🍃🌸🍃
دمی با " آقا محسن حججی"
#آخرین_دیدار
یک ساعت قبل از اینکه "محسن" اعزام بشود، مادرم با من تماس گرفت و گفت که محسن دارد به "سوریه" می رود، همان لحظه اشک از چشمانم جاری شد و فوراً خودم را به منزل پدرم رساندم. تا با "محسن"، "خداحافظی" کنم، ما خیلی گریه و زاری میکردیم؛ اما "محسن" واقعاً صبور بود و عاشقانه بهسوی شهادت رفت.
به نقل از : مریم حججی (خواهر شهید)
📚منبع:نرم افزار سربلند
@hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃
دمی با " آقا ابراهیم هادی "
#مجلس_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها_۳
جبهه كه بوديم توسلهای "ابراهيم" بيشتر به "حضرت صديقه طاهره(سلام الله علیها)" بود و هميشه روضه "حضرت(س)"رو ميخواند. وقتي هم كه مجروح شده بود و در بيمارستان نجميه تهران بستري بود هنگامی كه دوستاش به ملاقاتش میاومدن شروع به روضه خواندن میکرد. ميگفت: " بعد از توكل به "خدا(متعال)"، توسل به "حضرات معصومين(علیهم السّلام)" مخصوصاً حضرت زهرا (سلام الله علیها)" كار سازه".زماني هم كه خبرنگار مجله پيام انقلاب با "ابراهيم" مصاحبه كرد و پرسيد: "چگونه در عمليات فتحالمبين پيروز شديد؟" "ابراهيم" جواب داد:"ما در فتحالمبين جنگ نكرديم ما راهپيمايي ميكرديم و فقط «يا زهرا (سلام الله علیها)» ميگفتيم."
📚منبع:نرم افزار برای دوست شهیدم
@hekayate_deldadegi
🔹﷽🔹
هوای دلــم ...
هوایــ"شــمــاســتــ" ؛؛؛ "آقــاجــانــ"
هوای دلــتــنــگــی
"السّلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (علیه السّلام)"
🍃سلام بر حضرت مادر(س) و مولاجان(ع)
🍃سلام بر سالار شهیدان کربلا(ع)
🍃سلام بر بقیه الله اعظم(عج)
🍃سلام بر علی ابن موسی الرضا(ع)
🍃سلام بر شهدا و صلحا
🍃سلام بر ابراهیم
🌹#صبحتون_شهدایی🌹
@hekayate_deldadegi
8.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پست_سیاسی
🌷 نماهنگ| در کنار یاران
🔺️ بخشهایی از حضور صبح دیروز "رهبرانقلاب(مدظله العالی)" در حرم مطهر "امام خمینی(ره)" و گلزار شهدای "بهشت زهرا(سلام الله علیها)" تهران. ۹۷/۱۱/۱۰
@khamenei.ir
@hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃
دمی با " آقا محسن حججی"
#جام_شهادت
"محسن" همیشه میگفت:
«غرق دنیا شده را ، جام شهادت ندهند.»
"محسن" چیزی زیباتر از دنیا را دید. شهادت، "خدا" و زیبایی را دیده بود که حاضر شد دنیا را رها کند و برود.
به نقل از : همسر شهید حججی
📚منبع:نرم افزار سربلند
@hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃
دمی با " آقا ابراهیم هادی "
#ما_تو_را_دوست_داریم
پائيز سال شصت و يك بار ديگر به همراه ابراهيم عازم مناطق عملياتي شديم. اينبار نَقل همه مجالس توسلهای "ابراهيم" به "حضرت زهرا (سلام الله علیها)" بود، هر جا ميرفتيم حرف از "ابراهيم" بود. خيلي از بچهها داستانها و حماسهآفرينيهاي اون رو توي عملياتها تعريف ميكردن كه همه اونها با توسل به "حضرت صديقه طاهره(سلام الله علیها)" انجام شده بود.به منطقه سوماركه رفتيم و به هر سنگري که سر ميزديم از "ابراهيم" ميخواستن كه براي اونها "مداحي" كنه و از "حضرت زهرا (سلام الله علیها)" بخوانه. شب در جمع بچههاي يكي ازگردانها شروع به "مداحي" كرد صداي "ابراهيم" به خاطر خستگي و طولاني شدن مجالس گرفته بود. بعد از تمام شدن مراسم يكي دو نفر از رفقا با "ابراهيم" شوخي ميكردن و صداش رو تقليد ميكردن وچيزهائي ميگفتن كه خيلي ناراحت شد. "ابراهيم" عصباني شد و ميگفت:"من مهم نيستم، اينا "مجلس حضرت(سلام الله علیها)" رو شوخي گرفتن. براي همين ديگه مداحي نميكنم". هر چه ميگفتم: "آقا ابرام، حرف بچهها رو به دل نگير، تو كار خودت رو بكن"، بيفايده بود آخر شب هم كه برگشتيم مقر، قسم خورد كه :"ديگه مداحي نميكنم".ساعت حدود يك نيمه شب بود كه خسته و كوفته خوابيدم. قبل از اذان صبح متوجه شدم كه كسي دستم را تكان ميدهد. چشمانم را به سختي باز كردم. چهره نوراني "ابراهيم" بالاي سرم بود. من رو صدا زد و گفت: "پاشو الان موقع اذانه" من هم بلند شدم. با خودم گفتم: "اين بابا انگار نميدونه خستگي يعني چي؟" البته ميدونستم كه او هر ساعتي هم بخوابه ،قبل از اذان بيداره و مشغول نماز ميشه. "ابراهيم" بچههاي ديگه رو هم صدا زد و بعد هم اذان گفت و نماز جماعت صبح رو به راه انداخت. بعد از نماز و تسبيحات، "ابراهيم" شروع به خواندن دعا کرد و بعد هم "مداحي حضرت زهرا(سلام الله علیها)". اشعار زيباي ابراهيم اشك چشمان همه بچهها را جاري كرد. من هم كه ديشب قسم خوردن "ابراهيم" رو ديده بودم از همه بيشتر تعجب كردم، ولي چيزي نگفتم. بعد از خوردن صبحانه به همراه بچهها به سمت سومار برگشتيم. بین راه دائم در فكر كارهاي عيجب "ابراهيم" بودم. يكدفعه نگاه معنيداري به من كرد و گفت: "ميخواي بپرسي با اينكه قسم خوردم، چرا "روضه" خوندم؟"گفتم: "خوب آره، شما ديشب قسم خوردي كه..." پريد تو حرفم و گفت: "چيزي كه بهت ميگم تا زندهام جايي نقل نكن". بعد ادامه داد:"ديشب خواب به چشمم نمياومد ولی نيمههاي شب كمي خوابم برد، يكدفعه ديدم "وجود مطهرحضرت صديقه طاهره(سلام الله علیها)" تشريف آوردند و گفتند:"نگو نميخوانم، ما تو را دوست داريم. هر كس گفت بخوان تو هم بخوان" ديگه گريه امان صحبت كردن بهش نميداد. "ابراهيم" بعد از آن به مداحي كردن ادامه داد.
📚منبع:نرم افزار برای دوست شهیدم
@hekayate_deldadegi
هیچ شعرے ننویسید بہ روے ڪفنم
با گــِلِ تُربــٺِ یــارم بنویسید #حسين(ع)
من دلـــم را ز شڪیبایے #زینـب(س) دارم
همه ےِ صبر و قرارم بنویسید #حسین(ع)
#شبتون_حسینی_علیه_السّلام🌙
@hekayate_deldadegi
🔹﷽🔹
"چادرت" را بتکان
روزی مارا بفرست ...
ای که روزی دو عالم همه از "چادر توست".
"مادر" صدای قلب من "تویی"
"مادر" دعای سینه زن "تویی"
"مادر" دلیل پرزدن "تویی"
🍃سلام بر حضرت مادر(س) و مولاجان(ع)
🍃سلام بر سالار شهیدان کربلا(ع)
🍃سلام بر بقیه الله اعظم(عج)
🍃سلام بر علی ابن موسی الرضا(ع)
🍃سلام بر شهدا و صلحا
🍃سلام بر ابراهیم
🌹#صبحتون_شهدایی🌹
@hekayate_deldadegi
4_5969840568178574359.mp3
9.22M
"چادرت" را بتکان روزی ما را بفرست
ای که روزی دوعالم همه از "چادر توست"
#"یازهرا(سلام الله علیها)"
#تولید_گروه_نفحات
@nafahaat_group
@hekayate_deldadegi