4_5767347480240849062.pdf
474.4K
📚کتابِpdf 🌹* رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست * اثر شهید دکتر مصطفی چمران 🌹
کانال شهید ابراهیم هادی
@hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
❣مےگويند تقوا از تخصص لازمتر است! آن را مےپذيرم، اما مےگويم: آن كس كہ تخصص ندارد و كارى را مےپذيرد
📖داستان کوتاه📖
روای : همسر
یادم میآید مادرم به سختی مریض و در بیمارستان بستری بود. به اصرار مصطفی تا آخرین روز در کنار مادرم و در بیمارستان ماندم.
او هر روز برای عیادت به بیمارستان میآمد.
مادرم به مصطفی میگفت: همسرت را به خانه ببر.
ولی او قبول نمیکرد و میگفت: باید پیش شما بماند و از شما پرستاری کند.
بعد از مرخص شدن مادرم از بیمارستان، وقتی مصطفی به دنبالم آمد و سوار ماشین شدم تا به خانه خودمان برویم،مصطفی دستهای مرا گرفت و بوسید و گریه کرد و گفت:
از تو بسیار ممنون هستم که از مادرت مراقبت کردی.
با تعجب به او گفتم: کسی که از او مراقبت کردم مادر من بود نه مادر شما… چرا تشکر میکنی؟!
او در جواب گفت: این دستها که به مادر خدمت میکنند برای من مقدس است. دستی که برای مادر خیر نداشته باشد، برای هیچ کس خیر ندارد و احسان به پدر و مادر دستور "خداوند(متعال)" است
📚منبع: سایت بشیران
✍آقای محمد دهقان
@hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🍃🌸 علمدار 🌸🍃 #قسمت_چهارم
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#نوجوانی
#راوی: خانواده ی شهید
سید مجتبی پسر اول خانواده بود. خدا بعد از او دو پسر دیگر به نامهای حسن و حسین و دو دختر به خانواده ما عطا كرد.اما جایگاه مجتبی در خانواده اهمیت خاصی داشت. او پسری قوی و در عین
حال مهربان بود. در ایام تعطیلی به مغازه کفاشی ميرفت و کمک پدر بود. هر زمان کسی کاری داشت به اوکمک ميکرد.یک بار در حین بازی به زمین خورد. یک تکه شیشه تیز پشت کتف او را برید. خون به شدت جاری شد. بچه ها همه ترسیدند و فرار کردند. اما مجتبی خم به ابرو نیاورد. از همان موقع مشخص بود که پسر خیلی توداری است.از دوران بچگی با چند نوجوان خوب در محل رفیق شده بود. همیشه با آنها بود. با هم مسجد ميرفتند، بازی ميکردند و ...دبستان را در مدرسه حشمت داوری(شهدای بخش هشت) گذراند. راهنمایی را به مدرسه مرداویج (شهید دانش) رفت.
این ایام مصادف با درگیریهای انقلاب بود. پدر نگران بود که دوستان ناباب برای فرزندش مشکلی ایجاد نکنند. او همیشه مانند یک دوست با فرزندش
صحبت ميکرد. ميگفت: "پسرم دوست واقعی کسی نیست که همیشه تو را ميخنداند، بلکه
دوست خوب باید مانند آیینه باشد. عیب و مشکلات تو را نیز به تو نشان دهد." قدرت بدنی، اخلاق و درس خوب باعث شده بود که دوستان زیادی در اطراف او جمع شوند.بچه های محل ميگفتند: "وقتی با هم به رودخانه تجن ميرویم، مجتبی یکباره به زیر آب ميرود و بعد از چند لحظه با یک ماهی زنده برميگردد! واقعا هیچ کس جرئت و قدرت مجتبی را ندارد." ایام انقلاب بود. در بسیاری از جوانان محل نیز انقلاب درونی صورت گرفت. مجتبی با اینکه فقط دوازده سال داشت اما همراه دوست همیشگی خود یحیی کاکویی در همه اجتماعات و تظاهرات شرکت ميکرد. از همان ایام کودکی و نوجوانی محبت "اهل بیت(علیهم السّلام)" در وجود او ریشه دوانده بود. با پدر و یا دوستان در جلسات مختلفی که در سطح شهر تشکیل ميشد شرکت ميکرد. مجتبی بسیار اهل شوخی و مزاح بود. یکی از دلائلی که باعث ميشد بچه های محل و حتی بچه های فامیل جذب او شوند همین بود.
👈صلوات
🍃کانال شهید ابراهیم هادی🍃
✨ @hekayate_deldadegi ✨
🍃🌹🍃
نشستھ در رهـت
اے صبـح
چشـم شـب زدھ ام
طلایھ دار !
ز خورشیـد شـب شڪن
چھ خبـر ؟
#صبحتون_شهدایی
@hekayate_deldadegi
هدایت شده از کانال حرم تاحرم🇮🇷
▪️اوج غربت میشود معنا ز شبهای بقیع..
🏴 هشتم شوال؛ سالروز تخریب حرم ائمه بقیع، بر دلباختگان اهل بیت علیهم السلام تسلیت باد.
✅ آیتالله بهجت قدسسره:
📝 اگر مورچهای ما را گاز بگیرد قرار و آرام نداریم، و از گزیدن یک کک و پشه ناراحت میشویم؛ پس چرا بر سر مؤمنین و مؤمنات از زمین و هوا آتش و موشک میبارد، ولی ما ناراحت نمیشویم؟ چگونه ما که از نیش یک پشه قرار و آرام نداریم، حاضر میشویم این همه تیر و بلا و عذاب بر سر مسلمانان بریزد؟
📚 در محضر بهجت، ج۲، ص۳۱۶
eitaa.com/bahjat_ir
@hekayate_deldadegi
🏅🏆🎖
📖 دمی با "آقا ابراهیم" از کتاب " سلام بر ابراهیم ۱ "
کانال شهید ابراهیم هادی
@hekayate_deldadegi