لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
"امام خمینی(ره)" :اینهایی که تزریق می کنند به شما ملت گریه، ملت گریه خیانتکارند، اربابانشان از این گریه ها می ترسند.
🔹﷽🔹
"آقا ابراهیم"
قرار هر پنجشنبہ ے دلم؛
گوشہ اے از شهر،
ڪہ آسمانش "تورا" در بر گرفتہ است...
🍃سلام بر حضرت مادر(س) و مولاجان(ع)
🍃سلام بر سالار شهیدان کربلاو عموجان(ع)
🍃سلام بر بقیه الله اعظم(عج)
🍃سلام بر علی ابن موسی الرضا(ع)
🍃سلام بر شهدا و صلحا
🍃سلام بر ابراهیم
#عصرتون_شهدایی
@hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃
#قسمت_اول
غدیر یعنی کسانی که عقب مانده اند برسند و کسانی که جلو رفته اند برگردند، تا با "ولایت" حرکت کنند.
فقط "حیدر امیرالمومنین(ع)" است.
@hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃
دمی با " آقا محسن حججی"
#رفیق_شهید
"محسن" یک ارتباط معنوی مستحکم و قوی با "شهید کاظمی" داشت و همه این فعالیت ها و کارها را که انجام میداد، ناشی از این ارتباط معنوی بود. سر سفره "شهید کاظمی" نشست و "شهید کاظمی او را راهبری کرد" و به این مقام و این مقطع رساند. "محسن" خیلی مقید بود و هر هفته ، چند شب یکبار "سر مزار حاج احمد" میرفت و در هر مسئله ای با "او" مشورت میکند. میگویند #رفیق_شهید، #شهیدت می کند. "محسن" با عمق وجودش، شهید را درک کرده بود و من فکر می کنم "شهید کاظمی" باعث شد که "محسن" به آرزویش برسد.
به نقل از : حمید خلیلی (مدیر موسسه شهید احمد کاظمی)
📚منبع:نرم افزار سربلند
@hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃
دمی با " آقا ابراهیم هادی "
#زندگینامه_۳
"ابراهیم" در 22 بهمن سال 1361 بعد از فرستادن بچه هاي باقی مانده به عقب، تنهاي تنها با "خداوندمتعال" همراه شد. ديگركسي "او" را نديد."او" هميشه از "خدا(متعال)" مي خواست #گمنام بماند، چرا كه #گمنامي صفت "ياران محبوب خداست(متعال)".
"خدا(متعال)" هم دعايش را مستجاب كرد. "ابراهيم" سال هاست كه #گمنام و غريب در #فكه مانده تا خورشيدي باشد براي #راهيان_نور.
📚منبع:نرم افزار برای دوست شهیدم
@hekayate_deldadegi
🍃🌹🍃
#سخنان_شهید_آوینی🕊
ﻫﻨﺮ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻣﺴﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺁﮔﺎﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﺣﺎﺟﺘﯽ ﺑﺪﯾﻦ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻧﯿﺴﺖ. "ﺳﻮﺯﺁﺗﺶ ﺩﺭﻭﻥ" ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﺩ، ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺁﺗﺶ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﮔﻮ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺷﻌﺮ ﺳﻮﺯ ﺟﮕﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻩ ﺩﻝ ﻭ ﺍﺷﮏ ﭼﺸﻢ ... ﻭ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺑﻪ "ﻏﺮﯾﺒﺎﻥ" ﻭ "ﺷﯿﺪﺍﯾﯿﺎﻥ" ﻋﻄﺎﺀ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ.
#برای_دوست_شهیدم
@hekayate_deldadegi
🔹﷽🔹
" اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم و سهل مخرجهم و لعن اعدائهم اجمعین "
✍شهید آوینی
. . . پندار ما این است که ما مانده ایم و "شهدا" رفته اند
اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و "شهدا" مانده اند . . .
🍃سلام بر حضرت مادر(س) و مولاجان(ع)
🍃سلام بر سالار شهیدان کربلاو عموجان(ع)
🍃سلام بر بقیه الله اعظم(عج)
🍃سلام بر علی ابن موسی الرضا(ع)
🍃سلام بر شهدا و صلحا
🍃سلام بر ابراهیم
@hekayate_deldadegi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمت یازدهم دوره انسان مصلح
#انسان_مصلح
#جلسه_دوازدهم_سیزدهم
#استاد_علی_تقوی
مرکز تخصصی واجب فراموش شده
@aamerin_ir
@hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃
دمی با " آقا محسن حججی"
#چهله
بار اولی که به "سوریه" رفته بود، گفت : «به آن چیزی که میخواستم نرسیدم».
نذر کرده بود که ۴۰ هفته به "جمکران" برود و هر هفته از اصفهان به قم میآمد و با پای پیاده می رفت "جمکران" و مجدداً پیاده به "حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها)" برمی گشت و بعد راهی اصفهان می شد. هر هفته کارش همین بود.
به نقل از : حمید خلیلی (مدیر موسسه شهید احمد کاظمی)
📚منبع:نرم افزار سربلند
@hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃
دمی با " آقا ابراهیم هادی "
#محبت_پدر
اسم بچه را هم انتخاب كرد: «ابراهيم »پدرمان نام "پيامبري" را بر "او" نهاد كه "مظهر صبر و قهرمان توكل و توحيد "بود. و اين اسم واقعاً برازنده "او" بود. بستگان و دوستان هر وقت "او" را مي ديدند با تعجب مي گفتند: حسين آقا، تو سه تا فرزند ديگه هم داري، چرا براي اين "پسر" اينقدر خوشحالي می كني؟! پدر با آرامش خاصي جواب مي داد: اين "پسر" حالت عجيبي دارد! من مطمئن هستم كه "ابراهيم" من، بنده خوب "خدا(متعال)" ميشود، اين "پسر" نام من را هم زنده مي كند! راست مي گفت. محبت پدرمان به "ابراهيم"، محبت عجيبي بود. هر چند بعد از "او"، "خدا(متعال)" يك پسر و يك دختر ديگر به خانواده ما عطا كرد، اما از محبت پدرم به "ابراهيم" چيزي كم نشد.
📚منبع:نرم افزار برای دوست شهیدم
@hekayate_deldadegi
4_5920272286190929657.mp3
9.35M
🍃🌹🍃
سلام ای #گوهر دریای نور
ای #آیه ی زیبای عشق
#ریحانه ی "روح خدا"
سلام ای دار و ندار "علی(ع)"
ای بود و نبود "حسن(ع)"
ای مادر "ارباب ما(ع)"
با نوای : "سید مجید بنی فاطمه"
@hekayate_deldadegi
🔹﷽🔹
" اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم و سهل مخرجهم و لعن اعدائهم اجمعین "
"شهید سید مرتضے آوینے" :
پندے را که "خود" بیش از تو نیازمند آن هستم برایت مےنویسم ؛
هرگز جز براے "خدا" کارے نکن .
🍃سلام بر حضرت مادر(س) و مولاجان(ع)
🍃سلام بر سالار شهیدان کربلاو عموجان(ع)
🍃سلام بر بقیه الله اعظم(عج)
🍃سلام بر علی ابن موسی الرضا(ع)
🍃سلام بر شهدا و صلحا
🍃سلام بر ابراهیم
@hekayate_deldadegi
«به چشمهای شوهر من نگاه کنید، اصلاً ترس در این چشمها نیست، همهاش شجاعت است، دلیری است، محسن توی این عکس مثل کوه با صلابت است.» این جملات توصیف "زهرا عباسی" است از یکی از جاودانهترین عکسهای معاصر ایران؛ تصویری که "جوانی 26 ساله" را با موهایی پریشان اما با چهرهای باصلابت نشان میدهد که یک داعشی نگران "او" را به اسارت گرفته و به قتلگاه میبرد.
خیمهای نیمسوخته، دود غلیظ در هوا و آسمانی مایل به رنگ غروب؛ همگی دست به دست هم دادند تا عکسی متفاوت از جنگ "مدافعان حرم(سلام الله علیها)" با تروریستها به دنیا مخابره شود، مشخص نیست عکاس که بوده اما قطعاً انتشار این تصاویر به سود او و همفکرانش نشد و همین تصویر بود که بارها دست به دست چرخید تا دلهای ایرانیان را به سوی "جوان نجفآبادی" سوق دهد.
خبرگزاری_دانشجو
#هجدهم_مرداد_سالروز_شهادت
#شهید_محسن_حججی
@hekayate_deldadegi
🍃🏴🕯🏴🍃
نگاهی به زندگی "شهید بزرگوار آقا محسن حججی" از ولادت تا شهادت
به مناسب هجدهم مرداد سالروز شهادتشان به نقل از خبرگزاری دانشجو ...
👇👇👇👇
21 تیر 70؛ محسن در نجفآباد به دنیا آمد خانوادهای که حجتالاسلام مصطفی حسناتی این طور توصیف میکند: رشد این شهید در خانوادهای علمی بوده و "خاندان حججی" معروف هستند، "آیتالله حججی" در زمان رضاخان بیشترین خدمت را به منطقه اصفهان داشت، زمانی که حجاب از سر زنان و عمامه از سر علما بر میداشتند این عالم ربانی در گوشه و کنار دست افراد مستعد را میگرفت و به حوزه میبرد.
11 آبان 91؛ در نمایشگاه دفاع مقدسی که در نجفآباد برپا شده بود محسن با زهرا عباسی همکار میشود و همین آغازی میشود برای آشنایی و ازدواج؛ به قول همسر محسن، شهدا واسطه آشنایی این دو بودند، 11 آبان 91 خطبه عقد جاری و محسن در 21 سالگی داماد میشود؛ دو سال بعد در مرداد 93 مراسم عروسی برگزار میشود.
24 فروردین 95؛ اولین و آخرین فرزند محسن به دنیا میآید،اسمش را علی میگذارند، محسن در فایل صوتی وصیتش این گونه به تنها بچهاش خطاب میکند: سلام علی آقا، سلام باباجان، سلام پسر گلم، چند کلمهای هم میخواستم با تو حرف بزنم، ببخشید که باباجان در سن کودکی رهایت کردم و رفتم!... اسمت را گذاشتم علی تا مولا و پیشوایت، الگویت "علی(علیه السّلام)" شود!... میخواهم طوری "علیوار(علیه السّلام)" زندگی کنی که یکی از سربازان "امام زمان(عج)" شوی...
27 تیرماه 96؛ "محسن" برای دومین بار به سوریه اعزام شد، در مأموریت اولش بیشتر در حلب و لاذقیه عملیات داشتند اما این بار قرار بود به نزدیکی مرز با عراق بروند؛ به گفته همسر شهید، این دفعه که میخواست برود گفت "زهرا" دعا کن من دوباره سردار را ببینم، میخواهم از او بخواهم کاری بکند که من همانجا در سوریه بمانم و تا تمام نشدن جنگ برنگردم ایران.
18 مرداد 96؛ محسن به آرزویش رسید، تصاویر و خبر شهادتش در کانالهای تلگرامی محلی منتشر و بعداً از سوی خبرگزاریها، رسماً اعلام شد، بیش از پیکر بیجان "محسن" آن عکس حماسی بود که توجهها را به خود جلب کرد که چطور میتوان اسیر بود و با این اقتدار به دریچه دوربین نگاه کرد.
صفحات مختلف عکس را بازنشر کردند، هنرمندان با افکت گذاری و تغییراتی عکس را زیباتر کردند، "حسن روحالامینی" ، "محسن" را در آغوش اباعبداله به تصویر کشید، شاعران شعرها سرودند و آهنگهای به یاد او ساخته شد؛ رفته رفته اینستاگرام و تلگرام و سایر شبکههای اجتماعی پر شدند از همان عکس معروف و طی همان چند روز اول هشتگ "محسن حججی" به یکی از داغترین موضوعات فضای مجازی بدل شد.
19 مرداد 97؛ در بین این واکنشها آنچه بیش از همه در رسانهها انعکاس داشت بیانیه "سردار قاسم سلیمانی" فرمانده سپاه قدس بود که در بیانیهای اعلام کرد: مردم دلاور و امت "حزبالله" خصوصاً "خانواده شهید محسن حججی" مطمئن باشند که فرزندان دلیر شما انتقام این اقدام ددمنشانه را با تصمیمی قاطعانه که همانا ریشهکن کردن شجره خبیثه وهابیت و تروریسم از جهان اسلام است خواهند گرفت... به حلقوم بریده این "شهید عزیز راه اباعبدالله(علیه السّلام)" سوگند یاد میکنیم که از تعقیب این شجره ملعونه و نابودی این غده خطرناک برآمده در پیکر جهان اسلام تا آخرین نفرشان از پای نخواهیم نشست.
23 مرداد 96؛ مراسم گرامیداشت "شهید محسن حججی" در حسینیه "امام خمینی(ره)" نیروی زمینی سپاه برگزار شد. مراسم بزرگداشت محسن حججی در بسیاری از شهرهای ایران از جمله تهران، اصفهان، اردبیل ،رشت ،بیرجند، یزد، مشهد، اهواز، قم، نجفآباد، گرمسار، جاسک، دلوار برگزار شد.