eitaa logo
هجرت | مامان دکتر 🇮🇷
32.8هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
448 ویدیو
23 فایل
مادرانگی هایم… (پزشکی، تربیتی) 🖊️هـجرتــــــــ / مادر-پزشک / مامانِ۵فرشته @movahed_8 تصرف درمتن‌ها و نشربدون منبع(لینک) فاقدرضایت شرعی و اخلاقی(درراستای رعایت سنت اسلامی امانت داری+حفظ حق‌الناس💕) محصولات مامان دکتر https://eitaa.com/mamandoctor_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
1.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نقش زن در جامعه بالاتر از نقش مرد است! نقش زن در جامعه بالاتر از نقش مرد است؛ براى اینکه بانوان علاوه بر اینکه خودشان یک قشر فعّال در همه ابعاد هستند، قشرهاى فعّال را در دامن خودشان تربیت مى‌کنند. خدمت مادر به جامعه از خدمت معلّم بالاتر است، و از خدمت همه کس بالاتر است. و این امرى است که انبیا ميخواستند. ميخواستند که بانوان قشرى باشند که آنها تربیت کنند جامعه را… امام خمینی رحمةالله‌علیه @hejrat_kon میلاد نور دو عالم بهانه خلقت فاطمة الزهراء سلام الله علیها و تولد روح الله الخمینی بنیان‌گذار انقلاب اسلامی، طلیعه ظهور فرزند زهرا بر همه زنان و مردان تعالی‌خواهِ دنیا مبارک 😍🥰 از من بپرسی هیچ چیز اتفاقی نیست! اتفاقی نیست تقارنِ تولدِ «اُم» و «امام» ☺️ 🌱 امام عزیز نزد مادرتان صدیقه اطهر ما را یاد و سفارش کنید @hejrat_kon
گاهی یک اتفاق هایی میفتد که رنگ روزها را، حال ایام را، عوض میکند دیشب بچه‌هایم دورم جمع شدند هرکدام دو بوسه هم حساب کنی، میشود ده تا گل بوسه گرم و عاشقانه و زلال که روی گونه‌ام نه، توی قلبم رویید و حتماً تا ابد همانجا می‌ماند و هروقت لازم باشد، رایحه اش هوای قلبم را پر از شور و مهر و لطافت و امید میکند. اما… همان «تغییر رنگ روزها» که گفتم… فکر کردم به زن هایی که تا سال گذشته، تا ماه گذشته، تا همین دیروز، مادر بودند و حالا آغوششان خالیست گونه آن‌ها بوسه نمی‌خواهد؟ آن ها مادر نیستند؟ زن نیستند؟ زنانی که روی زنانگی را سفید کرده‌اند و برای زنانگی و مادرانگی آبرو خریده‌اند! زنانی چنین نستوه، بزرگ، ستون! ستون خانواده، جامعه، مقاومت! حالا مادرها را باشد، اصلاً بگو تاب می‌آورند؛ کودکانی که بی مادر شده اند چه؟ آنها گونه ای نمی‌خواهند برای بوسیدن؟ آغوشی نمی‌خواهند برای آرام گرفتن؟ شانه ای برای سر گذاشتن؟ می‌گویم «بی مادر» و داغ خودم هم تازه می‌شود. آدم آغوشش برای پنج تا بچه هم که وسعت پیدا کرده باشد، باز هم دلش می‌خواهد خودش را در آغوش مادرش مچاله کند. روی گونه اش ده تا که نه، صدها بوسه مادر فرزندی هم که باشد، باز هم عطشِ «کاشتنِ» بوسه مادر فرزندی دارد. پنج تا نه، ده تا بچه هم که دورش جشن روز مادر گرفته باشند، بچگانه و دلتنگ، قلبش چروک و پشت پلکش داغ می‌شود و «آه» غمبارش را یک جوری جا میدهد وسط جیغ شادی بچه‌ها که متوجه نشوند و توی ذوقشان نخورد. جشن ساده بچه‌ها که تمام می‌شود، می‌روم به سایت https://www.leader.ir/fa/monies و برای آرام کردن دل خودم، یک مبلغی واریز میکنم برای مقاومت. توی دلم تصور میکنم این پول ناچیز می‌شود یک کبوتر شادی و مینشیند روی شانه یک مادر، یک کودک؛ در محفل بی‌رحم آتش و خون و خاکستر. بعد هم تسبیحم را میگیرم دست یک دور صلوات هدیه بدهم به بانوی عالمیان، حضرت زهرای اطهر، به نیابت از مادرم و همه مادرهای پرکشیده، به نیت فرج این هم هدیه نورانی من برای مادرم آغوش و بوسه‌اش هم بماند طلبم… ✍ هـجرتــــــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
زن اگر چنانچه در محیط خانواده، محترم و مکرّم شمرده بشود، بخش مهمّی از مشکلات جامعه حل خواهد شد! باید کاری بکنیم که بچّه‌ها دست مادر را حتماً ببوسند! اسلام دنبال این است. -کما اینکه در خانواده‌های مذهبی‌تر و اخلاقی‌تر و نزدیک‌تر به مفاهیم مذهبی، اینها مشاهد میشود- فرزندان خانواده نسبت به مادر داشته باشند. هیچ منافاتی ندارد این تکریمِ نسبت به مادر، با آن حالت و خودمانی‌گری‌ای که بین فرزند و مادر وجود دارد؛ هیچ منافاتی ندارد؛ این احترام باید باشد؛ باید باشد زن در درون . ۱۳۹۲/۰۲/۲۱ امام خامنه‌ای @hejrat_kon ❓پی‌نوشت: ما چقدر تلاش میکنیم فرزندان خودمونو طوری تربیت کنیم که به ما -به عنوان مادر- احترام و تکریم داشته باشند؟ حد بشناسند و حد نگه دارند؟ درست حرف بزنند و درست رفتار کنند؟ خدمت کنند و این خدمت رو ارزش بدونن؟ دقت کنید که این احترام و تکریم نسبت به هست نه شخص ما. این توجه باعث میشه که نگاه ما، نگاه ساختاری باشه. نگاه ساختاری يعنی هرکس در این عالم در نقطه ای قرار گرفته که برآیندی است از نقش ها، وظایف، حقوق. و همه این ساختار، حاصل خلقت و ربوبیت خداوند است براساس حکمت. وقتی نگاه ساختاری باشه، ما هم با هزار هزار تکریم و احترام، دیگه دچار تکبر، تفرعن، خودبزرگ بینی، زورگویی، بی احترامی به کوچکتر و باد غرور و افسارگسیختگی نمیشیم. چون خودمون رو در عین نقش مادری، می‌بینیم (ابتدایی و اصلی ترین نقش هر کس در عالم) عبد خدا… ✍ د. موحد @hejrat_kon
خانم دکتر میشه تو شیردهی روزه گرفت؟ قبلاً مفصل صحبت کردیم. در کل به خود مادر و شرایط بستگی داره. جواب خیلی متفاوت میشه و مطلق نیست. مثلا اگر مادری کم شیره و با چند ساعت گرسنگی، همون مقدار هم کمتر یا قطع میشه، خب نباید بگیره. ولی ممکنه مادری شیرش تغییر خاصی نکنه و از جهت مغذی بودن هم با مواد غذایی بعد افطار، جبران بشه. یا مثلاً تفاوت مادری که در آخر سال دوم شیردهی هست (که کم و قطعم بشه اشکال نداره) با یه مادر که در ماه سوم چهارم شیردهیه و باید جریان شیر حفظ و تقویت بشه. یا فرق روزه گرفتن تو روزهای بلند تابستان در مقایسه با روزهای کوتاه زمستان. یا فعالیت های دیگه مادرها (مثلا اینکه باید همزمان دو سه تا بچه دیگه رو هم تروخشک کنه یا نه فقط یه دونه داره که همون یکی خیلی خوش خیمه 😅 و تا ظهر می‌خوابه! یا بالعکس! یکی چندتا داره که با هم سرگرمن ولی یه مادر،یه دونه داره اما اندازه ده تا بچه انرژی میبره!) تدابیر روزه در شیردهی و معیارهای کفایت شیر و... اینجاست👇 https://eitaa.com/hejrat_kon/3814 روزه در بارداری چی؟ تصمیم گیرنده مادره! اگر خوف ضرر عقلایی (ترس منطقی از آسیب) داشته باشه، نه تنها واجب نیست بلکه حرامه که روزه بگیره. ولی واقعا به تشخیص خودشه. اگر خودش بفهمه روزه برا خودش یا جنین ضرر داره ولو اگر پزشک هم بگه ضرر نداره، نباید بگیره. و بالعکس اگر پزشکی بگه ضرر داره ولی خود فرد بدونه ضرری نداره، باید بگیره. نظر شخصیمو قبلا گفتم. من تو هیچ کدوم از بارداری هام در هیچ سه ماهه ای از بارداری روزه ماه رمضان رو نگرفتم چون داشتم. البته همه‌شونم تو شش ماهه اول سال و روزهای بلند بوده (غیر ماه رمضان هم که اصلاً فکرشم نکردم) از نظر من هم ضرر فقط وزن نگرفتن مادر و بچه نیست. مسائل متابولیکی هم مطرحه، مثل اسیدوز بدن مادر در اثر گرسنگی طولانی و افت قند خون. که از نظر من با علم فعلی‌م منطقا برا جنین ضرر داره. و الله اعلم... بهرحال تشخیص و تصمیم نهایی با خود مکلفه. ✍ د. موحدی‌نیا @hejrat_kon
﷽ --------- پروردگارم از من می‌پذیری اگر گاهی تعقیبات نمازم، به‌جای تسبیح و حمد تو، «اینجا روی درخت توت/نشسته خاله عنکبوت» است؟ می‌پذیری وقتی بعد نماز هرچندتایشان به سرم می‌ریزند و سرِ نشستن روی پاهایم، دعوا می‌کنند و من به‌جای سجده‌ی شکر، باید هی خودم را کش بیاورم تا همه جا شوند و با هم، کمی کتاب بخوانیم و بخندیم و بعد به کَلَکِ قلقلک و مسابقه‌ی جمع کردن توپ، از روی پا بلندشان کنم تا بتوانم دم حبس شده را بیرون بدهم؟ می‌پذیری اگر گاهی نمازهایم یک‌دفعه سرعت می‌گیرد چون بچه دستش را گرفته جلویش و هی قر کمر میدهد و هرچه بلند «الله اکبر» می‌گویم، نمیفهمد باید برود دستشویی وگرنه میریزد؟ می‌دانم خیلی وقت‌ها مقصر منم و ایمان و اراده‌ی ضعیف‌م؛ که نمی‌توانم به خوبی جمع کنم بین این دو؛ اما می‌دانم که تو می‌پذیری... تو می‌پذیری اگر هیئت رفتنم کم شده، شب‌های قدرم خانگی شده، روضه‌هایم پای گاز و ظرف‌شویی شده، وقت «کمیل»م در پارک و پای تاب دادن‌ها می‌گذرد و وقت «ندبه» ام... در خوابِ خستگیِ شب‌بیداری‌ها... می‌پذیری نماز شب‌هایم را که در آن به جای ۳۰۰بار «العفو»، ۱۳۰۰ بار «پیش پیش لا لا» می‌گویم و پاهایم نه از ، که از ضعف و خستگی می‌لرزد... تو می‌پذیری اگر در ماه مهمانی‌ات، بخاطر وظیفه‌ی تأمین غذای بنده‌ی کوچکت، همراه تشنگی و گرسنگی روزه‌دارانت نیستم و سفره‌ی نهار پهن می‌کنم... یقین دارم می‌پذیری "حسرت" دعاهای نخوانده را، زیارت‌های نرفته را، منبرهای نشنیده را، نمازهای مستحبی نخوانده را، روزه‌های نگرفته را، مسجدهای نرفته را، سحرهای خفته را... اصلاً خودت دوباره به دلم بگو! عبادت مگر چیست جز اطاعت تو؟ جز دست بر سینه نهادن دربرابر خواست تو؟ و مادری چیست جز اطاعت تو؟ را تو آفریدی، و فطرت من می‌گوید شو! مادری کن! نور عشقی‌ست که تو از نورِ خودِ خودت در سینه‌ی من به ودیعه گذاشتی! محبت، بخشش، پرورش، تربیت، تغذیه، تأمین، مدد، عطوفت، خیرخواهی، آغوش همیشه باز، دست همیشه گرم... این‌ها که ویژگی‌های توست! اصلاً مادری، خود تویی!... . کمک کن این را بفهمیم و ببینیم ... کمکمان کن مادری برایمان... حقیر نباشد... بالاترین باشد... مگر نه این‌که تو بخشی از خالقیت و ربوبیت‌ت را به مادرها داده‌ای؟ 🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱 پی‌نوشت: ۱- موسی بن عمران علی نبینا و علیه السلام به خدا عرض کرد: کدامیک از اعمال نزد تو بافضیلت‌تر است؟ خداوند فرمود: محبت به کودکان ۲-امام صادق علیه السلام: به طولانی بودن رکوع و سجده کسی نگاه نکنید. اینها چیزهایی است که ممکن است به آن عادت کرده باشد که اگر ترکش کند وحشت می کند. ✍ هـجرتــــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8 روبیکا @dr_mother8_hejrat روبینو @dr_mother8
هجرت | مامان دکتر 🇮🇷
قبل از ماه مبارک، تو خونه صحبت سر روزه قضا بود. همسر گفت من دو تا روزه قضا از پارسال دارم باید بگیرم
آقا مثل اینکه من اون موقع درست تو ذهنم بودو به بچه درست گفتم 😅 مال مادرم بنابر احتیاط واجب، بر عهده پسر بزرگتره 😎 طبق حکم مرجع خودم. چرا دیشب از امام گذاشتم حکم رو واقعا 🤨 البته در اکثر موارد احکام امام و آقا منطبقه. رساله آموزشی آیت‌الله خامنه‌ای: اگر پدر و نیز بنا به احتیاط واجب، ، روزه‌های خود را به خاطر عذری غیر از سفر به جا نیاورده و با این که می‌توانسته آن را قضا کند، قضا نیز نکرده است بر پسر بزرگتر آنان واجب است که پس از مرگ آنان، خودش یا به وسیله‌ی اجیر قضای آن روزه را به‌جا بیاورد،.....
﷽ ------- بانو مادرشدنتان مبارک! 💗 گمانم از شادی شما تمام جهان شکفت؛ آن لحظه که برای اولین بار قنداقه ی حَسَن را به دست گرفتید و نگاهتان به چشم های معصوم مولای کریم ما گره خورد! اصلاً فکر میکنم با تولد نوزاد شما و جوشش مهر مادرانه شما متولد شد!... و نه! اشتباه میکنم! مگر نه اینکه از روز الست، شما مادر ما بوده اید؟... و حتی مادر پدرتان؟ مادری، به واسطه وجود شما، ازلی بوده و ابدی خواهدبود! و اصلاً مادریِ شما، تمام امید ماست برای آن روز که «تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّآ أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا»! آن روز ما را چه پناهی جز پر چادرتان، حضرت مادر؟... 🔹🔸🔷🔶🔹🔸🔷🔶🔹🔸 را دوست دارم چرا که شأنی از شئون شماست! اصلاً هرچه را که در شماست، دوست میدارم حتی شده فقط در دل با ضعف در عمل... با تولد هر فرزند، هربار که مادر میشوم، حس میکنم مرا برداشته اند از خاک تکانده اند و نشانده اند در طاق افلاک کنار شما! یا نه، حتی شده گوشه ای، کُنجی از آن سَرسَرای باشکوه مادری! هر بار که میشوم حس میکنم به دیدنم می آیید و با لبخندی لطیف -که امتدادش میرسد به بهشت- دست بر سرم میکشید؛ چونان که رسم است مادران، به دیدن دخترهای تازه زایمان کرده شان میروند و عرق از جبینشان میگیرند... . . را دوست دارم چرا که اگر نبود خداوند آن را در مسیر زندگی شما قرار نمیداد! مادری را دوست دارم چرا که اگر به و نمیرسید، بهار عمر کوتاه شما برایش صرف نمیشد! مادری را دوست دارم چرا که اگر از بهترین و والاترین مقام ها نبود خداوند آن را برای شما مقدر نمیکرد! مادری را دوست دارم چون شأنی از شئون شما و وجهی از وجوه شماست. مرا به شما نزدیک میکند و این است که با عشق و بی منت، از جسم و روح و توان و زمان و آبروی خودم برایش مایه میگذارم🦋 🖋هـجرتــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8 سلام الله علیها علیه السلام 💚 پی‌نوشت: - پروردگارا از فضل خودت به حق مولود کریم ماه رمضان الکریم، اولاد صالح و سالم و کثیر و کوثر به همه عطا کن...
پیامی برای تو که قصد داری... برای تو، که ایستادی سرِ دو راهیِ … اون چیزی که توی شکمته، فقط یه توده سلولی نیست؛ یه "جان"ه... یه چیزی که داره کم‌کم شکل تو رو می‌گیره، تو رو مادر می‌کنه. اون، اولین نفریه که صدای قلبت رو از درون شنیده. اولین کسی که قبل از اسمش، حسش کردی. قبل از اینکه دنیا ببینه‌ش، تو فهمیدی وجود داره. می‌دونم که شاید هیچ‌کس کنار تو نیست. شاید مادر، خواهر، حتی پدر بچه همه بار رو روی دوشت گذاشتن. می‌دونم... ولی یه چیز هست که فقط مال خودته: صدای قلب اون بچه که الان، همین الان، داره توی بدنت می‌کوبه، حتی اگه هنوز نشنیدیش. سقط، فقط پایانِ یه بارداری نیست. پایانِ یه بخشی از خودته. یه بخشی که شاید سال‌ها بعد، بی‌هوا، نصفه شب، وقتی همه خوابن، بیاد توی فکرت و بگه: «اگه بودم چی؟» هیچ‌کس نمی‌دونه تو چی کشیدی. هیچ‌کس حق نداره قضاوتت کنه. ولی یه چیز رو بدون: تو مادر شدی، حتی اگر کسی بهت نگه. حتی اگه کسی نباشه بچه رو بغل کنه، تو همین الان مادر شدی. حتی اگه این چندمین فرزند تو هست، یه بچه‌ی تکراری نیست. این یه جان جدیده. یه نقطه‌ شروعِ تازه. و اگه این بچه زنده بمونه، یه روزی شاید بشه همون کسی که بغلت می‌کنه و می‌گه: "ممنون که نگهم داشتی." تو قرار نیست بی‌نقص باشی. فقط قراره مهربون باشی. اگه فقط یه درصد احتمال می‌دی که یه زندگی پشت این دو‌راهی خوابیده، همون یه درصد کافیه. چون زندگی همیشه از همون یه ذره شروع می‌شه... @hejrat_kon
. افشاننده‌ی بذر ایمان در دلها... مادرها هستند که فرزند را مؤمن بار می‌آورند. «ایمان» درس نیست که آدم به یکی درس بدهد یاد بگیرد؛ ایمان یک رویش است، یک رشد معنوی است که بذرافشانی لازم دارد. این بذرافشانی به وسیله‌ی مادر انجام میگیرد. اخلاق را همین ‌طور. بنابراین نقش [او] فوق‌العاده است. ره‌بر @hejrat_kon
در نگاه معمار کبیر انقلاب ✨ حقوق بسیارِ مادرها را نمى توان شمرد و نمى توان به حق ادا کرد. یک شبِ مادر نسبت به فرزندش از سال ها عمر پدر متعهد ارزنده تر است. ✨ خداوند تبارک و تعالى قلب و جان مادران را با نور رحمت ربوبیّت خود آمیخته آن گونه که وصف آن را کس نتوان کرد! ✨ این رحمت لا یزال است که مادران را تحمّلى چون عرش در مقابل رنج ها و زحمت ها از حال استقرار نطفه در رحم و طول حمل و وقت زائیدن و از نوزادى تا به آخر، مرحمت فرموده؛ رنج هایى که پدران یک شب آن را تحمّل نکنند و از آن عاجز هستند! @hejrat_kon #
زیر دِین نمی‌مانند؛ جبران می‌کنند... ━━━━━━━ ⟡ ━━━━━━━ کاروان حسین علیه السلام جایی نزدیک نینوا بار را زمین گذاشت. وقت نماز بود. اذان گفتند و نماز اقامه شد. بعد از نماز امام رو به حُرّ بن یزید ریاحی و یارانش فرمود: «ما اهل بیت علیهم السلام بر ولایت بر شما سزاوارتریم تا کسانی که ادعای حقی دارند که متعلق به آنان نیست و رفتارشان با شما به عدالت نیست. اما اگر شما ما را نمی‌خواهید و گفتارتان با نامه‌هایتان یکی نیست، من از همین جا برخواهم گشت!» حر گفت: «من از این نامه‌ها خبری ندارم.» امام امر فرمود دو خورجین نامه را نشانش دهند. حر گفت: «ما از نویسندگان نامه نبودیم. من مأمور شدم راه را بر شما ببندم و شما را به کوفه و نزد عبیدالله بن زیاد برسانم» امام اما به یاران و زنان و کودکان فرمود سوار شوند تا برگردند. حر و لشکرش در مقابل حسین علیه السلام قرار گرفتند و مانع شدند. حسین علیه السلام فرمود: «ثَکَلَتکَ امُّک! به عزایت بنشیند! چه میخواهی؟!» حر خشمگین گفت: «هرکس دیگری به من اینگونه میگفت، پاسخش را میدادم. اما به خدا قسم که نام شما را جز به نیکی نمیتوانم ببرم» حر اجازه بازگشت به امام نداد. و کاروان امام در جهتی دیگر، کمی راه پیمود تا به منطقه‌ای به نام کربلاء رسید. حسین علیه السلام فرمود «اعوذ بالله من الکرب و البلاء» و فرود آمد. ━━━━━━━ ⟡ ━━━━━━━ لشکر عمر سعد مقابل اباعبدالله الحسین صف کشیده، دستور آغاز جنگ صادر شده، اما حسین گویی انتظار کسی را می‌کشد! هنوز لشکرش کامل نشده، یک نفر هست که هنوز نیامده... دقایقی میگذرد، و مردی از دور آشکار می‌گردد. کسی که است... دست بر سر گذاشته و شرمسارانه از حسین نیز بازگشت میخواهد: «یابن رسول الله هل لي مِن تَوبه؟» حسین می‌فرماید: «تاب الله علیک، ارفع رأسک!» حرّ! حالا که اینجایی، سرت را بالا بگیر. کسی که با حسین است سربلند است! ━━━━━━━ ⟡ ━━━━━━━ حر مرد جنگی است؛ در جنگ تن به تن کسی حریف او نیست. آنقدر از دشمن به هلاکت می‌رساند که پیاده نظام عمر سعد یکجا به او حمله می‌کنند و حر را از پا در می‌آورند. حسین علیه السلام خود را به بالین حر می‌رساند. خون جاری است، رمقی باقی است، لحظه‌های آخر است. زیر دِین نمی‌مانند. جبران می‌کنند. حسین علیه السلام سر حر را به دامن می‌گیرد و میفرماید: «أنت الحرّ کما سمّتْکَ امّک» تو آزاده هستی همان‌طور که تو را اینگونه نامید. ━━━━━━━ ⟡ ━━━━━━━ جناب حر دیدید؟ اگر یک جا حسین علیه السلام فرمود «ثکلتک امک» ، آخر کار طوری شما را پذیرفت که بفرماید «کما سمتک امک». اگر یک جا، کلمه شما را برآشفت و سپس به خودداری و ادب واداشت، آخرین لحظات زندگی‌تان با تکریم مادرتان توسط امام آذین یافت. جناب حرّ «مادر» اسم رمز بود؟ مگر نه؟ مقام «مادر» واسطه شد؟ مگر نه؟ مادرش فاطمه بنت رسول شما را خرید؟ مگر نه؟ ━━━━━━━ ⟡ ━━━━━━━ رسم است که یکی از شب‌های ابتدای محرم، روضه حر را می‌خوانند. و من گمان می‌کنم این شب، شب توسل به مقام مادر حسین است؛ عنایت مادر، ما را خریدنی خواهدکرد… ✍ هـجرتــــــــــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8 پی‌نوشت: ثکلتک امک نفرین نیست؛ بلکه اصطلاحی است در سرزنش و عتاب مخاطب از کاری.
❁ـ﷽ـ❁ دختر کوچکم گوشی را خواست تا سرگرم شود. دادم. پسرم هم رفت کنارش. من هم دیدم موقعیت خوبی است. گفتم "نگهش میداری من برم بالا و برگردم؟ گوشی بمونه دستت با هم فیلم و عکس نگاه کنین" (رشوه درواقع) قبول کرد. بالا منظورم ضریح بود، شش گوشه، تحت قبه. اما میدانستم یک صف طویل که نه، قطور دارد. یعنی خطوط صف‌های کنار هم تاشده! حداقل ۴۰ دقیقه زمان می‌بُرد. من هم با این وضعیت بچه‌ها و کمبود شدید زمان و درد مفصل شانه خودم و...، نمی‌توانستم به آن قُرب مستانه و وصال جانانه فکر کنم؛ سهم من احتمالا ایستادن با فاصله روبروی ضریح در محل خروجی بود، یک تماشای بعید... دختر بزرگم همراهم شد. قربان صدقه اش رفتم که با آن خستگی و بی‌حوصلگی باز هم دلش نمی‌آید همراهی نکند. رفتیم بالا و سمت ضریح. با دیوارهای فلزی طلایی حائل ایجاد کرده بودند. که سهم دل ما از تماشای شش گوشه، از این هم کمتر شود. باریکه کوچکی باز بود. و چشممان به ضریح منور شد. اشک‌بار و دل‌شکسته سلامی دادم و سفره دل را باز کردم. سرم را انداختم پایین و گفتم‌ مثلا الان دستهایم گره خورده توی شبکه‌های ضریح، مثلا الان تحت قبه‌ام، مثلا الان سرم را بالا گرفته‌ام و دارم پرواز ملائک تا عرش را می‌بینم، مثلا الان صورت به ضریح گذاشته‌ام و ضریح از اشک‌های داغم خیس شده 😭😭😭 خیلی غم داشتم که باید به مولا میگفتم. سینه‌ام پر بود. ابر چشمها بارورِ اشک. جا داشت ساعتی آنجا بایستم و درددل کنم. اما مثل همیشه همیشه، یک سمت وجودم یک ایستاده بود که ساعت را و بعد سرداب را نشان میداد که یعنی: "بچه‌ها! زود باش!" از امام که نه، از آن تصویر نورانی بهشتی خداحافظی کردم. میشد هنوز حرف زدن را ادامه داد. مگر نه؟ چه فرقی می‌کند؛ مهم این است که حس کنی روبروی امام، دست به سینه، خاضع، دل‌شکسته، سر به زیر، محتاج، مستأصل ایستاده ای و امام، مهربان، پرلطف، وسیع، بخشنده، شنوا، صبور، امین و‌ پُر مهر تو را نگاه میکند؛ جوری که انگار فقط و فقط تو یک نفر آنجایی... اینجا، درست جای شعر برقعی بود: چنان که باید و شاید غزل غزل نشدم مست که دست من به ضریحت در این سفر نرسیده است من این نگاه عوامانه را نمی دهم از دست اجازه هست بیفتم شبیه سایه به پایت؟ سکوت کرده دوباره جهان برای من و تو نبود و نیست صدایی به جز صدای من و تو و می روم به امیدِ دوباره های من و تو میان این همه غوغا میان صحن و سرایت.... مامان‌دکتر | سفرنامه اربعین 👇 https://eitaa.com/joinchat/3726770221C1bdbde7697