eitaa logo
هجرت | مامان دکتر 🇮🇷
32.8هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
448 ویدیو
23 فایل
مادرانگی‌هایم… (پزشکی،تربیتی) 🖊️هـجرتــــــــ / مامانِ۵فرشته، پزشک @movahed_8 ن.پ: ۱۵۲۳۲۸ تصرف درمتن‌ها و نشربدون منبع(لینک) فاقدرضایت شرعی و اخلاقی(درراستای رعایت سنت اسلامی امانتداری+حفظ حق‌الناس💕) محصولات مامان دکتر https://eitaa.com/mamandoctor_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ بانو قدم نورسیده‌تان، چقدر مبارک بود و هست و خواهدبود... به اندازه همه زیبایی‌های جهان دوستتان دارم اما راستش هربار که به شما فکر میکنم، قلبم مچاله میشود. فکر میکنم که شما، فداکارترین مادر روی زمين هستید! برای اینکه ما بی رسول نشویم، برای اینکه بشریت بی محمد نشود، برای اینکه جانِ جانِ جهان حفظ شود، برای اینکه فرزندتان به چهل سالگی، در حراء، مخاطبِ إقراء شود، جدا شدن از نوزاد زیبای دلربای خود را پذیرفتید، جدا شدن از پاره تنتان را، جدا شدن از یادگار عشق خود را... شیر نداشتن بهانه بود، یک دنیا به شما بدهکار است بانو! تک تک روزهایی را که میتوانستید محمد را در آغوش بگیرید تک تک لحظه هایی را که میتوانستید همچون ما که به چشم های کودکمان خیره می‌شویم و غرق لذت و عشق میشویم، خیره شوید و لذت ببرید، تک تک بوسه های نزده، لالایی های نخوانده، لبخندهای خشکیده، آغوش های خالی... تک تک اینها را بشریت به شما بدهکار است! و البته که معامله شما با خدا بوده است و ما کوچک‌های فقیر را چه به بدهکاری... طرف معامله‌های سخت و سنگین، چه کسی میتواند باشد جز خدا؟ شبیه معامله مادر موسی او هم برای حفظ نظام الهی و رسول خدا، به وحی خدا، پاره جگرش را به نیل انداخت. اما فراق آن مادر بی‌تاب را خدا خیلی زود خاتمه داد و کودک را به آغوشش بازگرداند... بانو من حتی نمیتوانم به این جدایی "فکر کنم" و بغض نکنم و اشک نریزم... مادر باشی آن هم مادر کودکی چون محمد اما چون قرار است این کودک برای یک جهان پیامبری کند، و اراده‌هایی این را نمیخواهند، او را بسپاری به بادیه‌های دور، و روزها و شب‌ها فقط در خیال، اول غان و غونش را بشنوی، بعد ماما گفتنش را جواب دهی، بعد تاتی کردنش را تصور کنی، بعد بوسه زدن هایش را حس کنی، بعد..... آاااه قلب سیاه و سنگین شده‌ی من که آتش میگیرد، از قلب روشن و لطیف شما، خدا خبر دارد!... و البته که حتماً خودش وسعت داده و صبر و رضا به پیمانه قلبتان ریخته و خودش مدام دلداری‌تان داده... بانو آمنه منت‌دار شماییم، متشکر از شما؛ به نیابت از همه جهانیان میگویم! از آن‌ها که همان روزها محمدتان را دیدند و دلباخته حُسن و ملاحت و امانت و متانت و لطافت و کرامتش شدند، گرفته تا همچون مایی که قرن‌ها بعد، فقط وصف شنیدیم و خطی به کاغذی خواندیم و دلباخته شدیم... مان را بپذیرید. و -به خود- عمق و حرارتش را بیفزایید… صلی‌الله‌علیه‌وآله 🖋هـجرتــــــــــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
مادر است دیگر دلش نمی‌خواهد غصه‌ای به دل فرزندانش بماند... از من بپرسی می‌گویم از همین جهت است که هنوز بیست روز هم از مصائب و شهادت مادرمان نگذشته، کامِ همه به جشن و سرورِ میلادش، ناسوتی شدن نور ازلی‌‌اش، شیرین می‌شود. انگار مادرمان خودش بلند شده، لباس سپید بر تن کرده، آمده سراغ تک تک‌مان، با همان دست مجروح، اشک از چشم همه‌مان پاک کرده، آب به قلب تفتیده‌مان پاشیده و گفته: امروز روز شادی پدرم رسول الله است، عزاداری بس است، سیاه از تن بیرون کنید و هدیه بخرید و بخندید و تبریک بگویید و شاد باشید و شاد کنید... مثل همه مادرها که می‌خواهند بچه‌هایشان غصه‌شان طولانی نشود، می‌خواهند حواسشان را پرت کنند تا اشک و رنج‌شان هرچند موقت، فراموششان شود، مثل همه مادرهای مهربان، مثل همه مهربان‌های دل نازک، مثل همه دل‌نازک‌های لطیف، مثل همه لطیف‌های وسیع، خواست داغ عزاداری‌اش را به شادیِ میلادش -اندکی- سرد کند... ✍ هـجرٺــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
ظرف‌های غذا تو سینک ظرفشویی بود. بهش گفتم: مامان، عزیزم، برو اون بشقاب‌های سفالی رو بشور، اینا تو سینک بمونه لب پر میشه، بیشتر در معرض شکستن و خراب شدنن. رفت. یه کم بعد رفتم تو آشپزخونه. دیدم بله سفالی‌ها رو شسته. ولی فقط همین‌ها. و نه هیچ چیز دیگه‌ای از بین همه ظرفهای دیگه. تو دلم گفتم: حالا چیزی نمیشد دوتا تکه دیگه هم میشستی! دقیق باید فقط همینی که گفته بودمو انجام میدادی و‌ نه بیشتر؟؟ راه دوری نمیرفت... همونجا یاد نماز خوندن های خودمون افتادم. فکر کن که خدا بعد نماز، درحالی که تندتند جانمازو جمع میکنیم، میگه: حالا چیزی نمیشد چند دقیقه بیشتر سر سجاده مینشستی... راه دوری نمیرفت کمی بیشتر با من حرف میزدی، ذکر میگفتی، دعایی میکردی، فقط به همون چند رکعتی که واجب کردم بسنده نمیکردی... ✍ هـجرتــــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8