زد و در حین گفتگو از ابراهیم خواهش کرد که اگر ممکن است یک تلفن بزند. همه تا اسم تلفن را شنیدند حساس شدند که ببینند ابراهیم چه جوابی به او می‌دهد. ابراهیم کمی مکث کرد و بعد پولی از جیبش درآورد و گرفت سمت مهمانش و گفت: این تلفن متعلق به بیت‌المال است. شما لطف کنید از مخابرات سر کوچه استفاده کنید. هزینه‌اش را هم من می‌پردازم. آن مرد حیرت‌زده و با خوشحالی راهی مخابرات شد و ابراهیم رو به همکارانش گفت: برادران! چون ما اینجا مشغول خدمت هستیم و نمی‌توانیم اینجا را ترک کنیم، اگر کاری داشته باشیم با این تلفن تماس می‌گیریم و هزینه‌اش را داخل صندوق می‌ریزیم. @hejastan