eitaa logo
حکایت و داستان قرآنی روایت پند حدیث آموزنده زیبا خواندنی معجزه کلیپ صوتی مذهبی اسلامی
17.9هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
4.7هزار ویدیو
14 فایل
﷽ 💚منبع انواع حکایات و روایات‌ جذاب مذهبی،داستان وپندزیبا 💚🌹حضورشما باعث دلگرمی ماست🌹💚 . 💚لطفا کپی باذکرصلوات🙏🌹 . . ❌تبلیغات و تبادلاتی که درکانال قرار میگیرند نه‌ تایید و نه‌ رد می‌شوند . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
. ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺗﻮﺍﻧﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻬﺘﺮ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻦ؛ ﺣﯿﻒ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻢ، ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺑﻮﺩﯼ! . تو باید پیشرفت کنی باید برای آینده ات بجنگی آینده خودت آینده پدر و مادرت آینده فرزندات اینها متعلق به تو هست با حرکت گام اول و استوار ماندن در راهت قطعا آینده روشن رو از آن خود و عزیزانت خواهی کرد✌️ 𝚃𝚑𝚘𝚜𝚎 𝚠𝚑𝚘 𝚕𝚘𝚜𝚎 "𝚝𝚘𝚍𝚊𝚢" 𝚠𝚒𝚕𝚕 𝚗𝚎𝚟𝚎𝚛 𝚏𝚒𝚗𝚍 "𝚝𝚘𝚖𝚘𝚛𝚛𝚘𝚠"! آنان که "امروز" را از دست می‌دهند، هرگز "فردا" را نخواهند یافت! ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi .
🌺حضرت محمد (ص) میفرمایند؛ خرما را یا یک ۱ عدد یا ۳ عدد یا ۵ عدد بخورید. جالب است که دانشمند آمریکایی می گوید؛ وقتی خرما رت به صورت فرد(۵، ۳، ۱) بخورید قند را به کربن هیدرات تبدیل می کنید و به بدن انرژی میدهد، ولی اگر به صورت زوج بخورید (۶، ۴، ۲) قند را به پتاسیم تبدیل میکند و برای کلیه ها ضرر میرساند. (از سر هوس سخن نمی گوید، این سخن به جزء وحی که وحی میشود نیست.) (معنی سوره النجم آیه های ۳و ۴) یعنی تمام اینها به رسول الله از طرف خداوند وحی میشدند. هیچ کار خداوند بی حکمت نیست. اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام علی علیه السلام: وقتی زن و شوهر دستان هم را از سر محبت می‌فشارند گناهانشان مثل برگ درخت می‌ریزد.. اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 دلت با دل امام زمان(عج) هماهنگه؟ 🔹پیامای آقا رو می‌گیری؟ ⁉️ یا حواست نیست؟ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
📚حکایت «خر در گل مانده» مردی خری دید که در گل گیرکرده بود و صاحب خر از بیرون كشیدن آن خسته شده بود. برای كمك كردن دُم خر را گرفت و زور زد! دُم خر از جای كنده شد. فریاد از صاحب خر برخاست كه ، تاوان بده! مرد برای فرار به كوچه‌ای دوید ولی بن بست بود. خود را در خانه‌ای انداخت. زنی آنجا كنار حوض خانه نشسته بود و چیزی می‌شست و حامله بود. از آن فریاد و صدای بلند در ترسید و بچه اش سِقط شد. صاحب خانه نیز با صاحب خر شد. مرد گریزان بر روی بام خانه دوید. راهی نیافت ، از بام به كوچه‌ای فرود آمد كه در آن طبیبی خانه داشت. جوانی پدر بیمارش را در انتظار نوبت در سایۀ دیوار خوابانده بود. مرد بر آن پیرمرد بیمار افتاد ، چنان كه بیمار در جا مُرد. فرزند جوان به صاحب خانه و صاحب خر به دنبال مرد افتاد! مرد، به هنگام فرار ، در سر كوچه ای با یهودی رهگذر سینه به سینه شد و او را به زمین انداخت. تکه چوبی در چشم یهودی رفت و كورش كرد. او نیز نالان و خونریزان به جمع متعاقبان پیوست! مرد گریزان ، به ستوه از این همه ،خود را به خانۀ قاضی رساند كه پناهم ده و قاضی در آن ساعت با زن شاكی خلوت كرده بود. چون رازش را دانست ، چارۀ رسوایی را در طرفداری از او یافت و وقتی از حال و حكایت او آگاه شد ، مدعیان را به داخل خواند. نخست از یهودی پرسید. یهودی گفت : این مسلمان یك چشم مرا نابینا كرده است. قصاص طلب میكنم. قاضی گفت: دیه مسلمان بر یهودی نصف بیشتر نیست. باید آن چشم دیگرت را نیز نابینا كند تا بتوان از او یك چشم گرفت! وقتی یهودی سود خود را در انصراف از شكایت دید ، به پنجاه دینار جریمه محكوم شد! جوان پدر مرده را پیش خواند. گفت : این مرد از بام بلند بر پدر بیمار من افتاد و هلاكش كرده است. به طلب قصاص او آمده‌ام. قاضی گفت : پدرت بیمار بوده است ، و ارزش زندگی بیمار نصف ارزش شخص سالم است. حكم عادلانه این است كه پدر او را زیرهمان دیوار بخوابانیم و تو بر او فرودآیی ، طوری كه یك نیمه ی جانش را بگیری! جوان صلاح دید که گذشت کند ، اما به سی دینار جریمه ، بخاطرشكایت بی‌مورد محكوم شد! نوبت به شوهر آن زن رسید كه از وحشت سقط کرده بود ، گفت : قصاص شرعی هنگامی جایز است كه راه جبران مافات بسته باشد. حال می‌توان آن زن را به حلال در عقد ازدواج این مرد درآورد تا كودک از دست رفته را جبران كند. برای طلاق آماده باش! شوهرش فریاد میزد و با قاضی جدال می‌كرد كه ناگاه صاحب خر برخاست و به طرف در دوید. قاضی فریاد داد : هی ، بایست كه اكنون نوبت توست! صاحب خر همچنان كه می‌دوید فریاد زد : من شكایتی ندارم. میروم مردانی بیاورم. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
‌ 📚عطای بدون درخواست محمدبن سهل قمي (ره) مي گويد:در سفر مكه ، به مدينه رفتم ، و به حضور امام جواد (ع) مشرف شدم ، خواستم لباسي را از آن حضرت براي پوشاندن مطالبه كنم، ولي فرصتي بدست نيامده و با آن حضرت خداحافظي كردم و از خانه او بيرون آمدم. تصميم گرفتم نامه اي براي آن حضرت بنويسم و در آن نامه ، لباسي را درخواست كنم ، نامه را نوشتم و به مسجد رفتم و پس از انجام دو ركعت نماز و استخاره ، به قلبم آمد كه نامه را نفرستم. از اين رو نامه را پاره كردم ، و از مدينه بيرون آمدم. همچنان به پيمودن راه ادامه دادم ناگاه ، شخصي نزد من آمد و دستمالي كه لباس در آن بود، در دستش بود و از افراد مي پرسيد: محمد بن سهل قمي كيست ؟ تا اينكه نزد من آمد، وقتي كه مرا شناخت ، گفت : مولای تو (امام جواد (ع)) اين لباس را برای تو فرستاده است ، نگاه كردم ديدم دو لباس مرغوب و نرم است. محمدبن سهل (ره) آن لباسها را گرفت ، و تا آخر عمر نزد او بود، وقتي كه از دنيا رفت ، پسرش احمد، با همان دو لباس او را كفن كرد. 📚داستان های شنيدنی از چهارده معصوم(ع)/ محمد محمدی اشتهاردی ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴همسرتان را در موقعیت دشوار قرار ندهید؛ یکی از بزرگترین اشتباهات خانمها این است که باور دارند اگر مرا دوست داشته باشد، هر کاری می‌کند درست است که عشق قدرت می‌آورد، اما قرار نیست که از مرد زندگی‌تان، به گناه عاشق شدن، یک فرد ضعیف و زیردست بسازید. بسیاری از زن‌ها گمان می‌کنند اگر مردی عاشق‌شان باشد، به خاطر آنها همه پل‌های پشت سرش را خراب می‌کند و به هیچ چیز دیگری جز فرد مورد علاقه‌اش توجه نمی‌کند. بیشتر زن‌ها با چنین تفکری، همسرشان را در معرض آزمایش‌های سخت قرار می‌دهند و به او می‌گویند اگر مرا دوست داری، باید هرچه را که می‌خواهم، انجام دهی، اما واقعیت این است که چنین مردی، یک مرد عاشق نیست؛ بلکه فردی ضعیف، بی‌پناه و منفعل است. یک عاشق واقعی هرگز به خاطر حسش از اصول و منطقش نمی‌گذرد، بلکه سعی می‌کند حسش را با عقلانیت کند و از این راه به پیشرفت بهتر آن کمک می‌کند. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴دفتر زندگی‌ات را تمیز نگه دار پدری فرزند خود را خواند. دفتر مشق او را كه بسيار تميز و مرتب بود، نگاه كرد و گفت: فرزندم! چرا در اين دفتر كلمات زشت و ناپسند ننوشتی و آن را كثيف نكردی؟ پسر با تعجب پاسخ داد: چون معلم هر روز آن را نگاه می‌كند و نمره می‌دهد. پدر گفت: درست است. پس دفتر زندگی خود را نيز پاک نگاه دار، چون معلمِ هستی، هر لحظه آن را می‌نگرد و به تو نمره می‌دهد. ألَم يَعلَم بأنَّ اللهَ يَري؛ آيا انسان نمی‌داند كه خدا او را می‌بيند.(علق:14) ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
‌ 📚ثواب تلاوت قرآن برای جوان هرکس در جوانى قرآن بخواند و مومن هم باشد قرآن با گوشت و خونش بیامیزد و خداوند او را با فرشتگانى که نماینده و سفیر حق اند و فرشتگان نویسنده اعمال ، همدم و قرین سازد و در روز قیامت قرآن براى او حایل و مانع از آتش جهنم خواهد بود و در حق وى دعا کند و گوید: بارالها، هر کارگرى به اجرت کار خود رسید جز کارگر من ، (و تلاوت کننده من ) پس بزرگترین و گرامى ترین بخشش هاى خود را نصیب او گردان. بعد از این تقاضا، خداوند آن جوان قارى را دو جامه از جامه هاى بهشتى بپوشاند و تاج افتخار بر سر او نهد. آن گاه به قرآن خطاب شود: آیا درباره این جوان تو را خشنود کردم ؟ قرآن در پاسخ : گوید پروردگارا! من بیش از این درباره این جوان آرزو داشتم . پس امان نامه اى به دست راستش و فرمان جاوید ماندن در بهشت را به دست چپش دهند و او را داخل بهشت کنند. بعد از آن به جوان تلاوت کننده قرآن گویند: اینک بخوان (یعنى قرآن را بخوان و با هر آیه اى که مى خوانى ) یک درجه بالا رو. آن جوان به عدد هر آیه اى که فرا گرفته و خوانده و به آن ها عمل نموده است درجات بهشت را بالا مى رود و تصرف مى کند. پس به قرآن خطاب مى شود: آیا آنچه را آرزو داشتى درباره این جوان قارى انجام دادیم . آیا تو را درباره وى خوشحال و سرافراز ساختیم. قرآن در جواب گوید: آرى ، اى پروردگار من !آنگاه حضرت فرمود: هرکس قرآن را بسیار تلاوت کند و با این که برایش سخت است آن را به ذهن خود سپارد دو بار این پاداش را به او مى دهد. 📚ثواب الاعمال صفحه۲۲۶ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🔘داستان کوتاه ‌استادی صاحب اسم اعظم و قدرت الهیه بود؛ شاگردش اصرار داشت که آن را به او نیز یاد دهد اما استاد خودداری می ورزید و میگفت تو تحمل اسم اعظم را نداری! شاگرد بسیار اصرار و‌ التماس کرد؛ استاد برای آزمایش به او گفت: فردا صبح به دروازه شهر برو و آن چه دیدی برای من نقل کن. شاگرد، صبح به دروازه شهر رفت؛ او پیرمرد ریش سفیدی را دید که باری از خار روی پشتش بود که به زحمت آن را برای فروش به شهر میبرد؛ در همین حال سربازی از او پرسید بار را چقدر می فروشی؟ پاسخ داد: ده درهم، سرباز پرسید: آیا به من پنج درهم میفروشی؟ جواب داد نه! سرباز با لگد، بارِ پیرمرد را بر زمین انداخت و به او ناسزا گفت و رفت. شاگرد این صحنه را دید و به شدت خشمگین شد و با خود گفت این پیرمرد با جان کندن بار را به این جا آورده و سرباز به جای کمک کردن، بار او را به زمین انداخت و به او ناسزا هم گفت! . سپس به نزد استاد آمد و آن چه دیده بود برای استاد نقل کرد؛ استاد گفت: اگر اسم اعظم را میدانستی با آن سرباز چه میکردی؟ پاسخ داد به خدا سوگند او را به خرگوش تبدیل کرده و در بیابان رهایش میساختم! استاد خندید و گفت آن پیرمرد استاد من بوده و من اسم اعظم را از او یاد گرفته ام! اگر اسم اعظم دست تو بیفتد روزی ده حیوان درست می کنی! تو هنوز لیاقت و ظرفیت آگاهی از آن را نداری؛ برو و خود را از صفات رذیله پاک کن که برای تو از هر چیزی بهتر است. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش شبانه با حضرت عشق❤️❤️ 🌸 خـدایـا در اين دنیای غم زده ما را مجرای عشق خود گردان و به ما عشقی ببخش که ما را با تمامی آفرينش پيوند بزند و به وحدت برساند 🌸 خـدایـا كمك‌مان كن از رَشْک و حسد و طمع و بيهوده گویی، دور باشیم به هيچ كس غبطه نخوریم و كامل زندگی كنیم چرا كه هر يک از ما بخشی از اين دنیای شگفت انگیزیم 🌙شبتون خدائی وامام زمانی🌟 التماس دعا 🌱💕 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
جهان،به کسانی که برای کوچکترین داشته‌ها شاکرند و بر نداشته‌ها کمتر غر می‌زنند، بیشتر می‌بخشد. آنها نعمات بیشتری را از هستی جذب می‌کنند. بیاین امروز شکرگزار داشته‌هایمان باشیم. سلام صبحتون بخیر☕️ ▣ 𖤐⃟♥️••I believe in the miracle of God and I know that the best happens to me من به معجزه خداوند اعتقاد دارم و میدانم بهترینها برایم اتفاق می‌افتد... ╔═════════ ೋღ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi ღೋ ═════════╗
📚قصه راست ستارالعیوب! عباسقلی خان فرد ثروتمند و در عین حال خیّری بود که در مشهد بازار معروفی داشت. مسجد- مدرسه- آب انبار- پل و دارالایتام و اقدامات خیریه دیگری هم از این دست داشته است. به او خبر داده بودند در حوزه علمیه‌ای که با پول او ساخته شده، طلبه‌ای شراب می‌خورد! ناگهان همهمه‌ای در مدرسه پیچید. طلاب صدا می‌زدند حاج عباسقلی است که به مدرسه وارد شده. در این وقت روز چه کار دارد؟ از بازار به مدرسه آمده است! عباسقلی خان یکسره به حجره‌ی من آمد و بقیه ان هم دنبالش. داخل حجره همه نشستند. ناگهان عباسقلی خان به تنهایی از جایش بلند شد و کتابخانه کوچک من را نشانه رفت. رو به من کرد و گفت: لطفاً بفرمایید نام این کتاب قطور چیست؟ گفتم: شاهنامه فردوسی.دلم در سینه بدجوری می‌زد. سنگی سنگین گویی به تار مویی آویخته شده است. بدنم می‌لرزید. اگر پشت آن کتاب را نگاه کند، چه خاکی باید بر سرم بریزم؟ عباسقلی خان دستش را آرام به سوی کتاب‌های دیگر دراز کرد… ببخشید، نام این کتاب چیست؟ بحارالانوار. عجب…! این یکی چطور؟ گلستان سعدی. چه خوب…! این یکی چیست؟ مکاسب و این یکی؟! … لحظاتی بعد، آن چه نباید بشود، به وقوع پیوست. عباسقلی خان، آن چه را که نباید ببیند، با چشمان خودش دید. کتاب حجیمی را نشان داد و با دستش آن را لمس کرد. ادامه در پست های بعدی... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🕯در مورد راه نرفتن و ننشتن روی قبر دو دسته روایت وجود داره که در بیشترشون منبع شده چون باعث درد و رنجِ مُرده میشه ،بعضا در بعضی روایات هم اومده که اگر فردی که روی قبرها راه میره مؤمن واقعی باشه اتفاقا راه رفتن روی قبور باعث راحتیِ مُرده میشود، در حالت کلی ترجیح بر اینه که روی قبرها راه نریم و ننشینیم ! *رسول خدا(ص) فرمود: هرگاه یکی از شما بر آتشی بنشیند تا لباسش بسوزد و آن آتش به پوست او نیز برسد، بهتر از آن است ‌که بر روی قبری بنشیند❗️ (قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله(ص)(صحیح مسلم)، محقق،‌ عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 2، ص 667، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی‌تا) 🌿 🕯در کتاب "جواهرالاخبار" حدیثی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است : «در روز قیامت، از داخل جهنم عقربی خارج می شود که سر آن عقرب در آسمان هفتم است و دمش در ته زمین و دهانش هم از مشرق تا مغرب است. آن عقرب می گوید: این من حارب الله و رسوله؟ آنهایی که با خدا و پیامبر خدا جنگ داشتند کجا هستند؟» جبرئیل فرود می آید و می پرسد: چه کسانی را می خواهی؟ مقصودت از کسانی که با خدا و پیامبر خدا در جنگ بودند چه کسانی است؟ عقرب می گوید: آنها پنج نفرند و من می خواهم آنها را ببلعم : در این حدیث پنجمی "قوم یحدثون فی المسجد حدیث الدنیا" مردمی که در قبرستان و مسجد می نشینند و از دنیا حرف بزنند❗️ 🌿 🕯در کتاب "الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج‌7، ص: 216‌" آمده که در حالت کلی نماز خواندن در قبرستان مشکلی ، اما نماز خواندن روی قبر یا موازی قبر و پهلوی قبر کراهت دارد ❗️ 🌿 🕯یکی از آداب ِ زیارت اهل قبور با وضو بودن است ❗️ 🌿 🕯امام صادق علیه السلام فرمود ؛ ایستاده آب منوش و به قبور طواف مکن و در آب برکه بول مکن ! (علل الشرایع ج1 ص283) 🌿 🕯 و درباره مورد آخر هم در کتاب مفاتیح الحیاه آمده است ؛ رسول خدا (ص) می فرماید: ای علی! ۹ چیز مایه فراموشی است: "خوردن سیب ترش، گشنیز، پنیر، نیم خورده موش، خواندن نوشته قبرها، راه رفتن میان دو زن، زنده انداختن جانور از بدن، حجامت در فرورفتگی پشت گردن و ادرار کردن در آب راکد."❗️ . اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاجت روایی با متوسل شدن به خانم نرجس خاتون😍 مرحوم آیت الله مجتهدی رحمت الله علیه اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
12.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روزی حضرت نوح (علیه‌السّلام) به سگی برخورد کرد. بر زبان نوح گذشت که این سگ چه زشت است و چه صورت ناخوشی دارد. در این هنگام از سوی خداوند، عتاب آمد که: ای نوح! بر آفریده ما عیب می‌گیری. نوح از این عتاب، گریه کرد و روزگار درازی بر خود نوحه می‌کرد تا نام وی را نوح نهادند. وحی آمد: ای نوح! چقدر ناله می‌کنی! نوح با عمر درازی که داشت یک بار کلمه‌ای گفت که مورد رضایت خداوند نبود و آن همه گریست. پس خود را بنگر، که با این همه لغزش‌ها و مصیبتهای بی‌شمار چه باید کرد 📙داستانهای کشف الاسرار، ص 305 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🔘 داستان کوتاه زن و شوهر جوانی که تازه ازدواج کرده بودند برای تبرک و گرفتن نصیحتی از پیر دانا نزد او رفتند.پیرمرد دانا به حرمت زوج جوان از جا برخاست و آنها را کنار خود نشاند او از مرد پرسید: تو چقدر همسرت را دوست داری ؟ مرد جوان لبخندی زد و گفت: تا سرحد مرگ اورا می پرستم! و تا ابد هم چنین خواهم بود! و از همسرش نیز پرسید: تو چطور! به همسرت تا چه اندازه علاقه داری ؟ زن شرمناک تبسمی کرد و گفت: من هم مانند او تا سرحد مرگ دوستش دارم و تا زمان مرگ از او جدا نخواهم شد و هرگز از این احساسم نسبت به او کاسته نخواهد شد. پیر عاقل تبسمی کرد و گفت: بدانید که در طول زندگی زناشویی شما لحظاتی رخ می دهند که از یکدیگر تا سرحد مرگ متنفر خواهید شد و اصلا هیچ نشانه ای از علاقه الآنتان در دل خود پیدا نخواهید کرد در آن لحظات حتی حاضرنخواهید بود که یک لحظه چهره همدیگر را ببینید. اما در آن لحظات عجله نکنید و بگذارید ابرهای ناپایدار نفرت از آسمان عشق شما پراکنده شوند و دوباره خورشید محبت بر کانون گرمتان پرتوافکنی کند در این ایام اصلا به فکر جدایی نیافتید و بدانید که“تاسرحد مرگ متنفر بودن” تاوانی است که برای “تا سرحد مرگ دوست داشتن” می پردازید. عشق و نفرت دو انتهای آونگ زندگی هستند که اگر زیاد به کرانه ها بچسبید این هردو احساس را در زندگی تجربه خواهید کردسعی کنید همیشه حالت تعادل را حفظ کنید و تا لحظه مرگ لحظه ای از هم جدا نشوید. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🔆 حسرت ثروت کافران را نبریم! 👈 فلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ/ توبه آیه ۵۵ 🏽 ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺸﺎﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﮕﻔﺖ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩ، ﺧﺪﺍ می‌ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻧﺪگی ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻋﺬﺍﺏ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺟﺎﻧﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺣﺎلی ﻛﻪ ﻛﺎﻓﺮﻧﺪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﻭﺩ. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
سپس با چشمانی از حدقه درآمده به پشت کتاب اشاره کرد و با لحنی خاص گفت: این چه نوع کتابی است، اسمش چیست؟ معلوم بود. عباسقلی خان پی برده بود و آن شیشه لعنتی پنهان شده در پشت همان کتاب را هدف قرار داده بود.برای چند لحظه تمام خانه به دور سرم چرخید، چشم‌هایم سیاهی رفت، زانوهایم سست شد، آبرو و حیثیتم در معرض گردباد قرار گرفته بود. چرا این کار را کردم؟! چرا توی مدرسه؟! خدایا! کمکم کن، نفهمیدم، اشتباه کردم… خوشبختانه ان عباسقلی خان هنوز روی زمین نشسته بودند و نمی‌دیدند، اما با خود او که آن را در اینجا دیده بود چه باید کرد؟ بالاخره نگفتی اسم این کتاب چیست؟ چرا آقا; الآن میگم. داشتم آب می‌شدم. خدایا! دستم به دامنت. در همین حال ناگهان فکری به مغزم خطور کرد و ناخودآگاه بر زبان راندم: یا ستارالعیوب، و گفتم: نام این کتاب، «ستارالعیوب» است آقا! فاصله سؤال آمرانه عباسقلی خان و جواب التماس‌آمیز من چند لحظه بیشتر نبود.شاید اصلاً انتظار این پاسخ را نداشت. دلم بدجوری شکسته بود و خدای شکسته دلان و متنبه شدگان این پاسخ را بر زبانم نهاده بود. حالا دیگر نوبت عباسقلی خان بود. احساس کردم در یک لحظه لرزید و خشک شد. طوری که انگار برق گرفته باشدش. شاید انتظار این پاسخ را نداشت. چشم‌هایش را بر هم نهاد. چند قطره اشک از لابه‌لای پلک‌هایش چکید. ایستاد و سکوت کرد. ساکت و صامت و یکباره کتاب ستارالعیوب (!) را سر جایش گذاشت و از حجره بیرون رفت. انش نیز در پی او بیرون رفتند، حتی آن‌ها هم از این موضوع سر درنیاوردند، و عباسقلی خان هم هیچ‌گاه به روی خودش هم نیاورد که چه دیده است...اما آن محصلِ آن مدرسه، همان‌دم عادت را به عبادت مبدل کرد. سر بر خاک نهاد و اشک ریخت.سالیانی چند از آن داستان شگفت گذشت، محصل آن روز، بعدها معلم و مدرس شد و روزی در زمره بزرگان علم، قصه زندگی‌اش را برای شاگردانش تعریف کرد. «زندگی من معجزه ستارالعیوب است»... ستارالعیوب یکی از نام‌های احیاگر و معجزه آفرین خدا است و من آزادشده و تربیت‌یافته همان یک لحظه رازپوشی و جوانمردی عباسقلی خان هستم که باعث تغییر و تحول سازنده‌ام شد. 📙«اخلاق پیامبر و اخلاق ما»؛ نوشته استاد جلال رفیع ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
❤️✨❤️ چنان به خدا امیدوار باش که تو را به نافرمانی نکشاند و چنان از او بیم دار که تو را از رحمتش ناامید نسازد. [ علیه السلام ] 📚 تحف العقول، ص۳۰۴ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
خدایا امشب ازتومیخواهم دلهایمان راچون آب،روشن زندگیمان راچون گرماےآتش دلچسب وجودمان راچون ماه آسمان آرام و روزگارمان راچون نگاهت،زیباکن شبتون زیبا🌙 ╔═════════ ೋღ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi ღೋ ═════════╗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. این کلیپ زیبا تقدیم به نگاه قشنگتون🌹 امروز برنامه ریزیتو انجام دادی دیگه؟ اگ انجام ندادی همین الان پاشو برنامه ریزی تو انجام بده 🌹 کافیه اولین‌ قدم‌هات رو بدون‌ترس و با پشتکار بالا برداری! مطمئن باش به سرعت به اوج میرسی. و این رو همیشه یادت باشه که: روزهای سخت همیشه نمیمونن...💚 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
※ در آنچه انسان توانسته از وسعت آسمان تصور کند، کرهٔ زمین کجای این دنیا قرار دارد ؟ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🔥ویل چیست؟! 🌷پیامبر اکرم ص: ویل پرتگاهی در جهنم است که کافران در ان سقوط میکند و چهل سال طول میکشد تا به ته ان برسد.حالا عاقبت کسی که نماز را ترک میکند. پیامبرصلی الله علیه: نماز ستون دین است پس هر کس نماز خود را عمدا ترک کند.به تحقیق دین خود را خراب کرده است و هرکس وقت های انرا ترک کند او را در ویل می اندازند و ویل یک وادی است در جهنم چنانچه خداوند فرمود: فویل للمصلین الذین هم عم صلاتهم ساهون. 📚المستدرک علی الصحیحین ج۲ ص۵۵۱ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🔘داستان کوتاه ❤️ روزی خبر رسید که به زودی جزیره به زیر آب خواهد رفت. همه ساکنین جزیره قایق هایشان را آماده و جزیره را ترک کردند. اما عشـــق می خواست تا آخرین لحظه بماند، چون او عاشق جزیره بود. وقتی جزیره به زیر آب فرو می رفت، عشق از ثروت که با قایقی باشکوه جزیره را ترک می کرد کمک خواست و به او گفت:« آیا می توانم با تو همسفر شوم؟» ثروت گفت:« نه، من مقدار زیادی طلا و نقره داخل قایقم هست و دیگر جایی برای تو وجود ندارد.» پس عشق از غرور که با یک کرجی زیبا راهی مکان امنی بود، کمک خواست. غرور گفت:« نه، نمی توانم تو را با خود ببرم چون تمام بدنت خیس و کثیف شده و قایق زیبای مرا کثیف خواهی کرد.» غم در نزدیکی عشق بود. پس عشق به او گفت:« اجازه بده تا من باتو بیایم.» غم با صدای حزن آلود گفت:« آه، عشق، من خیلی ناراحتم و احتیاج دارم تا تنها باشم.» عشق این بار سراغ شادی رفت و او را صدا زد. اما او آن قدر غرق شادی و هیجان بود که حتی صدای عشق را هم نشنید. آب هر لحظه بالا و بالاتر می آمد و عشق دیگر ناامید شده بود که ناگهان صدایی سالخورده گفت:« بیا عشق، من تو را خواهم برد.» عشق آن قدر خوشحال شده بود که حتی فراموش کرد نام پیرمرد را بپرسد و سریع خود را داخل قایق انداخت و جزیره را ترک کرد. وقتی به خشکی رسیدند، پیرمرد به راه خود رفت و عشق تازه متوجه شد کسی که جانش را نجات داده بود، چقدر بر گردنش حق دارد. عشق نزد علم که مشغول حل مساله ای روی شن های ساحل بود، رفت و از او پرسید: « آن پیرمرد که بود؟» علم پاسخ داد: « زمان» عشق با تعجب گفت:« زمان؟! اما او چرا به من کمک کرد؟» علم لبخندی خردمندانه زد و گفت: « زیرا تنها زمان قادر به درک عظمت عشق است.» ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
‌ 📚پاسخ حضرت زهرا سلام الله علیها در جواب عذر خواهی ابوبکر و عمر! در آن هنگام كه فاطمه سلام الله علیها در بستر شهادت قرار گرفت... روزي ابوبكر و عمر با علي علیه السلام ملاقات كرده و گفتند: از فاطمه سلام الله علیها خواهش كن تا به ما اجازه بدهد،به حضورش برسيم. ميداني كه بين ما و او، امور ناگواري رخ داده است، بلكه به حضورش برسيم و معذرت بخواهيم و از گناه ما بگذرد. آنها تا در خانه آمدند،علي علیه السلام وارد خانه شد و به فاطمه سلام الله علیها فرمود: فلان و فلان به در خانه آمدند و مي خواهند به شما سلام كنند، نظر شما چيست؟ فاطمه سلام الله علیها فرمود: خانه‌ ، خانه تو است و من همسر تو هستم،آنچه را مي خواهي انجام بده. علي علیه السلام فرمود : روپوش خود را محكم ببند . فاطمه سلام الله روپوش را محكم بست و روي خود را به طرف ديوار گردانيد. آن ها تا كنار بستر زهرا آمدند و سلام كردند و گفتند: از ما راضي باش خدا از تو راضي باشد. فاطمه سلام الله علیها فرمود : براي چه به اينجا آمده ايد ؟ گفتند : ما به شما جسارت كرديم ، اميدواريم ما را ببخشي و دلت نسبت به ما صاف گردد. فاطمه سلام الله فرمود: سؤالي از شما دارم ، پاسخش را بدهيد، اگر تصديق كرديد مي فهمم كه شما در عذرخواهي خود صداقت داريد. گفتند : بپرس ! فرمود : شما را به خدا ، آيا شنيده ايد كه پيامبر فرمود : فاطمه پاره تن من است كسي كه او را برنجاند مرا رنجانده است؟ گفتند : آري شنيده ايم. فاطمه سلام الله علیها در اين حال دستهايش را به طرف آسمان بلند كرد وفرمود : خدايا! اين دو نفر مرا آزردند ، و من شكايتم در مورد آنها را به درگاه تو و رسول خدا مي آورم... نه به خدا قسم هرگز از شما راضي نمي شوم تا با پدرم رسول خدا ملاقات نمايم ، تا به آنچه كه به ما كرديد،به او خبر دهم و او درباره ما قضاوت كند. ابوبكر به گريه و ناله افتاد و مي گفت : واي بر من ، و بي تابي سختي كرد ، ولي عمر به او گفت : اي خليفه رسول خدا! از گفته يك زن ، اين گونه بي تابي مي كني! آنها از طلب رضايت از فاطمه سلام الله علیها نااميد شدند و رفتند... 📗کتاب سليم بن قيس ( ره ) ص 254 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
📚دست و پای کسی را توی پوست گردو گذاشتن هنگامی که شخص زودباوری را به انجام کاری تشویق کنند و او بدون دوراندیشی و بررسی به آن اقدام کند و بدین ترتیب در بن‌بستی گرفتار آید، درباره‌ی او می‌گویند که: «دست و پایش را در پوست گردو گذاشتند». یعنی کاری دستش داده‌اند که نمی‌داند چه بکند. ضرب‌المثل "دست و پای کسی را در پوست گردو گذاشتن" در ابتدا درباره‌ی انسان نبوده و کاربردی برای او نداشته است، بلکه به جای واژه‌ی کسی در این اصطلاح، واژه‌ی گربه قرار داشته است. یعنی این دست و پای گربه بوده که توسط افرادی بی‌انصاف و حیوان‌آزار در پوست گردو قرار می‌گرفته است. « . . . سابقن افراد بی‌انصافی بودند که وقتی گربه ای دزدی زیادی از آذوقه منزلشان می‌کرد، گربه را گرفته و قیر را ذوب کرده در پوست گردو می‌ریختند و هر یک از چهار دست و پای او را در یک نصفه پوست گردوی پر از قیر فرو می‌بردند و سپس او را رها می‌کردند. گربه بینوا در این حال، هم به زحمت راه می‌رفت و هم چون حالا دیگر صدای پایش را همه‌ی اهل خانه می‌شنیدند، از انجام دزدی باز می‌ماند". این گربه با این حال روزگاری پیدا می‌کرد که نه تنها دزدی از یادش می‌رفت، بلکه چون کسی هم چیزی به او نمی‌داد از شدت درد و گرسنگی تلف می‌شد. این روش و ابتکار نابخردانه نسبت به این حیوان بی‌گناه که در نهایت بی‌انصافی بوده است، رفته رفته شکل ضرب‌المثل یافته و امروزه در مواردی به کار برده می‌شود که کسی را با مشکلی رو به رو کنند که "نه راه پیش داشته باشد و نه راه پس" ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi