eitaa logo
حکایت های تاریخ
128 دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.8هزار ویدیو
13 فایل
ملتی که تاریخ نداندمجبوربه تکراراست 👈 https://eitaa.com/joinchat/2146566226C88c03a0498
مشاهده در ایتا
دانلود
ميگويند كه در زمان موسی خشکسالی پيش آمد. آهوان در دشت، خدمت موسی رسيدند كه ما از تشنگی تلف می شويم و از خداوند متعال در خواست باران كن. موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود. خداوند فرمود: موعد آن نرسيده موسی هم برای آهوان جواب رد آورد. تا اينكه يكی از آهوان داوطلب شد كه برای صحبت و مناجات بالای كوه طور رود. به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانيد كه باران می آيد وگرنه اميدی نيست. آهو به بالای كوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راه برگشت وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه كرد ناراحت شد. شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت: دوستانم را خوشحال می كنم و توكل می نمایم. تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست. تا آهو به پائين كوه رسيد باران شروع به باريدن كرد موسي معترض پروردگار شد. خداوند به او فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و اين پاداش توكل او بود. هیچوقت نا امید نشويد... شايد لحظه اخر نتيجه عوض شود، پس مجددا توكل كنيد...
زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد🌬✨ 🌾ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻗﺪﯾﻢ ﺷﻬﺮﯾﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺎﻝ ﻭ ﻣﮑﻨﺖ ﻭ ﺧﺰﺍﺋﻦ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ، ﭘﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻤﯽ ﺩﺍﻧﺎ ﺳﭙﺮﺩ ﺗﺎ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺍﺩﺏ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﺩ، ﻭ تاکید نمود که آﻥ ﺍﺳﺘﺎﺩ، ﻫﻢ ﻭ ﻏﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻬﺘﺮ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﻭ ﺻﺮﻑ کند. ﺭﻭﺯﯼ ﺍﻥ ﭘﺴﺮ ﺯﯾﺮﮎ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺖ ﻣﺮﺍ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﻧﺠﺎﺕ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺸﻮﺩ. ﺍﺳﺘﺎﺩﺵ ﮔﻔﺖ: ﺧﺎﻣﻮﺷﯽ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭ ﺷﻮﯼ. ﺍﺯ ﺁﻥﺭﻭﺯ ﺑﻪﺑﻌﺪ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﻟﺐ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻ ﺳﺨﻦ ﻧﮕﻔﺖ. ﭘﺪﺭﺵ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﺩﻥ ﭘﺴﺮ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺳﺨﺘﯽ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪﻩ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺣﮑﯿﻢ ﺑﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﮐﻨﺪ. ﺣﮑﯿﻢ ﮔﻔﺖ: ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﮑﺎﺭ ﺑﺒﺮﯾﺪ ﺗﺎ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﺑﺎﺯ ﺷﻮﺩ. ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﺎ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﻋﺎﺯﻡ ﺷﮑﺎﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ که ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺻﯿﺪﯼ ﻣﯽﮔﺸﺘﻨﺪ ﻧﺎﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﻻﺑﻼﯼ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺻﺪﺍﯼ ﻃﻮﻃﯽﺍﯼ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺷﺪ، ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﺁﻥ ﻃﻮﻃﯽ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ. ﻃﻮﻃﯽ ﺭﺍ ﮔﺮفته ﻭ ﺩﺭ ﻗﻔﺲ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﻃﻮﻃﯽ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﯽ ﺑﺴﺖ ﺩﺭ ﮐﺎﻡ ﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻔﺲ ﺩﯾﺪﯼ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺩﺍﻡ ﭘﺪﺭ ﺍﺯ ﻓﺮﻁ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﻭ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺳﯿﻠﯽ ﻣﺤﮑﻤﯽ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﭘﺴﺮ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﻣﻬﺮ ﺳﮑﻮﺕ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﺯﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺣﺎﻝ ﮐﺮﺩﻩﺍﯼ؟ ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ: ﻫﺮﮐﻪ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻣﺎﻧﺪ ﻧﺠﺎﺕ ﯾﺎﻓﺖ، ﺍﮔﺮ ﻟﺐ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﻧﮕﺸﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺳﯿﻠﯽ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﺩﻡ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪﺍﻧﺪ: ﻫﺮ ﺯﯾﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﺩﻡ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﻭﺳﺖ. ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺳﺮﺥ ﺳﺮ ﺳﺒﺰ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﺑﺮ ﺑﺎﺩ.
خیاط هم در کوزه افتاد🤍🖇 در روزگار قديم در شهر ري خياطي بود كه دكانش سر راه گورستان بود . وقتي كسي ميمرد و او را به گورستان مي بردند از جلوي دكان خياط مي گذشتند . يك روز خياط فكر كرد كه هر ماه تعداد مردگان را بشمارد و چون سواد نداشت كوزه اي به ديوار آويزان كرد و يك مشت سنگ ريزه پهلوي آن گذاشت . هر وقت از جلوي دكانش جنازه اي را به گورستان مي بردند يك سنگ داخل كوزه مي انداخت و آخر ماه كوزه را خالي مي كرد و سنگها را مي شمرد . كم كم بقيه دوستانش اين موضوع را فهميدند و برايشان يك سرگرمي شده بود و هر وقت خياط را مي ديدند از او مي پرسيدند چه خبر ؟ خياط مي گفت امروزسه نفر تو كوزه افتادند . روزها گذشت و خياط هم مرد . يك روز مردي كه از فوت خياط اطلاعي نداشت به دكان او رفت و مغازه را بسته يافت . ازهمسايگان پرسيد : خياط كجاست ؟ همسايه به او گفت : ‌خياط هم در كوزه افتاد . و اين حرف ضرب المثل شده و وقتي كسي به يك بلائي دچار مي شود كه پيش از آن درباره حرف مي زده ، مي گويند :” خياط در كوزه افتاد ” .
✳️ روز بزرگداشت ، روز پدر نثر فارسی ✔️ روز اول آبان ماه در تقویم ایران به نام تاریخ‌نگار و نویسنده ایرانی ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی نامگذاری شده‌است و هر سال در این روز همایش بین‌المللی در زادگاه وی در حارث‌آباد شهرستان سبزوار از سوی دانشگاه حکیم سبزواری برگزار می‌شود. ✔️ شورای عالی انقلاب فرهنگی ایران از سال ۱۴۰۰ روز اول آبان ماه را روز ابوالفضل بیهقی اعلام نمود.
میگفت : هر بامداد که بیدار میشوم میدانم که چه کسی لقمه حلال خورده و یا حرام؟ پرسیدند چگونه ؟ گفت : آنکه حرام خورده باشد مرتب صحبتهای بیهوده و لغو کرده و فحش و غیبت میگوید و آنکس که حلال خورده زبان به شُکر و ذکر دارد. عطار نیشابوری ، تذکره الاولیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عکس قدیمی رهبرهای جهان قبل از مشهور شدن کی باورش میشد بعضی‌هاشون که تو چشماشون صداقت کودکی موج میزنه یه روزی بدترین و سنگ دل ترین قاتلین بشن! اینجاست که میگن هیچکس از آینده و بازی روزگار خبر نداره
چوپانی ماری را ازمیان بوته های آتش گرفته نجات داد ودرخورجین گذاشته وبه راه افتاد. چندقدمی که گذشت مار از خورجین بیرون آمدوگفت: به گردنت بزنم یابه لبت؟ چوپان گفت:آیاسزای خوبی این است؟ مار گفت:سزای خوبی بدی است...!!! وقرارشدتاازکسی سوال کنند، به روباهی رسیدندوازاوپرسیدندچاره ی کار را. روباه گفت:من تاصورت واقعه رانبینم نمی توانم حکم کنم. برگشته ومار را درون بوته های آتش انداختند، ماربه استمداد برآمد و روباه گفت: بمان تارسم خوبی ازجهان بر افکنده نشود. نه باید مثل چوپان خوب خوب بود. نه مثل مار بد بود بایدمثل روباه بود و دانست چه کسی ارزش خوبی کردن دارد!
✨﷽✨ 💢دلسوزی ملک الموت برای دو نفر ✍روزی رسول خدا (ص) نشسته بود ، عزرائیل به زیارت آن حضرت آمد ، پیامبر (ص) از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان‏ها هستی ، آیا در هنگام جان کندن آن‏ها دلت برای کسی رحم آمد؟ عزرائیل گفت: در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:اولی روزی دریا طوفانی شد و امواج سهمگین دریا یک کشتی را در هم شکست، همه سرنشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت، او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره‏ ای افکند ، در این میان فرزند پسری از او متولد شد ، من مأمور شدم جان آن زن را قبض کنم ، دلم به حال آن پسر سوخت. دومی هنگامی که شداد بن عاد ، سالها به ساختن باغ بزرگ و بهشت بی نظیر خود پرداخت ، و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد، و خروارها طلا و گوهرهای دیگر برای ستون‏ها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل شد وقتی که خواست از آن دیدار کند، همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب بر زمین نهاد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را قبض کنم آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت از این رو که او عمری را به امید دیدار بهشتی که ساخته بود به سر برد، سرانجام هنوز چشمش بر آن نیفتاده بود ، اسیر مرگ شد. در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید و گفت: ای محمد! خدایت سلام می‏رساند و می‏فرماید: به عظمت و جلالم سوگند که آن کودک همان شداد بن عاد بود، او را از دریای بی کران به لطف خود گرفتیم ، بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم ، 💥در عین حال کفران نعمت کرد ، و خودبینی و تکبر نمود ، و پرچم مخالفت با ما برافراشت ، سرانجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت ، تا جهانیان بدانند که ما به کافران مهلت می‏دهیم ولی آن‏ها را رها نمی‏کنیم  📚جوامع الحکایات ، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی ،ص۳۳۰
حكيمی به دهی سفر کرد... زنی که مجذوب سخنان او شده بود از حكيم خواست تا مهمان وی باشد. حكيم پذیرفت و مهیای رفتن به خانه‌ی زن شد. کدخدای دهکده هراسان خود را به حكيم رسانید و گفت: این زن، هرزه است به خانه‌ی او نروید! حكيم به کدخدا گفت: یکی از دستانت را به من بده!!! کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان حكيم گذاشت. آنگاه حكيم گفت: حالا کف بزن!!! کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: هیچ کس نمی‌تواند با یک دست کف بزند؟! شیخ لبخندی زد و پاسخ داد: هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرز باشند!
5.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علیرضا شجاعپور شاعر و استاد میهن پرست درگذشت. ایشان از کودکی با شاهنامه اُخت گرفتند و سال ها به تدریس شاهنامه پرداختند. از اشعار معروف ایشان شعر وطن بود. ای وطن ای مادر تاريخ ساز ای مرا بر خاک تو روی نياز وطن یعنی چه آباد و چه ویران وطن یعنی همین جا یعنی ایران
چهارشنبه؛ ‌3 آبان 1402 خورشیدی؛ 25 اکتبر 2023 میلادی؛ 9 ربیع‌الثانی 1445 قمری 🔹انعقاد عهدنامه ی ننگین گلستان میان ایران دوره قاجاریان و روسیه تزاری - 1192 ش 🔹درگذشت عباس میرزای قاجار، ولیعهد فتحعلی شاه و فرمانده بزرگ ارتش ایران در جنگ با روسیه تزاری - 1212 ش/ 10 جمادی‌الثانی 1249 ق 🔹انتصاب رضاخان سردار سپه به نخست وزيری توسط احمدشاه قاجار - 1302 ش 🔹انتصاب احمد متین دفتری طرفدار آلمان‌ها با حکم رضاشاه پهلوی به نخست‌وزيری ایران پس از برکناری محمود جم - 1318 🔹زادروز زنده‌یاد فرامرز سلیمانی شاعر، مترجم، روزنامه‌نگار، ناشر و ویراستار مطرح در ساری - 1319 ش 🔹تأسيس نیروگاه آبی سد کرج - 1340 ش 🔹تحصن دانشجویان در بسیاری از دانشگاه‌ها و آزادی 1100 تن از معترضان به حکومت پهلوی از زندان‌ها - 1357 ش 🔹آغاز عملیات جاده ماهشهر برای عقب راندن نیروهای عراقی از شرق رود کارون - 1359 ش 🔹درگذشت استاد ابوالقاسم حالت، اديب، شاعر و مترجم شهير معاصر - 1371 ش 🔹درگذشت استاد فریدون مشیری، شاعر و ترانه سرای نامدار ایران - 1379 ش 🔹درگذشت عباس معیری، نقاش و پیکرتراش و نگارگر مطرح - 1399 ش 🔹روز جهانی هنرمند 🔹تولد پابلو پيكاسو مشهورترين نقاش قرن بيستم و بنيان‏گذار كوبيسم - 1881 م 🔹آغاز انقلاب اكتبر روسيه عليه حكومت تزاری - 1917 م 🔹امضای قرارداد پولادين ميان دولت‌های متحد در جريان جنگ جهانی دوم - 1940 م