🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🔹تاحالاگذرت به قطعه ی شهداافتاده... ؟؟؟ 🔸اصلایه قهرمان شهید تو زندگیت برای خودت داری...👇 🔹اگرکسی ا
سلام علیکم همراهای گرامی این کانال دوم ماست البته قبلا تو تلگرام بودو بعد کانال "آقا ابراهیم هادی" رو زدیم اما خیلی وقت بود دیگه کانال معرفی شهیدمون تعطیل شده بود که "بحمدالله" دوباره تو ایتا راه افتاد ... دوست داشتین سری بزنین ...
@vadeyedidarema
رحلت "پیامبر اکرم(ص)" و شهادت "امام حسن مجتبی(علیه السّلا)" تسلیت باد.
🏴 @hekayate_deldadegi 🏴
-.mp3
2.77M
#شام_شهادت_امام_حسن_مجتبی_علیه_سلام_🏴
🗒[ دوست دارم توی مسیری راه برم ]
🎙بانوای : حاج علی نجفی
🏴 @montazeran313_com 🏴
🏴 @hekayate_deldadegi 🏴
🍃🌸🍃
دمی با " آقا ابراهیم هادی "
#زندگینامه_۲
"او" اهل ورزش بود. با ورزش پهلوانان يعني ورزش باستاني شروع کرد. در واليبال وکشتي بي نظيربود. هرگز در هيچ ميداني پا پس نکشيد و مردانه مي ايستاد. مردانگي "او" را مي توان در ارتفاعات سر به فلک کشيده بازي دراز و گيلانغرب تا دشت هاي سوزان جنوب مشاهده کرد. حماسه هاي "او" در اين مناطق هنوز در اذهان ياران قديمي جنگ تداعي مي کند.در والفجر مقدماتي پنج روز به همراه "بچه هاي گردان هاي کميل" و "حنظله درکانالهاي فكه" مقاومت کردند. اماتسليم نشدند.
📚منبع:نرم افزار برای دوست شهیدم
@hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃
دمی با " آقا محسن حججی"
#چهله
بار اولی که به "سوریه" رفته بود، گفت : «به آن چیزی که میخواستم نرسیدم».
نذر کرده بود که ۴۰ هفته به "جمکران" برود و هر هفته از اصفهان به قم میآمد و با پای پیاده می رفت "جمکران" و مجدداً پیاده به "حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها)" برمی گشت و بعد راهی اصفهان می شد. هر هفته کارش همین بود.
به نقل از : حمید خلیلی (مدیر موسسه شهید احمد کاظمی)
📚منبع:نرم افزار سربلند
@hekayate_deldadegi
🔹﷽🔹
" اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم و سهل مخرجهم و لعن اعدائهم اجمعین "
"شهید سید مرتضے آوینے" :
پندے را که "خود" بیش از تو نیازمند آن هستم برایت مےنویسم ؛
هرگز جز براے "خدا" کارے نکن .
🍃سلام بر حضرت مادر(س) و مولاجان(ع)
🍃سلام بر سالار شهیدان کربلاو عموجان(ع)
🍃سلام بر بقیه الله اعظم(عج)
🍃سلام بر علی ابن موسی الرضا(ع)
🍃سلام بر شهدا و صلحا
🍃سلام بر ابراهیم
@hekayate_deldadegi
🏴🕯🏴🕯🏴🕯🏴🕯🏴🕯🏴🕯
... سروده ای در وصف "امام حسن مجتبی(علیه السّلام)" از سیدحمیدرضا برقعی ...
نشستم گوشهای از سفره همواره رنگینت
چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت
به عابرها تعارف میکنی دار و ندارت را
تو آن باغی که میریزد بهشت از روی پرچینت
کرم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفتهایت
"حسن" یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوینت
دهان وا میکند عالم به تشویق "حسین" اما
دهانِ "خاتم پیغمبران" واشد به تحسینت
تو دینِ تازهای آوردهای از دیدِ این مردم
که با یک گل کنیزی میشود آزاد در دینت
معزالمومنین خواندن مذل المومنین گفتن
اگر کردند تحسینت اگر کردند نفرینت
برای تو چه فرقی دارد ای والتین و الزیتون
که میچینند مضمون آسمانها از مضامینت
بگو با آن سفیرانی که هرگز بر نمیگشتند
"خدا" واداشت "جبراییلهایش" را به تمکینت
بگو تا آفتاب از مغربِ دنیا برون آید
که سرپیچی نخواهد کرد خورشید از فرامینت
بگو تا تیغ بردارد اگر جنگ است آهنگت
بگو تا تیغ بگذارد اگر صلح است آیینت
"خدا" حیران شمشیر "علی" در بدر و خندق بود
"علی" حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت
بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند
محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت
تو را پایین کشیدند از سر منبر که میگفتند:
چرا "پیغمبر" از دوشش نمیآورد پایینت
درون خانه هم محرم نمیبینی تحمل کن
که میخواهند، ای تنهاترین تنهاتر از اینت
تو غمهای بزرگی در میان کوچهها دیدی
که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت
از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی
از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت
سر راهت میآمد آنکه نامش را نخواهم برد
برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت
برای جاریِ اشکت سراغ چاره میگردی
که "زینب" آمده با "چادر مادر" به تسکینت
به تابوت تو زخمِ خویش را این قوم خواهد زد
چه میشد مثل "مادر" نیمه شب بود تدفینت
صدایت میزند اینک یتیمت از دل خیمه
که او را راهی میدان کنی با دست آمینت
هزاران بار جان دادی ولی در "کربلا" آخر
در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرینت
کدامین دست دستِ "کودکت" را بر زمین انداخت؟
همان دستی همان دستی که روزی بوده مسکینت
دعا کن زخم غمهایت بسوزاند مرا یک عمر
نصیبم کن نمک از سفره همواره رنگینت»
📚منبع: iqna.ir
@hekayate_deldadegi
🏴🕯🏴🕯🏴🕯🏴🕯🏴🕯🏴🕯
AUD-20191026-WA0092.aac
2.59M
#شام_شهادت_امام_حسن_مجتبی_علیه_سلام_🏴
🗒[ عالمه و نابغه و فاضله، روح و روان و محور قافله، بیکران زینبِ(س) ]
🎙بانوای : حاج علی نجفی
🏴 @montazeran313_com
🏴 @hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃
دمی با " آقا محسن حججی"
#اولین_هدیه
علاقه او به کتاب تا جایی بود که حتی در مراسم عقدش هم، کتاب «سلام بر ابراهیم» و چند کتاب دیگر را به همسرش هدیه داده بود. تا آنجایی که اطلاع دارم در طول زندگی مشترک هم تقریباً به صورت ماهانه یک کتاب به همسرش هدیه میداد و برای ترغیب او به خواندن کتاب ، از آن امتحان میگرفت و بعد دوباره به او هدیه ای دیگر میداد. حتی در مهمانی ها هم دست از کتاب و کتابخوانی بر نمی داشت و به دوستان و اقوامش کتاب هدیه می داد یا معرفی می کرد.
به نقل از : حمید خلیلی (مدیر موسسه شهید احمد کاظمی)
📚منبع:نرم افزار سربلند
@hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🍃🌸🍃
دمی با " آقا ابراهیم هادی "
#زیارت
سال اول جنگ بود. به همراه بچه هاي گروه "اندرزگو" به يكي از ارتفاعات در شــمال منطقه گيلانغرب رفتيم. صبح زود بود. ما بر فراز يكي از تپه هاي مشرف به مرز قرار گرفتيم. پاسگاه مرزي در دست عراقيها بود. خودروهاي عراقي به راحتي در جاده هاي اطراف آن تردد ميكردند. "ابراهيم" كتابچه دعا را باز كرد. به همراه بچه ها "زيارت عاشورا" خوانديم. بعد از آن در حالي كه با حسرت به مناطق تحت نفوذ دشمن نگاه ميكردم گفتم: "ابرام جون" اين جاده مرزي رو ببيــن. عراقيها راحت تردد ميكنند. بعد با حسرت گفتم: يعني ميشه يه روز مردم ما راحت از اين جاده ها عبور كنند و به شهرهاي خودشون برن! "ابراهيم" انگار حواســش به حرفهاي من نبود. با نگاهش دوردســتها را ميديــد! لبخندي زد و گفت: چي ميگــي! روزي مياد كه از همين جاده، مردم ما دسته دسته به "كربلا" سفر ميكنند!در مســير برگشت از بچه ها پرسيدم: اســم اين پاسگاه مرزي رو ميدونيد؟ يكي از بچه ها گفت: «مرز خسروي».بيست سال بعد به "كربلا" رفتيم. نگاهم به همان ارتفاع افتاد. همان كه "ابراهيم" بر فراز آن "زيارت عاشورا" خوانده بود! گوئي "ابراهيم" را ميديدم كه ما را بدرقه ميكرد. آن ارتفاع درست روبروي منطقه مرزي خسروي قرار داشت. آن روز اتوبوسها به سمت مرز در حركت بودند. از همان جاده دسته دسته مردم ما به "زيارت كربلا" ميرفتند! هر زمان که تهران بوديم برنامه شب هاي جمعه "آقا ابراهيم" زيارت "حضرت عبدالعظيم(علیه السّلام)" بود. ميگفت: شب جمعه شب "رحمت خداست". شب زيارتي "آقا اباعبدالله(علیه السّلام)" است. "همه اولياء و ملائك ميروند كربلا"، ما هم جايي ميرويم كه "اهل بيت (علیهم السّلام)" گفتهاند: ثواب "زيارت كربلا" را دارد.بعد هم "دعاي كميــل" را در آنجا ميخواند. ســاعت يك نيمه شــب هم برميگشت. زماني هم كه برنامه بسيج راهاندازي شده بود از زيارت، مستقيمًا ميآمد مســجد پيش بچه هاي بسيج. يك شــب با هم از حرم بيرون آمديم. من چون عجله داشــتم با موتور يكي از بچه ها آمدم مسجد. اما "ابراهيم" دو سه ساعت بعد رسيد. پرسيدم: "ابرام جون" دير كردي!؟گفت: از حرم پياده راه افتادم تا در بين راه "شــيخ صدوق(ره)" را هم زيارت كنم. چون قديميهاي تهران ميگويند "امام زمان(عج) شــبهاي جمعه به زيارت مزار شيخ صدوق(ره) ميآيند." گفتم: خب چرا پياده اومدي!؟جواب درستي نداد. گفتم: تو عجله داشتي كه زودتر بيائي مسجد، اما پياده آمدي، حتماً دليلي داشته؟!بعد از كلي سؤال كردن جواب داد: از حرم كه بيرون آمدم يك آدم خيلي محتاج پيش من آمد، من دســته اســكناس توي جيبم را به آن آقا دادم. موقع سوار شدن به تاكسي ديدم پولي ندارم. براي همين پياده آمدم ...
📚منبع:نرم افزار برای دوست شهیدم
@hekayate_deldadegi
🌹مولاجان(ع)🌹
به سرم غیر هوای "تو" تمنایی نیست
بطلب تا فقط سیر #نگاهت بکنم ...
کانال شهید ابراهیم هادی
@hekayate_deldadegi
خنده هاشاݩ
خاڪی بــود..
گریه هاشاݩ
آسمـــانے..
بےریا و خاڪے
ڪہ باشـی
آسمـانےها
خـاطرخواهت مےشوند
#شبتون_شهدایی
کانال شهید ابراهیم هادی
@hekayate_deldadegi
🔹﷽🔹
دیدم همه جا بر در ودیوار حریمت
جایی ننوشتند گنهکار نیاید
🍃سلام بر حضرت مادر(س) و مولاجان(ع)
🍃سلام بر سالار شهیدان کربلاو عموجان(ع)
🍃سلام بر بقیه الله اعظم(عج)
🍃سلام بر علی ابن موسی الرضا(ع)
🍃سلام بر شهدا و صلحا
🍃سلام بر ابراهیم
#ظهرتون_شهدایی
@hekayate_deldadegi
"امام رضا(عليه السلام)" :
آنکه از "خدا" توفيق بخواهد، اما تلاش نكند، خود را مسخره كرده است
"مَن سَألَ اللّه َ التَّوفيقَ و لَم يَجتَهِد فَقَدِ استَهزَأَ بِنَفسِهِ"
بحارالانوار، جلد78، صفحه356
◼️ سالروز شهادت "امام رضا(علیه السلام)"، خورشید هشتم هدایت بر شما تسلیت باد.🕯
@hekayate_deldadegi
هوای این روزهای من(امام رضا) شیخی.mp3
6.9M
هوای این روزای من هوای "مشهده"
@hekayate_deldadegi
🔰 تحلیل "رهبر انقلاب(مدظله العالی)" از آثار دوران "امامت امام رضا (علیهالسلام)" :
👈 آمدن #امام_رضا (علیهالسّلام) به خراسان، امید شیعیان را زنده کرد
▪️ بعد از حرکت "حضرت رضا(علیه السّلام)" به طرف ایران و آمدن به خراسان، یکى از اتّفاقاتى که افتاد همین [نفوذ ائمه] بود که شاید در محاسبات "امام هشتم (علیه السّلام)" وجود داشته؛ چون قبل از آن، شیعه تَکوتوک همه جا بودند امّا بیارتباطِ به هم، ناامید، بدون اینکه هیچ چشماندازى داشته باشند؛ سلطهى حکومت خلفا هم که همه جا بود. ۱۳۸۲/۰۲/۲۰
💻 @Khamenei_ir
🍃🌸🍃
دمی با " آقا محسن حججی"
#دغدغه_جهادی
بعد از آنکه "محسن" وارد سپاه شد، عصرها به کتابفروشی میآمد و پولی که از قِبَل این کار به دست میآورد را برای اردوهای جهادی کنار میگذاشت. رشته تحصیلی "محسن" برق ساختمان بود و برق کشی ساختمان ها را نیز انجام میداد و پول دستمزدش را در قُلَّکی که برای این کار کنار گذاشته بود نگه میداشت و هر دفعه که به "اردوی جهادی" می رفتیم ۴-۳ میلیونی که جمع کرده بود را خرج اردو میکرد.
به نقل از : حمید خلیلی (مدیر موسسه شهید احمد کاظمی)
📚منبع:نرم افزار سربلند
@hekayate_deldadegi
#داستانی_واقعی_راهپیمایی_اربعین
❣در جاده نجف به كربلا در حال پياده روي بوديم كه چند نفر از بچه ها خسته شدند...هوا تاريك بود و موكب ها پرشده بودند...
كنار عمودي ايستاديم تا نفس تازه كنيم ناگهان ماشينى توقف كرد....هله بزوار هله بزوار...من كه عربي بلد بودم با اوخوش و بشي كردم....صاحب ماشين گفت كه بايد به خانه من بياييد...
بااصرار او به خانه اش رفتيم...جمعيتمان دوازده نفر ميشد...بعد از استقبال گرم و صرف شام ناگهان صداي دعوا و داد و بيدادي از درب خانه بلند شد... به جلوي در آمديم ديديم صاحبخانه با همسايه اش دعوا گرفته اند...
از بحثشان فهميدم كه صاحب اين خانه پسري دارد كه قاتل پسر همسايه بوده... پدر مقتول امشب را در خانه اش بدون زائر به سر مي كرده و وقتي متوجه آمدن ما به اين خانه شده آمده تا ما را به خانه خود ببرد و صاحب خانه هم ممانعت كرده... پدر مقتول حرفي زد كه كمتر كسي مي تواند به زبان آورد
.
.
زائرهايت را بده از خون پسرم گذشت خواهم كرد و پسرت را مي بخشم
.
.
شوخي نيست... ازخون فرزند گذشتن... پدر قاتل با بيرون كردن ما ازخانه اش مي توانست دوباره پسرش را ببيند و براي هميشه در كنارخودش داشته باشدش
اما جوابي داد كه همه ما گريه كرديم
.
.
زائرها را نمي دهم...قصاصش كن
.
.
و اينجا بود كه فهميدم كه چقدر "زائر حسين(علیه السّلام)" بودن مقام و منزلت دارد
اربعین سال ۹۴ پیاده روی مسیر نجف _ کربلا
#گوشه_نشین
@gosheneshen
@hekayate_deldadegi
تنها رجز بخوان و بگو "یا علی مدد"
در چشم #شیر ، یک نفر و صد نفر یکی ست....
#شبتون_شهدایی
🆔 @hekayate_deldadegi