eitaa logo
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
217 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
705 ویدیو
24 فایل
🍃بسم رب شهدا والصدیقین🍃 +إمروز فضاے مجازے میواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•]😊 ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
التماس دعا...... @hekayate_deldadegi
جایی شبیه اینجا دوست دارم جایی شبیه کنار بودن را ... 🍃کانال شهید ابراهیم هادی🍃 @hekayate_deldadegi
🍃🌺بسم رب الشهدا والصدیقین🌺🍃 با عرض سلام و خسته نباشید خدمت خواهران و برادران حدود چندماه دیگه تولدو شهادت "🍃اقا رسول خلیلی🌺"هستش با بچه های گروه فرهنگی جهادی "شهید اقا رسول خلیلی "تصمیم گرفتیم مقداری پول جمع کنیم وهم روز شهادت اقا رسول و هم روز تولد ایشون پول هایی که جمع شده برای کودکان کارتون خواب مقداری غذا تهیه بشه.... تا الان ی عده از عزیزان لطف داشتن و در این کار خیر شرکت داشتن 🌺🍃 از عزیزانی که در این کار خیر می خواهند شرکت کنند جهت اطلاعات بیشتر به ایدی زیر پیام بدهند: @zahraui_am_e
هم اکنون شبکه یک
هدایت شده از 🍁زَخـــــــمیٰانِ عِــــــــــشقْ 🍁
: درد هر تیر و ترکش را تحمل می‌کنم ولى اندوه خمینى را هرگز، از میان رنگها رنگ سرخ را برگزیده‌ام و از میان مرگها شهادت را. @bashahidantashahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸فرماندهان و مسئولان قرارگاه پدافند هوایی "خاتم‌الانبیاء (ص)" ارتش جمهوری اسلامی با فرمانده کل قوا دیدار کردند. ۹۷/۶/۱۱ @Khamenei_ir
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
📸فرماندهان و مسئولان قرارگاه پدافند هوایی "خاتم‌الانبیاء (ص)" ارتش جمهوری اسلامی با فرمانده کل قوا د
🚨قرارگاه پدافند هوایی در خط مقدم مقابله با دشمنان ایران است 🔻"حضرت آیت‌الله خامنه‌ای(مدظله العالی)" فرمانده معظم کل قوا ظهر امروز (یکشنبه) در دیدار فرماندهان و مسئولان قرارگاه پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، این قرارگاه را بخشی بسیار حساس از نیروهای مسلح و در خط مقدم مقابله با دشمنان ایران خواندند و بر افزایش آمادگی‌ها و توانمندی‌های پدافند هوایی و کارکنان آن تأکید کردند. 🔹️در این دیدار که به مناسبت برگزار شد، حضرت "آیت‌الله خامنه‌ای(مدظله العالی)" با تأکید بر اینکه از لحاظ محاسبات سیاسی احتمال وقوع جنگ نظامی وجود ندارد، افزودند: در عین حال، نیروهای مسلح باید با هوشیاری و با مدیریت کارآمد و چابک، توانایی‌های انسانی و تجهیزاتی خود را روز به روز ارتقا دهند و بدانند هر گامی که در جهت تقویت آمادگی‌های نیروهای مسلح برداشته شود، یک عبادت و حسنه در نزد پروردگار متعال است. 🔺️در این دیدار، امیر سرتیپ علیرضا صباحی‌فرد فرمانده قرارگاه پدافند هوایی "خاتم‌الانبیاء(ص)" ارتش گزارشی از اقدامات و برنامه‌های این قرارگاه بیان کرد. ۹۷/۶/۱۱ @Khamenei_ir @hekayate_deldadegi
سلام علیکم خدمت همراهان گرامی ... شبتون بخیر ... یه چند وقتی کانال برنامه منظمی نداشته شرمندتونم دست تنها بودم و ادمین فعالمون نتونسته بودن بخاطر گوشیشون تو ایتا و سروش همراهیمون کنن. به "اذن و یاری خداوندمتعال" به فرمان آتش به اختیار "رهبر معظم انقلاب(مدظله العالی)" دوباره کانالمون رو در تلگرام فعال کردیم و "الحمدالله رب العالمین"،"الحمدالله کما هواهله" دوستانی انقلابی و مومن به جمع ما پیوستند برای خادمی شهدا از شما بزرگواران تقاضا دارم صبوری کرده و بازهم مارو همراهی کنین "ان شاءالله" تو روزای آینده برنامه هامون مرتب تر خواهد شد.
🍃🌸 علمدار 🌸🍃 #قسمت_بیست و دوم
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🍃🌸 علمدار 🌸🍃 #قسمت_بیست و دوم
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 : رضا علیپور اواخر زمستان 1366 بود. براي عمليات والفجر 10 در كردستان عراق آماده ميشديم. بچه ها با خوشحالی آماده عملیات بودند. سوار بر خودروها به سمت کردستان حرکت کردیم. در منطقه تعیین شده از خودرو پیاده شدیم. به دستور مجتبی دو چادر اجتماعی برپا کردیم. هوا بسیار سرد بود. همه بچه ها به سختی داخل همان چادرها خوابیدند. برای من و مجتبی داخل چادر جا نبود. مجتبی نگاهی به من کرد. گفت: »آقا رضا چه کار کنیم!؟« به هر حال آن شب هر طور بود خوابیدیم. روز بعد هم بچه ها کمی استراحت کردند. همه آماده حرکت بودیم. ِشب عملیات ساعت شش و سي دقيقه غروب بود. دستور حرکت صادر شد.گفتم بچه ها آماده حركت شوید. شور عجيبي بين بچه ها به وجود آمد. همان موقع از طرف فرماندهي گردان اعلام کردند به دليل دشواريهاي زيادي كه در مسير حركت وجود دارد، آنهايي كه كهولت سني و يا مشكل جسمي دارند یا كم سن و سال هستند با خود نبريم. بعدها مجتبی ميگفت: »در آن وضعيت ماندم، اين دستور را چگونه به دو بزرگواري كه سنشان زياد بود و آقا كامران كه مشكل جسمي داشت بگويم. با آن همه شوق كه داشتند چگونه آنها را بگذاريم و همراه خود نبريم. جرئت نكردم به آنها چيزي بگويم. ساعت هفت و سي دقيقه بود كه همه سوار كاميونها شديم. بايد توسط كاميونها تا محلي ميرفتيم و از آنجا به بعد را پياده حركت ميكرديم. بين راه به بچه ها نگاه ميکردم. يك عده نماز مستحبی ميخواندند يك عده ذكر ميگفتند،يك عده هم توي حال خودشان بودند، بعضي هم خوابيده بودند و استراحت ميكردند. اما ما همچنان در اين فكر بوديم كه چگونه آن چند نفر را راضي كنیم كه نيايند. ساعت ده و سي دقيقه از كاميونها پياده شديم. راهي به ذهنم رسيد. به صورت زمزمه و شايعه يك طوري به گوش آن برادرها رساندم كه نميتوانند بيايند. يكي از آنها آمد و گفت: »چرا ما نميتوانيم بياييم؟!« گفتم: »راه خيلي دشوار است، جاده كوهستاني است و اصلًا ماشين رو نيست. خود ما هم چند شب قبل، وقتی از شناسايي برميگشتيم، ديديم که چند نفر به علت سختي راه و سرماي شديد به شهادت رسيدند. خالصه به هر طريقي كه بود آنها را راضي كرديم تا در عقبه بمانند. كاروان عشق با شور خاصي به حركت افتاد. همه با صلوات و ذكر تسبیح خداوند به راه افتاديم. ساعت شش صبح به شيار »وشكناق« رسيديم، يعني حدود هشت ساعت پياده روي. نماز را خوانديم و کمی صبحانه خوردیم دوباره راه افتاديم. رسيديم به مقري كه بايد استراحت ميكرديم. همين كه بچه ها رفتند استراحت كنند ناگهان ديديم شخصي به سمت ما ميآيد. كمي كه نزديك شد متوجه شديم آقا كامران است. بچه ها با ديدن او خيلي خوشحال شدند. روحية بچه ها مضاعف شد. به آقا كامران گفتیم: »شما با اين پا چطور آمدي؟! او هم با لهجة خاصش شوخي كرد و خنديد و گفت: »شما كه راه افتادين من هم پشت سرتان بدون آنكه متوجه شويد آمدم.« اين اراده و روحية رزمندگان اسالم در جبهه بود. ساعت دوازده ظهر بود. بعد از چند ساعت استراحت و نماز و ناهار دوباره حركت كرديم. دیگر محلی برای استراحت نبود. از شیارهای بین کوهها و در میان برف شدید به حرکت خودمان ادامه دادیم. فراموش نميکنم. آخر شب برای استراحت در جایی توقف کردیم. دقایقی بعد دستور حرکت صادر شد. من به شخصی که در کنارم نشسته بود گفتم: »پاشو!« اما خوابش برده بود. دوباره او را صدا کردم. اما بی فایده بود. نبضش را گرفتم. باورکردنی نبود. در همان چند دقیقه از شدت سرما به شهادت رسیده بود! من هم مجبور شدم به دنبال بچه ها حرکت کنم. ساعت پنج صبح روز بعد رسيديم به نقطه شروع عملیات. درست در زیر ارتفاعات دشمن بودیم. همه اين مسير سخت را بچه ها پياده طی كرده بودند، يعني بچه ها حدود بيست تا بيست وپنج ساعت راه رفته بودند. و تازه رسيده بودند به جايي كه بايد مبارزه را شروع ميكردند. پنج پاسگاه بود كه بايد آنها را ميگرفتيم. پاسگاهها به صورت خطی و پشت سر هم قرار داشت. تسخیر و پاكسازي پنجمین پاسگاه را به گروهان ما يعني گروهان سلمان سپرده بودند. طبق دستور فرماندهي بقيه نیروها بايد طي عمليات به ترتيب در اطراف پاسگاه يك تا چهار مستقر ميشدند. قرار بود بدون آنكه دشمن بويي ببرد پیشروی کنیم. گفتند كسي حق تيراندازي ندارد تا به پاسگاه پنج برسيم. آن موقع يك حملة غافلگيرانه خواهيم داشت. 👈صلوات 🍃کانال شهید ابراهیم هادی🍃 ✨@hekayate_deldadegi
#قرار_شبانه فرستادن 5صلوات جهت تعجیل در امر فرج به نیت #شهید_حججی و #شهید_ابراهیم_هادی 📚منبع: @sardaare_bisar 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🆔 شهید ابراهیم هادی 🆔 @hekayate_deldadegi