فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتی حیوانات هم از این پرچم نجس متنفرند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داغ ترین صحنه درجهان این حیوان فهمید ولی عده ای هنوز.... انتشار دهید تاتمام مردم ببینند. الهم عجل ولیک الفرج
کشف شگفتانگیز کشتی نوح در مرز ایران و ترکیه
🔹باستان شناسان در ترکیه به کشفی دست یافتهاند و آنچه را که به نظر آنها میتواند بقایای یک کشتی شبیه کشتی نوح باشد، کشف کردهاند. قلب این اکتشاف در سازند دوروپینار واقع در منطقه دغوبایزید ترکیه و در کمتر از دو مایلی مرز ایران و ترکیه قرار دارد؛ سازند دوروپینار یک اثر ۵۳۸ فوتی است که عمدتاً از لیمونیت تشکیل شده است. برخی معتقدند که این بقایای کشتی نوح است.
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سیدضیاءالدین طباطبایی که به همراه رضاخان کودتای سوم اسفند را رهبری کرد، چندی بعد سر از فلسطین درآورد.
گفته میشود که سید با دلالی املاک مسلمانها برای یهودیهای اسرائیل، برای خودش ثروتی به هم زده است.
9.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قدیما یه پنجشنبه جمعه بود و یه خونه پدربزرگ با فک و فامیل...
این روزا پر از تعطیلی ، ولی کو پدربزرگه؟
کو اون فامیل؟
کو اون خونه؟
قديما توی قديما موند .. 👌🙂🙂
قحطی هفت ساله ایران و اقدامات پیروز ساسانی
تاکنون روایاتها و فیلمهای بسیاری از قحطی هفت ساله و تاریخی در مصر خوانده و دیدهاید. اما شاید ندانید که در ایران باستان و در دوره حکومت پیروز اول ساسانی، در ایران بواسطه خشکسالی، قحطی هفت سالهای پدید آمد که با تدابیر پیروز ساسانی، کمترین تلفات را در پی داشت.
پیروز که در بسیاری از منابع تاریخی، پادشاهی عادل و مردمدار معرفی شده، بر اثر هفت سال خشکسالی، تدابیر ویژهای اتخاذ کرد و توانست با مدیریت شایستهای بر قحطی فائق آید.
پیروز پنج دستور برای مقابله با قحطی صادر کرد:
یک: تمام مردم، معاف از خراج (مالیات) شدند.
دو: دستور داده شد انبارهای سلطنتی و دولتی باز شوند و تمام محتویات انبارها که شامل گندم و جو و دیگر غلات بود، در فواصل زمانی منظم، بین مردم به طور عادلانه تقسیم شود.
سه: پیروز با جمله معروف «اگر یک نفر در اثر گرسنگی، جان بدهد، خون انبارداران در ازای مرگ وی ریخته میشود» تجار، سرمایه داران و بازرگانان را موظف کرد تا انبارهای خود را با قیمت دلخواه به پادشاه بفروشند تا پادشاه محتویات انبارها را بین مردم تقسیم کند. براساس این دستور، هیچ بازرگانی حق نداشت محصول غله خود را انبار کند. باید برای غله خود قیمت تعیین میکرد و آن را به پادشاه میفروخت.
چهار: پس از پایان یافتن مهلت مقرر که به تجار داده شده بود، پیروز دستور داد انبارهای بزرگان و سرمایهدارانی که حاضر نشده بودند اجناس خود را به پادشاه، برای تقسیم کردن بین مردم، بفروشند، مصادره کنند و بین مردم قحطی زده تقسیم شود.
پنج: پیروز از خزانه شاهی، سرمایههای هنگفتی در اختیار کاروانهای قابل اعتماد گذاشت و آنان را راهی مشرق زمین (هندوستان) کرد تا غلات خریده و آن را به ایران بیاورند.
اقدامات پیروز در مقابله با خشکسالی بقدری خردمندانه بود که فردوسی نیز در شاهنامه زبان به تحسین پیروز گشوده است.
فردوسی مینویسد: «پیروز برای نجات مردم خود از خطر مرگ در اثر قحطی، بسیار فداکاری کرد و هرآنچه که در توان داشت را در این راه بکار گرفت و حتی خزانه شاهی که پشتوانه حکومت او بود را طی هفت سال صرف خرید غلات برای مردم کرد. اقدامات پیروز بقدری صادقانه بود که چون پس از هفت سال، خزانه او تهی شد و دیگر توانی برای یاری مردم نداشت، یزدان باران فروفرستاد و خشکسالی و قحطی در ایران از میان رفت. با نزول باران، مردم از شوق بر روی یکدیگر آب میریختند و بر اثر این شادی، جشن آبریزگان در ایران، بنیاد نهاده شد»
نکته آخر اینکه برخی منابع از مرگ صدها ایرانی در این قحطی سخن گفتهاند اما طبری مینویسد: «طی هفت سال قحطی، در پادشاهیِ پیروز، جز یک تَن درویش، کسی از گرسنگی نمُرد و پیروز بفرمود تا صد هزار درم به درویشان بدادند از جهت آن مَرد که مُرد»
منابع
فرهنگ شاهنامه ص 217، حسین مازندرانی.
فرهنگ زرتشتیان: گنجینهای از تاریخ و فرهنگ ایرانی ص 164، صدیقه رمضانخانی
تاریخ طبری، محمد جریر طبری
17.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بمب اتمی هیروشیما، بمبی که به زمین نرسید اما به اهداف خود دست یافت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بشکن زدن استاد «محمود فرنام»
به من یاد داد که حتی نمیتونم
درست بشکن بزنم!!
بسیار زیبا و تماشایی 👌👌👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دانشکده هنر و معماری یزد
"نسیه و وجه دستی داده میشود ٬ به قدر قوه"
در ضلع شرقی مسجد جامع بازار تهران، دکان غذاخوری بود که بالای پیشخوان دکانش نوشته بود :
نسیه و پول نقد داده میشود، بقدر قوه...
هر وقت کودکانی که برای بردن غذا برای صاحبکارشان می آمدند
لقمه ای چرب و لذیذ از گوشت و کباب و ته دیگ زعفرانی درست میکرد و خود با دستانش بر دهان آنها میگذاشت و میگفت مبادا صاحبکارش به او از این غذا ندهد و او چشمش به این غذا بماند و من شرمنده خدا بشم...
این کاسب نمونه حاج میرزا عابد نهاوندی بود
معروف به "مرشدچلویی"
پیر مردی بلند قامت با چهره ای بسیار نورانی و خوشرو و با محاسنی سفید...
خدا رحمتش کنه...
این روزها چقدر جای خالی این مرشدها حس می شه..