eitaa logo
حکایت و داستان قرآنی روایت پند حدیث آموزنده زیبا خواندنی معجزه کلیپ صوتی مذهبی اسلامی
18هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
14 فایل
﷽ 💚منبع انواع حکایات و روایات‌ جذاب مذهبی،داستان وپندزیبا 💚🌹حضورشما باعث دلگرمی ماست🌹💚 . 💚لطفا کپی باذکرصلوات🙏🌹 . . ❌تبلیغات و تبادلاتی که درکانال قرار میگیرند نه‌ تایید و نه‌ رد می‌شوند . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
💎از شيخ بهايي پرسيدند : خدا را در كجا يافتي ...؟ فرمودند: در قلب كساني كه بي‌دليل مهربانند ... ✍ ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
💖زندگى بسيار طعنه آميز است. غمی خواهد داشت تا بدانى شادى چيست،👌 صداهاى ازار دهنده دارد تا از سكوت قدردانى كنى و نبودن ها هستند تا ارزش حضور و بودن ها را بدانى.👌👏 شبتون بخیر یا علی
✍نجات از قبر بعد از مُردن! فاضل محترم آقا میرزا محمود شیرازی فرمودند که مرحوم آقا سیّد زین العابدین کاشی(اعلی اللّه مقامه) در کربلا خادمی داستند که تبریزی بود و بسیار پرهیزکار و اهل تقوا و صلاح... نقل کرد که قبل از مهاجرت به کربلا، در خارج از شهرِ تبریز در نزدیک قبرستان، قهوه خانه‌ای داشتم و شبها را همانجا می‌خوابیدم، شبی هوا بسیار سرد بود و من درب قهوه خانه را محکم بستم و خوابیدم، ناگاه کسی در را به سختی کوبید، برخاستم در را باز کردم آن شخص فرار کرد... مرتبه دوّم در را سخت‌تر کوبید، آمدم در را گشودم اما باز فرار کرد، گفتم البته این شخص، امشب مزاحم من شده، پس چوبی به دست گرفتم و پشت در نشستم و آماده شدم تا تلافی کنم، تا مرتبه سوم در را کوبید در را گشودم و او را تعقیب کردم تا وارد قبرستان شد و در نقطه‌ای محو گردید..!! پس در همان محل توقّف کردم و متوجه اطراف شدم و از او تفحّص می کردم، بعد خیال کردم شاید پنهان شده ،همانجا مخفی شدم و روی زمین دراز کشیدم به قصد اینکه اگر پنهان شده ظاهر شود... چون خوابیدم و گوشم را به زمین گذاشتم، ناگاه صدای ضعیفی شنیدم که شخصی از زیر خاک ناله می کند..!! متوجه شدم که قبرِ تازه‌ای است که طرف عصر کسی را آنجا دفن کرده‌اند و دانستم که سکته کرده بوده و در قبر بِهوش آمده، پس برایش رِقّت کردم و به قصد خلاصیِ او خاکها را برداشتم و لحد را برچیدم، شنیدم که می‌گفت: کجا هستم؟! پدرم کجاست؟! مادرم کجاست؟! پس لباس خود را بر او پوشانیدم و او را بیرون آورده، در قهوه‌خانه جای دادم ولی او را نمی‌شناختم تا بستگانش را خبر کنم... آهسته آهسته از او پرسش می‌کردم تا محلّه و خانه او را دانستم و از قهوه خانه بیرون آمده همان شب پدر و مادرش را پیدا کردم و آنها را خبر دادم، پس آمدند و او را به سلامتی به خانه بردند آنگاه دانستم که آن شخص کوبنده در "مأموری از غیب" بوده برای نجات جان آن جوان... 📙داستانهای شگفت ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✍رسول خدا(ص): ای سلمان! محبت فاطمه در صد جا سود‌مند است که آسان‌ترین آن، هنگام مرگ و محاسبه اعمال است. 📚بحار:27:116 : 🌷 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🔹کرامت حضرت ابوالفضل یکی از علمای نجف بود که برای مدتی به قم آمده بود تعریف میکرد: من مشکلى داشتم به مسجد جمکران رفتم درد دل خود را به محضرحضرت بقیة الله حجةّ بن الحسن العسکرى امام زمان روحی له الفداه عرضه داشتم و از وى خواستم که نزد خــــــــدا شفاعت کند تا مشکلم حل شود. براى همین منظور بکرّات به مسجد جمکران رفتم ولى حاجت روا نشدم. روزى هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم : مولاجان ، آیا جایز است که در محضر شما و در منزل شما باشم و به دیگرى متــوســـل شوم ؟ شما امـــــام من مى باشید، آیا زشت نیست با وجود امام حتّى به "علمدار کربلا قمربنى هاشم علیه السلام" متوسل شوم و او را نزد خدا شـــفـــیـــع قرار دهم ؟! از شدت تاثر بین خواب و بیدارى قرار گرفته بودم . ناگهان با چهره نورانى قطب عالم امکان حضرت حجّت بن الحسن العسکرى عجل الله تعالى فرجه الشریف مواجه شدم. بدون تامل به حضرتش سلام کردم. حضرت با محبت و بزرگوارى جوابم را دادند و فرمودند: «نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمى شوم به علمدار کربلا متوّسل شوى ، بلکه شما را راهنمائى هم مى کنم که به حضرتش چه بگویى چون خواستى از حضرت ابوالفضل (ع ) حاجت بخواهى ، این چنین بگو: "یا اباالغوث ادرکنى " اى آقا پنــــــــــاهم بده .» باز هم محضرتان نیستم، از دور سلام... السلام علیک یا اباعبدالله الحسین اَلسَلامُ عَلَیکَ یا قَمَرَالعَشیرَه 📚لاله هاى رنگارنگ ، ص114 (حضرت حجة الاسلام و المسلمین «آقاى حاج سیّدمحمد تقى حشمت الواعظین طباطبائى قمى » این داستان را از «آیت الله العظمى مرعشى نجفى قدس سره » نقل کرده است ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 روایت عجیب در مورد تشییع جنازه ┄┅═✾•••✾═┅┄┈ استاد مسعود عالی ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
👇🏼جوانی موبایلش را که کنار قران گذاشته بود یادش رفت با خودش ببره و رفت بیرون از منزل " قران سوالی ازموبایل میکنه " * چرا اینجا انداختنت ؟ 📱موبایل:این اولین بار است که منو فراموش میکنه 📖قرآن : ولی من که همیشه فراموش میکنه 📱موبایل: من همیشه با اون حرف میزنم ،اونم با من 📖قرآن:منم همیشه بااون حرف میزنم ولی ان نه گوش میده ونه بامن حرف میزنه * 📱موبایل:آخه من خاصیت پیام دادن و پیام گرفتن دارم.. 📖قرآن:منهم پیام و بشارتهای دارم و وعده های زیبا دادم ولی فراموشم میکنند* 📱موبایل:از من امواج و مطالب زیادی خارج میشه که ممکنه به عقل انسان ضرر بزنه ولی با این همه ضررباز هم منو ترک نمیکنه.. 📖قرآن: ولی من طبیب روحها و نفسها و جسم "ها هستم با این همه درمان ،از من دوری میکنه 📱موبایل:از کیفیت من پیش دوستاش تعریف میکنه 📖قرآن:من بزرگترین مصدر کیفیت هستم ولی روش نمیشه از من پیش دوستاش تعریف کنه.. دراین بین صدای پا ی جوان امد که " موبایلم یادم رفه " 📱موبایل: با اجازه شما ،اومد منو ببره،من که گفتم بدون من نمیتونه زندگی کنه.... 📖 "" منهم قیامت به خدایم شکایت میکنم وعرضه میدارم "یارب ان قومی اتخذو هذا القران مهجورا " ای مسلمانان والله قرآن محجور مانده... در نشر این پبام کوشا باشید.. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨ چه خدای مهربونی داریم ✍ اگه میخوای ببینی خدا چقدر مهربون هست این روایت رو بخون. اونوقت خودت خجالت میکشی در برابر چنین خدایی گناه کنی: أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ فرمود: در روز قيامت‌، بنده‌ را در پيشگاه‌ خداوند نگه می‌دارند؛ خداوند ميفرمايد: اي‌ فرشتگان‌! بين‌ نعمت‌هائي‌ كه‌ من‌ به‌ او عنايت‌ كرده‌ام‌ و بين‌ عمل‌ او مقايسه‌ كنيد! چون‌ مقايسه‌ ميكنند، نعمت‌هاي‌ خدا بر اعمال بنده‌ فزونی می‌یابد و آنها را در خود فرا ميگيرد. خداوند خطاب‌ ميكند: تمام‌ نعمت‌هاي‌ خود را كه‌ به‌ او داده‌ام‌، به‌ او ببخشيد و پس‌ از آن‌ بين‌ اعمال‌ خير و اعمال‌ شرّ او مقايسه‌ نمائيد! پس‌ اگر هر دو عمل‌، با هم‌ مساوي‌ بودند، خداوند به‌ سبب‌ اعمال‌ خير، اعمال‌ شرّ او را از بين‌ ميبرد و او را داخل‌ بهشت‌ ميكند. و اگر اعمال‌ خير او بر اعمال‌ شرّ او فزوني‌ داشت‌، خداوند علاوه‌ بر دخول‌ د بهشت‌، آن‌ فزوني‌ و زيادي‌ را نيز به‌ او عنايت‌ ميفرمايد. 🌻و اگر اعمال‌ خير او از اعمال‌ شرّ او کمتر بود اما به‌ خداوند شرك‌ نياورده‌ بود و از مشرکین نبود، پس‌ او از اهل‌ مغفرت‌ است‌؛ خداوند اگر بخواهد به‌ رحمت‌ و عفو خود او را مي‌آمرزد و بر او تفضّل‌ ميكند. 📚 بحار الانوار ج‌ ۷، ص‌۲۶۲ به‌ نقل‌ از أمالي‌ طوسي‌ ص‌۱۳۲و۱۳۳؛ ↶【به ما بپیوندید 】↷ _______________ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝حدیث قدسی ای فرزند آدم! در هر روز رزق و روزی می‌رسد و حال آن‌که تو غم روزی می‌خوری و حال آن‌که از عمرت کم می‌شود ولی تو محزون نمی‌شوی. به دنبال چیزی هستی که تو را طاغی و یاغی می‌کند و حال آن‌که در نزد تو چیزی است که کفایت امرت را می‌نماید. 📚بحارالانوار، ج 73، ص 167، روایت 31، باب 128 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌═══‌‌‌‌♥️ ♥️═══ ‌ ‌ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨ ✅با نیت کار کن ✍حاج آقا دولابی (ره): با نیت کار کن. خانواده ات هر چند نفر که هستند، به آنها نگاه نکن و به نیت همان تعداد از ائمه علیهم السلام از آنها پذیرایی کن.چند وقت که این کار را ادامه دادی، ببین چه می‌شود. با نیت کار کن. مثلاً در حمام خودت را به این نیت بشوی که داری نفست را از صفات رذیله و از هوی و هوس و آرزوهای دور و دراز می‌شویی. سرت را به این نیت اصلاح کن که داری گناهان و خیالات باطل را از وجودت قیچی می‌کنی، سرت را به نیت شانه کردن سر یک یتیم شانه کن. خانه را که جارو میزنی و لباس ها را که می‌شویی، به نیت بیرون ریختن دشمنان اهل بیت علیهم السلام از زندگی و وجودت انجام بده چند وقت که با نیت کار کردی، آن وقت ببین که نور همۀ فضای زندگی ات را پر می‌کند و راه سیرت باز می‌شود. 📚مصباح الهدی، ص ۲۱۴ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ______________________ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ 📖آیه گرافی {۵۱ سوره توبه} 📲استوری اختصاصی کانال بهلول عاقل ❥↬ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
📔 در زمان حضرت سلیمان دو تا گنجشک یه گوشه ای نشسته بودند. گنجشک نر به گنجشک ماده اظهار محبت می کرد. می گفت تو محبوبه منی. تو همسر منی. دوستت دارم. عاشقتم. چرا به من کم محبتی؟ چرا محلم نمیذاری؟ فکر کردی من کم قدرت دارم تو این عالم عیال؟ من اگه بخوام می تونم با نوک منقارم تخت و تاج سلیمان رو بردارم بندازم تو دریا. باد که مسخر سلیمان بود پیام رو به گوش سلیمان رسوند. حضرت تبسمی کرد و فرمود اون گنجشک ها رو بیارید پیش من. آوردند.سلیمان به گنجشک نر گفت خوب ادعاتو اجرا کن بینم. گفت من چنین قدرتی ندارم. سلیمان گفت پس الان به همسرت گفتی؟ گفت خوب شوهر گاهی جلو همسرش کلاس میاد یه خالی ای می بنده. عاشق که ملامت نمیشه. من عاشقم. یه چی گفتم ولی یا نبی الله واقعا دوسش دارم. این به ما محل نمیذاره. حضرت به گنجشک ماده گفت اینکه به تو اظهار محبت میکنه چرا محلش نمیدی؟ گفت یا نبی الله چون دروغ میگه هم منو دوست داره هم یه گنجشک دیگه رو. مگه تو یک دل چند تا محبت جا میگیره؟ این کلام در دل حضرت سلیمان چنان اثری گذاشت که تا چهل روز گریه می کرد و فقط یک دعا می کرد. می گفت: الهی دل سلیمان رو از محبت غیر خودت خالی کن. ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌═══‌‌‌‌♥️ ♥️═══ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
‍ یک صبح تازه یک تولد دوباره یک زندگی جدید هر روز آغاز یک زندگیست آغاز یک تغییر و شروع یک هیجان زندگی ات پر از تلاطم های خوش ســ🍀ــلام‌😊✋ 🌸🍃 -------------------
طولاني ترين روز عمر انسان چه روزی است؟ ⚡شخصي محضر امام زين العابدين رسيد و از وضع زندگيش شكايت نمود. 🌷امام عليه السلام فرمود: بيچاره فرزند آدم هرگز روز گرفتار سه مصيبت است كه از هيچكدام از آنها پند و عبرت نمي گيرد. اگر عبرت بگيرد دنيا و مشكلات آن برايش آسان مي شود. 1⃣مصيبت اول : هر روز از عمرش كاسته مي شود. اگر زيان در اموال وي پيش بيايد غمگين مي گردد، با اينكه سرمايه ممكن است بار ديگر باز گردد ولي عمر قابل برگشت نيست. 2⃣ هر روز، روزي خود را مي خورد، اگر حلال باشد بايد حساب آن را پس بدهد و اگر حرام باشد بايد بر آن كيفر ببيند. 🌹سپس فرمود: سومي مهمتر از اين است. گفته شد، آن چيست؟ امام فرمود: 3⃣هر روز را كه به پايان مي رساند يك قدم به آخرت نزديك شده اما نمي داند به سوي بهشت مي رود يا به طرف جهنم. ✨آنگاه فرمود: طولاني ترين روز عمر آدم، روزي است كه از مادر متولد مي شود. 🛑دانشمندان گفته اند اين سخن را كسي پيش از امام سجاد عليه السلام نگفته است. 📚بحار: ج 78، ص 160 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
📚عبرت حزقیل نبی از مردگان روزى حضرت (ع ) كه يكى از پيامبران بزرگ بود، كتاب آسمانى زبور را با صوت دلنشين خود مى خواند، طبق معمول كوه و سنگ و پرندگان و حيوانات به وجد و جوش و خروش افتادند و گوئى با او هماهنگ شده و پاسخ مى دهند، او با همين حال بر سر كوهى رفت ، ناگهان دید (حزقيل ) پيامبر در كنار سنگى بالاى كوه به عبادت خدا مشغول است . وقتى كه سر و صداى حيوانات و پرندگان و كوه و سنگ و ريگ را شنيد، فهميد حضرت داوود است كه بالاى كوه آمده است داوود به حزقيل گفت : آيا اجازه مى دهى بالا آيم و نزدت بنشينم ، او در پاسخ گفت : نه . داوود متاءثر شد و گريه كرد، خداوند به حزقيل وحى كرد: (داوود را نرنجان و از من سلامتى از خطر خواه ) حزقيل برخاست دست داوود را گرفت و نزد خود برد. داوود گفت : اى حزقيل آيا هيچ تصميم بر گناهى گرفته اى ؟ حزقيل گفت : نه . داوود گفت : آيا در خدا هيچگاه و بر دلت راه يافته است ؟ خزقيل گفت : نه . داود گفت : آيا ميل به پيدا كرده اى تا از خوشيها و شاديها و لذتهاى دنيا بهره مند گردى ؟ حزقيل گفت : آرى اى بسا در دلم چنين ميلى پيدا مى شود. داوود گفت : در اين وقت چه مى كنى ؟ حزقيل گفت : به اين دره (اى كه مى بينى ) مى روم و چيزى در آنجا مى بينم ، همان درس من مى شود و ميل به خواسته هاى نفسانى دنيا از من برطرف مى گردد. داوود به آن دره كوه رفت ، ناگهان ديد تختى آهنى در آنجا هست ، و بر آن جمجمه پوسيده سر انسان و استخوانهاى پوسيده اى قرار دارد، خوب به اطراف مى نگريست ناگهان چشمش به صفحه آهنين خورد، ديد در آن نوشته اى هست و آن نوشته اين بود: من آروى بن شلم ، هستم ، هزار سال سلطنت كردم و هزار شهر ساختم و با هزار دوشيزه آميزش نمودم ، سرانجام كار من اين است كه : خاك فرش من شده و سنگ متكاى من گشته ، و كرمها و مارها همسايه ام هستند فمن رآنى فلا يغتر بالدنيا :كسى كه مرا ببيند، گول دنيا را نمى خورد 📚منبع : امالى صدوق ص 61. ❥↬ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✍جانم، بنده ی من... جبرئیل(ع) شبی در عرش خدا بود و می‌شنید که خداوند در جواب کسی که او را صدا می‌زند می‌گوید: " جانم بنده من!"🌸 جبرئیل(ع) با خود گفت: " حتما یکی از بندگان خوب خداوند است که او را صدا میزند و با خدا نیایش می کند، از پاسخ دادن پروزدگار هم معلوم است که باید بنده عزیزی باشد باید بروم و هر طور شده این بنده محبوب خدا را پیدا کنم" جبرئیل(ع) مشتاق دیدن آن شخص شد، تمام هفت آسمان را جستجو کرد ولی کسی را نیافت به سمت خدا رفت باز هم صدای خدا را می شنید که می گفت: " جانم بنده من، بگو تا تو را اجابت کنم!"🌸 جبرئیل(ع) به زمین آمد، تمام دریاها و کوهها و دشت ها را گشت اما باز هم کسی را پیدا نکرد، فرشته وحی دوباره به سوی خدا بازگشت و همچنان دید که خداوند با مهربانی به آن ندا پاسخ می گوید... جبرئیل(ع) برای بار دیگر به زمین آمد و خانه کعبه و تمام مساجد و زیارتگاهها را گشت اما باز هم خبری نبود که نبود. جبرئیل(ع) به آسمان برگشت، او که همه عالم را زیر پا گذاشته بود ولی نشانه‌ای از صاحب صدا نیافته بود به خدا عرض کرد: " خداوندا من مشتاقم تا این بنده تو را ببینم اما همه دنیا را گشتم و هیچ اثری از او پیدا نکردم، می‌شود او را به من نشان دهی؟" خداوند به او فرمان داد که به معبدی در روم برود. جبرئیل(ع) به آنجا رفت مردی را در معبد دید که مقابل بتی زانو زده است و با او حرف می‌زند و می‌گوید: " ای خدای من. ای خدای مهربان !" جبرئیل(ع) متعجب و حیران به نزد خداوند برگشت و گفت: " من مردی را در معبد دیدم که روبروی یک بت سنگی نشسته است و او را صدا می‌زند اما خداوند عالم پاسخ آن بت پرست را می دهد، میخواهم حقیقت ماجرا را بدانم...☘" خداوند پاسخ داد: " اگر چه این بنده من بت پرست است و بت را صدا میزند ولی او از روی نادانی این کار را می کند... من که آگاه و دانا به ذات او هستم می‌دانم قصدش عبادت من است و در واقع، من را صدا می زند پس به ظاهر عملش کاری ندارم و باطن عملش که پرستش من است را در نظر می‌گیرم و چون از ته دل مرا صدا میزند، پاسخ او را با دل و جان می‌دهم... من از این بنده‌ها در زمین کم ندارم که راه را گم کرده‌اند و در ظاهر چیزی غیر از من را می پرستند اما دلشان با من است من با لطف خود آنها را سوی خود راهنمایی خواهم کرد... ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
دوست نخواهد بود مگر آن كه از دوستش در سـ۳ــه حال مراقبت کند ➊ در سـختۍاش ➋ در غـــــيبت او ➌ پس از مـرگش ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌═══‌‌‌‌♥️ ♥️═══ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🌸🍃🌸🍃 ✍ وقتی که در جنگ احد، دندان حضرت محمد (ص) شکست و صورتش مجروح شد، اصحاب ایشان، ناراحت شدند و عرض کردند: یا رسول الله!دشمن را نفرین کنید. پیامبر فرمودند: خدايا قوم مرا هدايت كن زيرا نا آگاه هستند. یکی از اصحاب برآشفته شد و به پيامبر گفت : اى رسول خدا ! حضرت نوح علیه السلام بر قوم خود نفرين كرد و گفت: "پروردگارا در روى زمين احدى از كافران را زنده مگذار" حالا كه صورتت مجروح و دندانهايت شكسته شده به جاى نفرين، براى دشمن دعا مى كنید؟ حضرت محمد فرمودند: من برای نفرین کردن مبعوث نشده ام بلکه مبعوث شده ام برای دعوت مردم به سوی حق، و رحمت برای آنها . 📙بحارالانوارج١٨ص٢٤٥ ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی زیبا و قابل تامل تـاوان دل ســوزاندن👌👌👇 ☘ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ: ﭘﻴﺮﺯﻧﻰ ﺁﻣﺪ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﺭﺟﺐ ﻋﻠﻰ ﺧﻴﺎﻁ ﺗﻬﺮﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﻫﻞ ﻣﻜﺎﺷﻔﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎ ﭘﺴﺮﻡ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺮﻳﺾ ﺷﺪﻩ ﻫﺮﭼﻪ ﺣﻜﻴﻢ ﻭ ﺩﻭﺍ ﻛﺮﺩﻩ‌ﺍﻡ ﺑﻰ ﻓﺎﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻃﺒﺄ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ؛ ﻳﻚ ﻓﻜﺮﻯ بکنید. ☘ ﺷﻴﺦ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﺋﻴﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻟﺤﻈﺎﺗﻰ ﺗﺎﻣﻞ ﻛﺮﺩ، ﺑﻌﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﺴﺮﺕ ﺳﻠﺎّﺥ ﺍﺳﺖ؟ ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ. ﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﻮﺏ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﺩ!! پیرزن ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺨﺎﻃﺮﺍﻳﻨﻜﻪ ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ ﺍﻯ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻛﺸﺘﻪ. ﻭ ﭘﺴﺮ ﺷﻤﺎ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻴﺴﺖ، ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺁﻧﻬﻢ ﺩﻝ ﻳﻚ ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﻭ ﺁﻧﻬﻢ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺁﻩ ﻛﺸﻴﺪﻩ.... ☘ پیرزن ﮔﻔﺖ: ﺁﺷﻴﺦ ﻳﻚ ﻛﺎﺭ ﺑﻜﻦ ﭘﺴﺮﻡ ﻧﻤﻴﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩ. ﺁﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﺧﻪ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﻛﻨﻢ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻛﻪ ﻧﻴﺴﺖ. ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﺁﻩ ﺁﻥ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ... ﻭ ﺑﻌﺪ ﺁﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻫﻢ ﻣﺮﺩ. ☘ ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﺩﻝ ﻳﻚ ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﺭﺍ ﺳﻮﺯﺍﻧﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺷﺮﻑ ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻣﻰ ﺭﻧﺠﺎﻧﻰ ﻭﺑﺪﺭﺩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻯ، ﻭﺍﻯ ﺑﺤﺎﻝ ﺁﻥ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻨﺪ، ﺟﻮﺍﺏ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺪﻫﻨﺪ. ﺍﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﻴﺪ..... 🍃از بیانات آیت الله فاطمی نیاء 🌴 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌═══‌‌‌‌♥️ ♥️═══ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨ ✍یکی از گناهان کبیره که در آیات و روایات به آن اشاره شده، سخن چینی است. تا جایی که پیامبراسلام(ص) میفرمایند: یک سوم عذاب قبر از سخن چینی است. دو بهم زدن، افشای راز دیگران و تخریب رابطه افراد از مصادیق سخن چینی به شمار می آیند. بنی‌اسرائیل را قحطی گرفت، موسی(ع) ازخداوند باران خواست. وحی رسید دعای تو را و کسانی که با تو هستند، مستجاب نمی‌کنم، زیرا در بین شما نمامی است که از سخن‌چینی دست بر نمی‌دارد. موسی (ع) گفت: خدایا آن شخص کیست، تا او را از بین خود بیرونش کنیم؟ فرمود من شما را از نَمیمه(سخن چینی) نهی می‌کنم، چگونه راز دیگری را آشکار می‌سازم. پس توبه اجتماعی کردند و آن هم داخل آنها توبه کرد پس برایشان باران بارید. 📚محجه البیضا. ج ۵ ص ۲۷۶ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✍امام صادق(ع) فرمودند: مؤمن را بر مؤمن هفت حقّ است كه خداوند عزّ و جلّ آنها را بر او واجب كرده است و خدا درباره آنها از او بازخواست مى كند: او را در چشم خود بزرگ شمارد، در دل دوستش بدارد، با مال و دارايى خود ياريش رساند، بر او همان پسندد كه بر خود مى پسندد، غيبت او را حرام شمارد، در بيمارى به عيادتش رود، در تشييع جنازه اش شركت كند و بعد از مرگ جز به خوبى از وى ياد نكند. 📚 الكافي | ۹۵ | ۱۲۶ | ۸ : 🌷 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
📚عزت برقرار! ((رشيد بن زبير مصري)) يكي از قضات عالي مقام و نويسنده لايقي بود و در علوم فقه و منطق و نحو و تاريخ ، اطلاعات كافي داشت . در قرن ششم هجري زندگي مي كرد. قدري كوتاه و رنگي تيره و لبهايي درشت و بيني پهني داشت . بسيار و كريه المنظر بود. او در ايام جواني در قاهره با عبدالعزيز ادريسي و سليمان ديلمي در يك خانه زندگي مي كرد. روزي از خانه خارج شد و خيلي دير به منزل برگشت . رفقا علت تاخير را پرسش نمودند. او از جواب ابا داشت . اصرار كردند ، سرانجام گفت : ((امروز از فلان محل عبور كردم ، با ماهرو و خوش اندامي برخورد نمودم . او با گوشه چشم اشاره كرد. من هم به دنبال او راه افتادم ، كوچه ها را يكي پس از ديگري پيمودم تا به منزل رسيديم . در را گشود، داخل شد و به من نيز اشاره كرد تا وارد شوم . وقتي نقاب از صورت چون ماه خود گرفت ، دست ها را به هم زد و كسي را نام برد. دختركي بسيار از طبقه بالاي عمارت به صحن خانه آمد. به بچه گفت : ((اگر بار ديگر در بستر خواب كني ، تو را به اين مي دهم تا تو را بخورد.)) سپس رو به من كرد و گفت : ((اميدوارم خداوند احسان خود را در بزرگواري قاضي از ما سلب نفرمايد. عزت برقرار!)) من با سرافكندگي و شرمساري از خانه بيرون آمدم و از شدت خجلت و تاثر راه خانه را گم كردم و در كوچه ها سرگردان مي گشتم . به اين جهت دير آمدم. 📚 منبع : كودك از نظر وراثت و تربيت ، ج 2، ص 178. ❥↬ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
📚درستکار باش ، خداوند روزی ات را می رساند روزی جوانی به حضور امام صادق علیه السلام آمد و عرض کرد: - ندارم. امام علیه السلام فرمود: درستکار باش! خداوند روزی را می‌رساند. جوان بیرون آمد. در راه، کیسه ای پیدا کرد. هفتصد دینار در آن بود. با خود گفت: باید سفارش امام علیه السلام را عمل نمایم، لذا من به همه اعلام می‌کنم که اگر همیانی گم کرده اند نزد من آیند. با صدای بلند گفت: هر کس کیسه ای گم کرده، بیاید نشانه اش را بگوید و آن را ببرد. فردی آمد و نشانه‌های کیسه را گفت، کیسه اش را گرفت و هفتاد دینار به رضایت خود به آن جوان داد. جوان برگشت به حضور حضرت، قضیه را گفت. حضرت فرمود: - این هفتاد دینار بهتر است از آن هفتصد دینار حرام و آن را خدا به تو رساند. جوان با آن پول تجارت کرد و بسیار غنی شد. 📚منبع : بحار الانوار ، ج ۴۷، ص 117 ❥↬ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
‍ ‍ ✍ 🔸آیت اللّه "حاج میرزا محمّد جواد انصاری همدانی(ره)" نقل می‌فرمود که: 🔸من در یکی از خیابانهای همدان عبور می‌کردم، دیدم جنازه‌ای را به دوش گرفته به سمت قبرستان می‌برند و جمعی او را تشییع می‌نمودند،ولی از جنبهٔ ملکوتی، او را به سمت یک تاریکی مُبهم و عمیقی می‌بردند و روح مثالی این فرد متوفّی در بالای جنازه می‌رفت و پیوسته می‌خواست فریاد کند که "ای خدا مرا نجات بده مرا اینجا نبرند" ولی زبانش به نام خدا جاری نمی‌شد، آن وقت رو می‌کرد به مردم و می‌گفت: "ای مردم مرا نجات دهید نگذارید ببرند ولی صدایش به گوش کسی نمی‌رسید، 🔸آیت اللّه انصاری(ره) می‌فرمود: من صاحب جنازه را می‌شناختم اهل همدان بود و او حاکم ستمگری بود. ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨کاش امشب همون شبی باشه که قرارِ فرداش کلی اتفاقِ خوب بیفته ... الهی ✨ در همین شب ها 🌕 به بزرگ ترین آرزوها تون برسید 🌌 -------------------