eitaa logo
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
219 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
705 ویدیو
24 فایل
🍃بسم رب شهدا والصدیقین🍃 +إمروز فضاے مجازے میواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•]😊 ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
. "بسم رب الشهداء و الصدیقین" . می گفت: "اگه کتاب بخونید، معرفتـتون زیــاد میشه؛ اون وقته که ایـمـانــتـون قـوی میـشــه."😊👌 . . برگرفته از کتاب . . 🥀🍃 ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @modafe_haram_shahid_hojaji @hekayate_deldadegi ┄┅─✵🌹✵─┅┄
"بسم رب الشهداء و الصدیقین" . ☕️یک فنجان کتاب 🍃 زیـارت با ادب 🍃 . عـادت نـداشـت کـفـشـش را بگذارد توی پلاستیک و دسـت بگـیرد. . فـقـط کـفـش داری.👣 . حـتـی در زمان های شلوغی که باید تـوی صـف می ایـستـاد. . می گفت : " اگه جایی بری مـهمـونـی، با کـفـشات می ری . تـو خـونه؟!😐 ادب حُـکم میکنه بذاری دم در.😊" . . برشی از کتاب صفحه ی ۸۵ . . 🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼 ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @modafe_haram_shahid_hojaji @hekayate_deldadegi ┄┅─✵🌹✵─┅┄
☕️ یک فنجان کتاب . در پیاده روی اربعین کتاب دستش بود.. . ..قبل از سحر که بیدار میشدیم، میدیدیم رختخواب محسن مرتب و منظم شده و رفته حرم. ‌. پ.ن کلا کاری به کسی نداشت، اگه کسی پابه پاش میومد دمشم گرم، اگرم ن، مایوس نمیشد، از کوچک ترین چیزی که موجب پیشرفت معنویش بشه غافل نمیشد که نکنه اجر شهادتو ازش بگیرن؛ . و"خدا" عاشق "او" شد. برشی از کتاب . ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @modafe_haram_shahid_hojaji @hekayate_deldadegi ┄┅─✵🌹✵─┅┄
☕️ یک فنجان کتاب . در پیاده روی اربعین کتاب دستش بود.. . ..قبل از سحر که بیدار میشدیم، میدیدیم رختخواب محسن مرتب و منظم شده و رفته حرم. ‌. پ.ن کلا کاری به کسی نداشت، اگه کسی پابه پاش میومد دمشم گرم، اگرم ن، مایوس نمیشد، از کوچک ترین چیزی که موجب پیشرفت معنویش بشه غافل نمیشد که نکنه اجر شهادتو ازش بگیرن؛ . و"خدا" عاشق "او" شد. برشی از کتاب . ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @modafe_haram_shahid_hojaji @hekayate_deldadegi ┄┅─✵🌹✵─┅┄
وقتی دید با داد و قال و این طرف و آن طرف دویدن دستش به جایی بند نمی‌شود، شروع کرده جمع آوری نذورات.💠 مسابقه طراحی می‌کرد یا مراسم می گرفت و پولش را از بین خود بچه های گردان جمع می کرد. توی این اوضاع سونامی زده، جایزه هم می داد.😄 یک سری کتاب های جیبی زندگی نامه شهدا می آورد و می گفت وقف در گردش است؛ ببرید بخوانید و دوباره برگردانید تا بقیه هم استفاده کنند.👌 برگرفته از کتاب محسن حججی🌹 🆔 @Rasoulkhalili
"بسم رب الشهداء و الصدیقین" . ☕️یک فنجان کتاب 🍃 زیـارت با ادب 🍃 . عـادت نـداشـت کـفـشـش را بگذارد توی پلاستیک و دسـت بگـیرد. . فـقـط کـفـش داری.👣 . حـتـی در زمان های شلوغی که باید تـوی صـف می ایـستـاد. . می گفت : " اگه جایی بری مـهمـونـی، با کـفـشات می ری . تـو خـونه؟!😐 ادب حُـکم میکنه بذاری دم در.😊" . . برشی از کتاب صفحه ی ۸۵ . . 🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼 ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @modafe_haram_shahid_hojaji @hekayate_deldadegi ┄┅─✵🌹✵─┅┄
◀ دعا کن فقط! هر شـب وسط های های گریه هایش می زد روی شانه ام: "رفیق! دعا کن منم این طور شهید بشم وقتی از ارباً اربا شدن" علی اکبر(علیه السلام)" می خواند... وقتی از گلوی بریده ی "حضرت علی اصغر(علیه السلام)" می گفت... وقتی از جدا شدن دستان "حضرت عباس(علیه السلام)" می گفت... وقتی از بی سر شدن "امام حسین(علیه السلام)" ضجه می زد... حتی از اسارت "حضرت زینب(سلام الله علیها)" ... یک شب از دستش کلافه شدم، بهش توپیدم: "مسخره کردی ما رو هر شب هر شب دوست داری یه شکلی شهید بشی! لبخندی زد و گفت: "حاجی، دعا کن فقط! 🍃🥀 @modafe_haram_shahid_hojaji
☕️ یک فنجان کتاب . در پیاده روی اربعین کتاب دستش بود.. . ..قبل از سحر که بیدار میشدیم، میدیدیم رختخواب مرتب و منظم شده و رفته حرم. ‌. پ.ن کلا کاری به کسی نداشت، اگه کسی پابه پاش میومد دمشم گرم، اگرم ن، مایوس نمیشد، از کوچک ترین چیزی که موجب پیشرفت معنویش بشه غافل نمیشد که نکنه اجر شهادتو ازش بگیرن؛ . و"خدا" عاشق "او" شد. برشی از کتاب 💚 . ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @modafe_haram_shahid_hojaji @hekayate_deldadegi ┄┅─✵🌹✵─┅┄
☕️ یک فنجان کتاب سیزده به در رفتیم روستای پدربزرگ خانومش. تعدادمون زیاد شد. جای نشستن کم آوردند. حصیر انداختند توی زمین بغلی. پرسيد: "این زمین مال کیه؟" يکی گفت: "ماله فامیله" یکی گفت: "نه، زمین غریبه است." نیامد توی آن زمین. پایش را کرد توی یک کفش که زنگ بزنید از صاحبش اجازه بگیرد. 🦋 برشی از کتاب ، ص ۲۰۰ . ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @hekayate_deldadegi ┄┅─✵🌹✵─┅┄
☕️ یک فنجان کتاب نمیدانم چرا و چگونه ولی از وقتی پایش به موسسه باز شد روز به روز تیپش تغییر کرد و دیگر این ، آن محسنی نبود که روزهای اول دیده بودمش از حرکات و سکناتش هم می‌فهمیدم که زلفش به گره خورده. چند باری من را با خودش برد سر مزار . دو سه متر قبل تر می‌ایستاد و سلام می داد بعد میرفت می نشست کنار قبر. آخر سر عقب عقب می‌آمد و به نشانه "خداحافظی"، احترام نظامی می گذاشت. 🦋 برشی از کتاب ، ص ۹۹ . @hekayate_deldadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"بسم رب الشهداء و الصدیقین" . وضوگرفتن شهید مدافع حرم . در "صحـن حــرم امام رضــا(علیه السلام)" . . . [ ... با آداب وضو می گرفت، شیر آب را می بست . و دست می کشید و برای مرحله ی بعد شیر را . باز می کرد؛ آن هم با آب سرد ... ] . . . برگرفته از کتاب صفحه ی ۵۶ .@hojaji @hekayate_deldadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"بسم رب الشهداء و الصدیقین" . وضوگرفتن شهید مدافع حرم . در "صحـن حــرم امام رضــا(علیه السلام)" . . . [ ... با آداب وضو می گرفت، شیر آب را می بست . و دست می کشید و برای مرحله ی بعد شیر را . باز می کرد؛ آن هم با آب سرد ... ] . . . برگرفته از کتاب صفحه ی ۵۶ .@hojaji @hekayate_deldadegi
"بسم رب الشهداء و الصدیقین" 🍃 زیـارت با ادب 🍃 . عـادت نـداشـت کـفـشـش را بگذارد توی پلاستیک و دسـت بگـیرد. .فـقـط کـفـش داری.👣 .حـتـی در زمان های شلوغی که باید تـوی صـف می ایـستـاد. .می گفت : " اگه جایی بری مـهمـونـی، با کـفـشات می ری .تـو خـونه؟!😐 ادب حُـکم میکنه بذاری دم در.😊" . برشی از کتاب صفحه ی ۸۵ ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @hekayate_deldadegi ┄┅─✵🌹✵─┅┄
┄┅─✵﷽✵─┅┄ . می گفت: "اگه کتاب بخونید، معرفتـتون زیــاد میشه؛ اون وقته که ایـمـانــتـون قـوی میـشــه."😊👌 . برگرفته از کتاب . 🥀🍃 @hekayate_deldadegi
◽️🌿🌺 افتادیم دنبال سرنخ. سرنخی که ما را به حاج احمد وصل کند. سرنخی که حاج احمد را به "خدا" وصل کرد. اولین سرنخ افتاد دست مان. عشق و ارادت به "حضرت زهرا(سلام الله علیها)". همین شد یکی از پل‌های ارتباطی ما و شهیدکاظمی.
»»﷽«« 🍃🌺 هر شب وسطِ های های گریه هایش می زد روی شانه ام: "رفیق!دعا کن منم اینطور شهید بشم" وقتی از اربا اربا شدن "علی اکبر(علیه‌السلام)" میخواند، وقتی از گلوی بریده ی "حضرت علی اصغر(علیه‌السلام)" می گفت، وقتی از جدا شدن دستان "حضرت عباس(علیه‌السلام)" می گفت، وقتی از "بی سر شدن امام حسین(علیه‌السلام)" ضجه می زد و حتی از اسارت "حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها)" ... یک شب از دستش کلافه شدم،بهش توپیدم: "مسخره کردی مارو هرشب دوست داری یه شکلی بشی!! لبخندی زد و گفت: •°• "حاجی دعا کن فقط!" •°• 📚منبع: برشی از کتاب 🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم رب الشهداء و الصدیقین" فیلم وضوگرفتن را در "صحـن حــرم امام رضــا(علیه‌السلام)" ... با آداب وضو می گرفت، شیر آب را می بست و دست می کشید و برای مرحله ی بعد شیر را باز می کرد؛ آن هم با آب سرد ... . 🌺🍃 برگرفته از کتاب صفحه ی ۵۶
☕️ یک فنجان کتاب سیزده به در رفتیم روستای پدربزرگ خانومش. تعدادمون زیاد شد. جای نشستن کم آوردند. حصیر انداختند توی زمین بغلی. پرسيد: "این زمین مال کیه؟" يکی گفت: "ماله فامیله" یکی گفت: "نه، زمین غریبه است." نیامد توی آن زمین. پایش را کرد توی یک کفش که زنگ بزنید از صاحبش اجازه بگیرد. 🦋 برشی از کتاب ، ص ۲۰۰ @hekayate_deldadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚برشی از کتاب 📝زمزمه🎶 رفتن محسن به اول توی خانواده خانمش پیچید. من خودم دوست داشتم عضو سپاه شوم. همان اوایل جنگ💥 که رفتم . خب نشد🚫؛ اما درمورد محسن مخالفت کردم که جای پایش را سفت کنم تا فردا کسی نکند. 📝به پدرخانمش گفتم: آدم اختیارش دست خودش نیست❌. شب و نصفه‌شب زنگ می‌زنند☎️ باید زن و بچه رو ول کنه بره به امون خدا. بعدا گله نکنی! 📝به مادرش هم گفتم:کسی که سپاه بره به در نمی‌بره. یا شل و پل می‌شه یا . بعدا گریه و زاری😭 نکنی.از وقتی رفت توی نگرانش بودم. همیشه نگرانش بودم؛⚡️ ولی فکر نمی‌کردم به این زودی شود🌷. 📝سیدرضا نریمانی شعری دارد که می‌گوید: یه دسته گل دارم برای این می‌دم... روی این شعر بودم. اگر می‌شنیدم به هم می‌ریختم😥. کسی حق نداشت توی خانه‌ی ما🏡 این مداحی را گوش کند🎧 یا بخواند... راوی : پدر شهید 💔 🎥
-میگفت: شهدا‌نجواهایِ‌مارو‌میشنوند‌.. اشك‌هایی‌که‌درخلوت‌به‌یادشان‌میریزیم میبینند؛ چنان‌سریع‌دستگیری‌میکنند‌که مبهوت‌می‌مانی! اگر‌واقعا‌به‌آنها‌دل‌بسپاری‌با‌چشم‌دل عنایتشان‌را‌میبینی . 🌺🍃