eitaa logo
حکایت و داستان قرآنی روایت پند حدیث آموزنده زیبا خواندنی معجزه کلیپ صوتی مذهبی اسلامی
18هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
14 فایل
﷽ 💚منبع انواع حکایات و روایات‌ جذاب مذهبی،داستان وپندزیبا 💚🌹حضورشما باعث دلگرمی ماست🌹💚 . 💚لطفا کپی باذکرصلوات🙏🌹 . . ❌تبلیغات و تبادلاتی که درکانال قرار میگیرند نه‌ تایید و نه‌ رد می‌شوند . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروردگارا در این شبهای سرد زمستان✨ دلهایمان را با نور ایمانت گرم کن...❄️ خدایا خانه دوستانم مملو از مهر...✨ چراغ خونه هاشون روشن... ❄️ زندگیشون پر برکت بگردان✨ شبتون آروم ❄️ 🆔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂🌸در این روز زیبا 💞امیدوارم نگاه پرمهرخدا 🍂🌸همراه لحظه‌هاتون 💕سلامتی ونیکبختی 🌸گوارای وجـودتـون 💞بارش برکت ونعمت 🍂🌸جاری در زندگیتون 🌸آخر هفته‌تون گلبارون 😍♥️ سلام صبحتون بخیر باشه ♥️♥️
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 💎: ✍سالها از پس هم رفتند و آمدند و ظلم و تحریم و شکنجه اشراف روز به روز بیشتر می شد،اما شیعیان همچون چشمان خویش از نهال های تازه جوانه زده مراقبت می کردند تا بالاخره به نخل تبدیل شدند و خرما دادند.پس خرماها را چیدند و خوشحال و شادمان نزد نوح(ع) رفتند و محصول را پیش رویش نهادند و منتظر فرمان بعدی پیامبر شدند. 🌴خداوند همان لحظه به نوح(ع)وحي فرمود:این خرماها را بخورید و دانه هایش را بکارید آنگاه که روئيد و خرما داد فرج را ميرسانم! ❇️بهت و حیرت شیعیان را فراگرفت.عده ای سر به زیر افکنده و در فکر فرورفته بودند و عده ای مات و حیران به چهره یکدیگر می نگریستند؛اما این سکوت دوام چندانی نداشت. 🗯آرام آرام زمزمه هایی بین حضار پیچید و تبدیل به فریاد شد:این خلف وعده ای آشکار است!اصلا فرجی در کار نيست و نخواهد بود! این همه عذاب و گرفتاری برای امری موهوم و پوچ بود. بین مومنان دودستگی افتاد.یک سوم ایشان از دین خدا رو برتافتند و از حلقه متدینين خارج شدند.اما دو سوم ایشان همچنان بر ایمان خویش استوار ماندند و صبوری کردند. 🌴شیعیان برای بار دوم خرما ها را خوردند دانه هایش را کاشتند تا خرما داد. سپس محصول را در سبد های حصیری ریختند و پیش روی نوح نهادند و گفتند:الوعده وفا! ❗️اما بار دیگر وحی آمد که به موحدین و شيعيان بگو این خرماها را نيز بخورند و دانه هایش را بکارند، هرگاه خرما داد فرج را ميرسانم! ❕می توان حدس زد چه اتفاقی افتاد!دو سوم دیگر از شيعيان باقی مانده از حلقه موحدین خارج شدند و گفتند واقعاً همه این وعده ها پوچ است و فرجی در کار نیست.حالا دیگر هشتاد نفر بیشتر از یاران نوح(ع)باقی نمانده بودند.هشتاد نفر شیعه باقی مانده هسته ها را کاشتند و منتظر ماندند. 💢روزگار سختی بود.ظلم اشراف و کفار روز به روز بیشتر میشد و هر لحظه نسبت به شیعیان جری تر می شدند. خطر قتل و عام پیامبر و یارانش بسیار جدی بود و هیچگاه مثل آنروز سایه مرگ بر سرشان سنگینی نمی کرد.عاقبت نخل ها خرما داد و شیعیان خرماها را نزد پیامبر بردند. 💭اما اینبار پیش از آنکه وحی بر نوح نازل شود پیش دستی کردند و گفتند:ای سرور و مولای ما! ما به تو ایمان قطعی داریم و هر چقدر هم لازم باشد خرما میخوریم و ميکاریم.اما می بینی که ما اندکیم و دشمن فراوان! خودت بهتر از ما می دانی که اگر این بار نيز وعده به بعد کنی یک یک ما را قتل عام می کنند.پس اینبار برو و دعائی در حق ما کن.1 🌴در برخي روایات فرایند کاشت درخت خرما تا هفت بار ادامه یافته و در برخي روایات نيز این کار تا ده بار تکرار شده است!2 📚منابع: 1)بیگدلی،عروج مشرقی،ص316 و 317،صدوق قمي،کمال الدین و تمام النعمه،ج1،ص133؛بحرانى،البرهان في تفسير القرآن،ج5،ص501؛مجلسي،بحار الانوار،ج11،ص328؛مجلسي،حيات القلوب،ص184؛مسعودی،اثبات الوصایه،ص31 ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا خداوند این همه مقام و جایگاه را به حضرت عباس (ع) داده؟ 🎙 حجت الاسلام رفیعی ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
‍ ‍ ‍ 💎 ✍نوح(ع) چشمانش را از چشمان دریده و هتاک مرد اشراف زاده چرخاند و به شیعیان خود چشم دوخت،گروه اندکی مرد و زن ژنده پوش با بدن های نحیف و صورت های رنگ پریده که همگی برای یاری او آمده بودند. 💭پیامبر لحظاتی را تامل کرد و با نگاه پر مهر خود صورت تک تک یارانش را نوازش داد. سپس رو به اشراف کرد و اینچنین فرمود: ⁉️آیا از من می خواهید برای بدست آوردن دل های شما، مردمی را که دل به رحمت خداوند یکتا بسته اند از خود برانم؟! مردمی که سال هاست آنها را به هزار و یک وعده ی رنگارنگ میفریبید و با تیغ تیز شمشیر و زبانهایتان، بر تن و جانشان زخم می زنید، اما نه فریب وعده های پوشالیتان را می خورند و نه شکنجه هایتان ایمانشان را متزلزل می سازد. اینک ایشان را اراذل و اوباش میخوانید و خود را از ایشان برتر میدانید؟! می پندارید آن سکه ها و جواهرات که در پستوی خانه های خویش پنهان ساخته اید،یا این لباس های حریر و ابریشم، شما را به مقام و منزلتی بالاتر از دیگر بندگان خدا رسانده است؟! ❗️چگونه خود را از ایشان برتر می دانید در حالی که اینان دیدار کنندگان با خدای خویشند اما شما قومی هستید که جز جهل و تعصب و نادانی چیزی در شما نمی بینم! 🔱اگر ایشان را از خود طرد کنم،چه کسی مرا در برابر عذاب خداوند یاری می کند؟! بی شک اگر چنین کنم من نیز از ستمکارانم. 💎اینک یک بار دیگر با شما اتمام حجت می کنم. بدانید که من برای آنچه می گویم هیچ پاداش و مقامی از شما نمی خواهم که پاداش من در نزد خداوند منانم محفوظ است. 🔮من به شما نمی گویم که گنجینه های نعمت خدا نزد من است تا بتوانم بدون دستور او حاجات شما را برآورم. بدون اذن او مرا یارای هیچ تصرفی در آسمان ها و زمین نیست، و ادعا نمی‌کنم که علم غیبی که فقط در دست خداوندست را تماما می دانم، و نمی گویم که فضیلت و برتری بر شما دارم یا همچون فرشته ای هستم که در خلقت با شما متفاوت است. ❗️اینک ای قوم من! به من بگوييد اگر از طرف پروردگارم حجت و دلیلی روشن برای شما داشته باشم و مرا از نزد خود رحمتى بخشيده باشد كه بر شما پوشيده است آیا حاضر هستید تا آن نشانه را با شما در میان بگذارم؟! هرچند که می دانم از آن اکراه دارید اما بدانید که هیچ اجباری در پذیرش دلیل من و دین خدا برای شما وجود ندارد. 📚منابع: سوره هود آیات 28 تا 31 ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🧿⚫️ اما ن از دل زینب ع⚫️🧿 ✍داستان هنده همسر یزید، کنیز حضرت زینب (س) 🔰 زن یزید که سالهاى پیش در خانه عبدالله بن جعفر زیر دست حضرت زینب(س) کامل تربیت شده بود، روزگار او را به شام خراب انداخته و از جایى خبر ندارد. یک وقت بر سر زبانها افتاد که جماعتى از اسیران خارجى به شام آمده اند. این زن از یزید درخواست کرد به دیدار آنها برود. یزید گفت شب برو. 🌙 چون شب فرا رسید، بوی خوش غذایی که زن شامی با خود آورده بود، کودکان را وادار کرد تا دور او جمع شوند، سینی پر از غذا برای خرابه نشینان... اما هیچ کدام دست به سوی غذا نمی‌بردند.... خانم ام کلثوم(س) گفتند صدقه بر ما حرام است. زینب(س) بلند شد و به پیشواز زن آمد و فرمود: زن! مگر نمی‌دانی این گونه صدقات بر ما حرام است؟ برای چه این طعام را آورده‌ای؟ زن گفت: به خدا قسم این صدقه نیست، بلکه نذر است که بر من اجرای آن لازم است و برای هر اسیر و غریب طعامی به رسم هدیه می‌برم. 🔻 زن این پا وآن پا کرد و با شرم گفت: من در ایام کودکی در شهر رسول خدا (ص) بودم و به مرضی دچار شدم که طبیبان و پزشکان از معالجه من عاجز شدند. چون پدر و مادرم دوستدار اهل بیت (ص) بودند، مرا برای شفا به خانه امیرالمومنین (؏) بردند و از فاطمه زهرا (س) طلب شفا کردند. ✨ درآن زمان حسین (؏) به خانه آمد. علی (؏) فرمود: ای فرزندم! دست بر سر این دختر بگذار و از خدا شفای او را بخواه! حسین (؏) چنین کرد و از برکت مولایم شفا پیدا کردم. تا کنون هیچ مریضی در من راه نیافته است... گردش روزگار مرا به این سرزمین کشانده است و از مولای خویش دور مانده‌ام. نذر کردم هرگاه اسیر یا غریبی را ببینم تا حدی که امکان دارد به او احسان نمایم. برای سلامتی آقایم حسین (؏)، تا شاید بار دیگر به زیارت او نائل شوم و جمال ایشان را دیدار نمایم. 🏴 فرمان داد تا تختی در خرابه نصب کردند. بر تخت قرار گرفت و حال رقت بار آن اسیران او را کاملا متأثر گردانید و سؤال کرد: اى زن اسیر، شما از اهل کدام دیارید؟ حضرت زینب(س) فرمود: از اهل مدینه. آن زن گفت: عرب همه‌ی شهرها را مدینه گوید؛ شما از کدام مدینه هستید؟ فرمود: از مدینه رسول خدا(ص). آن زن از تخت فرود آمد و به روى خاک نشست. حضرت زینب(س) سبب را سؤال کرد گفت: به پاس احترام مدینه رسول خدا(ص) اى زن اسیر، تو را به خدا قسم مى‌دهم آیا هیچ در محله بنى هاشم آمد و شد داشته‌اى؟ حضرت زینب (س) فرمود: من در محله بنى هاشم بزرگ شده‌ام. آن زن گفت: اى زن اسیر، قلب مرا مضطرب کردى. تو را به خدا قسم مى‌دهم، آیا هیچ در خانه آقایم امیرالمؤمنین(؏) عبور نموده و هیچ بى‌بى من حضرت زینب(س) را زیارت کرده‌اى؟ ✨ حضرت زینب (س) دیگر نتوانست خوددارى بنماید، صداى شیون او بلند شد فرمود: حق دارى زینب را نمى‌شناسى... من زینبم ⁉ زن گفت: اگر تو زینبی پس حسینت کو؟ حضرت زینب(س) فرمود: ای زن، از حسین پرسش مى‌کنى؟! این سر که در خانه یزید منصوب است از آن حسین (؏) است. آن زن از شنیدن این کلمات دنیا در نظرش تیره و تار گردید و آتش در دلش افتاد. مانند شخص دیوانه، نعره زنان، به بارگاه یزید دوید. فریاد زد: اى پسر معاویه ، سر پسر دختر پیغمبر(ص) را در خانه من نصب کرده‌اى با اینکه ودیعه رسول خداست... 🏴 واحسیناه، واغریباه، وامظلوماه، واقتیل اولاد الادعیاء، والله یعز على رسول الله و على امیرالمؤمنین 🔥 یزید یک باره دست و پاى خود را گم کرد، دید فرزندان و غلامان و حتى عیالات او بر او شوریدند. از آن پس چنان دنیا بر او تنگ شد و زندگى بر او ناگوار افتاد که مى‌رفت در خانه تاریک و لطمه به صورت مى‌زد .... 🔥 یزید چاره‌اى جز این ندید که خط سیر خود را نسبت به اهل بیت عوض کند، لذا به عیال خود گفت: برو آنان را از خرابه به منزلى نیکو ببر. آن زن به سرعت، با چشم گریان شیون کنان، آمد زیر بغل حضرت زینب(س) را گرفت و گفت : اى سیده من، کاش از هر دو چشم کور مى‌شدم و تو را به این حال نمى‌دیدم. اهل بیت(؏) را برداشت و به خانه برد و فریاد کشید: اى زنان مروانیه، اى بنات سفیانیه، مبادا دیگر خنده کنید! مبادا دیگر شادى بکنید! به خدا قسم اینها خارجى نیستند، این جماعت اسیران ذریه رسول خدا و فرزندان فاطمه زهرا و على مرتضى على (؏) و آل یس و طه مى‌باشند. 📚 ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۱۹۱ ••●✦✧✦✧✦●•• زینب اسیر نیستــــ دو عــالــم ... اسیـــــر اوستــــ ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
شهید بهشتی فلان قـاضـی را توبیخ کرده بود.. وقتی دلیل این کار را پرسیدند ، گفت : شنیده‌ام که در ماموریت‌ها کیفش را میدهد مردم بیاورند ، توبیخش کردم تا دیگر آنها را خفیف نشمارد ...!! ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🌺🍃 🍃از بزرگی پرسیدند فلسفه حرام بودن نگاه به نامحرم چیست؟ گفت : 👀 میبینی،میخواهی،به وصالش نمیرسی،دچار افسردگی میشوی! 👀 میبینی،شیفته میشوی،عیب هارا نمیبینی،ازدواج میکنی،طلاق میدهی! 👀 میبینی ،دائم به او فکر میکنی،از یاد خــدا غافل میشوی،از عبادت لذت نمیبری! 👀 میبینی،باهمسرت مقایسه میکنی،ناراحت میشوی،بداخلاقی میکنی! 👀 میبینی،لذت میبری،به این لذت عادت میکنی، چشم چران میشوی،درنظر دیگران خوار میگردی! 👀 میبینی،لذت میبری،حب خدا دردلت کم میشود،ایمانت ضعیف میشود! 👀 میبینی،عاشق میشوی،از راه حلال نمیرسی،دچار گناه میشوی! ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
خداوند به هرڪس از او بخواهد بی‌حساب می‌بخشد ، یادمان باشد از او بخواهيم و صبور باشیم چون پاسخ او مثبت است ، شاےد ڪمے دیرتر اما قطعا بسیار بهتر خواهد داد... 🌹🍃 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
(زن و مرد شرابخوار) 🔸می گویند یکی از حاکمان در زمان خلافت خود، شب‌ها در شهر می‌گردید و از احوال مردم مطلع می‌شد. شبی از خانه ای آوازی شنید. چون از دیوار خانه بالا رفت، دید زن و مردی نشسته اند و شراب می‌خورند. حاکم به مرد گفت: "ای مرد آیا فکر می‌کنی خدای تعالی اعمال شنیع و گناهان تو را پنهان می‌کند؟" 🔹مرد گفت: "ای حاکم! اگر از من یک گناه سر زده باشد، تو از سه جهت مرتکب گناه شده ای: اول آنکه خدای گفته است تجسس در احوال مردم نکنید و تو تجسس کردی؛ و دوم آنکه گفته است: «وَأْتُواْ الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا» (بقره: ۱۸۹)و حال آنکه تو از دیوار خانه ما داخل شدی؛ و سوم آنکه خدا فرموده است: «إِذَا دَخَلْتُم بُیُوتًا فَسَلِّمُوا» (نور: ۶۱) ؛ یعنی هرگاه داخل خانه‌ها شدید، سلام کنید، و تو سلام نکردی. ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🌹خاطرات بدتان را مرور نکنید؛ ✍دوستان تمامی اتفاقات منفی و مثبت بواسطه افکار و باورهایتان جذب می شوند،اما نکته ای که می خواهم به ان توجه کنید عدم مرور لحظات سختی و خاطرات بد در ذهنتان است. وقتی ساعتها در گذشته ای تلخ ،دعوایی که با فردی خاص،یا تصادفی که برایتان روزی پیش امده و ضرر مالی و پولی که از دست داده اید سیر می کنید مجددا این اتفاقات را به سمتتان جذب میکنید. در مورد اتفاقات بد روزتان صحبت نکنید چرا که تکرار کلامتان به رخ دادن مجدد آن اتفاق قدرت می بخشد و با ارسال ارتعاش منفی به کائنات ناآگاهانه هم جنس آن اتفاق را از جهان هستی درخواست می کنید تا میتوانید توجه تون رو ببرین سمت اتفاقات خوب زندگیتون وانها رو مرور کنید. : 🌷 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✍لحظات آخر عمر زینب (س)🥀 ماجرای کربلا پایان پذیرفته، ولی غمهای زینب فراموش شدنی نیست. هر لحظه او کربلا و عاشورا و اسارت و درد رنج است. هر لحظه، مدینه یادآور حدیث کساء اهل بیت و دوران هجرت زینب و حسین، از سخت ترین دوران عمر اوست. در مدینه قحطی سختی رخ داده است. عبدالله بن جعفر که بحر جود و کرم است و عادت بر بذل و عطا دارد، به دلیل اینکه دستش از سرمایه دنیا تهیه گشته راهی شام می گردد و به کار زراعت مشغول می شود؛ ولی زینب، هر روز او گریه و داغ دل است. مدتی می گذرد که زینب گرفتار تب وصل خانواده اش می گردد و هر لحظه مریضی او شدت پیدا می کند، تا اینکه نیمه ظهر به همسر خویش عبدالله می گوید: بستر مرا در حیاط به زیر آفتاب قرار بده. عبدالله می فرماید: او را در حیاط جای دادم که متوجه شدم چیزی را روی سینه خویش نهاده و مدام زیر لب حرفی می زند. به او نزدیک شدم دیدم پیراهنی را که یادگار از کربلاست؛ یعنی پیراهن حسین را، که خونین و پاره پاره است، بر روی سینه نهاده و مدام می گوید: حسین، حسین، حسین!... لحظاتی بعد او وارد بر حریم اهل بیت النبوة گشت و کارنامه عمرش به به خیر و سعادت ختم گردید. 📔عقیله بنی هاشم ص ۵۷،۵۸ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
زن فقیری که با یک برنامه رادیویی تماس گرفت و از خدا درخواست کمک کرد. مرد بی‌ایمانی که داشت به این برنامه رادیویی گوش می‌داد، تصمیم گرفت سر به سر این زن بگذارد. آدرس او را به دست آورد و به منشی‌اش دستور داد مقدار زیادی مواد خوراکی بخرد و برای زن ببرد. ضمنا به او گفت: «وقتی آن زن از تو پرسید چه کسی این غذا را فرستاده، بگو کار شیطان است.» وقتی منشی به خانه زن رسید، زن خیلی خوشحال و شکرگزار شد و مشغول بردن خوراکی‌ها به داخل خانه کوچکش شد. منشی از او پرسید: «نمی‌خواهی بدانی چه کسی این خوراکی‌ها را فرستاده؟» زن جواب داد: «نه، مهم نیست. وقتی خدا امر کند، حتی شیطان هم فرمان می‌برد.» ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
(از دست نديد👌☺️) بعضی از القاب امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام: ابوالیَتامی والمساکین : پدر یتیمان و بینوایان اسدالله : شیر خدا اسدالله الغالب الکرار: شیر غالب و حمله کننده خدا(نماد دلاوری) اَخُ الرّسول: برادر پیامبر اُذُن الله الواعیه: گوش شنوای خدا ازْهَدُ الزّاهِدین : بی‌رغبت‌ترین زاهدان به دنیا اسـمُ اللّه‌ِ‌ الرَضیّ‌ : نام‌ پسندیده خـدا اصَلُ القَدیُم: گوهر دیرینه امیرالبَرَرة : امیر نیکان امیر الجُیُوش : فرمانده لشگرها امیرالمؤمنین فرمانده و رهبر مسلمانان امیرالنَّحْلِ : امیرمؤمنان و شیعیان (نحل به‌معنای زنبور عسل است و شیعیان به زنبور تشبیه شده‌اند.) امامُ الاَبرار: پیشوای نیکان امام الاتقیاء : پیشوای پارسایان امام الاولیاء: پیشوای دوستان خدا امام الاُمة: پیشوای امت پیامبر امام الحق : پیشوای حق و راستی امام خلق الله: پیشوای خلق خدا امام الصّالِحین ... ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️آرامـش آسمـان 💫شب سهم قلبتان باشد ⭐️ و نـور ستـاره ها 💫روشنی بـخش ⭐️تـمام لحظہ هایتان 💫خُــدایـا ⭐️ستاره‌های آسمـانت را 💫سقف خانه دوستانم کن ⭐️تا زندگیشان 💫مـانند ستـاره بدرخشد ⭐️شبتون بخیر 🆔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸آرزو میکنم خداوند 🌷برای امروزتون سبد سبد 🌸اتفاقهای خوب و خوش رقم بزند 🌷و حال دلتون مثل گل 🌸تازه و با طراوت باشد 🌷شادی هاتون پایدار 🌸مهرتون ماندگار 🌷روزتـون زیبـا 🆔
🔆گریه جبرائیل بر مصائب حضرت زینب(س) روایت شده است که پس از ولادت حضرت زینب(س) ، امام حسین(ع) که در آن هنگام کودک سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد: خداوند به من خواهرى عطا کرده است . پیامبر(ص) با شنیدن این سخن ، منقلب و اندوهگین شد و اشک از دیده فرو ریخت. حسین(ع) پرسید: براى چه اندوهگین و گریان شدى ؟ پیامبر(ص) فرمود: اى نور چشمم ، راز آن به زودى برایت آشکار شود. تا اینکه روزى جبرائیل نزد رسول خدا(ص) آمد، در حالى که گریه مى کرد، رسول خدا(ص) از علت گریه او پرسید، جبرائیل عرض کرد: این دختر (زینب) از آغاز زندگى تا پایان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گریبان خواهد بود؛ گاهى به درد مصیبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس پدرش امیر مومنان و سپس ماتم مصیبت جانسوز برادرش امام حسن(ع) گردد و از این مصایب دردناک تر و افزون تر اینکه به مصایب جانسوز کربلا گرفتار شود، به طورى که قامتش خمیده شود و موى سرش سفید گردد. پیامبر (ص) گریان شد و صورت پر اشکش را بر صورت زینب(س) نهاد و گریه سختى کرد، زهرا(س) از علت آن پرسید. پیامبر(ص) بخشى از بلاها و مصایبى را که بر زینب(س) وارد مى شود، براى زهرا(س) بیان کرد. حضرت زهرا(س) پرسید: اى پدر! پاداش کسى که بر مصایب دخترم زینب(س) گریه کند چیست؟ پیامبر اکرم(ص) فرمود: پاداش او همچون پاداش کسى است که براى مصایب حسن و حسین (ع) گریه مى کند. 📚 ۲۰۰ داستان از فضایل ، مصائب و کرامات حضرت زینب(ع) ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🌺نبی مکرم اسلام (ص) می‌فرمایند: 💫🌟فرزندان آدم را همنشینانی از فرشتگان است که اگر برادر مؤمن خود را به نیکی در جایی ذکرِ خیر کنند، فرشتگان گویند بر تو هم این ثواب که ذکر کردی نوشتیم. 📚معراج السعاده ✍ ✍ ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✍گویند حضرت آدم نشسته بود، شش نفر آمدند، سه نفر طرف راستش نشستند و سه نفر طرف چپ. به یکی از سمت راستی‌ها گفت: «تو کیستی؟» گفت: «عقل.» پرسید: «جای تو کجاست؟» گفت: «مغز.» از دومی پرسید: «تو کیستی؟» گفت: «مهر.» پرسید: «جای تو کجاست؟» گفت: «دل.» از سومی پرسید: «تو کیستی؟» گفت: «حیا.» پرسید: «جایت کجاست؟» گفت: «چشم.» سپس به جانب چپ نگریست و از یکی سؤال کرد: «تو کیستی؟» جواب داد: «تکبر.» پرسید: «محلت کجاست؟» گفت: «مغز.» گفت: «با عقل یک جایید؟» گفت: «من که آمدم عقل می‌رود.» از دومی پرسید: «تو کیستی؟» جواب داد: «حسد.» محلش را پرسید. گفت: «دل.» پرسید: «با مهر یک مکان دارید؟» گفت: «من که بیایم، مهر خواهد رفت.» از سومی پرسید: «کیستی؟» گفت: «طمع.» پرسید: «مرکزت کجاست؟» گفت: «چشم.» گفت: «با حیا یک جا هستید؟» گفت: «چون من داخل شوم، حیا خارج می شود ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✍امام حسن مجتبی علیه السلام: زیرک ترین و هوشیارترین افراد، پرهیزکار ترین فرد است. احمق و نادان ترین افراد، کسی است که تبه کار و اهل معصیت باشد. گرامی ترین و باشخصیت ترین افراد، کسی است که به نیازمندان پیش از اظهار نیازشان، کمک کند». 📚بحارالانوار : 🌷 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴معجزه ی ذکر "ایّاک نعبد و ایّاک نستعین" ✳️طلحه گفت: با حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله در بعضی از غزوات بودم، چون کار سخت می شد و جبهه جنگ و کارزار گرم می گشت و مسلمانان با مشرکین در نبرد بودند. 🌸حضرت رسول صلی الله علیه و آله سر بر می داشت و می فرمود: *یا مالک یوم الدین،ایّاک نعبد وایّاک نستعین* 🔥یک وقت مشاهده کردم،دیدم سرهای کفّار از پیکرهایشان جدا می شد و بر زمین می افتاد 🔴 و من کسی را نمی دیدم که به آنها شمشیر بزند، ولی کافرین یا کشته و یا مجروح می شدند و یا فرار می کردند. 🌼از پیغمبر صلی الله علیه و آله ماجرا را پرسیدم ،حضرت فرمود: فرشته ها بودند که سرها را از بدن جدا می کردند و شما آنها را نمی دیدید. 💐در روایت است که : وقتی کار بر مؤمن تنگ شود،مداومت به گفتن مالک یوم الدین ایاک نعبد وایاک نستعین کند؛ کار بر او سهل و آسان شود. 📕قصه های قرآنی 📗زبدة التفاسیر،ص۹۳ ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🌸✨جهت گشایش امور و باز شدن گره هاے ڪور خواندن 《سوره نـاس》بسیار مجرب و پر ثمر خواهد بود✨ 📚ذکرهای شگفت انگیز عارفان ۱۳۰ ╔══ ๑ღ❈ღ๑ ══╗ ╚══ ๑ღ❈ღ๑ ══╝ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
دو فرشته مسافر، براي گذراندن شب، در خانه يک خانواده ثروتمند فرود آمدند. اين خانواده رفتار نا مناسبي داشتند و دو فرشته را به مهمانخانه مجللشان راه ندادند. بلکه زير زمين سرد خانه را در اختيار آنها گذاشتند.فرشته پير در ديوار زير زمين شکافي ديد و آن را تعمير کرد. وقتي فرشته جوان از او پرسيدچرا چنين کار را کرده، پاسخ داد(( همه امور بدان گونه که مي نمايند، نيستند!)) شب بعد اين دو فرشته به منزل يک خانواده فقير ولي بسيار مهماننوازرفتند. بعد از خوردن غذايي مختصر زن و مرد فقير، رختخواب خود را در اختيار دو فرشته گذاشتند.صبح روز بعد فرشتگان، زن و مرد فقير را گريان ديدند، گاو آنها که تنها وسيله گذران زندگيشان بود، در مزرعه مرده بود. فرشته جوان عصباني شد و از فرشته پير پرسيد: چرا گذاشتي چنين اتفاقي بيفتد؟ خانواده قبلي همه چيز داشتند و با اين حال تو کمکشان کردي، اما اين خانواده دارايي اندکي دارند و تو گذاشتي که گاوشان هم بميرد! فرشته پير پاسخ داد: وقتي در زير زمين آن خانواده ثروتمند بوديم، ديدم که در شکاف ديوار کيسه اي طلا وجود دارد. از آنجا که آنان بسيار حريص و بد دل بودند، شکاف را بستم و طلا ها را از ديدشان مخفي کردم. ديشب وقتي در رختخواب زن و مرد فقير خوابيده بودم، فرشته مرگ براي گرفتن جان زن فقير آمد و من به جايش آن گاو را به او دادم! همه امور به دان گونه که نشان مي دهند، نيستند و ما گاهي اوقات خيلي دير به اين نکته پي مي بريم. 🍃پس به گوش باشيد شايد کسي که زنگ در خانه شما را مي زند فرشته اي باشد و يا نگاه و لبخندي که شما بي تفاوت از کنارش مي گذريد، آنها باشند که به ديدار اعمال شما آمده اند! ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✍آیت‌الله بهجت(ره): دعای تعجیل فرج دوای دردهای ماست، در روایت است که: در آخرالزمان همه هلاک می‌شوند، «إِلا مَنْ دَعا بَالْفَرَجِ؛ مگر کسانی که برای [ تعجیل] فرج دعا کنند». 📚در محضر بهجت، ج١، ص٣۶٣ صد جمعه دیده ایم و شما را ندیده ایم از درد گفته ایم و دوا را ندیده ایم چشمان ما هر آنچه به جز یار دیده است از بخت تیره، وجه خدا را ندیده ایم 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 ✍ ✍ ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi