⊰•🍄•⊱
.
🕊「کتاب بیست هفت روز یک لبخند」🕊
زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی
قسمت یازدهم...シ︎
اقای سرهنگی میگفت: باید به این خونواده نزدیک بشی؛ انقدری که تو را جز خودشون بدونن؛ چون قراره حرف هایی رو بهت بزنن که تاحالا به کسی نگفته ان باباجان!
بنابر این فکر میکنم برای دیدن اومدم نه هیچ کار دیگری. ضبط گوشی را خاموش میکنم. الهام، چای وشیرینی می آورد بابت شیرینی هایی که برای شان بردم تشکر میکند. حین چای خوردن از خودم میگویم ، و خانم نوری مادر بابک با دقت گوش می دهد و گاعی اوقات سوال میپرسد. طعم شیرینی را که پخته ام را هم تحسین میکند. ان وسط به کار ها و رفتار های اراز هم میخندیم. موجی از صمیمیت بین مان شکل میگیرد.
مادر خم میشود و گوشی اش را از توی کیف کنار پایش بر میدار. میگوید بیا اینجا بنشین.
کنار مادر مینشینم، و او توی گوشی اش، عکس ها و ویدیو های بابک را نشانم میدهد. یکی از ویدیو ها مال یکی دو ماه قبل از رفتن بابک به سوریه است.
توی ویدیو رضا پسر بزرگ خانواده نوری، میگوید: بریم اردبیل. ان موقع نمیدانسته اند بابک قصد رفتن دارد؛ ان هم با این همه جدیت. هر چند وقت یکبار، وقت کار کردن مادرش، دورش میچرخیده و از اینکه خیلی ها به سوریه رفته اند حرف میزده. گاهی هم سرش را گوشه بالش مادرش می گذاشته و از وضعیت سوریه میگفته و این که چه خوب میشود او هم برود؛ اما حرفی از اینکه حتما میخواهد برود نبوده؛ یعنی بوده و بابک به زبان نمی آورده است.
خانواده نشسته اند توی پارک شورابیل. سایه ی درخت های بالای سر شان، وشت مشت هوای خنک میریزد روی سرشان. بابک روی زیر انداز دراز کشیده، و تیشرتش، با وزش باد تکان میخورد. انگا. اب تنی کرده و موهایش نمناک است مثل همیشه لبخند میزند.
دوربین به سمتش میرود.....
نویسنده:فاطمه رهبر🌿
.
⊰•🍄•⊱¦⇢#زندگینامھےداداشبابڪ
⊰•🍄•⊱¦⇢#خــادم_اݪزھــࢪا
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜@hejastan
⊰•🔔•⊱
.
🕊「کتاب بیست هفت روز یک لبخند」🕊
زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی
قسمت دوازدهم...シ︎
دوربین می رود سمت بابک و لبخندش به خنده تبدیل میشود.
رضا میپرسد: بابک بهت خوشگذشت؟!
بابک زل میزند به دوربین. نکاهش برق می زند. میگوید: عالی بود! خیلی خوش گذشت!
مکث می کند و گردنش را کج میگیرد سمت برادرش: نمیدونم چطوری باید محبت هات را جبران کنم به خدا!
ویدیو تمام میشود. مادر گوشه ی چادرشرا نی کشد به چشمش. خال گوشه چانه اش میلرزد. گوشی را میگذارد روی پایش و نگاهم میکند:
همه پنج شنبه جمعه ها روزه میگرفت. وقتی مرفتیم مسافرت، برای ناهار که نگه می داشتیم، بابک خودش را با نظافت ماشین سرگرم میکرد. صداش میزدیم «بابک بیا ناهار بخوره دیگه!»
تازه اون موقع میفهمیدیم روزه گرفته. گاهی غر میزدم«اخی مسافرت ده نه اوج توتماق؟». میگفت: نزر وارومدی!.
یکهو یادش میاد که این جمله ها را به زبان اذری گفته. ادامه میدهد: بهش میگفتم: اخته تو مسافرت هم روزه میگیری و اون هم می گفت نزر دارم
افتاب پشت پرده طوری کم کم قصد رفتن دارد اراز می اید کنارم و میگوید....
نویسنده:فاطمه رهبر🌿
.
⊰•🔔•⊱¦⇢#زندگینامھےداداشبابڪ
⊰•🔔•⊱¦⇢#خــادم_اݪزھــࢪا
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @hejastan
زمین کربلا اینجاست زینب
دیار پر بلا اینجاست زینب
تحمل می کنی؟ گویم برایت
فراق ما دو تا اینجاست زینب
صدایی آشنا آید به گوشم
که مادر قبل ما اینجاست زینب
چه سرهایی شکسته بین این دشت
مسیر انبیا اینجاست زینب
برای خواب پنجاه سال پیشت
دم تعبیر ها اینجاست زینب
همان جایی که گفته امّ أیمن
زمین نینوا، اینجاست زینب
بزن بوسه تمام سینه ام را
ضریح مصطفی اینجاست زینب
همان جایی که قرآن ها بیفتد
به زیر دست و پا اینجاست زینب
ببین نرمی زیر حنجرم را
فرود نیزه ها اینجاست زینب
ببین این مهره های محکمم را
ذبیحاً بالقفا اینجاست زینب
تمام خاک این صحرا خریدم
همه سرّ خدا اینجاست زینب
به مسلخ پا گذاریّ و ببینی
غسیلاً بالدّماء اینجاست زینب
مبادا معجر از سر وا نمایی
عدوی بی حیا اینجاست زینب
حنا از خون به گیسویت بگیری
حجاب کبریا اینجاست زینب
*بخونین قشنگه*
🌔چند ویژگی منحصر به فرد امام حسین علیه السلام🌔
🌗--تنها امامی که شش ماهه به دنیا آمدند
🌗--تنها امامی که ازهیچ بانوییشیر نخوردند و تغذیه ی ایشان تنها توسط پیامبر اکرم (ص) صورت گرفته اسـت .
🌗--تنها امامی که روز ولادتشان،پدر و مادر و جد و نزدیکانشان برای ایشان گریه کردند
🌗--تنها امامی که در معرکه جنگ به شهادت رسیدنـد .
🌗--تنها امامی که در دعای توسل ازایشان به عنوان (ایّها الشهید)یاد شده با اینکه همه ائمه ما شهید شده اند.
🌗--تنها امامی که در زمان حیات خود پدر دو شهید شدند علی اکبر(ع) و علی اصغر (ع )
🌗— تنها امامیکهاربعین وزیارتاربعیندارند.
🌗— تنها امامیکه قبر مطهرشان بیش از ده بار توسط ظالمان خراب شد تااثری ازآن باقی نمانَد! اما همچنان پابرجاسـت .
🌗— تنها امامیکه بدونغسل وکفندفن شدند
🌗— تنها امامیکهسرمبارکش ازبدنجدا شد.
🌗--تنها امامی که تشنه لب با هزاران زخم تیر و نیزه وشمشیر وسنگ بربَدن بهشهادت رسیدند.
🌗--تنها امامی که بعد از شهادتش،خانواده اش اسیر شدند.
🌗— تنها امامی که پدر و مادر و 9 نسلش معصوم بودند.
🌗--تنها امامی ک تولدش در ماهی است ک هیچ شهادتی درآن نیست و شهادتش در ماهی است که هیچ تولدی درآن نیسـت .
🌗--تنها امامی که خوردن خاک قبرش اشکال ندارد .
🌗--تنها امامیکه دعاتحتقبهایشان بهاجابت می رسـد .
🌗--تنها امامیکه امام زمان شبانه روز حداقل دو مرتبه بر او گریه می کند!
🌗--تنهاامامیکهسرعتووُسعت کشتی نجاتش از سایر امامان بیشتر اسـت .
🌗--تنها امامی که یک درِ بهشت به نام اوست: باب الحسین
خدایا به خون امام حسین(ع) قسمت میدهم هر کس این راکپی کردغم دلش رارفع کنو حاجت دلش را براورده کن. آمین
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّىسَلامُاللَّهِ[اَبَداً]ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلاجَعَلَهُاللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَوْلادِالْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ (ع)
هر چقدر به امام حسین (ع) ارادت دارید کپی کنید....
ميخواهیم امروز هزاران نفر به امام حسين سلام بدهند
خودم شروع ميکنم :
اَلسلامُ عَلی الحُسین وَعَلی علی بن الحُسین
وَعَلی اُولاد الـحسین وعَلی اَصحاب الحُسین.
به اندازه ارادتت ارسال کن
@hejastan
ازݕےسواد؎ݒࢪسیدݩد:
عـشـقچـݩدحࢪفــ اسٺ!؟
گـفـٺ:
⁴حࢪفــ
همگےݕهاومےخݩدیدݩد
دࢪحالےڪهاوݕاخود میگفٺ:
مگࢪ"حـسـیـݩ"چـݩدحࢪفــ داࢪد؟💔
#جلوه_شهادت
#شھیدانہ
می گفت :🌹
بہ جاۍ اینکہ عکس خودتونو بزارید
پروفایل تا بقیہ با دیدنش بہ گناه بیفتن؛
یہ تلنگر قشنگ بزارید کہ با دیدنش
بہ خودشون بیان🌸..!
#شهید_ابومهدی_المهندس🕊♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•🖇•⊱
.
خانم نازلی مارگارین
از #شهید_ابراهیم_هادی میگوید°°°
.
⊰•🖇•⊱¦⇢#شهیدابراهیمهادی
⊰•🖇•⊱¦⇢#خادماݪࢪضــا
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @hejastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- خدایا ثروت ِ چشمانم ،
گوهر اشک بر حسینِ فاطمه است 💔:)!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا حضرت رقیه😔😭
دست پاهام میلرزید اما اینا میخندیدن
@hejastan
⊰•📒•⊱
.
بخون😭👇
خب میدونی ؟
سه سالش که بیشتر نبود ...
مگه یه بچه سه ساله چقدر مو داره ؟
چقدر قد داره؟
سوارِ شترش کردن؛ تو حرکت از شتر افتاد...
شب تو بیابون ترسید؛ میدونست اگه دستشون بهش برسه تازیانه میخوره، به زبون بچگی دعواش میکنن؛ ترسید...
کاروان ندیدش دور شد؛
گم شد تو بیابون
کاروان جلوتر که رفت دید یه دختربچه نیست...
زجر گفت من پیداش میکنم...
دختربچه داشت تو بیابون دنبال کاروان میگشت...
دید سوارکار داره میاد؛
ترسید و فرار کرد ....
سوار کار دنبالش رفت...
همینطور که فرار میکرد خارهای بیابون فرو میرفت کف پاش 😭
کف پای یه دختر سه ساله چقدره؟
فرار کرد.....
فرار کرد پشت یه بوته خار پنهون شد...
زجر رسید بالاسرش
میخواست فرار کنه اما کف پاش پر از خار بود..
از اسب پیاده نشد و خم شد...
موهاش و گرفت کشید بالا 😭😭😭
نگهداشت...
دخترک مدام باباشو صدا میزد 😭😭😭
بابااااااا
باباااااااا
با نگاه دخترونهاش نگاه کرد تو چشمای زجر
با زبون کودکانه گفت: نزنیاااااا
زجر دستش و بلند کرد
کوبید تو صورت دخترک 😭😭😭
اونقدر ضربه محکم بود زبون بچه بند اومد😭😭😭
صدا زد : ع... عم.... عمووو عمووو😭😭😭
از اون به بعد زبون رقیه لکنت گرفت😭😭
.
⊰•📒•⊱¦⇢#یا_رقیه
⊰•📒•⊱¦⇢#دخٺࢪےازتبــاࢪزینب
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @hejastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وای وای ..💔
خطر ریزش اشک
و تیکه تیکه شدنِ قلب..
#حضرت_رقیه
@hejastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•💔🔗•⊱
.
شب به شب تا چند بشمارم
که پیدایت کنم؟!
میشمارم،
زخمهای بیحسابم را ببین!
.
⊰•💔•⊱¦⇢#حاجمهدیرسولی
⊰•💔•⊱¦⇢#مجنــوناݪحسیـن
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @hejastan
قیامت بی حسین غوغا ندارد🖤
شفاعت بی حسین معنا ندارد🖤
حسینی باش كه در محشر نگویند🖤
چرا پرونده ات امضاء ندارد🖤
#بیو
#امـامحسیـن
➺@hejastan
▪️اقای بهجت میفرمودن :
«اشک در عزای اباعیدالله الحسین ثوابش بالاتر از همه ی عبادت هاست »
✦نمیدونیم بر #قلبحسینفاطمه چی گذشت در کربلا...💔
که هر کسی متاثر بشه از اون لحظه ها به خدا مقرب میشه!
▪️ما که نبودیم ؛ خیلی چیزاشم که نگفتن!!! اون چیزاشم که گفتن ما نمی فهمیم که
🥀اما چی گذشته اونجا...
❪چقدر اباعبدالله الحسین مصیبت در قلب خودشون احساس کردن!!!!
که این برای خدا سنگینه، و عزیزه هرکسی بیاد به روضه ش❫
⊰•🌸•⊱
.
پرسیـــدم : قله افتخــــار یک ملـــت
کــجاست؟
آرام دستـــم را گرفــــت و بر سر
قبــــر یک شهــــیـد مهمــــانم ڪرد.
روی ســــنگ قبــرش نوشته بود :
" قله افتخــــــــارم 【 شــ✿ـــهادت】
است.
.
⊰•🌸•⊱¦⇢#شهیدانھ
⊰•🌸•⊱¦⇢#جلوه_شهادت
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @hejastan
⊰•🌿•⊱
.
او چید گلی را ز گلـــــزار شـهادت
از سمت زمین رفت به میدان سعادت
از خاک رها گشت، دلش سوی کجا رفت؟
انگــــار به دنبال دل آیـــنه هـــا رفت.
.
⊰•🌿•⊱¦⇢#داداشبابڪ
⊰•🌿•⊱¦⇢#جلوه_شهادت
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @hejastan
#Story | #استوری
روبرویگنبدتهرقامتیتامیشود
ایکهباآوردنِنامتگرهوامیشود...(:
#جانمابالفضل🖤