eitaa logo
حکایت و داستان قرآنی روایت پند حدیث آموزنده زیبا خواندنی معجزه کلیپ صوتی مذهبی اسلامی
17.6هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
4.8هزار ویدیو
24 فایل
﷽ 💚منبع انواع حکایات و روایات‌ جذاب مذهبی،داستان وپندزیبا 💚🌹حضورشما باعث دلگرمی ماست🌹💚 . 💚لطفا کپی باذکرصلوات🙏🌹 . . ❌تبلیغات و تبادلاتی که درکانال قرار میگیرند نه‌ تایید و نه‌ رد می‌شوند . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤 حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مادر گناهکارا هم هست! بخاطر خطاهات این رابطه رو قطع نکن! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
💞حجت الاسلام رفیعی: حق الناس در آخرت؛ روايت داريم حق الناس در برزخ انسان را اسير مي كند ❄️مثلا يك سوم فشار قبر متعلق به غيبت است. ❄️در روايتی دیگر هست كه خداوند بر روي پل صراط كمينی قرار داده كه هر كس حق الناس بر گردن دارد، از آنجا به بعد حق عبور ندارد. 💝رسول اكرم (ص) فرمودند: ❄️بيچاره ترين مردم كسی است كه با اعمال خوب وارد صحراي محشر شود مثلا در نماز ، حج و ... ❄️مشكلی نداشته باشد و جز اصحاب يمين قرار گيرد ❄️اما زماني كه قصد ورود به بهشت می كند گروهی از مردم مانع می شوند . ❄️علت را جويا مي شود ❄️و می شنوند كه حقوق آنها را پايمال كرده است . ❄️در آن لحظه از فرشتگان كمك می طلبند ❄️و آنها می گويند: حلاليت بگير , يعنی قسمتی از اعمال خوب خود را به آنها بده تا حلالت كنند ❄️وقتی اين كار را می كنند متوجه می شوند ديگر هيچ چيز ندارند ❄️و نامه را به دست چپ می دهند كه ❄️از نظر پيامبر بيچاره ترين بنده ها هستند.. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
‼️گناهت را کمتر کن، شاید بیاید! برای غیبت امام عصر علیه‌السّلام عللی ذکر شده است. امّا یکی از مهمترین علل محروم ماندن جامعه و مردم از فیض حضور آن امام، همان گناه و معصیت مردم بوده است. چون گناه موجبات خشم خداوند را فراهم می­‌کند و خشم خداوند موجب می­‌گردد که خداوند به مجازات گناه مردم آن‌ها را از حضور امام محروم کند. امام جواد علیه‌السّلام در این باره فرموده‌اند: "إِذَا غَضِبَ الله تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ نَحَّانَا عَنْ جِوَارِهِمْ" " هنگامی که خداوند تبارک و تعالی بر آفرید­ه‌هایش خشم کند، ما را از میانشان دور می‌سازد." 📚 کافی، ج1 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
دروغ ریشه هر چیزی را خشک میکند! یکی تعریف می کرد: کنار سی و سه پل اصفهان نشسته بودم . نگاهم به دختر بچه سه یا چهار ساله خارجی افتاد که از پدر و مادرش اندکی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میکرد بقدری چهره زیبا و بانمکی داشت که بی اختیار با دستم اشاره کردم به طرفم بیاید، اما در حالتی از شک و ترس از جایش تکان نخورد. دو سه بار دیگر هم تکرار کردم اما نیامد به عادت همیشگی ، دستم را که خالی بود مشت کردم و به سمتش گرفتم تا احساس کند چیزی برایش دارم !بلافاصله به سویم حـرکت کرد!! در همین لحظه پدرش که گویا دورادور مواظبش بود بسرعت به سمت من آمد و یک شکلات را مخفیانه در مشتم قرار داد ! بچه آمد و شکلات را گرفت! به پدرش که ایتالیایی بود گفتم من قصد اذیت او را نداشتم! او گفت میدانم و مطمئنم که میخواستی با او بازی کنی،اما وقتی مشتت را باز میکردی او متوجه میشد که اعتمادش به تو بیهوده بوده است! کار تو باعث می گردید که بچه ، دروغ را تجربه کند و دیگر به کسی اعتماد نکند. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
دعا کنیم... برا اونایی که گوشه قلبشون درده برا اونایی که دستشون تنگه برا اونایی که طاقتشون تموم شده برای اونایی که عزیزشون بیماره الهی که حال دلتون خیلی زوود خوب خووب شه ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
صبح که از خواب بیدار می شوید، به این فکر کنید که زنده بودن، اندیشیدن، لذت بردن، عشق ورزیدن چه امتیاز بزرگیست... ما آدم ها دو جور دیدگاه میتونیم نسبت به زندگی داشته باشیم: ۱. زندگی رو مثل یک توفیق اجباری ببینیم. 😔 ۲. زندگی رو به دید یه فرصت نگاه کنیم. 😎 همین دیدگاه ساده میتونه نتایج بسیار متفاوتی رو رقم بزنه! 𖤐⃟🦅••Without hard work, nothing grows but weeds. بدون سخت کوشی، چیزی نمی روید جز علف هرز... سلام صبحتون به شادی☕️ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
١- اگه میخوای راحت باشی، کمتر بدون؛ و اگه میخوای خوشبخت باشی، بیشتر بخون. ٢- تا پایان کار، از موفقیت در آن، با کسی صحبت نکن. ٣- قبل از عاشق شدن، ابتدا فکر کن، که آیا طاقت دوری، جدایی و سختى رو دارى يا نه؟ ٤- برای حضور در جلسات، حتی یک دقيقه هم تأخير نكن. ٥- "سکوت" تنها پاسخی است که اصلا ضرر ندارد. ٦- نصیحت کردن، فقط زمانی اثر دارد که 2 نفر باشید.( در بين جمع كسى را نصيحت نكن ) ٧- در مورد همسر کسی اظهار نظر نکن، نه مثبت نه منفی. ٨- نوشیدنی های داخل لیوان و یا فنجان را تا آخر ننوش. ٩- در اختلاف خانوادگی حتی اگر حق با تو است، شجاع باش و تو از همسرت عذر خواهی کن. ١٠- برای کودکان اسباب بازی های جنگی هدیه نبر. ١١- نه آنقدر کم بخور که ضعیف شوی، و نه آنقدر زیاد بخور که مریض شوی. ١٢- بدترین شکل دل تنگی آن است، که در میان جمع باشی و تنها باشی. ١٣- شخص محترمی باش، و بدون اطلاع به خانه و محل کار کسی نرو. ١٤- هوشیار باش، استفاده از مشروبات و نوشیدنی الکلی تو را گرفتار خواهد کرد. ١٥- وجدانت را گول نزن، چون درستی و نادرستی کارت را به تو اعلام می کند. ١٦- موقع عطسه کردن، حتما از دیگران فاصله بگیر و از دستمال استفاده کن. ولی با تمام وجود عطسه کن. ١٧- عاشق همسرت باش تا بهشت را ببینی. ١٨- کثیف نکن، اگر حوصله تمیز کردن نداری. ١٩- بخشیدن خطای دیگران بسیار قشنگ است، تجربه کردنش را به تو پیشنهاد می کنم. ٢٠- همه جا از همسرت تعریف و تمجید کن، حتی در جهنم. ٢١- با کارمندانت مهربان، ولی قاطع باش. ٢٢- غرور کسی رو نشکن، چون مثل شیشه ی شکسته برای تو، خطر آفرین است. ٢٣- عمل خلاف را، نه تجربه کن، نه تکرار. ٢٤- در جايى كه اشتباهى ازت سر زد ، با شجاعت اقرار کن که اشتباه کردی. ٢٥- هنر نواختن را یاد بگیر، نواختن موسیقی در هیچ کشوری گدایی نیست. ٢٦- هنگام صحبت کردن با دیگران، به چشم آنها نگاه کن تا پیام و کلام تو را درک کنند. ٢٧- با دندان، میخ نکش. ٢٨- کسی را که به تو امیدوار است، نا امید نکن. ٢٩- برای کسی که دوستش داری، در روز تولدش پیام تبریک ارسال کن. ٣٠- اولین خیّر باش. ٣١- با داشتن همسری خوب و خوش اخلاق، همه کس و همه چیز را یکجا داری. ٣٢- در دفتر و منزل، گل های زیبا داشته باش. ٣٣- حسابداری و روشهای آنرا یاد بگیر. ٣٤- تزریق سرم وآمپول را یاد بگیر. ٣٥- وارد سیاست نشو. ٣٦- به سفر و همسفر فکر کن. ٣٧- تا ندانی، نمی توانی؛ پس بدان، تا بتوانی. چکیده ای از کتاب این کارو نکن، این کارو بکن اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
💥حکايتي شگرف از مقدس اردبيلي💥 ☘مير فيض الله تفرشي ، که از شاگردان مرحوم مقدس اردبيلي بود، براي انجام کاري شبانه از خانه بيرون مي رود. هنوز به در خانه مقدس اردبيلي نرسيده بود که مقدس از خانه بيرون آمد و متوجه روضه ي مقدسه علويه (ع)شد. حس کنجکاوي مير فضل الله او را به دنبال مقدس کشاند. نيمه شب بود و آسمان روشن از مهتاب، لطف ديگري داشت. کوچه هاي نجف خلوت و خالي بودند، سکوت سنگيني بر گرده شهر سايه انداخته بود. گاه سکوت نشسته را صداي گريه ي کودکي يا ناله ي مرغي مي شکست. 🌸مقدس آهسته قدم بر مي داشت. سايه قامت رشيدش به روي ديوارهاي گلي مي افتاد و او حرکت مي کرد. مير فيض الله دنبال مقدس راه افتاده بود و در تعقيب او سر از پا نمي شناخت. در پشت نخل ها و ديوارها پنهان مي شد تا اگر مقدس نگاهي به عقب انداخت او را نبيند. هميشه آرزو کرده بود که شبي شاهد خلوت او با خدايش باشد و آن شب که به پندار خود، چنين فرصتي دست داده بود چقدر خوشحال بود. دلش در انتظار مشاهده ي وصال عارفانه استادش لحظه اي از تپش نمي ايستاد. 🌸مقدس تا به صحن حرم رسيد، درها گشوده شد. درکنار ضريح ايستاد و سلام کرد، صداي جواب زمزمه وار به گوش مير فيض الله رسيد و او گوش تيز کرد که ديگر چه خواهد گذشت و مقدس چه خواهد گفت و چه جوابي خواهد شنيد. اما مقدس تنها دست به ضريح مقدس برد و صورت بدانجا گذاشت و آرام چيزهايي زمزمه کرد و لحظاتي بيرون آمد وبه سوي مسجد کوفه رهسپار شد. ☘مير فيض الله باز از پي او راه افتاد و او را مشاهده کرد که داخل مسجد شد و به طرف محراب رفت . مير فيض الله از لاي در مسجد، چشم به طرف محراب دوخت. توي محراب کسي رو به قبله نشسته بود. مقدس نزديک شد و در کنار آن شخص زانوي ادب زد و خاضعانه شروع به سخن گفتن با او کرد. مير فيض الله از ديدن اين صحنه به تعجب و حيرت افتاد و با خود مي گفت: ⁉️اين کيست خدايا؟مگر داناتر از مولاي ما مقدس نيز کسي در اين شهر وجود دارد که مولاي ما خاضعانه در مقابل او زانو مي زند و از او سوال مي کند؟ 💔قلبش تپيد و بدنش لرزيد . هنوز از تماشاي صحنه نگاه بر نگرفته بود که مقدس بلند شد و بيرون آمد . مير فيض الله به کناري رفت و پنهان شد و مخفيانه باز به تعقيب مقدس پرداخت . مقدس خوشحال و قبراق راه مي رفت . نزديک حرم مطهر رسيده بودند که مير فيض الله تنحنحي (سرفه اي )کرد و مقدس فورا سر به عقب گرداند: 🌱مير فيض اللهً ! اينجا چه کار مي کني؟ عرق شرم بر پيشاني مير فيض الله نشست و از خجالت سر به زير انداخت و خاموش شد. مقدس خودش را به او رساند و ملاطفت کرد ودوباره سوال فرمود: - تو با من بودي اولاد پيغمبر؟! - بلي !براي پرسيدن سوالي به طرف خانه شما راه افتاده بودم . وقتي به نزديکي هاي در رسيدم شما از خانه بيرون آمده بوديد نخواستم مزاحم بشوم . اما حس کنجکاوي مجبورم کرد که دنبال تو بيايم و ببينم کجا مي روي ؟ ☘ملايمت و ملاطفت آخوند شرم و خجلت را از وجود فيض الله برگرفت و ميرفيض الله جرات کرد او را سوگند دهد که وي را خبر دهد از آنچه مشاهده کرده بود . مقدس قبول کرد و فرمود: 🌱مسئله اي از مسائل دين بر من مشکل شده بود، آمدم به خدمت حضرت اميرالمومنين(ع) و از آن حضرت پرسيدم. آن حضرت فرمود :« امروز امام زمان تو حضرت صاحب الامر (عج)در اين شهر است ، برو به مسجد کوفه از آن حضرت سوال کن.» پس رفتم به نزد محراب مسجد و آن مساله را از آن حضرت سوال نمودم و جواب شنيدم. 🌹السلام علیک یا علی بن ابی طالب(ع) 🌹السلام علیک یاحجت ابن الحسن العسکری(عج) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
12.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️ هشدار پیامبر به پدرمادرهای آخرالزمان! 👈 آیا شما مصداق این سخن رسول خدا هستید؟ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✅پیشینه ضرب المثل جواب ابلهان خاموشی ست! نقل است که شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و کاه پیش او ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد ، روستایی سوار بر الاغ آنجا رسید از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند ... شیخ گفت : خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند! روستایی آن سخن را نشنیده گرفت ، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت . ناگاه اسب لگدی زد . روستایی گفت : اسب تو خر مرا لنگ کرد! شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود! روستایی او را کشان کشان نزد قاضی برد . قاضی از حال سوال کرد ، شیخ هم چنان خاموش بود . قاضی به روستایی گفت : این مرد لال است؟ روستایی گفت : این لال نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد . پیش از این با من سخن گفته ، قاضی پرسید : با تو سخن گفت؟ او جواب داد که : گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند . قاضی خندید و بر دانش شیخ آفرین گفت ... شیخ پاسخی گفت که زان پس در زبان پارسی مثل گشت : " " 📚امثال و حکم«علی اکبر دهخدا » ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
روزی ملانصرالدین مرتکب خطایی میشود و او را نزد حاکم می برند تا مجازات را تعیین کند. حاکم برایش حکم مرگ صادر می کند اما مقداری رافت به خرج می دهد و به وی می گوید اگر بتوانی ظرف سه سال به خرت سواد خواندن و نوشتن بیاموزانی از مجازاتت درمی گذرم! ملانصرالدین هم قبول می کند و ماموران حاکم رهایش می کنند. عده ای به ملا می گویند مرد حسابی آخر تو چگونه می توانی به یک الاغ خواندن و نوشتن یاد بدهی؟ ملانصرالدین می گوید : ان شاءالله در این سه سال یا حاکم میمیرد یا خرم همیشه امیدوار باشید شاید چیزی به نفع شما تغییر کند! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi