🔴 اثبات الهی بودن و غیر قابل تحریف بودن قرآن در یک تصویر
🌕 مقدمه :
قرآن 114 سوره دارد
جمع آیههای همه سوره ها =6236
جمع شمارههای همه سورهها=6555
یعنی از 1تا114 جمع کنیم = 6555
وقتی (آیات یک سوره) را با (شماره همان سوره) جمع کنیم یک عدد زوج یا فرد بدست میاید
🌕 حالا چند معجزه قران را ببینید:
1⃣ وقتی تمام سوره ها را (آیه+ شماره سوره اش) حساب کنیم دقیقا نصف اعداد بدست آمده فرد و نصفشان زوج است، یعنی 57عدد فرد و 57عدد زوج
2⃣ جمع 57عدد زوج =6236 یعنی دقیقا تعداد آیات قرآن
3⃣ جمع 57عدد فرد =6555 یعنی دقیقا تعداد شماره های تمام سوره ها
4⃣ 57 سوره بود که وقتی (شماره آن سوره) با (آیاتش) را جمع میکردیم عدد زوج بدست میامد. «شماره» آن 57 سوره را جمع کنیم میشود =3303
5⃣ 57 سوره بود که وقتی (شماره آن سوره) با (آیاتش) را جمع میکردیم یک عدد فرد بدست میامد
«تعداد آیات» آن 57 سوره را جمع کنیم باز هم دقیقا میشود 3303
✍
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
10.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
16.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«خداوند روزی رسان بیحساب من است.
✅ترزق من تشاء بغیر حساب(آل عمران آیه27)
✅به هر کس بخواهی بیحساب روزی میبخشی🙏
✅و الرزقنی من حیث لا احتسب🙏
خدای وهاب و رزاقم متشکرم دوستت دارم🍃🍃🍃
✍
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨
✅واقعا زیباست
✍پیرمرد محتضری که احساس می کرد مردنش نزدیک است، به پسرش گفت:
مرا به حمام ببر.
پسر، پدرش را به حمام برد.
پدر تشنه اش شد. آب خواست.
پسر قنداب خنکی سفارش داد ؛
برایش آوردند و آن را به آرامی ؛
در دهان پدر ریخت و
پس از شست وشو پدر را به خانه برد.
پس از چندی پدر از دنیا رفت و روزگار گذشت و پسر هم به سن کهولت رسید ؛
روزی به پسرش گفت:
فرزندم مرگ من نزدیک است ؛
مرا به حمام ببر و شست وشو بده.
پسر نااهل بود و با غر و لند پدر را به حمام برد و کف حمام رهایش کرد و با خشونت به شستن پدر پرداخت.
پیرمرد رفتار خود با پدرش را به یاد آورد. آهی کشید و به پسر گفت:
پسرم تشنه هستم.
پسر با تندی گفت: این جا آب کجا بود و طاس را از گنداب حمام پر کرد و به حلقوم پدر ریخت.
پدر اشک از دیده اش سرازیر شد و گفت:
من قنداب دادم، گنداب خوردم.
تو که گنداب می دهی ؛
ببین چه می خوری؟
✍
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✍داستان_زیبای_آموزنده
🎨 نقاش مشهوری درحال اتمام نقاشی اش بود. آن نقاشی بطور باور نکردنی زیبا بود و میبایست در مراسم ازدواج شاهزاده خانمی نمایش داده میشد.
نقاش آنچنان غرق هیجان ناشی از نقاشی اش بود که ناخودآگاه در حالیکه آن نقاشی را تحسین میکرد، چند قدم به طرف عقب رفت. نقاش هنگام عقب رفتن پشتش را نگاه نکرد.
که یک قدم به لبه پرتگاه ساختمان بلندش فاصله دارد.شخصی متوجه شد که نقاش چه میکند .میخواست فریاد بزند، اما ممکن بود نقاش بر حسب ترس غافلگیر شود و یک قدم به عقب برود و نابود شود،مرد به سرعت قلمویی رابرداشت و روی آن نقاشی زیبا را خط خطی کرد.نقاش که این صحنه را دید باسرعت و عصبانیت تمام جلو آمد تا آن مرد را بزند.اما آن مرد تمام جریان را که شاهدش بود را برایش تعریف کرد که چگونه در حال سقوط بود.
براستی گاهی آینده مان را بسیار زیبا ترسیم میکنیم ،اما گویا خالق هستی میبیند چه خطری در مقابل ماست و نقاشی زیبای مارا خراب میکند.
گاهی اوقات از آنچه زندگی بر سرمان آورده ناراحت میشویم ،
اما یک مطلب را هرگز فراموش نکنیم:
🌿خالق هستی همیشه بهترین ها را برایمان مهیا کرده است.
✍
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
مرد ثروتمندی که زن و فرزند نداشت، تمام کارگرانش را برای صرف شام دعوت کرد.
جلوی آنها یک جلد قرآن مجید و مقداری پول گذاشت و هنگامی که از صرف شام فارغ شدند از آنها پرسید قرآن را انتخاب میکنید یا پول را...؟!
اول از نگهبان شروع کرد و گفت یکی را انتخاب کنید:
نگهبان گفت آرزو دارم که قرآن را انتخاب کنم ولی تلاوت قرآن را بلد نیستم
پس پول را میگیرم که فایدهی آن با توجه به وضعیت من بیشتر هست و پول را انتخاب کرد.
سپس از کشاورزی که پیش او کار میکرد خواست یکی را انتخاب کند:
کشاورز گفت زن من خیلی مریض است و نیاز به پول دارم تا او را معالجه کنم
اگر مریضی او نبود قطعا قرآن را انتخاب میکردم ولی فعلا پول را انتخاب میکنم.
سپس از آشپز پرسید که قرآن را انتخاب میکنید یا پول را؟
آشپز گفت من تلاوت قرآن را خیلی دوست دارم ولی من پیوسته مشغول کار هستم ، وقتی برای قرائت قرآن ندارم
بنابراین پول را بر میگزینم...
نوبت رسید به پسری که مسئول حیوانات بود[این پسر خیلی فقیر بود]
مرد ثروتمند گفت من یقین دارم که تو پول را انتخاب میکنی تا غذا بخری یا به جای این کفش پارهی خود کفش جدیدی بخری
پسر گفت: درست است که من نیاز دارم کفش نو بخرم یا اینکه مرغی بخرم و با مادرم میل کنم ؛ ولی من قرآن را انتخاب میکنم ، چرا که مادرم گفته است:
*یک کلمه از جانب خداوند تبارک و تعالی ارزشمندتر از هر چیز است و مزه و طعم آن از عسل هم شیرینتر است*
قرآن را برداشت ؛ بوسهای بر آن زد و آن را گشود تا بخواند ؛ بین آن دو پاکت دید:
در یکی از آنها ده برابر آن مبلغی بود که بر میز غذا وجود داشت
در دیگری وصیتنامهای بود که ایشان را وارث تمام اموال و دارایی مرد ثروتمند قلمداد میکرد.
مـــــــرد ثروتمند گفــــــت:
*هر کسی گمانش نسبت به خداوند خوب باشد خدا او را ناامید نمیکند.*
گمان شما نسبت به پروردگار جهانیان چگونه است؟!؟
آيه ۱۲۴ سوره مباركه «طه» رويگردانی و اعراض از ذكر و ياد خدا را عامل اصلی تنگدستی و سختی در زندگی انسان معرفی میكند:
*«وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى»*
پس تلاش کنیم از خدا و قرآن فاصله نگیریم.
*سعی کنیم یه جوری زندگی کنیم*
*که خداراضی باشه نه بندهی خدا*
✍
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آسمون زیبای شب
ستارگـان درخشان
سهم قلب مهربونتون
و امید به خدای رحمان
روشنی بخش تمـام
لحظه هاتون
#شبتون_نیک
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
درود بر کسانی که
از پاکی شان
دوستی آغاز می شود
از صداقتشان
دوستی ادامه می یابد
و از وفایشان
دوستی پایانی ندارد..
تقدیم به شما دوستان 🌹
الهی همیشه خوشبخت باشید💚
Start everyday with a new hope, leave bad memories behind and have faith for a better tomorrow.
هرروزرا،باامیدیتازهآغازکن.
خاطراتتلخروپشتسرترهاکن !
وبہفرداییبهترایمانداشتہباش...🌿♥️
᳝᳝᳝᳝᳝᳝᳝᳝᳝᳝᳝᳝╭✹••••••••••••••••••🌸
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
داستان جالب شرفیابی شاه عباس به حرم مطهر امام رضا...
مصطفی
داستان جالب شرفیابی شاه عباس به حرم مطهر امام رضا (ع)
دركتاب شمس الشموس آقای احتشام صفحه217می نویسد سلسله پادشاهان صفویه دوازده نفربودند . ومدت242سال فرمانروایی كردند.وسه نفراز آنان به نام شاه عباس بود.وشاه عباس اول را شاه عباس كبیر می گفتند وبه بیست واسطه به حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام می رسد.درحدودبیست كتاب می نویسند شاه عباس اول سه مرتبه به زیارت حضرت رضا علیه السلام مشرف شد.
مرتبه اول مادرشاه به اوگفت تو دچار بیماری سختی شدی وپزشكان توراجواب كردند ومن نذركردم اگرصحت یافتی درخراسان به زیارت حضرت رضاعلیه السلام بروی.شاه عباس از این نذر خوشحال و اعلامیه صادر نمودكه من قصد دارم از اصفهان به زیارت حضرت رضا علیه السلام مشرف شوم وهر كس مایل است روز بیست وپنجم ذی الحجه سال1006آماده شود وچون مهیا شدند شاه گفت به بزرگان نسبت به رفتن چه نظر می دهید سواره بر مركب سلطنتی ودرشكه ملوكانه شوم یا خیر؟ دانشمندان به اختلاف سخن راندند.پادشاه گفت قرآن مجید را بیاورید تاتفأل باو بزنم وخداوند متعال تكلیف مرا معین فرماید.وچون باز نمود در اول صفحه این آیه شریفه آمد.فاخلع نعلیك انك بالواد المقدس الطوی«سوره طه آیه12» شاه به آواز طنین انداز گفت:تكلیف شاقی بر من هویدا شد.زیرابایدكفش خودراهم بیرون وباپای برهنه به زیارت حضرت رضا علیه السلام مشرف شوم وقبل از حركت هزینه سرشاری به ریاست ونقشه كشی شیخ بهاء برای ساختن آسایشگاه مسافرین دربیابان ها داد كه بسازند واز اصفهان تا خراسان999 رباط ساختند. وشاه با جمعیت حركت ودرمدت28 روز 193 فرسخ راطی كردند تا به آستان قدس رضوی باكمال خضوع وخشوع رسیدند.
وچون به صحن مطهر شاه عباس وارد شد درب صحن با تعظیم وگردن كج این رباعی راسرودند غلام شاه مردان شاه عباس شه والا گهر خاقان امجد بطوف مرقد شاه خراسان پیاده رفت بااخلاص بیحد وفرمان داد دفتر نام نویسی خادمان حرم مطهر را حاضر وچون دفتر را آوردند پس از بررسی نام خود را در آن دفتر ثبت ولباس خادمی پوشید وگفت خود را قابل نمی دانم كه زائر بنامم ولكن به واسطه خادم بودن زیارت می نمایم.وشبی از شب ها شیخ بهاء اعلی الله مقامه وارد حرم مطهر گردید ومشاهده كرد كه شاه مشغول به خدمت وسرشمعها را با مقراض اصلاح می كند بالبداهه این رباعی را خواند: پیوسته بودملائك علیین پروانه شمع روضه خلدبرین مقراض آهسته بزن ای خادم ترسم ببری شهپر جبریل امین پادشاه در پاسخ گفت:ای شیخ به طوری حضرت رضا علیه السلام به من توجه نموده كه می بینم جبرئیل وملائكه عمدا بال های خود را نزد مقراض می آورند كه قطع كنم وسبب شود بیش تر در كنار قبر مطهر باشند وگفت: جبریل زعرش آید از خلد برین بر درگه پاك خسرو حق آئین عمدا پر خود بر لب مقراض آرد شاید كه در این بارگه گردد مقیم مرتبه دوم درسال1016 از پایتخت خود اصفهان به زیارت حضرت رضا علیه السلام آمد وگنبدمطهر را به7777خشت طلا مزین نمود-هفت هزار وهفتصد وهفتاد وهفت خشت طلا نصب شد بر گنبد سلطان علی بن موسی الرضا علیه السلام. مرتبه سوم از هرات به زیارت حضرت شرفیاب شد وضریح مطهر را طلا كرد وفرمان داد قنوات فراوان حفر و یك جوی آبی ازچشمه گیلاس به طرف صحن مطهر جاری كرد وصحن كهنه كه بسیار كوچك بود وسعت زیادی داد كه تقریبا دو برابر سابق گردید و بقعه خواجه ربیع را بنا نمود. وسلام بر او روزی كه به دنیا آمد وروزی كه می میرد و روزی كه زنده بر خواهد خاست. «كپی ونشر مطلب فوق فقط با ذكر نام (پیشوای رئوف) جایز است»
✍
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨
#پندانه
✍ آیا به آن خوبی که فکر میکنیم، هستیم؟
يک استاد دانشگاه میگفت: يک بار داشتم برگههای امتحان را تصحيح میکردم. به برگهای رسيدم که نام و نام خانوادگی نداشت. با خودم گفتم ايرادی ندارد. بعيد است که بيش از يک برگه نام نداشته باشد.
از تطابق برگهها با ليست دانشجويان صاحبش را پيدا میکنم. تصحيح کردم و ۱۷.۵ گرفت. احساس کردم زياد است. کمتر پيش میآيد کسی از من اين نمره را بگيرد. دوباره تصحيح کردم ۱۵ گرفت.
برگهها تمام شد. با ليست دانشجويان تطابق دادم اما هيچ دانشجويی نمانده بود. تازه فهميدم کليد آزمون را که خودم نوشته بودم تصحيح کردم.
آری، اغلب ما نسبت به ديگران سختگيرتر هستيم تا نسبت به خودمان و بعضى وقتها اگر خودمان را تصحيح کنيم میبينيم:
به آن خوبی که فکر میکنيم، نيستيم!
✅✍
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi