eitaa logo
حکایت و داستان قرآنی روایت پند حدیث آموزنده زیبا خواندنی معجزه کلیپ صوتی مذهبی اسلامی
16هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
5.4هزار ویدیو
29 فایل
﷽ 💚منبع انواع حکایات و روایات‌ جذاب مذهبی،داستان وپندزیبا 💚🌹حضورشما باعث دلگرمی ماست🌹💚 . 💚لطفا کپی باذکرصلوات🙏🌹 . . ❌تبلیغات و تبادلاتی که درکانال قرار میگیرند نه‌ تایید و نه‌ رد می‌شوند . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
👩‍🎓ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺑﺪ ﺍﺧﻠﺎﻗﻰ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﻌﻠﻤﻰ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺯﻳﺎﺩﻯ ﺩﺍﺷﺖ , ﺍﻣﺎ ﻭﻯ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺍﺧﻠﺎﻗﻰ ﻓﺮﺩﻯ ﺗﻨﺪﺧﻮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﭽﻪ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺫﻳﺖ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ. ﺑﭽﻪ‌ﻫﺎ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﻋﻠﺖ ﺩﻟﺨﻮﺷﻰ ﺷﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻭﻟﻮ ﺑﺮﺍﻯ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻭﻯ ﺧﻠﺎﺹ ﺷﻮﻧﺪ ﻭﺩﺭﺱ ﺭﺍ ﺗﻌﻄﻴﻞ ﻛﻨﻨﺪ. ﻟﺬﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻧﻘﺸﻪ ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ. ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻛﻠﺎﺱ ﺁﻣﺪﻧﺪ, ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻣﻌﻠﻢ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ, ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ‌ﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﻌﻠﻢ ﺳﻠﺎﻡ ﻛﺮﺩﻭ ﮔﻔﺖ: ﺟﻨﺎﺏ ﻣﻌﻠﻢ , ﺧﺪﺍ ﺑﺪ ﻧﺪﻫﺪ. ﻣﺜﻞ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻛﺴﺎﻟﺘﻰ ﺩﺍﺭﻳﺪ؟ ﻣﻌﻠﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻧﻪ ﻛﺴﻞ ﻧﻴﺴﺘﻢ. ﺑﺮﻭ ﺑﻨﺸﻴﻦ. ﺷﺎﮔﺮﺩﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺟﻨﺎﺏ ﻣﻌﻠﻢ ﺭﻧﮓ ﻭ ﺭﻭﻳﺘﺎﻥ ﺍﻣﺮﻭﺯﭘﺮﻳﺪﻩ , ﺧﺪﺍﻯ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﻛﺴﺎﻟﺘﻰ ﺩﺍﺭﻳﺪ؟ ﺍﻳﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﻣﻌﻠﻢ ﻳﻜﻪ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﻭ ﺑﻨﺸﻴﻦ ﺳﺮﺟﺎﻳﺖ. ﺑﻌﺪ ﻳﻜﻰ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﻫﺎ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﺮﻑ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩ. ﻣﻌﻠﻢ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﻣﻦ ﻣﺮﻳﺾ ﻫﺴﺘﻢ. ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻭﻗﺘﻰ ﭼﻨﺪ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺩﻳﮕﺮﻫﻤﺎﻥ ﺣﺮﻑ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺛﺎﺛﺮ ﻭ ﺗﺎﺳﻒ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻧﺪ, ﺍﻣﺮ ﺑﺮ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﺸﺘﺒﻪ ﺷﺪ ﻭﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ , ﮔﻮﻳﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺵ ﻧﻴﺴﺖ. ﺑﭽﻪ‌ﻫﺎ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻭ ﻧﺎﺧﻮﺵ ﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺁﻗﺎ ﻣﻌﻠﻢ ,ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻫﻴﺪ ﺗﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺷﻮﺭﺑﺎﻳﻰ ﺑﺮﺍﻳﺘﺎﻥ ﺗﻬﻴﻪ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺷﻤﺎﭘﺮﺳﺘﺎﺭﻯ ﻧﻤﺎﻳﻴﻢ. ﻛﻢ ﻛﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻣﺮﻳﺾ ﺷﺪ, ﺭﻓﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﻧﺎﻟﻪ ﻛﺮﺩﻥ ﻭ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ‌ﻫﺎ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﺧﻴﺰﻳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﻭﻳﺪ. ﺍﻣﺮﻭﺯﻧﺎﺧﻮﺵ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻧﻤﻰ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺩ ﺑﺪﻫﻢ. ﺑﭽﻪ‌ﻫﺎ ﻛﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ, ﻣﻜﺘﺐ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻔﺮﻳﺢ ﻭ ﺑﺎﺯﻯ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﻓﺘﻨﺪ. (امام کاظم (ع)می فرمایند: کسی که خود را به اندوه میزند،اهل اندوه میشود.) اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
2.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹داستان آموزنده🌹. روزی شخصی درب خانه امام حسین علیه‌السلام را زد؛ حضرت سوال کرد چه کسی درب می زند؟ شخص پاسخ داد من سائل هستم. حضرت مقداری پول آوردند و به مقداری که دست از درب عبور می‌کرد پول به فقیر دادند؛ آن فقیر مجددا درب زد و گفت درب را باز کنید من می خواهم شما را ببینم، امام پاسخ دادند: من نمی‌خواهم شما من را ببینید زیرا ممکن است روزی که وضع مالیت بهبود یافت خود را مدیون من ببینی و زیر منت رفته باشی و من دوست ندارم این اتفاق بیفتد. 🌹 اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
8.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 استاد شجاعی 🔹 اولین جمله‌ خدا، خطاب به بنده‌ای که ؛ از معصیت برگشته و توبه کرده ...؟؟ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🈯️💌💌💌💌 🗯🗯🗯انسان‌ها همه در زیانند مگر کسانی که ایمان می‌آورند و عمل صالح انجام می‌دهند و همدیگر را به حق و صبر توصیه می‌کنند. 🈯️💌 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🈯️💌💌💌💌 🗯رسول الله (ﷺ) می‌فرماید: «الله و ملائکه‌ی او و اهل آسمان‌ها و زمین و حتی مورچه در لانه‌اش و نهنگ در دریا، برای کسی که به مردم خیر می‌آموزد درود می‌فرستند». 🈯️💌 🈯️💌 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🌤 امید همان نوری‌ست، که وقتی به بن‌بست می‌رسی، بر دلت می تابد، تا راه را گم نکنی درست شبیه ساقه‌ی ظریف و بی‌جانی که سمت نور راه کج می‌کند و از آنجا که حتی فکرش را نمی‌کنی جوانه می‌زند. You don’t need a new day to start over you just need a new mindset. براى يك شروع جديد نياز به يك روز جديد ندارى، فقط به يك طرز فكر جديد نياز دارى. 🦋✨ باآرزویِ طلوعِ صبحِ سعادت ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🔺سنگین ترین عمل در ترازوی اعمال 🔺 🔸 علیه السلام فرمودند : 🌿سنگین‌ترین عملی که روز قیامت در ترازوی(اعمال) گذاشته می‌شود، صلوات بر محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله و اهل بیت علیهم السلام ایشان است. 📖وسائل الشیعه،ج۷،ص۱۹۷📖 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
📚مردی كه باغهای بهشت را به دنيا فروخت مرد مسلماني بود كه شاخه يكي از درختان خرماي او به حياط خانه مرد فقير و عيال مندي رفته بود، صاحب درخت گاهي بدون اجازه وارد حياط خانه مي شد و براي چيدن خرماها بالاي درخت مي رفت، گاهي تعدادي خرما به حياط مرد فقير مي افتاد و كودكانش خرماها را بر مي داشتند، مرد از درخت پايين مي آمد و خرماها را از دست آنها مي گرفت و اگر خرما را در دهان يكي از بچه ها مي ديد انگشتش را در داخل دهان مي كرد و خرما را بيرون مي آورد. مرد فقير خدمت پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) رسيد و از صاحب درخت شكايت كرد. پيامبر(ص) فرمود: برو تا به شكايتت رسيدگي كنم. سپس پيامبر صاحب درخت را ديد و به او فرمود: اين درختي كه شاخه هايش به خانه فلان كس آمده است به من مي دهي تا در مقابل آن، درخت خرمايي در بهشت از آن تو باشد؟ مرد گفت: نمي دهم! من خيلي درختان خرما دارم و خرماي هيچ كدام به خوبي اين درخت نيست. حضرت فرمود: اگر بدهي من در مقابلش باغي در بهشت به تو می دهم. مرد گفت: نمی دهم! ابو دحداح يكي از صحابه پيامبر بود، سخن رسول خدا را شنيد. و عرض كرد: يا رسول الله اگر من اين درخت را از او بخرم و به شما واگذار كنم آيا شما آنچه را كه به آن مرد می دادي، به من مرحمت مي كني؟ فرمود: آري. ابو دحداح رفت با صاحب درخت صحبت كرد. مرد گفت: محمد(صلي الله عليه و آله) مي خواست مقابل اين درخت درختهايی در بهشت به من بدهد من نپذيرفتم چون خرماي اين درخت بسيار لذيذ است. ابو دحداح گفت: آيا حاضري بفروشي يا نه؟ گفت نه، مگر اينكه چهل درخت به من بدهي. ابو دحداح گفت: چه بهاي سنگيني برای درخت كج شده مطالبه مي كنی. ابو دحداح پس از سكوت كوتاه گفت خيلی خوب چهل درخت به تو مي دهم. مرد طمع كار گفت: اگر راست مي گويي، چند نفر بعنوان شاهد بياور! ابو دحداح عده اي را براي انجام معامله شاهد گرفت آنگاه به محضر پيامبر آمد و عرض كرد: يا رسول الله درخت خرما را خريدم ملك من شده است، تقديم خدمت مباركتان مي كنم، تقاضا دارم آن را از من بپذير و باغ بهشتي كه به آن مرد مي دادي قبول نكرد اينك به من عنايت فرما. پيامبر فرمود: اي ابو دحداح! نه يك باغ بلكه تعدادي از باغهاي بهشت در اختيار شماست. پيامبر به سراغ مرد فقير رفت و به او گفت اين درخت از آن تو و فرزندان تو است. به اين ترتيب مرد كوتاه نظر براي زندگي چند روزه دنيا باغ بهشتي را از دست داد و ابو دحداح مالك آن باغ و باغهاي ديگر شد. 📚بحارالانوار ج٩۶، ص١١٧ و ج١٠٣، ص١٢٧   ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 نعمت‌های خداوند را یاد کنیم و شاکر باشیم آیت الله مجتهدی تهرانی: قدیم در کتابی این داستان را خواندم که: سعدی شاعر معروف یه وقتی کفش نداشت، عصبانی بود که من شاعری این مملکت، باشم آن وقت کفش ندارم. مدتی از خدا ناراضی بود که: خدایا، این چه زندگی است که ما کفش نداریم بخریم. شاعر هم هستیم! تا اینکه یک روز جلوی مسجد می‌گذشت، یک نفر را توی مسجد دید که از زانوها به پایین پا نداشت، تا او را دید، سرش را بلند کرد و گفت: «خدایا شکرت که اگر من کفش ندارم، پا دارم».تا دیروز از خدا ناراضی بود، اما امروز که دید این شخص پا ندارد، خوشحال شدو گفت: « الحمدالله، اگر من پا نداشتم، چیکار میکردم؟» خدا می داند واقعا اگر ما پا نداشتیم چیکار میکردیم؟! گاهی نعمت های خدا را یاد کنید. پا نداشتیم، دست نداشتیم، چشم نداشتیم، گوش نداشتیم، چیکار میکردیم؟ 📚ڪتاب بدیع الحکمة حکمت ۲۴ از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانی(ره) ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
4.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅نحوه رام کردن نفس 🔰 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ شب اول قبر وعالم برزخ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴تخفیف در مجازات قارون بخاطر صله رحم! ❤️ از حضرت علی علیه السلام نقل شده است که : قارون در زمان حضرت موسى به زير زمين فرو رفته بود و خداوند فرشته اى را موكّل بر او كرده بود تا هر روز او را به اندازه قامت يك مرد به زمين فرو ببرد. بعدها که حضرت يونس در شكم نهنگ زندانی شد و مشغول تسبيح و استغفار بود، قارون صداى او را شنيد و از فرشته موكّل خود پرسيد به من اندكى مهلت بده، گويا صداى يكى از آدميان را میشنوم... آنگاه خداوند به آن فرشته فرمان داد به او مهلت دهد! پس فرشته به قارون مهلت داد. قارون پرسيد: تو كيستى؟ يونس گفت: من بنده خاطى، يونس پسر متى هستم.. قارون گفت: به من بگو خداوند شديد الغضب با موسى بن عمران چه كرد؟ يونس گفت: افسوس از دنيا رفت. 🔹قارون گفت: خداوند رئوف و مهربان با هارون چه كرد؟ يونس گفت: افسوس از دنيا رفت.. 🔹قارون گفت: كلثوم دختر عمران كه همسر من بود چه شد؟ يونس گفت: اكنون هيچ يك از آل عمران باقى نمانده است، قارون گفت: افسوس بر آل عمران.. از آن پس خداوند به ملك موكّل او فرمان داد تا عذاب را در ايّام دنيا از او بردارد و از آن پس عذاب دنيوى او بر طرف شد زیرا او احوال نزدیکانش را پرسید. 📚🖋بحارالأنوار-جلد 14-صفحه 380- باب 26- قصص يونس ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi