eitaa logo
حکایت و داستان قرآنی روایت پند حدیث آموزنده زیبا خواندنی معجزه کلیپ صوتی مذهبی اسلامی
16هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
5.4هزار ویدیو
30 فایل
﷽ 💚منبع انواع حکایات و روایات‌ جذاب مذهبی،داستان وپندزیبا 💚🌹حضورشما باعث دلگرمی ماست🌹💚 . 💚لطفا کپی باذکرصلوات🙏🌹 . . ❌تبلیغات و تبادلاتی که درکانال قرار میگیرند نه‌ تایید و نه‌ رد می‌شوند . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
💎داستان کوتاه💎 💎روزی حضرت موسی به خداوند عرض کرد: ای خدای دانا وتوانا!حکمت این کار چیست که موجودات را می‌آفرینی و باز همه را خراب می‌کنی؟ چرا موجودات نر و ماده زیبا و جذاب می‌آفرینی و بعد همه را نابود می‌کنی؟ خداوند فرمود : ای موسی! من می‌دانم که این سوال تو از روی نادانی و انکار نیست و گرنه تو را ادب می‌کردم و به خاطر این پرسش تو را گوشمالی می‌دادم. اما می‌دانم که تو می‌خواهی راز و حکمت افعال ما را بدانی و از سرّ تداوم آفرینش آگاه شوی. و مردم را از آن آگاه کنی. تو پیامبری و جواب این سوال را می‌دانی. این سوال از علم برمی‌خیزد. هم سوال از علم بر می‌خیزد هم جواب. هم گمراهی از علم ناشی می‌شود هم هدایت و نجات. همچنانکه دوستی و دشمنی از آشنایی برمی‌خیزد. آنگاه خداوند فرمود : ای موسی برای اینکه به جواب سوالت برسی، بذر گندم در زمین بکار. و صبر کن تا خوشه شود. موسی بذرها را کاشت و گندمهایش رسید و خوشه شد. داسی برداشت ومشغول درو کردن شد. ندایی از جانب خداوند رسید که ای موسی! تو که کاشتی و پرورش دادی پس چرا خوشه‌ها را می‌بری؟ موسی جواب داد: پروردگارا ! در این خوشه‌ها، گندم سودمند و مفید پنهان است و درست نیست که دانه‌های گندم در میان کاه بماند، عقل سلیم حکم می‌کند که گندمها را از کاه باید جدا کنیم. خداوند فرمود: این دانش را از چه کسی آموختی که با آن یک خرمن گندم فراهم کردی؟ موسی گفت: ای خدای بزرگ! تو به من قدرت شناخت و درک عطا فرموده‌ای. خداوند فرمود : پس چگونه تو قوه شناخت داری و من ندارم؟ در تن خلایق روحهای پاک هست، روحهای تیره و سیاه هم هست . همانطور که باید گندم را از کاه جدا کرد باید نیکان را از بدان جدا کرد. خلایق جهان را برای آن می‌آفرینم که گنج حکمتهای نهان الهی آشکار شود. خداوند گوهر پنهان خود را با آفرینش انسان و جهان آشکار کرد پس ای انسان تو هم گوهر پنهان جان خود را نمایان کن. 📚 💎💎 اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani
💎داستان آموزنده کوتاه💎 💎کسى مى‌خواست زیرزمین خانه‌اش را تعمیر کند . در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود . آنها را برداشت و در کیسه‌اى ریخت و در بیابان انداخت .وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچه‌هایش را ندید ، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است ؛ به همین دلیل کینه او را برداشت . مار براى انتقام ، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود ، ریخت .از آن طرف ، مرد ، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانه‌شان بازگرداند . وقتى مار مادر ، بچه‌هاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماست‌ها بر زمین ریخت. شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد . این کینه مار است ، امّا همین مار ، وقتى محبّت دید ، کار بد خود را جبران کرد ، امّا بعضى انسان‌ها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند ، ذرّه‌اى از کینه‌شان کم نمى‌شود. 🌹امام علی علیه السلام: دنيا كوچك تر و حقير تر و ناچيز تر از آن است كه در آن ازكينه ها پيروى شود...):؛ 💎💎 اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani
🔴 تجربه نزدیک به مرگ کمتر از لحظه ای دیدم روی تخت بیمارستان خوابیده ام و تیم پزشکی مشغول زدن شوک برقی به من هستند. دستگاه شوک را چند بار به بدن من وصل کردند و به قول خودشان؛ بیمار احیا شد. روح به جسم برگشته بود، حالت خاصی داشتم. هم خوشحال بودم که دوباره مهلت یافته ام و هم ناراحت بودم که از آن وادی نور، دوباره به این دنیای فانی برگشته ام. دقایقی بعد، دو خانم پرستار وارد سالن شدند تا مرا به بخش منتقل کنند. آنها می خواستند تخت چرخدار مرا با آسانسور منتقل کنند. همین که از دور آمدند، از مشاهده چهره ی یکی از آنان واقعا وحشت کردم. من او را مانند یک گرگ می دیدم که به من نزدیک می‌شد! مرا به بخش منتقل کردند. برادر و برخی از دوستانم بالای سرم بودند. یکی دو نفر از آشنایان به دیدنم آمده بودند. یکباره از دیدن چهره باطنی آنها وحشت کردم. بدنم لرزید. به یکی از انم گفتم: بگو فلانی و فلانی بر گردند. تحمل هیچکس را ندارم. احساس می کردم که باطن بیشتر افراد برایم نمایان است. باطن اعمال و رفتار و.. به غذایی که برایم می آوردند نگاه نمی کردم. می ترسیدم باطن غذا را ببینم. اما از زور گرسنگی مجبور بودم بخورم. دوست نداشتم هیچ کس را نگاه کنم. برخی از دوستان و بستگان آمده بودند تا من تنها نباشم، اما نمی دانستند که وجود آنها مرا بیشتر تنها می کرد! بعداز ظهر تلاش کردم تا روی خودم را به سمت دیوار برگردانم. میخواستم هیچ کس را نبینم. اما يكباره رنگی از چهره ام پرید! من صدای تسبیح خدا را از در و دیوار میشنیدم. 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃 ﭘﺎﺭﻩ ﻣﺮﺩ ✍️ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯾﺶ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻧﻤﺎ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺟﯿﺒﺶ ﺧﺎﻟﯽ. ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﻝ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺑﻬﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺖ. ﻣﺄﯾﻮﺳﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﮐﻔﺸﻬﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻏﺼﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﭼﻨﮓ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻧﺎﮔﺎﻩ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ, ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ: «ﭼﻪ ﺭﻭﺯ ﻗﺸﻨﮕﯽ!» ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺁﻣﺪ, ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻌﺠﺐ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺑﺎﺯ ﻣﺎﻧﺪ! ﺟﻮﺍﻥ ﺧﻮﺵ ﺳﯿﻤﺎ ﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﺑﺮ ﻟﺐ, ﭘﺎ ﻧﺪﺍﺷﺖ, ﭘﺎﻫﺎﯾﺶ ﺍﺯ ﺯﺍﻧﻮ ﻗﻄﻊ ﺑﻮﺩ! ﻣﺮﺩ ﻫﺎﺝ ﻭ ﻭﺍﺝ, ﭘﺎﺳﺦ ﺳﻼﻣﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺩ. ﺳﺮ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﻋﺮﻕ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ. ﻟﺤﻈﺎﺗﯽ ﺑﻌﺪ, ﻋﻘﻞ ﮔﺮﯾﺒﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻧﻬﯿﺐ ﻣﯽ ﺯﺩ ﮐﻪ: «ﻏﺼﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﮐﻪ ﮐﻔﺶ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﻭ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﻟﮕﯿﺮ ﺑﻮﺩﯼ. ﺩﯾﺪﯼ ﺁﻥ ﺟﻮﺍﻧﻤﺮﺩ ﺭﺍ ﮐﻪ ﭘﺎ ﻧﺪﺍﺷﺖ. ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﺸﻨﻮﺩ.» ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪ ﺍﺯ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﻟﺒﺮﯾﺰ بود. 🍃 🌸🍃 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
📚 یک تحویلدار بانک تعریف میکرد: روزی ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺍﯼ ﯾﻪ ﻗﺒﺾ آﻭرد تا ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ کنه. ﮔﻔﺘﻢ: ﻭقت ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺳﺎﯾﺖ ﻫﺎﺭﻭ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺎﺭ! ﮔﻔﺖ: ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﻣﻦ ﭘﺴﺮ ﮐﯿﻢ! ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺑﯿﺎﺭمم ﻫﻤﯿﻨﻮ ﻣﯿﮕﯽ؟! ﮔﻔﺘﻢ:فرقی نمیکنه! ﺳﺎﯾﺘﻮ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮ ﺟﺎﻥ! رفت، ﺑﺎ ﯾﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﻭﻣﺪ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ کهنه ﻭ ﭼﻬﺮﻩ ﺭنج دیدﻩ ای داشت، ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺑﺎﺑﺎﺷﻪ... . ﺑﻠﻨﺪﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺗﺤﻮیلش ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻗﺒﺾ ﻭ ﭘﻮﻟﺸﻮ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﺸﻢ ﺗﻪ ﻗﺒﻀﻮ ﻣﻬﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻬﺶ. ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗﻪ ﮐﺸﻮ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﻨﻢ... ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻔﺖ ﺩﯾﺪﯼ ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺑﯿﺎﺭﻡ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﻧﻪ ﺑﮕﯽ ﺑﻬﺶ! ﺑﻌﺪﺵ ﺧﻨﺪﯾﺪ... ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﯿﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻢ ﮔﻔﺖ ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﺍﺯﺕ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﺑﭽﻢ ﺑﺰﺭﮔﻢ ﮐﺮﺩﯼ! بعضی وقتا میشه تیغ باشی اما نبُری تبر باشی اما نشکنی👌 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
✨﷽✨ 🔴روز_شرمندگی قرآن میگه قیامت برای مجرمین، روز سرافکندگی و شرمندگی است: وَ لَوْ تَریٰ إِذِ الْمُجْرِمُونَ نٰاکِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنٰا أَبْصَرْنٰا وَ سَمِعْنٰا فَارْجِعْنٰا نَعْمَلْ صٰالِحاً إِنّٰا مُوقِنُونَ (سجده/۱۲) چه صحنه دلخراشی است. اگر ببینی مجرمان را، هنگامی که نزد پروردگارشان سرهای خود را به زیر افکنده‌اند، و می‌گویند: پروردگارا! آنچه را وعده کرده بودی، دیدیم و شنیدیم، پس ما را به دنیا بازگردان، تا کار نیکو انجام دهیم، همانا ما به یقین رسیدیم. سرکشیِ امروز، سر افکندگیِ فردای قیامت رو در پیش داره... لذّتِ زودگذرِ گناهانِ امروز، خجالت و شرمساریِ فردایِ قیامت رو به همراه داره... قبل از اینکه تو قیامت، سرمون رو پائین بندازیم (نٰاکِسُوا رُؤُسِهِمْ) و بگیم خدایا غلط کردم، همین الان، تو همین دنیا، تا فرصت داریم به خودمون بیائیم. اونچه که در قیامت سبب نجاتِ ماست، فقط عمل صالح هست، که جاش توی این دنیاست. قبل از اینکه اونجا با التماس بگیم خدایا! منو برگردون دنیا تا عمل صالح انجام بدم (فَارْجِعْنٰا نَعْمَلْ صٰالِحاً)، همین الان بارِ خودمون رو با اعمال صالح ببندیم. قبل از اینکه اونجا با التماس بگیم خدایا! من دیگه به یقین رسیدم (إِنّٰا مُوقِنُونَ)، همین الان تا فرصت داریم روی باور و یقینمون کار کنیم. چون منشاء گناهامون همینه: "ما باور نداریم، هنوز یقین پیدا نکردیم که قیامتی در پیش داریم." •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃 ✍️هر وقت خواستی پارچه‌ای بخری، آن‌را در دست مچاله كن و بعد رهايش كن؛ اگر چروک بر نداشت، جنس خوبی دارد. آدم‌ها نیز همينطورند!!! آدم‌هايی كه بر اثر فشارها ومشكلات، اخلاق و رفتارشان عوض می‌شود، و «چروک» بر میدارند، اينها «جنس خوبی» ندارند! و برای «رفاقت»، «معاشرت»، «مشارکت»، «ازدواج» و «اعطای مسئولیت به ایشان» به هیچ وجه گزینه‌ی مناسبی نخواهند بود. 🍃 🌸🍃 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ✍️پیر عارفی با فرزند جوان خود شبی از باغی می‌گذشتند. در تاریکی شب دزدی را دیدند که قدری سیب از باغ دزدیده بود. ❕پسر، دزد را شناخت. گفت: پدر اگر اجازه دهی به صاحب باغ بگوییم که دزدی در باغ تو دیدیم؟ پدر گفت: ای پسرم قبل از انجام تمام امور دقت کن. دنیا بازار بزرگی است که عده‌ای می‌برند و عده‌ای می‌بازند. و باید برای بردن در هر بازاری، سود و زیان را بتوانی از هم جدا کنی و تشخیص دهی. و سود و زیان این دنیا، شناخت اعمال گناه از ثواب است. حال پسرم، ما اگر این دزد را معرفی نکنیم می‌توانیم بگوییم، عیبی پوشانده و ساترالعیبی شده‌ایم. پس می‌توانیم از خدای خود طلب ثوابی بکنیم. اگر او را معرفی کنیم، چه عمل خیر و ثوابی در این کار است؟ تو پیدا کن من مطمئن باش انجامش می‌دهم. 🍃 🌸🍃 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
❤️💖❤️💖❤️💖❤️ ‌ 🌹 زندگی یعنی چه؟ 🌹 ✍️از خیاط پرسیدند: زندگی یعنی چه؟ گفت: دوختن پارگی های روح با نخ توبه؛ از باغبان پرسیدند: زندگی یعنی چه؟ گفت: کاشت بذر عشق در زمین دلها زیر نور ایمان؛ از باستان شناس پرسیدند: زندگی یعنی چه؟ گفت: کاویدن جانها برای استخراج گوهر درون؛ از آیینه فروش پرسیدند: زندگی یعنی چه؟ گفت: زدودن غبار آیینه ی دل با شیشه پاک کن توکل؛ از میوه فروش پرسیدند: زندگی یعنی چه؟ گفت: دست چین کردن خوبی ها در صندوقچه دل. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
❤️💖❤️💖❤️💖❤️ ♥️ جملاتی کوچک با مفاهیم بزرگ: ✍ دو چیز شما را تعریف می‌کند: بردباری‌تان، وقتی هیچ چیز ندارید و نحوه رفتارتان، وقتی همه چیز دارید. 🔸 تنها دو روز در سال هست که نمی‌توانی هیچ کاری بکنی: یکی دیروز و دیگری فردا. 🔹 دو شخص به تو می‌آموزند: یکی آموزگار، یکی روزگار. اولی به قیمت جانش، دومی به قیمت جانت. 🔸 آدما دو جور زندگی می‌کنند: یا غرورشونو زیر پاشون می‌ذارن و با انسان‌ها زندگی می‌کنند یا انسان‌ها رو زیر پاشون می‌ذارن و با غرورشون زندگی می‌کنند. 🔹 دو چیز که برای همه درسته: همه یادشون می‌مونه باهاشون چی کار کردی ولی یادشون نمیمونه براشون چی کار کردی. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
🔴 امام چهارم (عليه السلام) و گريه او براى تاريكى قبر امام سجاد حضرت زين العابدين در زمينه قبر چه مى‏فرمايد و چگونه اشكش جارى مى‏شود مى‏فرمايد: فمالى لا ابكى لخروجى نفسى ابكى لظلمه قبرى ابكى لضيق لحدى ابكى لسوال منكر و نكير اياى ابكى لخروجى من قبرى عريانا دليلا حاملا ثقلى على ظهورى انظر مره عن يمينى و اخرى عن شمالى اذ الخلايق فى شان غير شان‏(1) چرا گريه نكنم، گريه مى‏كنم براى خروج روح من، گريه مى‏كنم براى تاريكى قبرم، گريه مى‏كنم براى تنگى لحد، گريه مى‏كنم براى سوال نكير و منكر عليهما السلام، گريه مى‏كنم براى آن روزى كه از قبر بيرون مى‏آيم در حالى كه برهنه و خار و ذليل و بار سنگين اعمالم را بر پشت گرفته‏ام گاهى به جانب راست خود مى‏نگرم و گاهى به جانب چپ خود در آنحال كه خلايق همه به كارى غير كار من مشغولند. خلاصه آن كارهايى كه در دنيا به واسطه پول يا سفارش يا واسطه انجام مى‏شود بعد از مردن از اينها ديگر نفعى براى احدى نيست و الا آخرت همان دنيا است روز قيامت سرمايه ايمان است و تقوى است و قلب پاك است. جنابعالى گاهى مى‏خوانى مناجات حضرت امير المومنين (عليه السلام) را ببينيد درباره توشه آخرت چه كلمات دلسوزى و چه بيان شيرينى و با اشك ريزانى و انسان را بيدار و توجهش را به عالم ديگر سوق مى‏دهد. 1- گفتار امام سجاد در اواسط دعاى ابو حمزه ثمالى (رضى الله عنه) ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
✨️💐✨️💐✨️💐✨️ ✍ اول، رضایت خدا 🔹روزی یکی از اولیاءالله را دیدم و از او خواستم حقیر را موعظه‌ای کند. 🔸فرمود: وقتی برای کودک خود کفشی می‌خرم، اول رضای خدا را در نظر می‌گیرم و می‌گویم خدایا شاهد باش که این کودک هرچند پسر من است، ولی به تو از من نزدیک‌تر است و مخلوق توست؛ و من با خریدن این کفش می‌خواهم ابتدا پسرم را به‌خاطر تو و بعد به‌خاطر خودم شاد کنم. 🔹آری چه زیباست همه کارهای ما برای خدا باشد. حتی زمانی که به نزدیکان خود نیکی می‌کنیم و این عمل مورد رضایت حضرت حق است. 🔸وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ؛ و (جست‌وجوی) رضایت خداوند از تو (در هر عمل خیری ای انسان) بالاترین رضایت (مدّ نظرت) برای تو باشد (که بیشترین سودمندی دنیا و آخرت را برای تو به دنبال دارد)/توبه: 72 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani