🍃🌹🍃🌹🍃
یک سلام از راهِ دور و یک جواب از سویِ
تو
این تمامِ دلخوشی هایِ منِ جامانده است
🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃
آبرویم رفت از بس به رفیقان گفتم
کربلا قسمت من نیست شماها بروید
#شبتون_شهدایی
🍃🌹🍃🌹🍃
"امام سجّاد(علیه السلام)" در فرازهایی از دعای خویش(دعای ابوحمزه ثمالی) به درگاه "خداوند(متعال)"
@hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
#شهیدانه #معرفی_شهید_ابراهیم |•🍃 این قسمت: حوزه "حاج آقا مجتهدی(ره)" 🍃•| @hekayate_deldadegi
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حوزه حاج آقا مجتهدی
راوی: ايرج گرائي
در سالهاي آخر قبل از انقلاب، ابراهيم به جز رفتن به بازار مشغول فعاليت دیگری بود که تقریباً کسی از آن خبر نداشت. یک پلاستیک مشكي در دست میگرفت که چند کتاب داخل آن بود و به سمت بازار میرفت. يكروز با موتور از سر خیابان رد میشدم که ابراهیم رو دیدیم. پرسيدم: "کجا می ری داش ابرام؟" گفت: "میرم بازار" سوارش کردم و بین راه گفتم:"چند وقته این پلاستیک رو دستت میبینم چیه!؟" گفت: "هیچی کتابه " بین راه سر کوچه نایب السلطنه پیاده شد و "خداحافظی" کرد. تعجب کردم، محل کار ابراهیم اینجا نبود. پس کجا داره میره!؟ با كنجكاوي دنبالش اومدم تا اینکه رفت توی یه مسجد، من هم دنبالش رفتم و بعد در کنار یه سری جوون نشست و کتابش رو باز کرد. فهمیدم دروس حوزوی رو میخونه، از مسجد اومدم بیرون. از پیرمردی که رد میشد سؤال کردم: "ببخشید، اسم این مسجد چیه؟" جواب داد: "حوزه حاج آقا مجتهدی" با تعجب به اطراف نگاه میکردم فکر نمیکردم ابراهیم طلبه شده باشه. روی دیوار حدیثی از "پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)" نوشته شده بود:
"آسمانها و زمین و فرشتگان، شب و روز برای سه دسته طلب آمرزش میکنند: علماء ،کسانیکه به دنبال علم هستند و انسانهای با سخاوت" مواعظ العددیه ص 111" .... شب وقتی از زورخانه بیرون میرفتم گفتم: "داش ابرام حوزه میری و به ما چیزی نمیگی؟" یکدفعه باتعجب برگشت و نگاهم کرد، انگار فهمید دنبالش اومده بودم بعد خيلي آهسته گفت: "آدم حیفِ عمرش رو فقط صرف خوردن و خوابیدن بکنه. من طلبه رسمی نیستم. همینطوری برای استفاده میرم اونجا ، عصرها هم میرم بازار ولی فعلاً به کسی حرفي نزن." تا زمان پیروزی انقلاب روال کاری ابراهیم به این صورت بود و پس از پیروزی انقلاب آنقدر مشغولیتهای ابراهیم زیاد شد که دیگر به کارهای قبلی نمیرسید.
#صلوات
#برشی_از_کتاب_سلام_بر_ابراهیم
📚@Ebrahimhadibot
@hekayate_deldadegi
"کانال شهیدان هادی و شهید حججی"
4_5967466456286233723.mp3
9.75M
[ خوش اومدید ای زائرا ، از سفر کرب و بلا - زمینه ]
- کربلایی جواد مقدم
#اربعین
@javad_Moghadam
@hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
﴾﷽﴿
.
"سلام بر روزی که زاده شدی"
و
روزی که شهید شدی
سلام بر آن لحظه که در دامانِ "امام زمان(عج)" چشم از این دنیا فروبستی
و
بر آن لحظهای که در آغوشِ "ارباب حسین(علیه السّلام)" چشم گشودی...
.
سلام بر آن دَم که بر چادرِ خاکیِ "فاطمه(سلام الله علیها)" بوسه زدی
و
سرمست از عطر یاس شدی
.
سلام بر بهشتی که تو را در خود جای داد
و
تو متنعم از آن شدی...
.
و سلام و درود بر آن هنگام که لایق دیدار "خداوند(متعال)" شدی... نظر به "وجهالله" گوارای وجودت
.
سالروز شهادتت مبارک "شهید روحالله قربانی"
#پست_سیاسی
🔴 تاریخ را درست بخوانیم!!!
(برای نسل جوان)
🔸برخی ادعا می کنند که تسخیر سفارت آمریکا تجاوز به خاک یک کشور محسوب می شود و بر خلاف قوانین بین المللی است. اما دقت کنیم:
🔻تسخیر #لانه_جاسوسی آمریکا تجاوز به خاک یک کشور نبود بلکه #عکس_العمل به تجاوز یک کشور به خاک ایران بود. کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ دقیقا از همین نقطه طراحی و انجام شد و ملت ایران پس از ۲۶ سال در ۱۳ آبان ۵۸ با حمله به مرکز عملیات، به آن کودتا پاسخ قاطع داد.
از این رو دانشجویان در واقع به سفارت آمریکا حمله نکردند بلکه یک خانه (لانه) تیمی و مرکز جاسوسی علیه کشورشان را تسخیر کردند.
🔻بازخوانی سیاست خارجی آمریکا در بسیاری از کشورهای دنیا نشان می دهد ؛ از بدیهی ترین کارکردهای سفارتخانه در کشورهای ناهمسو با آمریکا، طراحی #کودتا و #هدایت_خرابکاری گسترده بوده است. به نحوی که یک طنز سیاسی می گوید: "در تنها کشوری که هرگز کودتا رخ نخواهد داد آمریکاست چرا که آمریکا در آنجا سفارتخانه ای ندارد!!!
#سیزده_آبان
@ tabyin
@hekayate_deldadegi
#رهبرانه ❤️
"رهبرانقلاب(مدظله العالی)" ، خطاب به مسئولان:
🔻 مسئولان این حرفها را جدّی بگیرند، #جوانها را جدّی بگیرند، از نسل جوانِ امروز که #باانگیزه است، بهمعنای واقعی کلمه استقبال کنند، #نسل_جوان را کمک کنند.
👈 بنده میبینم در مواردی یک مجموعهی جوان، یک کار بسیار خوب و برجسته و راهگشایی را انجام دادهاند [امّا] دستگاهِ مسئولِ مرتبطِ با این کار به آنها #کمک نمیکند!
⚠️ این یکی از اشکالات کار ما است. مسئولین، جوانها را جدّی بگیرند، کارهای آنها را جدّی بگیرند، به آنها اهتمام داشته باشند. ۹۷/۸/۱۲
🌷 #گزیده_دیدار_۱۳_آبان
@Khamenei_ir
@hekayate_deldadegi
🍃🌹🍃
مردانگی "شهید ابراهیم هادی" را میتوان در ارتفاعات سر به فلک کشیده ی بازی دراز و گیلان غرب تا دشتهای سوزان جنوب مشاهده کرد ...
@hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🍃🌸 علمدار 🌸🍃 #قسمت_پنجاهم
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#یاران امام زمان عج
#راوی :یکی از همکاران سید
سید در محل کار لحظهای بیکار نبود. نميگذاشت هیچ کاری روی زمین
بماند. دائم در حال فعالیت بود.
به رزق حلال بسیار اهمیت ميداد. وقتی هم کار نداشت مشغول کمک به دیگران ميشد.
دائمًا لبهای سید تکان ميخورد! او در حین انجام کار همیشه ذکر ميگفت.
به ذکر شریف صلوات خیلی اهمیت ميداد.
دربارة لباس سپاه اعتقاد خاصی داشت. ميگفت: »این لباس را باید با وضو پوشید. این لباس یادگار خون هزاران شهید است که به ما رسیده.«
هر روز صبح زودتر از بقیه به محل کار ميآمد. با دوستانش در نمازخانه یا
یکی از اتاقها زیارت عاشورا ميخواند و بعد با پوشیدن لباس سپاه به اتاق خود ميرفت.
اجازه نميداد پشت سر کسی حرف بزنیم. ميگفت: »اگر مشکلی هست،
روی کاغذ بنویس و به آن شخص برسان.«
٭٭٭
از اين اتاق به آن اتاق رفت! چند تا امضا گرفت. از مراجعان تربيت بدني سپاه ساري بود. او را نميشناختم. فكر كنم از بچه هاي بسيج بود. كارش كه تمام شد خداحافظي كرد و رفت.
آن زمان من در سپاه فعاليت داشتم. ساعتي بعد از اتاق خارج شدم. با تعجب ديدم، همان آقايي كه كارش تمام شده بود مقابل یکی از اتاقها ايستاده!از دور كمي نگاهش كردم. خيلي مشكوك بود. هر از چندگاه نگاهي به داخل اتاق مي انداخت. جلو رفتم و گفتم: »سالم، مشكلي پيش اومده!؟«
يك دفعه برگشت و درحاليكه جاخورده بود گفت: »نه.«
« بعد مكثي كرد و گفت: »شما اين آقا رو ميشناسي؟!«
بعد هم با دست به شخصی كه توی اتاق نشسته بود اشاره كرد.
گفتم: »بله، چطور مگه؟!«
گفت: »اسمشون چیه؟!«
گفتم: »شما چی کار دارید، اصلًا شما کی هستید؟!«
شخص غريبه شروع به صحبت كرد. گفت: »من ديشب در عالم خواب
جمعيت زيادي را ديدم كه مثل رزمندگان زمان جنگ در حال حركت بودند!همه لباسهایی زیبا بر تن داشتند. چهرههایشان نورانی بود. همه در کنار هم انگار رژه ميرفتند.
در پشت سر آن گروه، افراد دیگری بودند كه منزلت و مقامشان بسيار بالاتر بود.
آنها به صورتشان نقاب داشتند. ظاهرًا آنها فرمانده یا مسئول بقیه بودند.
از شخصي كه در کنارم بود پرسيدم: ”اينها چه كساني هستند؟“
او هم گفت: ”اینها ياران امام زمان)عج( هستند“.
من از سر تعجب به سمت يكي از سربازان خاص آقا، که نقاب داشتند، رفتم.
به او نزدیک شدم و نقاب روي صورتش را كنار زدم. توانستم چهره آن شخص را ببينم!
منتظر ادامه صحبت ُ هاي آن شخص بودم. با تعجب گفتم: »خب چي شد!؟« آن آقا بعد از مكث كوتاهي ادامه داد: »وقتی چهره این آقا را داخل این اتاق
دیدم یاد خواب شب گذشته افتادم. آن يار امام زمان)عج( همين آقایی است كه
توي اين اتاق نشسته!«
سرم را برگرداندم و به داخل اتاق نگاه کردم. سید مجتبی علمدار به تنهایی
داخل اتاق نشسته و مشغول کارهایش بود.
شبیه این ماجراها بعد از شهادت سید بسیار زیاد نقل شد که از بیان آنها
صرف نظر ميکنیم
👈صلوات
🍃کانال شهید ابراهیم هادی🍃
✨@hekayate_deldadegi✨
سفره امام حسن ( ع )
به یاد شهید ابراهیم هادی...
#ارسالی _ اعضا
@hekayate_deldadegi