❤️داستان های کوتاه از عنایات حضرت معصومه (س)
(شفای زن مسیحی)
گستره کرامات فاطمه معصومه علیها السلام چنان وسیع است که اشخاص غیرشیعه و حتی غیرمسلمان نیز از آن برخوردار می شوند و البته عموما نیز بعد از کسب شفای خود به مذهب حق روی می آورند.
نمونه این سعادتمندان «نانسی»زن مسیحی اهل تهران است که خودش می گفت: «شانزده ساله بودم که ازدواج کردم و هنوز پانزده روز از ازدواجمان نگذشته بود که پدر و مادر شوهرم در تصادف کشته شدند و من سرپرستی سه فرزند آن ها (آلبرت، ادیت و آلبرتین) را عهده دار شدم. پس از 20 سال که دخترها ازدواج کردند و آلبرت خود را برای تحصیلات دانشگاهی آماده می کرد، ناگهان «رامان » برادر گمشده شوهرم پیدا شد.
او با همسر و سه فرزندش، خانه ای نزدیک منزل ما اجاره کرد و به همسرش برای آوردن وسایل به شمال رفت، ولی آن دو نیز تصادف کردند و کشته شدند و من بار دیگر مسؤول سرپرستی از کودکان او شدم.
پس از مدتی مبتلا به درد پا شدم و بارها به دکترها مراجعه کردم و سرانجام گفتند که باید عمل شود. من تعلل کردم تا آن که پایم کاملا متورم شد و دکترها گفتند که باید قطع شود.
من ترسان و گریه کنان به خانه آمدم. غروب بود که از شدت خستگی به خواب رفتم. در خواب زن مقدسی را دیدم که چادر مشکی بر سر و لباس سبز بر تن داشت.
او دست مرا گرفت و گفت: «نترس، بچه های رامان تو را با پای سالم نیاز دارند.» از خواب پریدم. در همان حال، صدای زن همسایه توجهم را جلب کرد.
او یکی از همسایه های ما و زنی مسلمان بود که در مورد شفا یافتن یک بیمار لاعلاج به آلبرتین داستانی تعریف می کرد. من جریان خوابم را به او گفتم. زن همسایه رنگش مثل گچ سفید شد و گفت: به خدا قسم شما خوب می شوید. من حتم دارم آن بانو، حضرت معصومه بود. درست است که شما مسلمان نیستید، اما این خاندان کریم تر از آن هستند که لطفشان فقط شامل حال مسلمانان شود. حتما باید قبل از عمل به قم بروی.
فردا راه افتادیم و هرچه نزدیک تر می شدیم انگار چراغ امیدی در دلم روشن تر می شد. وارد حرم شدیم و... نزدیک های صبح بود که باز آن بانو را در خواب دیدم.
فرمود: «بچه های رامان منتظر هستند، مگر قرار نبود امروز برایشان سبزی پلو بپزی؟!» هنوز پاسخی نداده بودم که چیزی به پایم خورد و از خواب بیدار شدم، برخاستم و ایستادم.
چند قدم راه رفتم و باورم شد که کاملا شفا گرفته ام. پای من کاملا خوب شد و پزشکانی که قرار بود مرا عمل کنند، بعد از معاینه مجدد، همه اعتراف کردند که در حق من معجزه شده است.
پس از شفا گرفتن نذر کردم هر ماه یک بار به قم بروم و بالاخره بعد از یک سال و اندی مسلمان شدم و نام سمیه را برای خودم انتخاب کردم »
کرامات معصومیه، ص 118 تا 123(با تلخیص فراوان)، نقل از مجله زن روز، 27/12 /1362.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🍃گنجشکی به خدا گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیم، سر پناه بی کسیام بود، طوفان تو آن را از من گرفت! کجای دنیای تو را گرفته بودم؟
🍃خدا در جواب گفت: ماری در راه لانه ات بود. تو خواب بودی، باد و باران را گفتم لانه ات را واژگون کند، آنگاه تو از کمین مار پر گشودی.
چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنیام برخواستی!
🍃مردی به قصرها و خانههای زيبا مینگريست. به دوستش گفت: وقتی اين همه اموال رو تقسيم میكردند، ما كجا بوديم؟
🍃دوست او دستش را گرفت و به بيمارستان برد و گفت: وقتی اين بيماریها رو تقسيم میكردند، ما كجا بوديم؟
🍃خدايا حُکم و حِکمت در دست توست! واسه داده ها و نداده هات شُكر🙏
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
•
🌹داستان آموزنده🌹.
روزی روزگاری، عابد خداپرستی بود که در عبادتکده ای در دل کوه راز و نیاز خدا میکرد، آنقدر مقام و منزلتش پیش خدا زیاد شده بود که خدا هر شب به فرشتگانش امر میکرد تا از طعام بهشتی، برای او ببرند و او را بدینگونه سیر نمایند...
بعد از ۷۰ سال عبادت ، روزی خدا به فرشتگانش گفت: امشب برای او طعام نبرید، بگذارید امتحانش کنیم آن شب عابد هر چه منتظر غذا شد، خبری نشد، تا جایی که گرسنگی بر او غالب شد. طاقتش تمام شد و از کوه پایین آمد و به خانه بت پرستی که در دامنه کوه منزل داشت رفت و از او طلب نان کرد، بت پرست ۳ قرص نان به او داد و او بسمت عبادتگاه خود حرکت کرد.
سگ نگهبان خانه بت پرست به دنبال او راه افتاد، جلوی راه او را گرفت...
مرد عابد یک قرص نان را جلوی او انداخت تا برگردد و بگذارد او براهش ادامه دهد، سگ نان را خورد و دوباره راه او را گرفت، مرد قرص دوم نان را نیز جلوی او انداخت و خواست برود اما سگ دست بردار نبود و نمی گذاشت مرد به راهش ادامه دهد.
مرد عابد با عصبانیت قرص سوم را نیز جلوی او انداخت و گفت : ای حیوان تو چه بی حیایی! صاحبت قرص نانی به من داد اما تو نگذاشتی آنرا ببرم؟
سگ به سخن آمد و گفت: من بی حیا نیستم، من سالهای سال سگ در خانه مردی هستم، شبهابی که به من غذا داد پیشش ماندم ، شبهایی هم که غذا نداد باز هم پیشش ماندم، شبهایی که مرا از خانه اش راند، پشت در خانه اش تا صبح نشستم...
تو بی حیایی، تو که عمری خدایت هر شب غذای شبت را برایت فرستاد و هر چه خواستی عطایت کرد، یک شب که غذایی نرسید، فراموشش کردی و از او بریدی و برای رفع گرسنگی ات به در خانه یک بت پرست آمدی و طلب نان کردی...مرد با شنیدن این سخنان منقلب شد و به عبادتگاه خویش بازگشت و توبه کرد...
🌹
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
❤️ نجات گمشده و عنایت به زائرین
خادم و کلیددار حرم که مکبر مرحوم آقای روحانی که از علمای قم و امام جماعت مسجد امام حسن عسکری ع بود می گوید: شبی از شبهای سرد زمستان در خواب حضرت معصومه علیها السلام را دیدم که فرمود: بلند شو و بر سر مناره ها چراغ روشن کن.
من از خواب بیدار شدم ولی توجهی نکردم. مرتبه دوم همان خواب تکرار شد و من بی توجهی کردم
در مرتبه سوم حضرت فرمود: مگر نمی گویم بلند شو و بر سر مناره چراغ روشن کن!
من هم از خواب بلند شده بدون آنکه علت آن را بدانم در نیمه شب بالای مناره رفته و چراغ را روشن کردم و بر گشته خوابیدم. صبح بلند شدم و درهای حرم را باز کردم و بعد از طلوع آفتاب از حرم بیرون آمدم با دوستانم کنار دیوار و زیر آفتاب زمستانی نشسته، صحبت می کردیم که متوجه صحبت چند نفر زائر شدم که به یکدیگر می گویند: معجزه و کرامت این خانم را دیدید!
اگر دیشب در این هوای سرد و با این برف زیاد، چراغ مناره حرم این خانم روشن نمی شد ما هرگز راه را نمی یافتیم و در بیابان هلاک می شدیم.
خادم می گوید: من نزد خود متوجه کرامت و معجزه حضرت و نهایت محبت و لطف او به زائرینش شدم
محمدصادق انصاری، ودیعه آل محمد، ص 14
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
•
🌹هشت حديث از امام حسين عليهالسلام🌹
.
١- امام حسين عليه السلام: ما حزب اللّه پيروزيم، و عترت نزديكتر رسول خدا و خاندان پاك اوييم، و ما يكى از دو وزنه سنگينيم كه رسول خدا ما را همتاى كتاب خدا قرار داده است.
(احتجاج طبرسى٢٢٩وسائل الشيعه، ج١٨ص١٤٤)
٢- مردى به امام حسين عليه السلام گفت: اى فرزند رسول خدا من از شيعيان شمايم، فرمود: از خدا بترس! چيزى را ادّعا نكن كه خدا بگويدت دروغ گفتى و ادّعاى گزافى كردى، شيعيان ما كسانى اند كه دلهايشان از هر نوع غلّ و غشّ و دغلكارى پاك باشد، ولى تو بگو: من از دوستان و علاقه مندان شمايم.
(بحارالانوار،ج۶۸ص١۵۶)
۳- امام حسين عليه السلام(در پاسخ به پيشنهاد مروان بن حكم كه با يزيد بيعت كن) فرمود: در اين صـورت بايد گفت: انا للّه و انا اليه راجعون و فاتحه اسلام را خواند زيرا امّت اسلام گرفتار چوپانى همانند يزيد شده است و من خودم از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: خـلافت بر آل ابوسـفيان حـرام است.
(موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام۲۸۵ ح۲۵۲)
۴- از امام حسين عليه السلام معناى ادب را پرسيدند؟ امام عليه السلام فرمود: ادب عبارتست از اينكه وقتى كه از خانه خارج مى شوى به هركسى برخورد مى كنى او را بهتر از خود ببينى. (يعنى هميشه ديگران را از خودت بهتر بدانی)
(موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ۹۱۰)
۵- امام حسين عليه السلام: پنـج چيز است اگر در انسـان نباشد، در او بهـره زيادى نخـواهد بود: ۱ـ عقل ۲ ـ دين ۳ ـ ادب ۴ ـ حيا ۵ ـ خوش اخلاقى.
(ديوان الامام الحسين عليه السلام، ص۹۹ و موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام،۹۱۰)
۶- امام حسين عليه السلام فرمود: ملّتى كه خشنودى مردم را با خشم خدا معامله كند هرگز رستگار نخواهد شد.
(عوالم، ج۱۷ص۲۳۴)
۷- امام حسين عليه السلام فرمود: سلام، هفتاد حسنه دارد، شصت و نه حسنه براى سلام كننده و يكى براى پاسخ دهنده است.
(تحف العقول، ص۱۷۷ ـ بحارالانوار، ج۷۸ص۱۲۰)
۸- امام حسين عليه السلام در جواب كسى كه ابتدا احوالپرسى كرد فرمود: سلام قبل از گفتار است، خدا به تو عافيت دهد، سپس فرمود: اجازه ندهيد به كسى (سخن بگويد) تا اينكه سلام كند.
(تحف العقول،۱۷۵)
🌹
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺آنها میبینند و تو نمیبینی...
🌺امیرالمومنین علیه السلام:
🌿وقتی عوعو سگ یا عرعر خر را شنیدید، پس به خدا پناه ببرید از شر شیطان رجیم، زیرا آنها میبینند و تو نمیبینی.🌷
📚علل الشرائع جلد ۲: صفحه ۲۷۰
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
•
🌹داستان آموزنده🌹.
مردی از نوادگان عمر بن خطاب در مدینه، امام كاظم (علیه السلام) را آزار می داد و هرگاه ایشان را می دید، به امام دشنام می داد.
برخی از اطرافیان به حضرت گفتند اجازه بفرمایید این مرد را به قتل برسانیم.
امام كاظم (علیه السلام) آنان را از این كار به شدت منع كرد و سراغ نشانی مرد دشنام گو را گرفت.
گفتند در فلان منطقه از مدینه كشاورزی می كند.
امام، سوار بر مركب به سویش رفت و او را در مزرعه اش دید.
با الاغش داخل مزرعه شد.
آن مرد فریاد زد زراعت ما را لگدمال نکن!
امام با مرکب از داخل زراعت به سوی مرد رفت تا نزدیک او رسید.
پیاده شد، در كنارش نشست، با او شوخی و مزاح كرد و به او فرمود چه مقدار خسارت بر زراعت تو وارد كردم؟
گفت صد دینار.
فرمود امید داری چقدر محصول به دست بیاوری؟
گفت علم غیب ندارم.
فرمود گفتم چقدر امید داری؟
گفت امید دارم دویست دینار محصول به دست آورم.
امام كاظم (علیه السلام) كیسه ای به او داد كه در آن سیصد دینار بود و فرمود زراعت تو بر جایش باقی است و خداوند آنچه امید داری را به تو روزی می كند.
مرد بلند شد و سر مبارک حضرت را بوسید و خواست تا از تقصیرش درگذرد.
امام تبسمی كرد و بازگشت.
امام كاظم (علیه السلام) به مسجد رفت و مرد دشنام گو را دید كه در مسجد نشسته است.
وقتی نگاهش به امام افتاد، گفت خداوند می داند رسالت خود را كجا قرار دهد.
یاران امام به سوی آن مرد رفتند و گفتند داستان چیست، تو تا به حال به گونه ای دیگر سخن می گفتی؟
مرد گفت شنیدید الآن چه گفتم و شروع به دعا كردن برای امام كاظم (علیه السلام) كرد.
گفتگوها میان مرد و یاران امام ادامه یافت.
وقتی امام كاظم (علیه السلام) به خانه اش بازمی گشت، به اطرافیانش كه پیش از آن می خواستند مرد را بكشند فرمود كاری كه شما می خواستید انجام دهید بهتر بود یا آنچه من انجام دادم؟
من با این مقدار پول، كارش را اصلاح كردم و از شرش در امان گشتم.
🌹
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
•
آيت الله مجتهدی (ره) : دیروز به شما گفتم که گاهی وقتها در گوشهای بنشینید و صد بار با خودتان بگویید من کی هستم، آیا تا به حال از خودتان این سوال را پرسیدهاید، اما ما خومان را نمیشناسیم اصلا نمیدانیم کی هستیم مثل غریبهای که به انسان برخورد میکند میگوید: آقا من شما را به جا نمیآورم ما هم خودمان را به جا نمیآوریم، پس باید گهگاهی خودمان به خودمان خطاب کنیم و بگوییم من تو را به جا نمیآورم تو کی هستی؟
اگر بتوانی در اثر فکر کردن خودت را پیدا کنی آن وقت نماز شب خواندن دیگر هیچ کاری ندارد. اگر یک بعد از نصفه شب یا دو بعد از نصفه شب هم بخوابی باز پیش از اذان صبح بلند میشوی و نیازی نیست که کسی بیدارت کند؛ چرا چون قلبت بیدار شده به همین خاطر است که علی علیه السلام اول میفرماید: «نبه بالتفکر قلبک» و بعد میفرماید «وجافه عن اللیل جنبک» پهلویت را از بستر خواب دور کن.
🌹
در داستان سفر پیامبر در ایام نوجوانی، راهب نصرانی از حضرت سؤال میكند؟ به چه چیزی بیشتر علاقه داری؟ حضرت میفرماید: به تفكر كردن.
🌹
حضرت رسول صلوات الله علیه به امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید: زیاد تعقل كن زمانی كه دیگران در حال عبادت و نماز هستند.
🌹
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: بیشترین عبادت ابوذر که رحمت خدا بر او باد اندیشیدن و عبرت گرفتن بود
🌹
(جانور فربه شود از راه نوش /
آدمی فربه شود از راه گوش)
🌹
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
افسردگی حربهٔ شیطانه!
محال ممکنه کسی به خدا فکر کنه، دنبال خدا بره بعد افسرده بشه.
اگر به افسردگی رسیدیم یه جای دیگهٔ کارمان اشکال داشته.
و از یک جایی که خودمان خبر نداریم زیر علم شیطان بودیم.
وگرنه« أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(رعد13/28).
با حسّ حضور او؛ ما بیایم افسرده بشیم! این نمیشه، این جور درنمیاد باهم.
اگر احساس تنهایی داریم، اگر احساس افسردگی داریم، اگر اضطراب، یاس، نامیدی، احساس ترس داریم؛ حالا ترس از هرچیزی، ترس از مرگ، ترس از فقر، هر جور ترسی اگر وجود ما رو گرفته، ناشی از اینه که یک اشکالی در کار ما وجود داره.
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب
برایتان دعا میکنم
خدای بزرگ نصیبتان کند
هر آنچه ازخوبی ها
آرزو دارید🙏🏻
لحظه هاتون آروم
خونه هاتون گرم از محبت
آسمون دلتون ستاره بارون
خواب تون شیرین
شبتون بخیر🌙❤️✨
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
《بجای تماشای پنجره زندگی دیگران ازکتاب عمرت لذت ببر. داشتههایت را جلوی چشمانت قاب بگیر و برای نداشتههایت تلاش کن. حسرت باغچه دیگران را نخور. در عوض باغبان دنیای خودت باش....🌿♥️》
Stop doubting yourself, work hard and make it happen.
دیگه به خودت شک نکن،
سخت کار کن و محققش کن.
#انگیزشی
᳝᳝᳝᳝᳝᳝᳝᳝᳝᳝᳝᳝╭✹••••••••••••••••••🌸
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 باز شدن راه تشرف به محضر امام زمان ارواحنا فداه بخاطر گذشت!
از یکی از اولیاء الهی که تشرفات متعدد خدمت #امام_زمان علیه السلام داشته بود، پرسیده بودند چطور به همچنين مقامی رسيدید؟
گفته بود: نمی دانم انتخاب خدا بود اما ظاهرا اوائل زمان رضا شاه بود؛ من پارچه كفنم را آماده كرده بودم و هزار تومان زير آن برای كَفْن و دفن و مجلس عزاداری و پذیرایی از اهالی روستا گذاشته بودم.
اين پول کل سرمايه من بود که كنار گذاشته بودم. مؤمن صادقی آمد كه آثار صدق و شكستگی در چهره اش پيدا بود و نيازمند بود.
گفت: من ورشكست شده ام؛ قرض دارم و فكرم مشغول است می توانی كمكی به من بكنی؟
گفتم: هزار تومان دارايی من است که گذاشتم برای كَفْن و دفن و مجلس عزايم.
پانصد تومانِ آن مال خودم و پانصد تومان هم مال تو؛ بعد که رفتم پول را بردارم در راه به نظرم رسيد كه تو كه هنوز نمردی! اين چه احتياطی است می كنی؟! اين مومن به این هزار تومان احتياج دارد؛ تو هم که می دانی راست می گويد. اين هزار تومان را به او بده ، خدای تو هم كريم است.
بعد هم رفتم هزار تومان كه تمام سرمايه ام بود را آوردم و به او دادم و به او گفتم: «ناراحت نباش؛ شتر ديدی نديدی؛ نمي خواهد پول را برگردانی».
شبِ آن روز بود كه در خواب ديدم كه اشاره شد: با اين كار راهی برای خودت به ما باز كردی!
🖋حجتالاسلام شیخ جعفر ناصری
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰داستان زیبای توبه عیاش شهربصره
🎤 #استاد_دارستانی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
❤️ اهل مراقبت و معرفت
فرزند آیتالله شیخ محمدهادی تآلهی می گوید: اهل کتوم (پوشاننده راز) بودند و حالا که کتاب های عرفا را می خوانم در می یابم که عارفان هر آنچه را که می دانند، نباید بازگو کنند، چرا که انسان های عادی ظرفیت درک بعضی چیزها را نداشته و هم برای خودشان و هم برای بزرگان دردسر درست می کنند.
وی از مراسم با شکوه تشییع جنازه آخوند ملاعلی معصومی در همدان سخن گفت و افزود: شیخ محمد هادی بر جنازه این عارف ربانی نماز خواند.
احمد تألهی به رابطه نزدیک پدرش و آیتالله مدنی اشاره کرد و ادامه داد: شیخ محمد هادی در تمام مبارزات انقلابی مردم همدان پیش قدم بوده است.
بارها حاج آقا وجوهی را به من می دادند تا نزد آیتالله مرعشی نجفی در قم ببرم و من از زبان ایشان کرامات پدر را بسیار می شنیدم. آیا تأثیر عرفان و سلوک آیتالله شیخ محمدهادی تآلهی را در زندگی امروزی خود جاری می بینید؟
گفت: اخوی بزرگ ما با آیتالله بهجت مکاتبه و ارتباط نزدیک داشت. روزی به اتفاق هم به زیارت حرم حضرت معصومه (س) مشرف شده بودیم در بازگشت از حرم، اتفاقی آیت الله بهجت را زیارت کردیم. ایشان پس از احوال پرسی گفتند: «شما رهرو آن خلف صالح باشید».
این جمله آویزه گوش ماست. ایشان که هر روز، اعمال خود را محاسبه می کرد و منزه بود همواره بیت «عیب خود گویم نکردم بندگی / این عبادت ها بود سرمایه شرمندگی» از حضرت امام (ره) را زمزمه می کرد و می گفت: نه حال ماندن دارم و نه روی رفتن! وای به حال ما.
اگر مثلاً نماز صبح از ما فوت شود، قضا شود هیچ باک نداریم، غصه نمی خوریم ولی 10 تومان ضرر به ما وارد شود، غصه می خوریم و متأثریم؛ می خواهی بدانی ایمان داری یا نه؟
ملاحظه کن ببین نماز صبحت قضا شود بیشتر غصه می خوری، یا 10 تومانت از بین برود.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔘داستان کوتاه
مردی نابینا درون قلعهای گرفتار شده بود و نومیدانه میکوشید خودش را نجات دهد.
چاره را در این دید که با لمسکردن دیوارها دری برای رهایی پیدا کند.
پس گرداگرد قلعه را میگشت و با دقت به تمام دیوارها دست میکشید.
همچنان که پیش میرفت با چندین در بسته روبرو شد اما به تلاش و جستجو ادامه داد.
ناگهان برای لحظهای دست از دیوار برداشت تا دست دیگرش را که احساس خارش میکرد لمس کند، درست در همان زمان کوتاه، مرد نابینا از کنار دری گذشت که قفل نشده بود و چه بسا میتوانست رهاییاش را به ارمغان آورد، پس به جستجویی بی سر انجامش ادامه داد.
بسیاری از ما در تکاپوی دستیابی به آزادی و خوشبختی هستیم، متاسفانه گاه تلنگری شبیه خارش دست، لذتهای گذرا یا چیزهایی از این دست، ما را از جستجو و دستیابی به دری گشوده به سوی رهایی و رستگاری محروم میکند.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
•
🌹داستان آموزنده🌹.
در منابع روایی فریقین(شیعی و سنی)، برای آیه کریمه: بسم الله الرحمن الرحیم”؛ خواص و فضایل بی شماری نقل کرده اند تا آنجا که گفته اند این آیه به اسم اعظم خدا نزدیکتر از سفیدی چشم به سیاهی آن است. و هر کس خدای را به اسم اعظمش بخواند حاجتش برآورده خواهد شد.
امام صادق علیه السلام در جایی آن را تاج سوره های قرآن می داند.(1)
کثیری از روایات برای این کریمه شریفه، خاصیت شفابخشی قائل شده آنرا حرزی مطمنن برای دفع آفات و شرور دانسته اند. در همین راستا، حکایت زیر خواندنی و نکته آموز است:
«در زمان حضرت محمد (ص) شخصی که دشمن این خانواده بود هر وقت که میدید مسلمانان پیشرفت میکنند و کفار به پیغمبر ایمان میآوردند خیلی رنج میکشید. عاقبت نقشه ای کشید که پیغمبر را به خانه اش دعوت کند و به آن حضرت آسیب برساند. به این منظور چاهی در خانه اش کند و آن را پر از خنجر و نیزه کرد، آن وقت رفت نزد پیغمبر و گفت: «یا رسول الله اگر ممکن باشد یک شب به خانه من تشریف فرما شوید.» حضرت قبول کرد، فرمود: «برو تدارک ببین ما زیاد هستیم.» شب مهمانی که شد، پیغمبر (ص) با حضرت علی (ع) و یاران دیگرش به خانه آن شخص رفتند. آن شخص که روی چاه بالش و تشک انداخته بود بسیار تعارف کرد که پیغمبر روی آن بنشیند. پیغمبر بسم الله گفت و نشست. آن شخص دید که حضرت در چاه فرو نرفت، خیلی ناراحت شد و تعجب کرد. بعد گفت حالا که حضرت در چاه فرو نرفت در خانه زهری دارم آنرا در غذا میریزم که پیغمبر و یارانش با هم بمیرند. زهر را در غذا ریخت و جلوی میهمانان آورد، اما پیغمبر فرمود: «صبر کنید.» و دعایی خواند و فرمود: «بسم الله بگویید و مشغول شوید.» همه از آن غذا خوردند. موقعی که پذیرایی تمام شد پیغامبر و یارانش به راه افتادند که از خانه بیرون بروند. زن و شوهر با هم شمع برداشتند که پیغمبر را مشایعت کنند. بچه های آن شخص که منتظر بودند میهمانان بروند بعد غذا بخورند، وقتی دیدند پدر و مادرشان با پیغمبر از خانه بیرون رفتند پریدند توی اتاق و شروع کردند به خوردن ته بشقابها. پیغمبر که برای آنها دعا نخوانده بود همه شان مردند. وقتی که زن و شوهر از مشایعت پیغمبر و یارانش برگشتند دیدند بچه هایشان مرده اند. آن شخص ناراحت شد و دوید سر چاه و به تشکی که بر سر چاه انداخته بود لگدی زد و گفت: «آن زهرها که پیغمبر را نکشتند، تو چرا فرو نرفتی؟» ناگهان در چاه فرو رفت و تکه تکه شد. از آن موقع میگویند: «چاه مکن بهر کسی، اول خودت دوم کسی.»(2)
__
1. تفسیر قرطبی
2. تمثیل و مثل ، ج1، ص298
🌹
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦅ماجرای عمر عقاب و تولد دوباره او...
عمر عقاب ۷۰سال است ولی وقتی به ۴۰میرسد دیگر اتعطاف گرفتن طعمه را ندارد...
🎥این کلیپ زیبارو ببینید و راز و رمز تولد دوباره عقاب رو ببینید...
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
معنی صلاه و نماز چیست ؟
این متن بخونید ضرر نمیکنید!
کپشن مطالعه شود.
صلاه صرفا نماز پنج گاه نیست،بلکه هر نوع رویکرد و ارتباط برقرار کردن با خداوند نوعی صلاه است
پروردگار خود را از روی تضرّع و در پنهانی بخوانید!.. و او را با بیم و امید بخوانید٫ قطعا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است
سوره الاعراف آیه 55-56
لقمان به پسرش میفرمود: (پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهی از منکر كن..)
و تفکر به خداوند و راز و نیاز با او هم نوعی صلاه است اما نکته مهمتر این است که اصلا برای چی باید «صلاه» داشت؟ ؟
امروز اگر ما از اکثر مردم سوال کنیم که نماز را برای چی میخوانیم اکثریت میگویند که نماز برای تشکر از خداست اما متاسفانه این دیدِ بسیار محدودی از نماز است زیرا هیچ جای قران نگفته نماز برای تشکر است. اول اینکه ما میدانیم که خداوند هیچ نیازی به نماز ما ندارد بلکه این خود ما هستیم که به نماز احتیاج داریم. قران 3 دلیل برای اهمیت نماز به ما داده است:
1. برای یاد خداوند
من خدایی هستم که معبودی دیگری جز من نیست! پس مرا عبادت کن و نماز را برای یاد من بپادار.
سوره طه آیه 14
3. نماز در مشکلات به انسان کمک میکند:
ای کسانی که ایمان آوردهاید! از صبر و نماز کمک بگیرید! زیرا خداوند با صابران است
سوره البقره آیه 153
2.نماز انسان را از کار زشت باز میدارد.
سوره العنکبوت آیه 45
همینطور که در آیات بالا مشاهده میکنید نماز واقعی 3 تا کار بسیار مهم در زندگی انسان میکنه که اول از همه یاد خداوند و نعمتهای او در زندگیمان است که همان میتواند در مشکلات زندگی دیدمان را به اُفق بالاتری ببرد و کمکمان کند. و نقش مهم دیگر نماز این است که وقتی ما با خداوند ارتباط برقرار میکنیم مسلما معنیش این است که او را حاضر و ناظر بر خودمان و اعمالمان میدانیم و همین باعث خواهد شد که انسان جلوی کارهای زشتش را بگیرد و این ها دلیل بر قبولی نماز ما خواهد شد.
واژه :اقامه:
“اقامه قسط” (برپاداشتن عدالت اقتصادی)
“اقامه شهادت” (گواهی دادن بنفع صاحبان حق)
“اقامه وزن” (جدی گرفتن میزان و انصاف در معاملات)
“اقامه وجوه” (جدی گرفتن توجه به آرمانهای بزرگ)
بطور خلاصه بها قائل شدن، جدی تلقی کردن و تلاش مسئولانه در هر کار را “اقامه” آن کار میگویند
وقتی قران میگه «أَقَامَ الصَّلَاه» یعنی رویکردتان و ارتباطتان با خدا را جدی بگیرید و نگذارید بی اهمیت شود
واژه فُرُوجِهِمْ:
به معنی شرمگاههایشان (کلمه فروج جمع فرج است به معنای عورت زن و مرد است ، که مردم از بردن نام آنها شرم میکنند و حفظ فروج کنایه از اجتناب از ارتباط نامشروع است.
منبع:
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
•
🌹داستان آموزنده🌹.
عمرو بن عبدود مردی بسبار شجاع و قوی بود که با هزار سوار و مرد جنگی برابری میکرد. در جنگ احزاب مبارز طلبید، هیچ کس از مسلمین جراءت مبارزه با او را نداشت. تا اینکه حضرت علی علیه السلام خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و اجازه مبارزه با او را پیشنهاد کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: این عمرو بن عبدود است.
حضرت عرض کرد: من هم علی بن ابیطالبم. و به طرف میدان حرکت کرد و مقابل عمرو ایستاد.
بعد از مبارزه حساس، عاقبت علی علیه السلام عمرو را بر زمین انداخت و بر روی سینه او نشست
صدای فریاد مسلمین بلند شد و پیوسته به پیامبر صلی الله علیه و آله میگفتند: یا رسول الله صلی الله علیه و آله بفرمایید علی علیه السلام در کشتن عمرو تعجیل نماید.
پیامبر صلی الله علیه و آله میفرمود: او را به خود واگذارید، او در کارش داناتر از دیگران است. هنگامی که سر عمرو را حضرت جدا نمود، خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آورد. فرمود: یا علی علیه السلام چه شد که در جدا کردن سر عمر توقف نمودی؟
عرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه و آله موقعی که او را بر زمین انداختم مرا ناسزا گفت: من غضبناک شدم، ترسیدم اگر در حال خشم او را بکشم، این عمل از من به واسطه تسلی خاطر و تشفی نفس صادر شود، ایستادم تا خشمم فرو نشست آنگاه از برای رضای خدا و در راه فرمانبرداری او سرش را از تن جدا کردم.
آری برای این اخلاص و مبارزه با ارزش، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
(شمشیر علی در روز جنگ خندق با ارزش تر از عبادت جن و انس است.)
🌹
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک ثانیه آخر کلیپ یعنی این فرد دنیا رو خوب شناخته!!!
🪴افسوس دنیا مخور، که او خود، افسوس است
به جاودانگی آن بیاندیش و جاودانه رفتار کن
🌺 سرنوشت:
امام رضا علیه السلام میفرمایند:
عیسى بن مریم (که درودهاى خداوند بر او باد) به حواریان گفت:
«اى بنى اس.رائیل! براى از دست دادن چیزى از دنیا افسوس مخورید، چنان که دنیاپرستان هر گاه به دنیایشان مى رسند، براى از دست دادن چیزى از دینشان افسوس نمى خورند.
📙الکافی: ج ۲، ص ۱۳۷
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙خـدایـا
✨امشب هم آرامشی
🌙ازجنس سکوت برکه ها
✨به سبزی جنگلها
🌙با عطر
✨بهشتت خواهانم
🌙که آن رابه تمام
✨دوستان و عزیزانم عطاکنی
آمیـــن یا رَبَّ🙏
✨بیایید امشب آرزو کنیم
💛 آرزوى سلامتی برای همه
✨آرزوى صداقت ویکرنگی
💛 آرزوى سر سبزى و بركت
✨ آرزوى دوست داشتن
💛و خیلی آرزوهای خوب برای هم
🌙شبتون به زیبایی گلهای بهشتی🌟
التماس دعا
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
حالِ خوبِتان را،
نه از کسی طلب کنید،
نه برایش به این و آن رو بزنید،
و نه حتی منتظرِ معجزه باشید...!
قدری "تلاش" کافیست،
برایِ داشتَنَش!
این خودِ شمایید، که میتوانید، روحِتان را،
مملو از عشق و آرامش کنید...
🌹☀️
"If the plan doesn't work change the plan but never the goal."
"اگر برنامه موفق نشد، برنامه را تغییر دهید اما هرگز هدف را تغییر ندهید."
#انگیزشی
᳝᳝᳝᳝᳝᳝᳝᳝᳝᳝᳝᳝╭✹••••••••••••••••••🌸
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#حتمابخونید
فرشته از خدا پرسید:
مردمانت مسجد می سازند...
نماز می خوانند...
چرا برایشان باران نمی فرستی؟؟!!
خدا پاسخ داد:
گوشه ایی از زمین دخترکی کنار مادر و برادر مریضش در خانه ای
بی سقف بازی می کند...
تا مخلوقاتم سقفی برایشان نسازند،
آسمان من سقف آنهاست...
پس اجازه بارش نمی دهم!
خدایا نانی ده که به ایمانی برسم ...
نه ایمانی که به نانی برسیم...
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi