🌹داستان آموزنده
آقایی نقل میکرد، یکی از دوستانم مدتی سردرد عجیبی گرفت و مشکوک به بیماری خطرناک مغزی بود.
دکتر برای او آزمایشهایی نوشت.
بعد از تحمل استرس طولانی و صرف هزینه زیاد برای گرفتن نتیجه آزمایش به بیمارستان رفتیم؛
چشمان و قلبش میلرزید.
متصدی آزمایشگاه جواب آزمایش را به ما داد و خودش به ما گفت: شکر خدا چیزی نیست.
دوستم از خوشحالی از جا پرید؛ انگار تازه متولد شده؛ رفت بسته شکلاتی خرید و با شادی در بیمارستان پخش کرد.
متصدی آزمایشگاه به من هم کاغذ سفیدی داد و گفت: این هم نتیجه آزمایش تو! چیزی نیست شکر خدا تو هم سالم هستی!!!
از این کار او تعجب کردم!
متصدی که مرد عارفی بود گفت: دیدی دوستت الان که فهمید سالم است، چقدر خوشحال شد و اصلا به خاطر هزینهها و وقتی که برای این موضوع گذاشته ناراحت نشد.
پس من و تو هم قدر سلامتیمان را بدانیم و با صرف هزینهای کم در راه خدا، با زبان و در عمل شکرگزار باشیم که شکر نعمت باعث دوام و ازدیاد نعمت است.
«و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن…»
(ضحی آیه ۱۱).
«اگر شکرگزار باشید قطعا برای شما زیاد میگردانیم…»
(ابراهیم آیه ۷).
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 زبید خاتون و بهلول
هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می آمد. در ساحل می نشست و به آب نگاه می کرد… پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می شست.
اگر بیکار بود همانجا می نشست و مثل بچه ها گِل بازی می کرد.آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می ساخت. جلوی خانه باغچه ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت.
ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی ازخدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت: بهلول، چه می سازی؟
بهلول با لحنی جدی گفت: بهشت می سازم.
همسر هارون که می دانست بهلول شوخی می کند، گفت: آن را می فروشی؟!
بهلول گفت : می فروشم.
- قیمت آن چند دینار است؟
- صد دینار.
زبیده خاتون گفت : من آن را می خرم.
بهلول صد دینار را گرفت و گفت : این بهشت مال تو، قباله آن را بعد می نویسم و به تو می دهم.
زبیده خاتون لبخندی زد و رفت.
بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت.
زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند.
یکی از کنیزها، ورقی طلایی رنگ به زبیده خاتون داد و گفت : این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریده ای !!!
وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد.
صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت : یکی از همان بهشت هایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش!
بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت : به تو نمی فروشم !!!
هارون گفت : اگر مبلغ بیشتری می خواهی، حاضرم بدهم.
بهلول گفت : اگر هزار دینار هم بدهی، نمی فروشم!!!
هارون ناراحت شد و پرسید : چرا؟
بهلول گفت : زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو می دانی و می خواهی بخری، من به تو نمی فروشم!
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ آداب مسافرت
#دکتر_رفیعی #رفیعی
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✳️ نکات مهم و کلیدی #جزء_پنجم قرآن کریم (5)
🔊- مدیریت خانواده با مرد است و او موظف است هزینه های زندگی را تأمین کند.(نساء: 34)
2- همسر شایسته متواضع و نگهدار اسرار، اموال و آبروی خانواده است. (نساء: 34)
3- یک نفر از خانواده مرد و زن تعیین کنید تا به اختلافشان رسیدگی کنند. (نساء: 35)
4- در خوبی کردن با خویشان، یتیمان، نیازمندان و همسایگان سنگ تمام بگذارید. (نساء: 36)
5- نیکی کنید که خدا در ازای کوچکترین کار خوب، چندین برابر پاداش می دهد. (نساء: 40)
6- از خدا و پیامبر اطاعت کنید تا گرامی شوید و همدم و هم مسیر پیامبران و شهدا باشید. (نساء: 69)
7- اگر به شما خوبی شد، به صورتی بهتر یا دست کم به همان صورت جواب دهید. (نساء: 86)
8- سهل انگاری و اشتباه خود را به شخص دیگری نسبت ندهید. (نساء: 112)
9- عادل باشید حتی اگر به ضرر خودتان، والدین یا خویشان باشد. (نساء: 135)
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴«اعمالی که موجب بی برکتی، فقر و قفل شدن زندگی مےشوند»
غذا خوردن بدون شستن دست.
غذا خوردن بدون گفتن بسم الله
غذا خوردن در تاریکی
غذا خوردن درحالت تکیه
نوشیدن درحالت ایستاده(شب)
خوردن نوشیدن درحالت جنابت
استفاده از ظروف شکسته
قطع کردن نان با دندان
خوابیدن بعد نماز صبح تا طلوع خورشید.
خوابیدن بین مغرب وعشاء
ادرارنمودن زیردرخت
ادرار نمودن درحالت ایستاد
ادرار نمودن درحمام
جارو زدن منزل موقع شب
شانه کردن زنان سر خود را درحالت ایستاده
دعا نکردن برای پدر مادر
کوتاه کردن ناخن با دندان
صدا زدن پدر مادر با اسم آنها
گذاشتن تار عنکبوت در خانه
📚 نهج البلاغه حکمت 82
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 گره گشايي از کار دوست
ابان بن تغلب، از ياران نزديك امام صادق - عليه السلام - است، مي گويد: با امام صادق - عليه السلام - در مكّه بودم، آن حضرت، مشغول طواف كعبه شديم، در اين وقت يكي از شيعيان، از من تقاضا كرد كه او براي برآوردن حاجتي كه داشت، برويم.
من به طواف، ادامه دادم، او اشاره كرد، ولي من به او توجه نكردم زيرا دوست داشتم امام صادق - عليه السلام - را تنها نگذارم.
او بار ديگر اشاره كرد، امام متوجه اشاره او گرديد، به من فرمود: او با تو كاري دارد؟
گفتم: آري، فرمود او كيست ؟
گفتم: از دوستان ما است، شيعه است.
امام كه متوجه شده بود، او كار لازمي دارد، فرمود: نزد او برو.
عرض كردم: طواف را قطع كنم.
فرمود: آري.
عرض كردم: گر چه طواف واجب باشد؟
فرمود: آري برو، گر چه طواف واجب باشد.
و از سخنان امام صادق - عليه السلام - است كه فرمود:
مشي المسلم في حاجة المسلم خير من سبعين طوافاً بالبيت الحرام.
ترجمه:
سعي و گام برداشتن مسلمان براي برآوردن نيازهاي مسلمان، بهتر از هفتاد بار طواف، به دور كعبه است.
منبع : داستان دوستان، محمد محمدي اشتهاردي
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤ ❤
خدایا🙏
امروزمان گذشت،
فردایمان را با «گذشتت»
❤️شیرین و با صفا کن،❤️
خدای مهربانم...🙏
شب ما را با یادت،
زیبا و نورانی کن✨
آمیـــن یا رَبَّ 🙏
⭐️شبتون با یاد خـــــدا زیبا و نورانی
✨ممنـون بـابـت هـمـراهـیتـون
⭐️مراقـب خــودتــون بــاشـیـد
✨تـــا درودی دیــگر بـدرود✋
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔰آیندت میتونه هیچ شباهتی
به گذشتت نداشته باشه
فقط کافیه از امروز #متفاوت شروع کنی✔️
💎اگه باور داشته باشی که نتیجه میده، فرصت هارو خواهی دید و اگه باور داشته باشی که نتیجه نمیده، موانع رو خواهی دید
Stay positive. Hard times don't last, strong people do.
خوشبین باش. مواقع سخت تا ابد موندگار نیستن، آدمهای قوی موندگارن
#انگیزشی
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
9.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
28.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 هر گاه #روزه گرفتی باید تمام اعضاء و جوارح کاری و عملی تو روزه بگیرند
🔸آیت الله خوشوقت ره
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
♦️ یک حکایت
💎روزی پسری از خانوادهای نسبتا ثروتمند،
متوجه شد مادرش از همسایه فقیر خود نمک خواست!
متعجب به مادرش گفت که دیروز یک کیسه بزرگ نمک برایت خریدم، برای چه از همسایه نمک طلب میکنی؟
مادر گفت: پسرم، همسایه فقیر ما، همیشه از ما چیزهایی طلب میکند. دوست داشتم از آنها چیز سادهای بخواهم که تهیه آن برای آنها سخت نباشد.
درحالی که هیچ نیازی به آن ندارم، ولی دوست داشتم وانمود کنم که من نیز به آنها محتاجم، تا هر وقت چیزی از ما خواستند، طلبش برای آنها آسان باشد، و شرمنده نشوند...
🔹خیلی مهم است که نیت ما از کمک به دیگران چه باشد؛ چه خوب است کمکهایمان خالصانه و بیریا باشد
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
⭕️️حکایتی بسیار زیبا و آموزنده
🌺🍃
🌴 🌴
توکل آهو...
در زمان موسي خشكسالي پيش آمد. آهوان در دشت، خدمت موسي رسيدند كه ما از تشنگي تلف مي شويم و از خداوند متعال در خواست باران كن. موسي به درگاه الهي شتافت و داستان آهوان را نقل نمود .
خداوند فرمود: موعد آن نرسيده است. موسي هم براي آهوان جواب رد آورد. تا اينكه يكي از آهوان داوطلب شد كه براي صحبت ومناجات بالاي كوه طور رود.
به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانيد كه باران مي آيد وگرنه اميدي نيست. آهو به بالاي كوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راه برگشت وقتي به چشمان منتظر دوستانش نگاه كرد ناراحت شد . شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت: دوستانم را خوشحال مي كنم و توكل مي نمایم. تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست.
تا آهو به پائين كوه رسيد باران شروع به باريدن كرد!...
موسي معترض پروردگار شد.
خداوند به او فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و اين پاداش توكل او بود..
یادمون باشه در همه حال ناامید نشیم و توکل به خدا داشته باشیم
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi